ماهان شبکه ایرانیان

کامران پارسی‌نژاد:

ادبیات به حال خود رها شده است

کامران پارسی‌نژاد می‌گوید: بعد از انقلاب به دلیل نبود سیاست‌گذاری در ادبیات، ادبیات به نوعی به حال خود رها شده است و متولیان نهادهای فرهنگی به نقش آن اهمیتی نمی‌دهند.

ادبیات به حال خود رها شده است

این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا، درباره توجه به اقلیم و زیست‌بوم در ادبیات داستانی اظهار کرد: باید برای بررسی این موضوع به مقوله بومی‌گرایی در ادبیات داستانی در دوره پهلوی بپردازیم، زیرا پیشینه این کار در ایران به دوره پهلوی برمی‌گردد. ما ابتدای ادبیات داستانی‌مان را جمال‌زاده می‌دانیم و ادعا می‌کنیم ادبیات داستانی معاصر ما با جمال‌زاده شکل گرفته است. اما در همان دوره اتفاقاتی افتاد که باعث شد ادبیات داستانی ما همسو با جریان‌ها و سیاست‌هایی که در دوره پهلوی اعمال می‌شد، پیش برود.

 او افزود: در دوره پهلوی بسیاری بر آن بودند که مردم را از روستاها به شهر مهاجرت بدهند، زیرا کارخانه‌هایی در آن دروه تأسیس شده بود که به کارگران ارزان‌قیمت نیاز داشت. انقلاب شاه و ملت هم در ظاهر به نفع روستاییان بود، اما در عمل  فقط بخشی از قدرت خان‌ها را برداشتند و زمین‌ها را به روستایی‌ها دادند، اما این باعث شد روستاییان نتوانند زمین‌ها را حفظ کنند و به سمت شهرها بیایند. در ادبیات داستانی هم به صورت هدفمند به این موضوع پرداخته شد؛ هراس از روستا و ابنیه‌ غیرشهری. به احتمال قوی این موضوع از طرف دولت پهلوی اعمال می‌شد. در قالب داستان‌های آن دوره ترس از روستا رقم خورد که به نوعی مردم را دچار وهم و ترس از روستا  می‌کرد و آن‌ها را به ترک روستاها تشویق می‌کرد.

پارسی‌نژاد با اشاره به آثار غلامحسین ساعدی خاطرنشان کرد: او از روستاها فضای وهم‌انگیزی را ترسیم می‌کرد؛ مثلا حضور جن را در  آثار ساعدی می‌توانیم ‌بینیم که عمدی بوده است. ساعدی در داستان‌هایش فضایی از روستا ترسیم می‌کرد تا مردم به تدریج از فضای رستاها دور شوند. ما در آن دوره داستان‌هایی را نمی‌بینیم که مردم را به روستا جذب کنند.  همه داستان‌ها برعکس بود؛ فرار از روستا و آمدن به جامعه شهری که پرزرق و برق و زیبا و جذاب خلق شده است. این روند تأثیر خود را گذاشت و باعث شد مردم از روستا به شهر بروند و از اقلیم خود دور شوند.

او در پاسخ به این‌که وجود جن یکی از باورهای مردم روستایی ایران در مناطق مختلف بوده، و آیا نمی‌شود این‌طور نگاه کرد که ساعدی می‌خواسته به نوعی باورهای مردم روستایی ر ا نشان بدهد، گفت: داستان را می‌توان از چند وجه مورد بررسی قرار داد. یکی از وجوه آن می‌تواند این باشد که می‌خواسته جامعه روستا را نشان بدهد. اما با توجه به حجم کاری که این نویسنده داشته و بررسی کل آثارش می‌بینیم این وجه (اعمال سیاست‌های حکومتی) پررنگ‌تر است.  آیا روستا وجوه دیگری نداشته است؟ او می‌توانست یکی از داستان‌هایش را به این موضوع اختصاص بدهد نه این‌که اکثر داستان‌هایش حول محور مسائلی از این دست و به نوعی سیاه‌نمایی باشد.

این نویسنده در ادامه تأکید کرد: زمانی که کلیت آثار ساعدی را بررسی می‌کنیم، نگاهی را که او به طبقه روحانیون داشته، و حجم و اندازه‌ای که به خرافه‌پرستی در روستاها پرداخته، می‌بینیم به‌قدری هدفمند جلو رفته است  که قصد نداشته روستا را ترسیم کند. البته ساعدی در مظان اتهام است که جامعه‌شناسی نمی‌دانسته. یکی از مشکلات ساعدی این بود که سراغ مباحث جامعه‌شناسی رفته اما از مضامین، ایدئولوژی و مباحث اصلی جامعه‌شناسی بی‌اطلاع بوده و به مسائل روز نگاه تحلیلی نداشته است. البته شاید سهوا دچار این مشکل شده است.

پارسی‌نژاد سپس اظهار کرد: در حال حاضر ادبیات مانند کودکی است که خود روند رشدش را در یک جنگل بی‌در و پیکر دنبال می‌کند و به هر سو می‌رود و هیچ‌گونه جهت‌گیری و نظام مشخصی در این راستا ندارد. اگر امروز بخواهند مردم را به بازگشت به سرزمین خود تشویق بکنند، ابزاری به نام ادبیات داستانی نمی‌شناسند؛ به همین دلیل ادبیات داستانی ما در شرایط کنونی به این فضا بی‌توجه است.

این نویسنده همچنین بیان کرد: البته توجه به روستاها در ادبیات داستانی در ابتدای انقلاب شکل گرفت. برخی نویسندگان به جهت نشان دادن قیام مردم در روستاها به این فضا روی آوردند و بخشی از داستان‌های انقلاب ما در فضایی روستایی رخ می‌داد، ولی نیت این نبود که اهمیت و نقش محوری این فضاها را  در جامعه ایران نشان بدهد.  

او با بیان این‌که نویسندگان ما هیچ‌گونه شناختی در مسائل جلامعه‌شناسی ندارند، گفت: بی‌اطلاعی نویسندگان از مباحث جامعه‌شناسی  عملا باعث می‌شود تا آن‌ها به این‌گونه مسائل نپردازند و تمایلی به آن‌ها نداشته باشند. اگر نویسنده‌ای از جنبه جامعه‌شناسی مطالعه داشته باشد و بداند جامعه‌شناسان چه نظریاتی دارند و نظرات‌شان چه تبعاتی دارد مطمئن باشید در داستان‌های‌شان از آن‌ها استفاده می‌کنند؛ اما به دلیل ناآشنایی نویسندگان نسبت به این موضوع، از آن استفاده نمی‌کنند؛ همان‌طور که از فلسفه استفاده نمی‌کنند. داستان‌های‌مان فاقد بن‌مایه‌های مهمی است که باید در زیرساخت داستان‌ها وجود داشته باشد.

کامران پارسی‌نژاد همچنین دلیل جهانی نشدن ادبیات ما را بی‌توجهی به بومی‌گرایی و اقلیم عنوان کرد و گفت: در کشورهای غربی، زمانی ادبیات کشورهای دیگر مورد توجه قرار می‌گیرد که نویسندگان جهان سوم به مسائل بومی خود توجه کنند. در حوزه سینما هم هر وقت به مسائل بومی و بومی‌نگری توجه شده و زیرساخت‌های جامعه روز خودمان  را بررسی کرده‌ایم، کارها مورد توجه قرار گرفته است. اما اکثر داستان‌های ما فاقد مقولات این‌چنینی هستند به خاطر همین هم در جهان تحویل گرفته نمی‌شود و داستان‌های ما برای آن‌ها جذابیتی ندارد. داستان‌های ما حادثه‌محور و فاقد مبانی و اصول جامعه‌شناسی است که بخواهد جامعه روز ما را به دنیای غرب نشان دهد، بنابراین آن‌ها تمایلی ندارند آثار ما را ترجمه کنند. معمولا حرکت ترجمه یک‌سویه شده است و فقط ما ترجمه می‌کنیم. غربی‌ها فقط تمایل داشتند ادبیات کلاسیک ما را ترجمه کنند. از طرف دیگر نویسندگان ما هم به زبان انگلیسی اشراف ندارند تا مانند نویسنده‌های کشورهای ژاپن و هند آثاری به این زبان خلق کنند. این کشورها از این طریق توانسته‌اند ادبیات خود را به جهان ارائه دهند. آن‌ها یک‌ گام از ما جلوتر هستند. ما در ایران  با این مشکل مواجه هستیم که باعث شده در حالت بایکوت قرار بگیریم.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان