ماهان شبکه ایرانیان

شیرویه

قَباد دوم یا شیرویه یا کَواذ بیست و پنجمین پادشاه ساسانی از ۲۴ فوریهٔ سال ۶۲۸ میلادی به مدت چند ماه، پادشاه ساسانی بود

شیرویه

قَباد دوم یا شیرویه یا کَواذ بیست و پنجمین پادشاه ساسانی از 24 فوریهٔ سال 628 میلادی به مدت چند ماه، پادشاه ساسانی بود. شیرویه پسر خسرو پرویز و مریم دختر موریکیوس، امپراتور بیزانس است. او علیه پدرش دست به کودتایی خونین زد. شیرویه در فهرست پادشاهان ساسانی، قباد دوم است، اما در فهرست عمومی شاهان ایران باستان، با احتساب کیقباد کیانی که به قَباد اکبر شهرت داشته، قباد سوم به شمار می آید.

پیشینه

627 میلادی هراکلیوس مصمم شد که بطرف دستگرد برود. این محل در فاصلهٔ 120 کیلومتری تیسفون، پایتخت خسرو پرویز بود. در 12 دسامبر، در نزدیکی بغداد کنونی، جنگی که به نام نبرد نینوا معروف است، بین رومیان و ایرانیان رخ داد. در این گرفتاری، ترسی بر خسرو مستولی شد که در نتیجهٔ آن قشون ایران را رها نموده، فرار کرد با این حال، لشکر ایران مقاومت نموده و توانستند دشمن را در دستگرد متوقف کرده و از پیشروی هرقل به تیسفون جلوگیری نمایند. طغیان ناگهانی دجله و فرات و خرابی قسمتی از ایوان کسری در این اوقات برای خسرو فرصت و حوصلهٔ توقف در تیسفون را باقی نگذاشت. شکسته شدن سدها کشتزارهای اطراف را به باتلاق تبدیل کرد و ناکامی خسرو در ترمیم ویرانی ها یک نشانهٔ بارز انحطاط دولت ساسانیان، در انظار عامه تلقی گشت. خسرو همراه زن محبوبش شیرین و دو پسر او مردانشاه و شهریار، از دجله عبور کرد و به ویه اردشیر در قسمت غربی دجله رفت.[1]

در این روزهای بحرانی نفوذ زن مسیحی خسرو شیرین بقدری بود که شاه بالاخره در صدد درآمد به جای پسر بزرگ خویش شیرویه، مردانشاه پسر خسرو پرویز و شیرین را که کودکی خردسال بیش نبود را به ولیعهدی انتخاب کند. مسئله انتخاب ولیعهد، دراین هنگام که پادشاه ضعیف و بیمار بود، نمی توانست با مداخلهٔ بزرگان و نجبا برخورد نکند. ناخرسندی نجبا از انتخاب مردانشاه با سعی شیرویه جهت نیل به حق خویش، خسرو را مواجه با یک توطئه خونین خانوادگی ساخت. بعضی از بزرگان نیز به وی پیوستند، از جمله شمطا پسر یزدین و مهرهرمزد پسر مردانشاه که هر دو پدرانشان پاذگوسپان بودند و خسرو پدرانشان را بقتل آورده بود. پس به فرمان شیرویه قلعۀ فراموشی را گشودند و جماعتی بسیار از زندانیان سیاسی نجات یافته از هواخواهان شیرویه شدند.[2]

حبس و کشتن خسرو

پس شیرویه خود را پادشاه خواند. همان شب نگاهبانان سلطنتی از قصری که خسرو با شیرین در آنجا خفته بودند، بیرون رفتند و سپیده دم از هر سو این بانگ برخاست «کواذ شاهنشاه» خسرو هراسان و بیمناک پای به گریز نهاد و خود را در باغ قصر پنهان کرد ولی او را یافته و دستگیر کردند و در خانه ای که موسوم به خانهٔ هندو بود و انبار گنج محسوب می شد جای دادند گویند یکی از کفشگران در راه به آن جماعت که خسرو پرویز را می بردند مصادف شد و شاه را در دید که روی او را پوشانده بودند، او را شناخت و با قالب کفشی که در دست داشت ضربتی به او نواخت اما سربازی که همراه شاه بود، از این کار به خشم آمد و شمشیر کشیده، سر از تن کفشگر جدا کرد.[3]

خسرو به دستور شیرویه توسط گلینوش حبس گردید. خسرو از سلطنت خلع شده و در روز 23 یا 24 فوریه 628 میلادی محبوس گردید. خسرو قبل از مرگ پاسخ قسمتی از اتهامات خود را داد. محاکمه و دفاعیات خسرو پرویز، در تاریخ طبری ثبت شده است. پس از زندانی شدن خسرو، بزرگان پارس پیش شیرویه آمدند و گفتند یک کشور دو شاه نباید داشته باشد یا بگو خسرو را بکشند، تا بندگان و فرمانبران تو باشیم یا تو را خلع کنیم و فرمانبردار خسرو شویم. شیرویه متحیر شد و دانست که اگر پرویز به قدرت بازگردد، همان آن که بنشیند، او را بکشد، پس تصمیم به کشتن پدر گرفت.[4]هفده یا هجده پسر خسرو که نامشان در روایت حمزه اصفهانی هست، به امر شیرویه اعدام شدند. سرانجام پنج روز بعد از دستگیری، خسرو پرویز در زندان به دست مهرهرمزد پسر مردانشاه، به قتل رسید.

وی پس از کشتن پدر، به نام قباد دوم بر تخت نشست و چند ماه سلطنت کرد. وی با رومیان صلح کرد. مرزهای دو کشور به حال قبل از جنگهای خسرو درآمد و اسیران دو جانب آزاد شدند و صلیب راستین به رومیان باز داده شد. شیرویه بعد از چند ماه، به بیماری طاعون درگذشت.[5]

شیرُویَه در فرهنگ عمید

نامی فارسی، (به کسر شین و ضم را و فتح یا) «قباد دوم» پسر خسرو پرویز، در 628 میلادی؛ که خسرو پرویز از سلطنت خلع گردید به پادشاهی رسید، پدر خود را کشت و 17 تن از برادران خود را به قتل رسانید، خود او نیز پس از شش ماه پادشاهی درگذشت، بعضی گفته اند که شیرین او را زهر داد و هلاک کرد و بعضی دیگر مرگ او را در اثر بیماری طاعون دانسته اند که آن موقع در ایران بروز کرد و جمع کثیری را هلاک ساخت، او را شیرو و شیروی و شارویه نیز گفته اند[6]

منابع

1- کریستین سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر 1367

2- طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلد دوِم. تهران: انتشارات اساطیر، 1362

3- زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران. تهران: انتشارات امیر کبیر، 1364

پی نوشت

[1] زرین کوب، ص 520 و 527

[2] کریستین سن، ص 516

[3] کریستن سن، ص 516

[4] طبری، ص 779

[5] زرین کوب، 528

[6] فرهنگ عمید، ص 1134

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان