ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با سعید تشکری نویسنده کتاب «موقف»؛

دعبل را از عمق تاریخ بیرون کشیدم

دعبل خزاعی در رمان موقف، یک اَبَر انسان نیست. او عاشق شعر است و بعد عاشق قدرت می‌شود، اما موقِفِ او، سرزمین عشق است که یک سویش زمینی و خاکی می‌نماید و سوی دیگرش ارادتی ناب به امام زمان خود.

به گزارش مشرق، سعید تشکری با فعالیت‌ها، تدریس، نگارش و آثار صحنه‌ای‌اش در تئاتر در سال 1378 عضو کانون جهانی نقد تئاتر atci شد. در همان سال همکاری خود را با اداره کل نمایش رادیو در تهران آغاز کرد و توانست نشان عالی رادیو را در سال 1393 دریافت کند. وی در طول سال‌ها فعالیت خود، داور جشنواره‌های متعدد ملی و منطقه‌ای از جمله جشنواره‌های فجر، سوره، بسیج، دانشجویان کشور، دفاع مقدس، رضوی و جشنواره داستان انقلاب بوده است. او از بسیاری از رویدادهای هنری مرتبط با ادبیات جایزه دریافت کرده است. تشکری در سال 93 پس از خداحافظی از دنیای صحنه به طور جدی به رمان‌نویسی پرداخت و با «مفتون و فیروزه» از انتشارات نیستان برگزیده سیزدهمین جایزه ادبی قلم زرین شد و با کتاب «غریب، قریب» و «هندوی زیبا» از بنیاد آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی توانست عنوان برگزیده کتاب سال رضوی را کسب کند. در طول این سال‌ها سعید تشکری بارها مورد تقدیر قرار گرفته است، از جمله: پاسداشت 20 سال تلاش در تئاتر دینی، پاسداشت 20 سال خلق اثر در حوزه دفاع مقدس، بزرگداشت در جشنواره داستان‌نویسی آیات، دریافت نشان «فیروزه هنر» و چهره سال هنر انقلاب اسلامی خراسان. تشکری نویسنده کتاب «موقف» درباره «دعبل خزاعی» و نیز «اوسنه گوهرشاد» درباره کشف حجاب رضاخانی است. «جوان» با این نویسنده گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.


چطور وارد عرصه هنر شدید؟ ظاهراً تئاتر اولین عرصه حضورتان بوده است.
بله، تئاتر - مکثی کوتاه و نفسی عمیق- من از شش سالگی تا 50‌ سالگی دمادم و یک نفس با این کهن شاهکار تمدن بشری در صحنه و اجرا زیسته‌ام. تئاتر زندگی‌ام بوده است. خلاصه‌اش می‌شود زندگی تئاتری و خواستم حَکی، نامی در این منظومه بیکرانِ خردورزی با هویت خودم داشته باشم. افقم در تئاتر معاصر و متعهد، همواره برشت و آرابال بوده‌اند، اما با جهان و باور دینی خود کوشیده‌ام در بازسازی زمانه‌ام، بی‌پرت افتادگی از اصل و اسب، بی‌خط و ربطِ دلبستگی و وابستگی و بازی‌های مرسوم، به آرمانی تکیه بدهم و بنویسم و نمایش به صحنه ببرم که تئاتری دینی باشد نه ویترینی و توریستی! سال‌ها سنگ و سد دیدم و خودم را خراشیدم، اما تفکراتم را به باور معنوی و تئاتر آرمانی از دست ندادم. چه زمانی که یک دهه تمام، تئاتر علمی با کودکان و نوجوانان برای خود آن‌ها به صحنه بردم، چه آن زمان که در حوزه تئاتر مقاومت نفس کشیدم و کارگردانی کردم و چه همه این سال‌هایی که برای باورم، تئاتر دینی به صحنه بردم و چه آن زمان که با کار در مطبوعات فرهنگی و هنری در جایگاه منتقد و پژوهشگر و عضو بین‌المللی I. T. C. I. قلم زدم و چه زمانی که در تولید تله تئاتر و ساخت فیلم در جایگاه کارگردان حضور داشتم. اکنون و در سال‌های اخیر در جامه یک نویسنده به کشفی از حقیقت رسیدم. می‌خواهم باقی عمرم را در حوزه ادبیات شهودی رضوی نفس بکشم و بنویسم.


چرا این رویکرد را انتخاب کرده‌اید؟
جهان نوشتن، به دور از شعارهای دهان پُرکن محفلی مطرح می‌شود و همواره ذات مقدسی برایم داشته و دارد. سال‌هاست می‌نویسم حتی آن زمان که در صحنه بودم. گواهش 42 نمایشنامه منتشر شده‌ام است. گواهش سال‌ها نوشتن برای رادیو و تلویزیون است. گواهش رمان‌هایی است که نوشته‌ام و منتشر شده است، اما حالا فقط نویسنده‌ام. اصولاً قبل از نوشتن، تلاش می‌کنم جست‌وجوی کامل ورای آنچه شنیده‌ام، اطراف شخصیت اثرم انجام دهم.


نوشتن کتاب «موقف» نیز به همین شکل بوده است؟
این روش و راه من است. ابتدا در متون تاریخی و روایی در ارتباط با «دعبل» تحقیق گسترده‌ای انجام دادم. دعبل شاعر را همه می‌شناسند، ارادت او در قصیده «مدارس آیات» مثال زدنی و نقل مجلس همه محافل ادبی و مذهبی است. با تمام این احوال، اینکه دعبل به عنوان یک انسان با چه فراز و نشیب‌هایی در زندگی خود مواجه بوده، مغفول مانده است. درست مثل این است که یک نویسنده یا یک شاعر یا هنرمند، بخش‌هایی از زندگی انسانی‌اش سانسور شده باشد. آنچه برای من اهمیت دارد، همین سیر و همین فراز و نشیب‌ها بود. کسی که مسیری سخت را طی می‌کند تا به «مدارس آیات» برسد. به نظر من این کشف، بسیار مهم بود. به روال همیشگی خود، داستانی سه خطی دارم که قبل و بعدش را پژوهش‌هایم می‌سازند و به طرحی یک صفحه‌ای تبدیل می‌شوند. به‌عبارت دیگر حوادث دراماتیک را از عمق جست‌وجوهایم بیرون می‌کشم. به شخصیتم بُعد دراماتیک می‌دهم.


دعبل عاشق شعر است و از قبیله خُزاعه بیرون می‌رود، میان فضای ادبی بغداد در مسابقه ادبی شرکت می‌کند و در وصف شمشیر هارون شعر می‌سراید. جایزه‌اش حکمرانی سمنگان است. در همان زمان قبیله خزاعه به علت به آب بسته شدن کربلا به اعتراض برمی‌خیزند. دعبل در شرایطی دوگانه واقع می‌شود. تضادی شگفت‌انگیز که آغاز درام است. تصمیم می‌گیرد به دیدار حضرت برود. وارد مدینه که می‌شود شهر را غمزده می‌یابد. شهری که شهر حضرت رسول (ص) بوده و سرشار از شوق و شور زندگی اینک غریب مانده است. خانه امام رضا (ع) را خالی می‌یابد و یکی از سوزناک‌ترین اشعار شیعی سروده می‌شود که «مدارس آیات» نام می‌گیرد. سؤال من این است که چه اتفاقی رخ می‌دهد که یک نفر به چنین موقف و نقطه‌ای در زندگی می‌رسد؟


نگارش رمان موقف به سفارش ناشر بوده یا طرح از طرف شما ارائه شده است؟
اصولاً هیچکدام از کتاب‌هایم را با پیشنهاد صرف از ناشر نمی‌نویسم بلکه تلاش می‌کنم با توجه به کمیت‌ها و کیفیت‌های آثار داستانی موجود، اثری را بنویسم که در فضای خالی ادبیات دینی، پیشنهاد و نوآوری در خود داشته باشد. دعبل خزاعی برای من در رمان موقف اصلاً یک زندگینامه داستانی نیست، زیرا عمیقاً باور دارم آنچه درباره این شاعر گفته و نوشته‌اند و باز هم خواهند نوشت، همه از سر ارادت و خلوص بوده است.


چرا سراغ این شخصیت تاریخی رفته‌اید؟
اینکه من چرا سراغ این شاعر رفته‌ام پاسخ به قضاوتی است که معمولاً درباره شخصیت‌های شیعی داریم. نبود یک تراز ادبی معاصر و متصل نشدن به سرزمین ادبیات و خوانندگان. چرایی‌اش هم برمی‌گردد به نوع نگاه ما که بسیار سلبی با شخصیت برخورد می‌کنیم. دعبل خزاعی در رمان موقف که به عنایت انتشارات به نشر منتشر شد، یک اَبَر انسان نیست. او عاشق شعر است و بعد عاشق قدرت می‌شود، اما موقِفِ او، سرزمین عشق است که یک سویش زمینی و خاکی می‌نماید و سوی دیگرش ارادتی ناب به امام زمان خود. این دوگانگی انسان را رشد می‌دهد و بالنده می‌کند. رمان حاصل اتصال و انتقال این رویدادها و دوگانگی‌هاست.


شما برای نگارش چنین رمان‌هایی فعالیت دیگری نیز انجام می‌دهید؟
من برای کتاب‌هایم علاوه بر جست‌وجو و پژوهش، خیابانگردی و کتابگردی هم می‌کنم. اصلاً به نظر من این باید جزو کارهای مهم یک نویسنده باشد. اختصاصاً درباره این کتاب باید بگویم که حدود سال‌های 75 یا 76 بود که بساط یک کتابفروش دوره‌گرد در کوچه مخابرات توجهم را جلب کرد. مدارس آیات آنجا بود. در مسیرم به حرم آن‌را خواندم. کتاب «وقت کوچ است» در پی خواندن آن شکل گرفت و بر اساس «مدارس آیات». خیلی وقت‌ها ما درباره تصادف و پیشنهاد با هم اتفاق‌نظر نداریم. من اعتقاد دارم هر موضوعی که ذهن مرا مشغول کند، در آن تصادف نقشی ندارد. معتقدم این دقیقاً همان پیشنهادی است که ذهن من را به تکاپو وادار کرده است و جهان‌هستی از آنجایی که هیچ‌کار خدا بی‌حکمت نیست، این فکر را نیز بی‌دلیل به ذهن من نرسانده است. به همین دلیل دعبل خزاعی در موقف با همه دانسته‌های موجود متفاوت است. چون سال‌ها ذهن مرا به تکاپو واداشته بود؛ تکاپویی درونی و بیرونی. می‌خواهم بگویم داستان دعبل، در من سال‌ها زندگی کرده، وارد ذهن من شده، پخته شده، پرورانده شده و به بلوغ رسیده است؛ و حالا بعد از بیست‌واندی سال در موقف متولد شده است. به باور من دعبل سرنوشت همه ماست با همه فراز و نشیب‌های خود.


خصوصیت بارز دعبل را در چه می‌دانید و چرا برای نوشتن موقف این سبک و فرم را انتخاب کرده‌اید؟
دعبل در اشعارش به بالیدن می‌رسد، اگر دقت کنید نام فصول کتاب برگرفته از اصطلاحات شعر است که در آن فصل، به تناسب گسترش پیدا کرده است. درباره سبک نگارش موقف، سؤال شما را با پاسخ به این سؤال می‌گویم. سبک چیست؟ ورای تعاریفی که از سبک‌های ادبی می‌شناسیم، می‌خواهم نگاه خودم را درباره سبک، برایتان روشن کنم. همان نگاهی که در تمام آثار من مشخص است. به باور من سبک‌ها و انتخاب آن‌ها توسط نویسنده‌ها تا حد زیادی به نگرش‌ها و فلسفه زندگی‌شان بازمی‌گردد. من ذاتاً انسانی شهودی هستم. رمان‌های من نیز شهودی هستند. رد پای شهود در تمام آثار من پیداست، چه فانتزی بنویسم مثل «اوسنه گوهرشاد» چه دینی بنویسم مثل «بارِباران» یا «ولادت» و چه هویتی مثل «مفتون و فیروزه» و همینطور تمام آثار دیگرم. گوته را ببینید، تغییر نگرش او از «دکتر فاوست» تا «دیوان شرقی‌غربی» که پس از آشنایی با حافظ نگاشته شده کاملاً محسوس است. ناگفته نماند خود من هم این دوره را تجربه کرده‌ام. ورودم به ادبیات دینی پس از ادبیات کودک و نوجوان حاصل همین تغییر نگاه بوده است. این تغییر، در لوکیشن اتفاق می‌افتد، همان لوکیشن ذهنی و فیزیکی که نویسنده در آن نفس می‌کشد. دعبل هم در موقف این تغییر را تجربه می‌کند شاهد مثال است برای هنرمندی که فضاهای مختلف را تجربه می‌کند و در موقف نهایی خود که حب خاندان ولایت است، می‌ماند.


در چند اثر اخیر مانند «آبی‌ها»، «پاریس‌پاریس» و «داش‌آقا» شما سراغ تاریخ رفته‌اید. به نظر شما رمان تاریخی در ادبیات ما چه جایگاهی دارد؟
خیلی‌ها تصور می‌کنند موقف یک رمان تاریخی است. در اینکه ژانر تاریخی یک ژانر ادبی است که می‌توان در آن رمان تاریخی نوشت شکی نیست. آنچه مهم است این است که رمان، تاریخ نیست. بگذارید درباره تاریخ هم با هم گفت‌وگو کنیم؛ تاریخ سلسله رویدادهای متصل به هم طی زمان است که برای مردم نصیحت یا عبرت دارد. ما هم روزی جزو تاریخ خواهیم شد همانگونه که بسیاری برای ما به تاریخ تبدیل شده‌اند. افرادی که مورخ هستند و تاریخ می‌نویسند فقط به نگارش متن یا «text» بسنده می‌کنند، اما کسی که رمان می‌نویسد متن یا تکست را به اثری انسان‌شناختی تبدیل می‌کند. باستر پاسترناک می‌گوید: «بزرگی نویسنده ربطی به موضوعی که درباره‌اش نوشته است، ندارد بلکه به این بستگی دارد که آن موضوع چقدر نویسنده را تحت تأثیر قرار داده است.» یا به عبارت دیگر چقدر نویسنده وقف اثرش شده است. از طرف دیگر رمان، کارکردش با تاریخ متفاوت است. تاریخ ماهیتش پذیرشی است، اما رمان ماهیتی جدالی دارد. نادرشاه، در تاریخ تغییرناپذیر است، اما وقتی توسط یک نویسنده به رمان تبدیل می‌شود شخصیتی می‌شود اهل جدال و کشمکش. حالا می‌شود نادر را از گذشته به حال منتقل کرد. اینجاست که متن به اثر تبدیل می‌شود.


منظورتان از متن و اثر چیست؟
بد نیست نگاهی به نظریه رولان بارت در همین مقوله بیندازیم. او نگاه خود را در نظریه «مرگ مؤلف» آورده است. نظریه رولان بارت درباره «مرگ مؤلف» را زمانی بهتر می‌فهمیم که همچون او بین «اثر» و «متن» تمایز بگذاریم. در گذشته و تا پیش از مطرح شدن نظریه‌های پسامدرنیسم، برای اشاره به نوشته‌های شاعران، داستان‌نویسان، تابلوهای نقاشان، فیلم‌های فیلمسازان و خلاصه آنچه هنرمندان خلق می‌کردند، از واژه «اثر» استفاده می‌شد. امروز در کتاب‌های مربوط به نظریه و نقد ادبی، جایگاه «اثر» به شدت مورد بحث است، حتی در اشاره به تابلوی نقاشی و فیلم سینمایی و سایر تولیدات هنری. کاربرد این دو کلمه متفاوت، موضوعی مربوط به سلیقه نیست و تفاوت آن‌ها هم صرفاً تفاوتی واژگانی نیست بلکه حکایت از دو رویکرد متفاوت به نقش مؤلف یا پدیدآورنده ادبیات، هنر و خواننده یا مصرف‌کننده ادبیات و هنر دارد. اصطلاح «اثر» اینطور القا می‌کند که آنچه نویسنده در داستان خود نوشته یا نقاش در تابلویش کشیده، از درام ساخته شده توسط او سرچشمه گرفته است. متقابلاً از اصطلاح «متن» چنین برمی‌آید که خواننده هنگام خواندن داستان یا تماشاگر هنگام تماشای فیلم منفعل و بیشتر درگیر اطلاعات غیرهنری می‌شود. می‌توان این نکته را هم به مبحث تمایز بین دو اصطلاح «اثر» و «متن» افزود که «اثر» نوعی هاله تقدس را به ذهن متبادر می‌کند، حال آنکه «متن» حال‌وهوایی مستند دارد. به بیان دیگر «اثر» چنین القا می‌کند که نویسنده از شأن و مرتبه یک «خالق» برخوردار است و با تکیه بر الهام فوق‌بشری، دست به نوعی آفرینش مقدس زده است. در امر مقدس نیز نمی‌توان مناقشه کرد.


در صحبت‌هایتان گفتید که نقطه آغاز نگارش دعبل به خواندن مدارس آیات برمی‌گردد. این تنها دلیل شما برای انتخاب دعبل بوده است؟
هر اثر نویسنده، نشان‌دهنده دغدغه‌های مختلف اوست، بنابراین نگارش رمان موقف نیز تنها به دلیل خواندن شعر مدارس آیات نیست بلکه در تعهد من به ادبیات رضوی است. متعهد شده‌ام که کاتب بارگاه قدسی امام رضا (ع) باشم. افتخار خادمی ایشان این تعهد مرا دوچندان کرده است. دعبل هنرمندی است که هنرش را وقف امام رضا (ع) کرده است. دعبل شخصیتی بحث برانگیز دارد. بیایید شعرای شیعی عرب را به‌طور خلاصه مرور کنیم. شعر شیعی از صدر اسلام با سروده حسان بن ثابت در روز غدیر آغاز شد. حجربن عدی در مدح مولا علی سرود، کمیت بن زید اسدی در دوران امویان هم ولایت مولا علی، ماجرای سقیفه، غدیر خم و وقایع بسیاری را دستمایه کار خود قرار داد. واقعه عاشورا هم در تمامی اشعار شیعی می‌درخشد. شعرای دوره عباسی هم مثل منصور نمری، دعبل خزاعی، شریف رضی، مهیار دیلمی و دیگران هم بودند که شعرشان شیعی بود. ناگفته نماند بسیاری از شعرای فارسی زبان هم شعر شیعی سروده‌اند. می‌خواهم با مرور این مطالب به این جمع‌بندی برسم که همه این افراد دوره‌های مختلفی را در زندگی از سر گذرانده‌اند. مسلماً دعبل هم از این قاعده مستثنی نبوده است. او را شاعر داربردوش خوانده‌اند. کسی که هرلحظه منتظر بردار رفتن است آن هم به جرم ارادت به خاندان اهل‌بیت (علیهم‌السلام).


فراموش نکنیم دعبل صله هارون برایش حکومت سمنگان را به ارمغان آورد، اما از آن گذشت و همین کشمکش‌هاست که او را دعبل می‌کند. نقطه درخشان دعبل در سرودن «مدارس آیات» همین است. امام رضا (ع) پس از شنیدن این قصیده ابیاتی را برای تکمیل، به شعر دعبل اضافه می‌کنند و اصلاً لقب دعبل را ایشان به او می‌دهند. دعبل با شعر خود به جنگ عباسیان می‌رود که دشمنان ولایتند. مدارس آیات و اشعار دوره درخشان زندگی دعبل «اثر» او هستند. من در «موقف» درباره اثر دعبل حرف می‌زنم نه خود دعبل. دعبل هم برای خلق آثارش پرورانده می‌شود. دعبل هم خالق اثر است. اثری که در آن امام رضا (ع) راز شهادت و پیش‌بینی شهادت خود را به ظرافت در آن می‌گنجانند.


عملکرد فعالان فرهنگی را در ایجاد وضعیت کنونی جامعه چقدر مؤثر می‌دانید؟
درباره فعالان فرهنگی جامعه هم ترجیح می‌دهم به سؤال شما اینگونه پاسخ دهم که اول باید بدانیم فعال فرهنگی کیست؟ اگر فعال فرهنگی را رسانه بدانیم که رابط بین هنرمند و جامعه است و اولین مسئولیتش شناخت آثار هنرمند است. در حوزه نشر باید پرسید آیا ناشران آثار منتشر شده را می‌شناسند و می‌خوانند و سپس آن‌ها را توزیع می‌کنند و آیا مراکز توزیع با آثار، آشنایی اولیه دارند یا آن‌ها را می‌خوانند؟


متأسفانه گاهی اثر رونمایی می‌شود و تنها خواننده آن اثر، خود نویسنده‌ای است که آن‌را نوشته است. از سوی دیگر حتی رسانه‌های صوتی و تصویری هم کمکی به شناساندن آثار مکتوب نمی‌کنند. مثال می‌زنم: در کدامیک از آثار سینما، تئاتر و تلویزیون اثری از کتابخانه، کتاب خواندن و کتابخوانی دیده می‌شود؟! فضای تصویری فیلم‌ها، سریال‌ها و نمایش‌ها بدون کتاب و کتابخانه است و در رادیو چنین فضایی خلق نمی‌شود. نمایش‌ها هم از این حرمان بی‌نصیب نمانده‌اند. گروه‌های مختلف کتابخوانی هم که در گوشه و کنار کشور به عنوان گعده‌های فرهنگی تشکیل می‌شوند هم از این قاعده مستثنی نیستند. نتیجه اینکه نویسنده می‌ماند و اثرش و تنها فعال فرهنگی خود نویسنده است. سلبریتی‌ها هم که فاجعه دیگری هستند. اگر به کتابی اقبال نشان دهند، نه به دلیل شناخت و مطالعه است که به دلیل نقشی است که به آن‌ها سپرده شده است تا به عنوان هنرپیشه ایفا نمایند. مثال‌ها فراوانند. از شما می‌پرسم کدام ورزشکار کتاب می‌خواند؟! در این باب کتابی به نام «فکر می‌کنم بازی می‌کنم» اثر اندره پیرلو بازیکن ایتالیایی است که خودش گویای تفاوت یک ورزشکار ایرانی و اروپایی است. یک بازیکن موفق همیشه یک بازیکن کتابخوان و اهل مطالعه است. در باب سینماگران و بقیه هم همین قاعده صادق است که ما نه بازیکن نه بازیگر نه ورزشکار نه سینماگر و نه حتی سلبریتی کتابخوان داریم. موضوع اینقدرها که فکر می‌کنید پیچیده نیست. مسئله خیلی ساده است؛ ما وظایفمان را انجام نمی‌دهیم. فقط از نویسندگان انتظار داریم وظیفه‌شان را انجام دهند. من به عنوان یک نویسنده وظیفه‌ام را انجام می‌دهم شما را نمی‌دانم.

منبع: روزنامه جوان

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان