نمیتوانید هیجان و جذابیت داستانهای گانگستری و یا دلایل مختلفی که مردم درگیر آنها میشوند را دستکم بگیرید. (فقط به «سوپرانوز» نگاه کنید — این سریال در قلب داستانش چیزهایی بسیار بسیار فراتر از گانگسترها داشت، اما بیشتر طرفداران آن حوصلهشان از تماشای بحران هویتی تونی سر رفته بود و میخواستند او همیشه در کلوپ بینگ باشد.) به طور خلاصه میتوان گفت «پدرخواندهی هارلم» Godfather of Harlem — که پر از ستارگان بزرگ است — تعداد قابل توجهی از مخاطبان را پای تماشای خود خواهد نشاند.
همچنین بخوانید:
100 نفر The 100 – یک کار خوب در ژانر علمی-تخیلی
سریالهای مافیایی همچنان ساخته میشوند چرا که جذابیت دارند. متاسفانه «پدرخواندهی هارلم» سعی کرده هم خدا را داشته باشد هم خرما را، مانند سوپرانوز — یک اکشن گانگستری که میخواهد نگاه عمیقی به همهچیز داشته باشد — و هر بار از المانهای پایهی گانگستری به طرز بدی دور میشود.
این سریال نوشتهشده و ساختهی کریس برانکاتو و پل اکشتاین (از سریال «نارکوها»)، وقایع سیاسی و تاریخی را در هم شکست تا داستان بزرگتری از عدالت اجتماعی در اوایل دههی 1960 برای آفریقایی-آمریکاییتبارها به تصویر بکشد — و در آن داستان شخصیتهای واقعی مانند تبهکار بامپی جانسون (با نقشآفرینی فارست ویتاکر)، مالکوم اکس (با بازی نیگل تاچ) و آدام کلیتون پاول جونیور (با بازی جانکارلو اسپوزیتو) را روایت میکند، و به وجه مشترک داستان آنها با تبهکاران بزرگ نیویورک مانند وینسنت “چین” جیگانتی (با بازی وینسنت دن آفریو)، فرانک کاستلو (با بازی پل سوروینو)، جو بونانو (با بازی چاز پالمینتری) میپردازد.
این کار بسیار تعهدآور است، و احتمالا به همین خاطر بوده که سازندگان پیش از شروع هر قسمت این جملات را به نمایش در میآورند: “با وجودیکه این داستان برگرفته از اشخاص و اتفاقات واقعی است، اما بعضی از شخصیتها، همچنین شخصیتپردازیها و وقایع، مکانها و مکالمهها خیالی هستند و یا با هدف نمایشی کردن ایجاد شدهاند.”
«برگرفته از» همیشه نگرانی بیشتری نسبت به «بر اساس» بر میانگیزد و وقتی آنرا به این شکل بیان میکنید، بخشی از ذهن مخاطب درگیر این موضوع میشود که چقدر از واقعیت در این سریال منعکس شده است.
گذشته از آن، بسیاری از مردم مشکلی با آن ندارند. سریالهای جنایی همیشه پر از اسلحه، مواد مخدر، پول، زنها و جنگ بر سر قلمرو هستند، همهی آنها با خشونت تمام در «پدرخواندهی هارلم» به تصویر کشیده میشود.
تمام اینها بدون در نظر گرفتن بازیگران است. فقط کافیست به لیست بازیگران آن نگاه کنید. همچنین این سریال بازیگران فوقالعادهی بیشماری را در نقشهای کوچکتر به کار برده است، مانند ایلفنش هادرا (از «بیلیونها»)، اریک لاری هاروی (از «لوک کیج» و «امپراتوری بوردواک») الویس نولاسکو (از «جنایت آمریکایی») و بسیاری دیگر. اولین قسمت آن به کارگردانی جان ریدلی ساخته شد. اپیکس تلاش زیادی کرده و موفق شده تا سریال «پدرخواندهی هارلم» را معروف و محبوب کند.
جمع بازیگران خوشنام آن، سریال را روسفید میکنند — ویتاکر فوقالعاده است، آن روی وحشیتر دن آفریو با روی آرام سوروینو در هم آمیخته میشود، و تاچ، که قبلا هم نقش مالکوم اکس را در «سلما» بازی کرده بود، در کنار ویتاکر و اسپوزیتو میدرخشد.
اولین قسمت آن با آزاد شدن بامپی از زندان آلکاتراز پس از 11 سال شروع میشود. او به هارلم میآید و میبینید که چقدر تغییر کرده است.
این قسمت به شکل زیبایی رابطهی او با همسرش میمی (هادرا) را پایهریزی میکند و نشان میدهد که ایتالیاییها چقدر سریع به هارلم نفوذ کرده و آنرا به تسخیر خود درآوردهاند. او میخواهد آنرا پس بگیرد، و البته که او و چین به سرعت دست به کار میشوند، و کاستلو هم سعی میکند اوضاع را برای سایر خانوادههای مافیایی تعدیل کند.
این مطلب برگرفته از نوشتهی تام گودمن در وبسایت هالیوود ریپورتر بود.
حال به بررسی نظرات سایر منتقدین میپردازیم:
برایان تالریکو Brian Tallerico ؛ راجر ابرت RogerEbert.com
سریال «پدرخواندهی هارلم» یک اثر تاریخی و چندلایهی جاهطلبانه دربارهی هارلم در اواسط دههی 60 است که سعی دارد با رقم زدن لحظاتی که در آن مافیا و جنگ برای حقوق شهروندی در هم گره میخورند، آنرا نمایشیتر کند. بازیگر مطرح «آخرین پادشاه اسکاتلند» که برندهی جایزهی اسکار هم هست در این سریال نیز میدرخشد، اما به طور قطع جذابیت این سریال در کار گروهی آن است. این سریال یک اثر تلویزیونی هوشمندانه و مجذوبکننده است که تنها گاهی به حاشیه میرود و داستانهای بسیار زیادی را همزمان روایت میکند، اما این چیزی از تماشایی بودن آن کم نمیکند.
جودی برمن Judy Berman ؛ تایم Time
پدرخوانده این روابط پیچیده را موشکافی میکند و به بررسی نقش سفیدپوستانی که خود را بالاتر از بقیه میدانند، در دنیای تبهکاران زیرزمینی میپردازد. میان این عمق فکری و فلسفی و صحنههایی با خشونت شدید، برانکاتو و اکشتاین سعی میکنند تا لحنی پایدار و یکپارچه را حفظ کنند. با داستانهایی ضمنی در مورد خانوادهی بامپی، پلیسهای فاسد، ایتالیاییها (پل سوروینو، وینسنت دونفریو، چاز پالمینتری) و روابط عاشقانه، ممکن است گاهی قسمتهای این سریال بیش از حد شلوغ شود. اما همچنان جاهطلبی این سریال نتیجهی خود را به شکل یک داستان جنایی نادر که تا به حال ندیدهایم، نشان میدهد.
دنیل داداریو Daniel D’Addario ؛ ورایتی Variety
فارست ویتاکر با کاریزمای آرام و ارثی خود بیشترین اثرگذاری را در سریال دارد. تصویری که «پدرخواندهی هارلم» از تبهکاران ایتالیایی به نمایش میگذارد، بزهکاران بدنامی است که هیچ تخیل یا انطباقی با واقعیت ماجرا ندارد. البته آنها در انتخاب بازیگرانی که شبیه وینسنت دونفریو، پل سوروینو، و چاز پالمینتری باشند بسیار خوب عمل کردهاند و این باعث شده اکثر صحنهها چشمنواز و واقعی به نظر برسند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
58