محمد جواد صحافی؛ موسیقی خیابانی را میتوان شعبهای از هنر موسیقی دانست که هنرمندان در طبقات و سطوح مختلف، آن را مستقیما و بدون هیچ واسطهای به عرضه عمومی گذاشته و با مخاطبان خود ارتباط عمیقی برقرار میکنند. از آنجا که مشاهده کنسرتهای موسیقی به دلایل مختلف برای عموم مردم امکانپذیر نیست، اجراهای نوازندگان موسیقی در مکانهای عمومی برای مردم، میتواند از جذابیت بیشتری برخوردار باشد.
از همین رو است که این روزها این هنر، برخلاف ممانعتهای فراوان جدای از آنکه محبوبیت بسیاری نزد مردم دارد، بر تعداد آن روز به روز نیز افزوده میشود. اجرای موسیقی توسط هنرمندان موسوم به نوازندگان خیابانی نمونهای از این نوع هنرها است که برخلاف بیمهریهایی که در حق این گروه صورت میگیرد، رشد چشمگیری علیالخصوص در نقاط مختلف پایتخت داشته و چهره شهر را شادابتر میکنند. در این نوشتار علاوه بر بررسی سیر تاریخی شکلگیری موسیقی خیابانی در ایران، نگاهی داشتهایم بر موانع پیشروی این گروه از هنرمندان تا شاید توانسته باشیم گرهای از مشکلات این هنرمندان را که زیر سایه بیتوجهی دولتمردان، متولیان فرهنگی و حتی مردم عادی قرار گرفتهاند، باز کنیم.
نگاهی به شکلگیری موسیقی خیابانی در ایران
میتوان نخستین بارقههای تشکیل موسیقی خیابانی در غرب را به حدود 150 سال قبل زمانی که هنرمندان انگلیسی در سال 1860، با نقلمکان از شهری به شهر دیگر علاوه بر سرگرم کردن مردم، اخبار و اتفاقات مختلف را برای مردم هر شهر تعریف میکردند، دانست. اما بررسی سابقه چنین اجراهایی در ایران، به سالهای قبلتر از شکلگیری آن در غرب برمیگردد. این نوع موسیقی در ایران با توجه به نوع مراسم و آیینها، در قبل و بعد از اسلام به صور مختلفی رواج داشته و هنرمندان در مقاطعی از این هنر برای مدح پادشاهان، ایجاد نشاط و سرگرمی در میان مردم و یا مراسم نظامی و مذهبی استفاده میکردهاند.
در برخی از متون تاریخی از نوازندگانی با نام «گوسان» نام برده شده است که به سرودن موسیقیهای اسطورهای و مدح پادشاهان مشغول بودند. حمدالله مستوفی نیز در کتاب تاریخ گزیده چنین نقل کرده است: «در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت، چنانکه مطربی به روزی صد درم قانع نمیشد، بهرام گور از هندوستان دو هزار لولی برای مطربی مردم بیاورد و نسل ایشان هنوز در ایران مطربی میکنند».
اما پس از ورود اسلام به ایران و استقرار حکومت دینی، محدودیتهای بسیاری گریبان موسیقی را گرفت. از آن رو هنر خیابانی با شکل جدیدی به میان مردم آمد، به عنوان نمونه در دوره صفویه، و در غرفههای فوقانی سر درب قیصریه، دستگاه نقاره استقرار داشته است که همه روزه هنگام طلوع و غروب آفتاب عدهای از نوازندگان مطابق یک سنت باستانی، سازهای باستانی و نظامی آن زمان را مینواختند.
در دوره ناصری نیز اجرای هنرهای آیینی خیابانی با عنوان «تعزیه» به دلیل علاقه ناصرالدین شاه قاجار به هنر تئاتر و تعزیه، رونق بیشتری گرفت. (مسچی و همکاران، 1394: 49) در همین دوره نیز دستههای موسیقی به میدان توپخانه آمده و برای مردم موزیک مینواختند.
جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم مینویسد: «در طرف غربی حوض میدان توپخانه، مکانی آماده شده بود که عصرها، موزیکچیهای قزاقخانه در آن گرد آمده، جهت سرگرمی مردم مِزقان میزدند. این موزیکچیها که تعدادشان به 40 نفر میرسید، ازنوجوانان تازهکار برگزیده میشدند تا مردم با تماشای موسیقی، از مباحث سیاسی و مانند آن منصرف گردند» (شهیدی، 1369: 353) توضیحات فوق به خوبی گویای این نکته است که هنر خیابانی از سابقه دیرینی در کشور برخوردار بوده و هر یک از گونههای آیینی، مناسبتی و یا سرگرمکننده آنها همواره با استقبال مردم مواجه شدهاند.
موسیقی خیابانی در ایران امروز
جدای از مناسبتها و اعیاد ملی- مذهبی که حضور برخی از گونههای هنر خیابانی همچون تعزیه در ایام عزاداری، ملموستر به نظر میرسد، نوع دوم ارایه این هنر که در آن نوازندگان خیابانی به صورت فردی و یا در قالب گروههای چند نفره به شکل روزمره به ارایه هنر خود میپردازند، مورد بحث این یادداشت است. این روزها تعداد فعالان موسیقی خیابانی رو به فزونی است. این افراد عموما موسیقی عامیانه و مردمپسندتری را برای ارایه کار خود در نظر میگیرند تا توجه درصد بیشتری از مردم را به سمت خود جلب کنند.
در تمام ایام سال، ساز خود را در مکانهای مختلف کوک کرده و شهر را با هنر خویش زیباتر میکنند. در این میان تغییر ارایه این هنر به شکل مردم پسندتر و همچنین حضور زنان برای اجرای موسیقیهای خیابانی نکته مهمی است که میتواند به عنوان عمدهترین ماهیت تغییر یافته موسیقی خیابانی از گذشته تاکنون مطرح شود. افزایش تعداد این هنرمندان طی دهه گذشته میتواند از نشانههای حیات شهری و تمدن مدرنی باشد که همسو با سایر نقاط جهان به اشکال مختلف پدیدار میشود.
خیابانها، بهترین مکان اجرا با کمترین محدودیتها
پس از سال 57، محدودیت بر گونههای مختلف موسیقی به شدیدترین شکل خود اعمال شد به نحوی که مدارس و آموزشگاههای موسیقی تعطیل و بسیاری از هنرمندان در مواجهه با شرایط سخت پیش رویشان جلای وطن کردند. اما باز شدن نسبی فضا در دهه شصت باعث شد تا مجوز اجرا برای «برخی هنرمندان» صادر شده و کنسرتهای موسیقی که در ابتدا تنها شامل موسیقی ایرانی میشد به شکل بسیار محدودی توسط عدهای از هنرمندان اجرا شود.
این شیوه تا مدتها ادامه یافت تا اینکه در دهه 80 و با باز شدن نسبی فضا، موسیقی پاپ نیز اجازه حضور روی صحنه یافت و فعالان این عرصه پس از سالها، کنسرتهایی رابرای علاقهمندان اجرا کردند. اما پس از گذشت سالها از برگزاری کنسرت در ایران و امکان برگزاری کنسرتهای موسیقی در سبکهای مختلف هنری، هنوز هم موانع بسیاری بر سر راه برگزارکنندگان کنسرت وجود دارد که بسیاری از آنها در میانه راه پر پیچ و خم اخذ مجوز، از ادامه راه نا امید شده و قید اجرای صحنهای را میزنند.
اشعار مورد استفاده، سبک موسیقی مورد نظر، محل برنامهای که قرار است اجرا شود، حضور نوازنده زن روی صحنه، مناسبتهای مختلف و موارد نظارتی دیگر، باعث شده است تا اجرای موسیقی برای هنرمندان همواره با مشکلات فراوانی مواجه شود. پیروز ارجمند، مدیرکل سابق دفتر موسیقی وزارت ارشاد در یک نشست خبری در سال 93 اینچنین میگوید: «متاسفانه در برخی شهرستانها شاهد کارشکنی مدیران ارشاد بودهایم. به عنوان نمونه حتی در جایی از علیرضا قربانی خواسته بودند برگه سوءپیشینه و عدم اعتیاد ارایه بدهد تا به او اجازه برگزاری کنسرت بدهند.»
گرچه اجرای موسیقی خیابانی عمدتا توسط هنرمندانی صورت میگیرد که نام و نشان چندانی نداشته و از شهرت کمتری در میان مردم برخوردارند، اما روند اخذ مجوز برای این گروه هنرمندان به دلایل متعدد دارای پیچیدگیهای بیشتری است. از آن رو است که برخی از این هنرمندان خیابانهای شهر را بهترین مکان برای ارایه هنر خود میدانند.
بیتفاوتی رهگذران، بیاحترامی به هنر نوازندگان
شاید مواجهه با یک نوازنده خیابانی برای همه ما پیش آمده باشد. بسیاری از مردم و رهگذران به دلیل مشغلههای روزانه خود، بدون کمترین توجهی به نوازندگان از کنار آنها رد شده و بیآنکه اندک توجهی به هنرنمایی آنها داشته باشند، صحنه یک کنسرت رایگان را از دست میدهند.
این معضل نشاندهنده آن است که موسیقی هیچگاه جزو ملزومات زندگی ایرانیان نبوده و آگاهسازی در زمینه هنر و انتخاب معیارهای هنری توسط افراد به درستی انجام نگرفته است. هنرمند خیابانی جدای از دلیل اصلی حضور و ارایه هنرش در فضای شهری برای کسب درآمد مالی، به دنبال دیده شدن است. او میخواهد به واسطه هنری که در اختیار دارد، سخن خود را در فضای عمومی و با مردم در میان بگذارد. بیتفاوتی به این قشر افراد بیارزش تلقی کردن سطح هنرشان محسوب میشود.
ویدئوهای بسیاری در فضای مجازی از بیتفاوتی عابران به هنرنمایی این افراد به اشتراک گذارده شده است. گرچه این بیتفاوتیها از ارزش هنری هنرمندان نکاسته و یا آنها را ارزشمند نمیکند، اما میتواند نشاندهنده میزان بیاهمیت بودن هنر نزد مردم و از نشانههای بارز ناآگاهی باشد. شاید نوازندگان موسیقی خیابانی بیش از آنکه نیاز حیاتی به کمکهای مالی عابران داشته باشند، به دیده شدن و شنیده شدن نیازمند هستند و یک توقف کوتاه در مقابل آنها و گوش کردن موسیقیشان، به معنای احترام به هنر و حمایتی هرچند اندک از این قشر بدون حامی باشد.
دولت، مقابله بهجای حمایت!
اما مشکلات نوازندگان خیابانی به بیتفاوتی مردم در قبال آنها ختم نمیشود. در کشورهای توسعهیافته، دولت با ساماندهی این گروه از افراد نهایت تلاش خود را انجام میدهد تا موسیقی خیابانی به شکل بهتر و زیباتری در میان مردم ارایه شود. در کنار آن با برگزاری فستیوالهای موسیقی خیابانی، هنرمندان سراسر جهان گرد هم آمده و هنر خویش را به نمایش میگذارند. اما بارها و بارها دیده و شنیدهایم، برخوردهایی را که با نوازندگان خیابانی صورت گرفته و در نهایت منجر به ضرب و شتم آنها و یا شکسته شدن سازشان شده است.
تجربه ثابت کرده است که این برخوردها هیچگاه نتوانستهاند مانع حرکت رونده و سیال هنر در جامعه شده و بالعکس موجب بیشتر دیده شدن آنها شدهاند. شایسته است متولیان فرهنگی با همکاری شهرداری و نیروی انتظامی در جهت ساماندهی فعالیت این هنرمندان، بستری را فراهم سازند تا هنرمندان موسیقی خیابانی -که بیهیچ چشمداشت مالی خیابانهای شهر را با ملودیهای چشمنوازشان عطرآگین میکنند- به راحتی و بیهیچ دغدغهای فعالیتهای هنری خویش را انجام داده و اندکی از دغدغههای اقتصادی این روزهای مردم بکاهند.