ده بازی به‌یادماندنی از مارلون براندو

تقریباً ۶۳ سال پیش بود که فیلم بی‌رقیب الیا کازان Elia Kazan به نام «در بارانداز» On the Waterfront اولین اسکار بهترین بازیگر را برای مارلون براندو Marlon Brando به ارمغان آورد و هفته‌ای که گذشت نیز تولد این بازیگر بی‌‌همتای تاریخ سینما بود

تقریباً 63 سال پیش بود که فیلم بی‌رقیب الیا کازان Elia Kazan به نام «در بارانداز» On the Waterfront اولین اسکار بهترین بازیگر را برای مارلون براندو Marlon Brando به ارمغان آورد و هفته‌ای که گذشت نیز تولد این بازیگر بی‌‌همتای تاریخ سینما بود.
در اینجا ده بازی فوق‌العاده‌ی براندو را گرد‌ آورده‌ایم. این‌ها فیلم‌هایی هستند که افسانه را خلق کردند.
اتوبوسی به نام هوس (A Streetcar Named Desire (1951

همه‌ی ستاره‌های سینما حرفه‌ی خود را مدیون یک پروژه هستند، اما تعداد اندکی توانسته‌اند به شهرت یک‌شبه‌ای که براندو با این شخصیت برجسته‌ی استنلی کووالسکی Stanley Kowalski در «اتوبوسی به نام هوس» A Streetcar Named Desire دست یافت، برسند. براندو به لطف بازی در فیلم الیا کازان از آنچه که احتمالاً بهترین فیلم‌نامه‌ی تنسی ویلیامز Tennessee Williams می‌بود، مقابل جسیکا تندی Jessica Tandy که در آن زمان 24 ساله بود، کانون توجهات قرار گرفت. وقتی کارگردان بعد از چهار سال می‌خواست فیلم‌نامه را روی پرده ببرد، تندی Tandy با ویوین لی Vivien Leigh که مشهورتر بود جایگزین شد؛ اما کازان Kazan براندو را نگه داشت که با اکران فیلم تبدیل به ابرستاره شد (و اولین نامزدی اسکار را از چهار نامزدی پیاپی کسب کرد)؛ و تعجبی ندارد؛ مانند استنلی، برادرزن درنده‌خوی بلانش دی بویس (لی)، براندو مجذوب کننده، ساده و مخصوصاً، وقتی که هیچ کار خاصی انجام نمی‌دهد، به شدت جذاب (بله حتی جذاب‌تر از وقتی که شخصیت کارتونی ند فلندرز Ned Flanders این نقش را بازی کرد)، با اعتماد به نفس و حیوانی است و تعادلی بین حس خطر واقعی و بارقه‌هایی از سرخوشی بچه‌گانه و نوعی از عشق را برقرار می‌کند که بازی او را به تهدیدی برای ربودن فیلم و تبدیل آن به شوی استنلی کووالسکی، بدل می‌کند؛ با این حال براندو به اندازه‌ای دست‌ودل باز است که در خدمت لی و دیگر هم‌بازی‌هایش باشد. حتی امروزه بازیگرانی که نقش‌های معروف روی صحنه‌شان را بازی می‌کنند ممکن است احساس کنند زیاده از حد و خیلی تئاتری بازی می‌کنند، اما این هرگز تهدیدی برای براندو نیست: هیچ لحظه‌ای نیست که احساسی جز احساس واقعی داشته باشد (این بازی بر اساس زندگی بوکسوری واقعی به نام راکی گرازیانو Rocky Graziano است). زیاده‌گویی درباره‌ی بازی‌های این‌چنینی راحت است، اما صادقانه بگوییم، بازی در فیلم بعد از «اتوبوسی به نام هوس» برای همیشه تغییر کرد.
ژولیوس سزار (Julius Caesar (1953

درحالی‌که در میان یکی از بهترین مجموعه بازیگران هالیوود که برای یک فیلم اقتباسی از شکسپییر گرد هم آمده باشند احاطه‌شده (لوئیس کالهرن Louis Calhern در نقش سزار، جیمز میسون James Mason در نقش بروتوس، جان گیلگد John Gielgud در نقش کاسیوس، گریر گارسون Greer Garson در نقش کالپرنیا، دبورا کار Deborah Kerr در نقش پورتیا)، گفتن این‌که براندو در «ژولیوس سزار» Julius Caesar جوزف ال. منکیه‌ویچ Joseph L Mankiewicz برجسته‌تر از دیگران است هم کاملاً درست و هم غلط‌انداز است. غلط‌انداز ازاین‌جهت که بقیه‌ی بازیگران، مخصوصاً بروتوس عالی میسون Mason و کاسیوس نیرنگ‌کار گیلگد Gielgud به همان اندازه قوی هستند، اما درست از این جهت که براندو کاریزمای مناقشه‌انگیز مارک آنتونی را شاید بهتر از هر احیای شخصیتی که روی پرده سینما اتفاق افتاده، پیاده‌سازی کرده است. این کار یک ریسک بود: این نقش می‌توانست سومین نامزدی از چهار نامزدی پیاپی بهترین بازیگر را برای او به ارمغان آورد، اما وقتی اسامی بازیگران اعلام شد، با تمسخر همراه شد — پچ پچ‌ها نه تنها درباره‌ی دیالوگ شکسپیری، بلکه درباره‌ی دوستان، مردان روم، هم‌وطنان (“Friends, Romans, Countrymen”) یکی از معروف‌ترین سخنرانی‌های سیاسی شاعر، بود. خود براندو نگران بود، اما با مشورت گرفتن از گیگلد Gieglud بازیگر شکسپیری، سخنرانی‌اش با اطمینان و محکم شد و کلمات آهنگین شدند. او در اینجا فرمانروایی می‌کند، به شخصیت مارک آنتونی عمقی تاریک و جذابیتی باشکوه می‌دهد که ممکن است اضافی به نظر بیاید اما داغ‌تر کردن شکسپیر، مخصوصاً نمایش‌نامه‌های سیاسی، کار پیش پا افتاده‌ای نیست. در واقع گزارش‌هایی بود مبنی بر این‌که او و میسون جروبحث داشتند، اما حالا که به این نگاه می‌کنیم، رویکرد‌های متفاوت آن‌ها به کار: سبک کلاسیک‌تر میسون مناسب جمهوری‌خواه سنتی و نجیب روم، بروتوس، بود درحالی‌که مارک آنتونی که با متد ترین بازی براندو ایفا شده بود، دمیدن روح تازه، جوان، کله‌شق، خطرناک و پایان آنچه تاکنون بوده، در این کالبد بود.
در بارانداز (On the Waterfront (1954

موارد حذف شده‌ی بسیار تعجب‌آوری از نظرسنجی اخیر بی‌بی‌سی درباره‌ی 100 فیلم برتر آمریکایی، وجود دارد اما احتمالاً هیچ‌کدام هاج و واج کننده‌تر از غیبت فیلم نام‌دار الیا کازان در مورد ایده‌آلیسم معیوب و خراب باراندازهای شهر هوبوکن، نیست. نه تنها این فیلم 8 جایزه‌ی اسکار از 12 نامزدی‌اش را برد (از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر برای براندو)، بلکه با چنان دقتی به روی دیگر سکه که رؤیای آمریکایی است می‌پردازد که حضور این فیلم در این لیست‌ها محلی از مناقشه ندارد. بااین‌حال، اینجا موج بزرگ آمریکایی نبودن وجود دارد — که متناقض گونه است، چرا که کازان و نویسنده باد شولبرگ Budd Schulberg هر دو در لیست سیاه هالیوود بودند (که همکاری با اشخاصی را به دلیل ارتباط آن‌ها با کمونیسم، تکذیب می‌کردند) — درحالی‌که فیلم شکوه مردان شاغل معمولی و قدرت برادری را برجسته می کند، به جای قهرمان‌بازی فردی که روش کاپیتالیستی است؛ و بازی براندو جمع‌بندی کاملی از این رویکرد است: تری مالوی او هم منحصربه‌فرد و هم معمولی است. ظرافت و حساسیت این بازی او (از جمله جزئیات زیبای بداهه‌هایی مانند وقتی که بدون توجه به اطراف دستکش‌های اوا ماری سنت Eva Marie Saint را امتحان می‌کند که یکی از زیباترین لحظات بازی شده است که در نوارهای فیلم ثبت‌شده) به ما احساس واقعی بودن مالوی به عنوان یک شخص را می‌دهد، با این وجود براندو ردی از عمق اقیانوسی او را که در زیر سطح می‌خروشد نیز به نمایش می‌گذارد. در واقع اگر فیلم کازان دستاورد تنهایی در وحدت بخشی به عناصر فیلم سازی فیلم نو‌آر با رئالیسم اجتماعی بی‌بروبرگردی محسوب شود، بیشتر انرژی خود را از ترکیب زیبای مهارت و ذکاوت براندو می‌گیرد. این نمایشی‌ترین یا برجسته‌ترین بازی او نیست، بلکه بهترین بازی اوست.
وحشی (The Wild One (1957

براندوی جوان برای فیلمی که ساخت آن بسیار طول کشید و درنهایت «شورش بی‌دلیل» نامیده شد در سال 1947 تست داده بود، اما درحالی‌که در آن بازنده به نظر می‌رسید نقش اصلی جوان بی‌پروای خود را در «وحشی» دهه 50 گرفت، درام جنجالی در مورد موتورسواری تبه‌کار که کارگردان آن لاسلو بندک László Benedek و تهیه‌کننده استنلی کرمر Stanley Krammer بود. براندو نقش جانی استابلر را چنان با اعتماد به نفس بازی می‌کند که استنلی کووالسکی در کنار آن همچون غنچه‌ی پژمرده‌ای به نظر می‌آید. جانی سردسته‌ی باشگاه موتورسواران شورشیان سیاه است که به شهر بی‌سروصدای رایتسویل تجاوز می‌کنند و شورشی با محلی‌ها راه می‌اندازند، همچنین عاشقانه‌ای بین جانی و کتی (مری مورفی Mary Murphy) دختر رئیس پلیس محلی، شکل می‌گیرد. این فیلم انفجار غیر قابل انکاری در دنیای سینما بود که به نگرانی‌های واقعی درباره‌ی ترس از موتورسواران تبه‌کار می‌پردازد، اما تأثیر این فیلم بر فرهنگ پاپ فراتر رفت: مانند «یاغی» و «مدرسه اوباش و اراذل»، به ساختن نوجوان به عنوان یک هویت کمک کرد (از جانی پرسیده می‌شود که علیه چی شورش می‌کنی؟ و جواب معروفش: چی داری؟). از ترس تقلیدگران، این فیلم در انگلستان برای چهارده سال ممنوع بود و تصویر برجسته‌ای از خط ریش‌های جذب کننده و کلاه کج براندو، ساخت. بسیاری از این‌ها عالی بودن فیلم «وحشی» را کمرنگ می‌کنند: سنگین‌دست، اعتراضی، ادبیات نپخته، اصیل نبودن و بازیگران مکمل تقریباً گمنام (با این‌که حضور اولیه‌ی لی ماروین Lee Marvin ارزش خوبی است). با این وجود براندو با کاریزمای به مبارزه‌طلبانه، پرشور، با رویه‌ای پنهانی از اندوهناکی است که کل فیلم را با خود می‌کشد.
سایونارا (Sayonara (1957

این لیست شامل فیلم‌های بی‌بروبرگرد کلاسیک با بازی بی‌بروبرگرد شگفت‌انگیز براندو هستند. همچنین شامل فیلم‌های کمتر کلاسیک با بازی فوق‌العاده‌ی براندو نیز هستند؛ اما آوردن «سایونارا» در این فیلم مشکل بیشتری دارد. این واقعاً نه یک فیلم عالی است — با این حال به خاطر خوش تعبیری دیدگاه ضد نژادپرستی‌اش در آن زمان، به خاطر اعتراض عمیق و دیدگاه آسیایی آن به تابعیت عجیب زنان ژاپنی، فروش رفت؛ و نه بازی نامزد اسکار براندو در نقش نیروی هوایی زمان جنگ کره که عاشق بازیگر ژاپنی می‌شود، بی‌نقص است — لهجه‌ی جنوبی او کمی مصنوعی و عجیب به نظر می‌آید. با این حال علی‌رغم، یا شاید به خاطر، مسائل بسیار آن، «سایونارا» از کارگردان جاشوا لوگن Joshua Logan (کارگردان «آرام جنوبی» South Pacific) را در این لیست می‌آوریم. این فیلم گستره‌ی توانایی‌های او را شاید بیشتر از بسیاری از نقش‌های معروف او، روشن‌تر می‌کند. افسر گروور او تاریکی خطر انگیز و عمیقی ندارد — او آشفتگی تری مالوی، خشم استنلی کووالسکی، یا دیوانگی کلنل کرتس را ندارد. گروور در میان ساده‌ترین شخصیت‌هایی است که براندو بازی کرده است: یک خلبان آراسته و وطن‌پرست که تعصبات سفت‌وسختش کاملاً توسط عشق در هم می‌شکنند — براندو به عنوان نماد هر انسان مطرح‌شده و بازی حساس و زیبایی است. بازی‌های مکمل عالی رد باتنز Red Buttons و میوشی اومه‌کی Miyoshi Umeki (که در آن سال دو جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر مکمل را برد) — بدون حرف زدن‌های خروشان براندو یا حضور بلعنده‌ی برخی از بازی‌های معروفش، اینجا بازی متد او را در مقیاسی بسیار کوچک‌تر می‌بینیم و چیزی که او ارائه می‌دهد: ایفای نقش دقیق و قابل درک مرد خوبی که به صورت افزایشی نظر خود را تغییر می‌دهد.
پدرخوانده (The Godfather (1972

دهه‌ی 60 با شکست‌های تمسخر‌انگیز پی‌درپی، سال‌های خوبی برای براندو نبود (همان‌طورکه از نبودن فیلمی از او در دهه‌ی شصت در این لیست، مشخص است). موقعیت او به قدری کمرنگ شده بود که وقتی فرانسیس فورد کوپولا Francis Ford Coppola می‌خواست او را در اقتباسی از رمان مافیایی محبوبی به نام «پدرخوانده» شرکت دهد شرکت پارامونت مخالفت کرد و تنها با این شرایط که درصدی از دستمزدش را بگیرد و قبول کند تا تمام هزینه‌های اضافی که به خاطر رفتار او به وجود می‌آیند متقبل شود، موافقت کرد. این ریسکی بود که بدون شک نتیجه داد، با بازی‌ای که کوتاه‌تر از آن بود که به خاطر آورید، اما نه تنها بقیه‌ی سه‌گانه‌ی بسیار موفق کوپولا، بلکه کل سینمای جنایی را تحت تأثیر قرار داد. براندو نقش ویتو کورلئونه را درحالی‌که پانزده سال از او جوان‌تر بود و با گذاشتن دستمال داخل لپ‌های خود که نقش‌آفرینی معروفی بود، بازی کرد. ویتو کورلئونه رئیس یک خانواده‌ی خلاف‌کار نیویورکی است که با رقابت جدیدی مواجه شده و با انتقال مبهم اختیارات خود به فرزندانش روبروست. این بازی بسیار تقلید شده و بسیار مورد مسخره قرار گرفته (خود بازیگر از جمله مسخره‌کنندگان است که در ادامه خواهیم دید) و دلیل خوبی هم دارد: او نماینده‌ی دنیای قدیمی‌تر و ساده‌تری است که خود براندو به کنار گذاشتن آن کمک کرد و اندوه عمیقی وجود دارد، مخصوصاً در قسمت‌های آخر که او آشکارا دور می‌شود، هم مردن به مرگ طبیعی در کنار خانواده با آرامش و هم تاحدودی نامید بودن به خاطر از دور خارج شدن. این بازی دومین اسکار وی را (که کاملا شایسته‌ی آن بود) برایش به ارمغان آورد.
آخرین تانگو در پاریس (Last Tango In Paris (1972

چند ماه بعد از رکوردشکنی «پدرخوانده» در باکس آفیس، براندو بازگشت خود را با فیلم بزرگ منتقد پسند دیگری تکمیل کرد: «آخرین تانگو در پاریس» بسیار جنجالی برناردو برتولوچی Bernardo Bertolucci. بعد از این‌که در سال‌های دهه‌ی 60 را در انزوا گذراند، این و دون ویتو کورلئونه باعث ورود دوباره‌ی او به عرصه با آتش جدیدی در دل (تا حدی پرمایه‌تر) او شدند، اینجا در نقش پاول، یک آمریکایی عزادار در پاریس است که رابطه‌ی عحیب با زن فرانسوی بسیار جوان‌تر، جینی (ماریا اشنایدر Maria Schneider) را آغاز می‌کند. این نقش که در اصل برای ژان-لویی ترنتینیان Jean-Louis Trintignant در نظر گرفته شده بود، زخم بازی از یک مرد است که تسلیم عمیق‌ترین و تاریک‌ترین امیال  خود می‌شود و بیننده حس می‌کند این روی پنهان خود براندو است که توسط برتولوچی Bertolucci از خودداری‌هایش عریان شده است. با چند تکنیک گریم خود براندو مثل دستمال مچاله شده، خالص بودن این بازی تقریباً غیرقابل تحمل است، هم‌زمان رقت‌انگیز، هم‌دردی برانگیز، دلسوزی‌انگیز و نفرت‌انگیز است. هر بازیگری نمی‌تواند ژیمیناستیک فلسفی دیالوگ برتولوچی را اجرا کند، اما براندو بدون تلاش این کار را انجام می‌دهد و هماهنگی عاطفی غیرمنتظره‌ی او و اشنایدر بسیار عمیق است، حتی اگر روابط آن‌ها در زندگی واقعی عامدانه مشکل‌دار باشد؛ و با وجود آن‌که آن‌گونه که پالین کیل Pauline Kael پیش‌بینی کرده بود، “آزادکننده‌ترین فیلمی که وجود داشته و خواهد داشت” نماند، اما بدون شک قدرتش را در شوکه کردن و تحریک کردن مخاطب امروز حفظ کرده (و در آن زمان به عنوان فیلمی بزرگ خود را مطرح کرد). شرم‌آور است که فیلم‌های مدرن ما درباره‌ی مسائل جنسی و جنسیتی به «پنجاه طیف خاکستری» Fifty Shades Of Grey نزدیک‌ترند تا به این، اما اگر قرار بود براندو نقش کریستیان گری (نقش اول «پنجاه طیف خاکستری») را بازی کند شاید دید متفاوتی نسبت به فیلم می‌داشتیم…
اینک آخرالزمان (Apocalypse Now (1979

ما درباره‌ی کلنل والتر کرتس براندو بسیار می‌شنویم پیش از آن‌که آن را در فیلم به‌یادماندنی فرانسیس فورد کوپولا «اینک آخرالزمان» ببینیم. او در طول فیلم با تن صدای ترسناک و آرام به عنوان شخصیتی مرموز حضور دارد — کسی که از او باید تا حد امکان ترسید و عضو ویت‌کنگ است. به همین خاطر جالب است که وقتی بالاخره کرتس را جایی نزدیک پایان جهنم گونه‌ی فیلم می‌بینیم — که در یک معبد زاهدان پنهان شده و در سایه‌های تاریک فرو رفته و با لرزشی در صدایش صحبت می‌کند که دردی خارج از تصور من و شما را با خود به همراه دارد — او حتی هراسناک‌تر از آنچه که توقع داشتیم است. در نقش یک افسر نیروهای ویژه‌ی آمریکایی تحسین‌شده که خود را در دیوانگی حاصل از ترس‌های جنگ می‌یابد — میل شدید افراد محلی برای تصور وی به عنوان خدا لازم به ذکر نیست — براندو ترکیب حیرت‌آوری از درد انسانی واقعی و نمایشی حماسی را به نمایش می‌گذارد (چه کسی می‌تواند غرولند او به کاپیتان ویلارد مارتین شیر Martin Sheer را فراموش کند که “این مرد جوان کمی بیشتر از یک پادوی فرستاده‌شده از طرف کارکنان تغذیه” است؟) روایات مربوط به فیلم حاکی از آن است که علاوه بر دوره‌ی رفتار غیرقابل‌پیش‌بینی او، براندو همچنین درحالی‌که اضافه وزن زیادی داشت سر صحنه‌ی «آخرالزمان» حاضر شد و کوپولا را مجبور کرد این صحنه‌ها را با هم‌بازی او به امید پنهان کردن فیزیک ناموزون این بازیگر، فیلم‌برداری کند؛ اما هر دیوانگی غیرقابل وصفی که براندو در ساخت این فیلم داشت — که می‌توان گفت بهترین فیلم کوپولا است — روی پرده است تا ما را شگفت‌زده کند. در حرفه‌ای پر از بازی‌های بزرگ، این‌یکی از بزرگ‌ترین و مطمئناً ترسناک‌ترین‌ها است.
تازه‌کار (The Freshman (1990

با «پدرخوانده» که روح زمانه‌ی خود بود و به لطف سه‌گانه‌ی اصلی که در همان سال خاتمه یافت، براندو نقیضه‌گویی/تکریمی را برای شناخته‌شده‌ترین بازی خود با این کمدی به غایت مورد کم لطفی قرار گرفته، از کارگردان/نویسنده‌ی «لبه‌ی پردار تیر» Fletch و «قوم‌وخویش سببی» The In- Laws اندرو برگمان Andrew Bergman، انجام داد. «تازه‌کار» درباره‌ی متیو بردریک Matthew Broderick در نقش دانشجوی جوان دانشگاه نیویورک است که خود را در حال گرفتن کار از یک تبه‌کار محلی می‌یابد، کارماین سباتینی (براندو) که تجارت جانبی پرسودی در رسیدگی به گونه‌های در معرض انقراض در یک باشگاه شامگاهی دارد و از طرف دادگاه تحت تعقیب است. این فیلم به طرز لذت‌بخشی عجیب است و با حضور براندو عجیب‌تر شده که دون کورلئونه را تقلید می‌کند و اینجا نسبت به آن موقع چندان پیرتر به نظر نمی‌رسد (در اشاره‌ی فرامتنی جالبی، شخصیت‌ها مدام در مورد این‌که چقدر او شبیه به کورلئونه است در فیلم نظر می‌دهند، شخصیتی که به نظر بر اساس شخصیت براندو در اینجا ساخته‌شده است). این نباید اتفاق بیفتد، بسیار دور از ذهن است و بااین‌حال اتفاق می‌افتد. قسمتی به خاطر برگمان است که هیچ‌وقت آن‌طور که باید، به خاطر کمدی‌های هوشمندانه و همه‌گیرش مورد توجه قرار نگرفت، اما قسمت بزرگ‌تر به خاطر براندو است. این برای براندو آسان بود که حضور خشک و معمولی داشته باشد، اما شاید تحت تأثیر دیگر بازیگران (انتخاب بازیگران عالی بردیک Broderick، از جمله برونو کیربی Bruno Kirby، پنلوپه آن میلر Penelope Anne Miller و ماکسیمیلیان شل Maximillian Schell که همگی طناز هستند)، او نه تنها به ظرافت بازی قبلی خود را تکرار کرده، بلکه بر آن نیز می‌افزاید. او هیچ‌وقت برای خنداندن بازی نمی‌کند، بلکه طنز زنده‌ای در زمان‌بندی او اینجا وجود دارد (با در نظر گرفتن این‌که براندو معمولاً از کمدی دوری می‌کرد، تحسین‌برانگیز است) و او به طرزی به‌یادماندنی سرگرم‌کننده است و حتی درنتیجه دوست‌داشتنی است.
امتیاز The Score (2001

«امتیاز» می‌توانست افتضاح باشد و همچنان به خاطر حضور براندو و دنباله‌رو‌اش رابرت دنیرو Robert DeNiro باهم در یک فیلم، خوب از آب در‌آمد. دنیرو سایه‌هایی از سرسختی و حسابگری نیل مک‌کالی از «مخمصه» Heat مایکل مان Michael Mann را به این نقش می‌آورد و دزد حرفه‌ای دیگری را بازی می‌کند و براندو رئیس سخت‌گیر و پیر او را بازی می‌کند. این به‌تنهایی باید دلیل کافی برای تماشای آن باشد؛ دیدن این دو غول سینمایی در یک قاب باهم به این فیلم ارزش حداقل یک بار دیدن را می‌دهد. «امتیاز» قطعاً افتضاح نیست، اما عالی هم نیست: این یک فیلم جنایی یک‌دست و گاهی اوقات به طرز ناراحت‌کننده‌ای قابل پیش‌بینی است که با صبر و حوصله توسط فرانک از Frank Oz (صدای یودا که می‌خواست «باب چی؟» What about Bob، «بوفینگر» Bowfinger کمتر مورد توجه قرار گرفته و همچنین «همسران استپ‌فورد» The Stepford Wives باشد). براندو زیاد در فیلم نیست، اما نیازی هم ندارد که باشد: افسانه‌ی او سایه‌ای دارد که بیش از آنچه لازم باشد غیبت او در طول فیلم را جبران می‌کند. مکس او مرد گنده‌ی خوش‌مشرب و معمولاً بددهنی است که با ویژگی‌هایی صحبت می‌کند که زمزمه و صورت کج و معوج و هوا خورده‌ی براندو و حضور برجسته‌اش گواه از تاریخچه‌ی شخصی فوق‌العاده‌ای می‌دهد. براندو بر اساس شواهد با کارگردان از Oz در طول فیلم‌برداری مشکلاتی داشته — اما این دربازی‌اش پیدا نیست. مثل همیشه آقای زیرلبی همه‌ی هست و نیستش را در این کار قمار می‌کند و نتیجه، تماشای فوق‌العاده‌هاست.

کارهای قابل ذکر دیگر: معمولا وقتی مطالبی مانند این می‌نویسیم، در کنار گذاشتن برخی کارها و موارد قلبمان می‌شکند، اما اینجا لزوماً این اتفاق نمی‌افتد: خارج از آثار فاخر براندو، محدوده‌ی انتخاب کوچک‌تر می‌شود تا حدی به خاطر فاصله‌ی نسبتاً زیاد بین بازی‌های او، و دوره‌های انتخاب‌های سؤال‌برانگیزش.
با این وجود، همچنان بازی‌هایی وجود دارند که ارزش بررسی دارند، حتی اگر نتوان آن‌ها را در کنار کورلئونه‌ها و کرتس‌ها به شمار آورد. در میان آن‌ها همکاری مجدد او با کازان در زندگی‌نامه‌ی «زنده‌باد زاپاتا!» viva Zapata! به قلم جان اشتاین‌بک John Steinbeck که توانایی‌های براندو را چندان به چالش نمی‌کشد اما برای به ارمغان آوردن جایزه‌ی کن بهترین بازیگر برای او کافی است. همچنین بازی اغفال‌کننده و کمی نابجا در «پسران و عروسک‌ها» Guys And Dolls و «چای‌خانه‌ی ماه اگوست» Teahouse Of The August Moon که حالا تا حدی اهانت‌آمیز است اما ارزش دیدن دارد.
به‌علاوه، درام جنگی قوی به نام «شیر‌های جوان» The Young Lions (شاید نزدیک‌ترین فیلم به فیلم‌های این لیست)، «همیشه در فرار» The Fugitive Kind تقریباً خسته‌کننده‌ی سیدنی لومت Sidney Lumet، تنها تلاش کارگردانی براندو به نام «سرباز‌های یک‌چشم» One-Eyed Jacks، فیلم طولانی «شورش در کشتی بونتی» Mutiny On The Bounty، درام دیپلماسی «آمریکایی زشت» The Ugly American، «انعکاس در چشمان طلایی» Reflections In A Golden Eye از جان هیوستون John Huston (یکی از معدود فیلم‌های برجسته‌ی دهه‌ی 60)، «بسوزان!» Burn!، در سال 1969 (یکی از فیلم‌های موردعلاقه‌ی براندو)، «شب‌رو‌ها»The Nightcomers از مایکل وینر Michael Winner، «آب‌بندی‌های میسوری» The Missouri Breaks فیلم وسترن آرتور پن Arthur Penn، درام آپارتاید آفریقای جنوبی به نام «فصل خشک سفید» A Dry White Season (اولین حضور و بازی او پس از نه سال) و همکاری نیمه مرتب او با جانی دب Johnny Depp در «دون خوان دی‌مارکو» Don Juan DeMarco.

فکر می‌کنید چیزی را از قلم انداخته‌ایم؟ در نظرات ما را مطلع کنید

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان