سرویس سیاست مشرق - محمد فاضلی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در رشته علوم اجتماعی، کسی که از چهرههای کلیدی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری است و گفته می شود مشاور ارشد برخی چهرههای کابینه همچون اردکانیان (وزیر نیرو) است، روز 15 اسفند در یادداشتی با عنوان «بازار ساسیهراسی»، به ماجرای انتشار کلیپی از «ساسی مانکن» (ساسان حیدری یافته)، از مصادیق بارز مفسد فیالارض در شبکههای اجتماعی واکنش نشان داد.
فاضلی نوشت:
" اغراق حداقل در اثر رسانه از سوی دو گروه در ایران صورت میگیرد. اول، گروهی که از اغراق در نقش رسانه به دنبال جلب حمایت بیشتر هستند. ساسیهراسی به آنها کمک میکند که حمایت و کمکهای بیشتری برای مقابله با آنچه جریان تهاجم رسانهای خوانده میشود جذب کنند. دوم، مخالفان جریان رسانهای رسمی که میخواهند از اقبال به امثال ساسیمانکن، شکست سیاست رسانهای رسمی را نتیجه بگیرند. بزرگنمایی داستان ساسیمانکن و یک ستاره پورنوگرافی، به نفع هر دوست. "
او در ادامه به سران جمهوری اسلامی کنایه می زند که چون به مفهومی به نام «فرهنگسازی» معتقدند، با بزرگنمایی پدیدههایی چون ساسی، قصد دارند کار خود را بزرگ کنند و بودجه و امکانات بیشتر بگیرند:
" رسانه در حکمرانیای که این همه به فرهنگسازی توجه دارد، حکم بوقی را پیدا میکند که باید شیوه درست زندگی کردن را به مردم یاد بدهد. این سیاست فرهنگی و حکمرانی، از این غفلت میورزد که زندگی انسان تحت تأثیر عوامل دیگری از جمله اقتصاد و معیشت، سیاست و اعتماد، اجتماع و رابطه نیز هست. سیاستگذار و حکمرانی متکی بر فرهنگ میخواهد کاهش نرخ باروری، صرفهجویی انرژی، رانندگی درست، مدیریت پسماند و ... را از طریق فرهنگسازی و بر اساس استفاده مفرط از رسانه حل کند.
این نوع حکمرانی، مشکلات خودش را هم از رسانه میبیند و برای مثال، اثر رسانههای خارجی یا تلویزیونهای خارجی فارسیزبان مخالف را هم بزرگنمایی میکند. این بزرگنمایی هم البته منافع برای گروههای خاص دارد، همانها که برای مقابله با این رسانههای مخالف بودجه و امکانات دریافت میکنند و به توسعه کار خود میاندیشند. "
فاضلی به خیال خود در پایان یادداشت، راهکار هم ارایه می دهد:
"سیاستگذار به جای ساسیهراسی باید به جزئیات سیاست آموزشی و مدیریت محتوا (نه فیلترینگ) از جمله طبقهبندی محتواهای اینترنتی، قانونمند کردن دسترسی (و منع کردن گروههای سنی خاص از دسترسی به برخی محتواها)، آموزش برخی مسائل سلامت بدنی و جنسی در مدارس، تعامل با خانوادهها بر محور آموزشهای خاص، درس گرفتن از ناکارآمدی فیلترینگ و تأثیر فیلترشکنها بر دسترسی به محتواهای نامناسب، تربیت جنسی و در پیش گرفتن سیاستهایی برای کاستن از حساسیت نسبت به موسیقی و محتوای فرهنگی تولیدشده در خارج از ایران حساس باشد. "
این نوع نگاه کاملا ماتریالیستی و سکولار به پدیدههای اجتماعی، از سوی کسانی که به واسطه انتساب به رشتهای دانشگاهی به نام «علوم اجتماعی» یا همان «جامعهشناسی»، دچار یک نوع نخوت آکادمیک هستند که از جایگاه «دانای کل» بر مسایل جامعه اشراف دارند، همان نگاهی است که با نفوذ سنگین خود در مبادی و مراکز «تصمیمسازی» کشور (از جمله همان مرکز بررسیهای استراتژیک)، نقش بسیار مهمی در ایجاد مغاک و برهوت فرهنگی فعلی داشتهاند که ساسی مانکن تبدیل به نماد آن شده است.
فاضلی در ارزیابی خود از انتشار موزیک ویدئوی به شدت خطرناک «ساسی» که در آن از یک ستاره قدیمی صنعت پورن استفاده کرده، حتی یک احتمال کوچک یا اندک سهمی به این مساله اختصاص نمی دهد که اقشار مختلف جامعه، به واسطهی موازین اعتقادی، باورها و ارزشهای سنتی و حتی از منظر اخلاق عرفی، از دیدن این کلیپ و تصور این که کودکان و نوجوانان ایشان، آن را ببینند و به کنجکاوی درباره هویت زن حاضر در آن بپردازند، دچار هراس شدهاند.
بخش چشمگیری از جامعه، به عنوان پدر یا مادر (با هر دیدگاه سیاسی و اعتقادی)، از این که دنیای معصومیت کودکانه فرزندان ایشان، چنین مورد هجمهی شهوانیات و نفسانیات جنسی، آن هم از مبتذلترین و مهوعترین نوع آن قرار بگیرد، دچار وحشت شدهاند. امثال فاضلی، که در تفکرات هویتباخته و غربشیفتهی خود، هیچ گونه مبادی اعتقادی و ایدئولوژیک را راه نمی دهند، آن اندازه در شیفتگی خود به القائات منظومه لیبرال سرمایهداری جهانی غرق شدهاند، که نمی توانند تصور کنند این «هراس» یک هراس واقعی و البته بدیهی و طبیعی است.
فاضلی، به عنوان یکی از مشاوران فرهنگی و اجتماعی اثرگذار در دولت روحانی و طیف موسوم به «اعتدال»، در همین اظهارات، ناخودآگاه (یا شاید آگاهانه)، یک نقطه تمایز بسیار مهم و حیاتی را بین تفکرات طیف حاکم بر دولت (و به طور کلی، استحالهطلبان از هر گروه و جریانی) با ایدئولوژی و ارزشهای مبنایی جمهوری اسلامی تصریح می کند.
در حالی که انقلاب اسلامی، به رأی و نظر اکثریت پژوهندگان، در ذات خود یک انقلاب «فرهنگی» بود که قصد و هدف غایی و اصلی آن ایجاد تحولات فرهنگی در جامعه ایرانی بود و در حالی که اصولا نقش حکومت دینی در سیاستگذاری فرهنگی، هدایتگری و ارشاد، حتی در قانون اساسی تصریح و تثبیت شده، امثال فاضلی (به طرفیت از طیف استحالهطلب)، مخالف سرسخت این اثرگذاری حاکمیتی در حوزه فرهنگی و اجتماعی هستند و فاضلی در همین سطور ذکرشده، تحت نام «فرهنگسازی» آن را می نوازد. فاضلی و همفکران او، از هیچ فرصتی، هر چند کوچک، برای تخطئه نقش ایجابی حاکمیت در فرهنگ عمومی جامعه چشمپوشی نمی کنند.
حسن روحانی از همان سال 92 که روی کار آمد، چندین بار سعی کرد با برخی تک جملات، مانیفست فرهنگی و اجتماعی خود و جریان پشت سرش را روشن کند. از جمله تاکید چندباره او در این سالها بر این که «بعضیها می خواهند به زور مردم را به بهشت ببرند»، گرچه در ظاهر حرف متین و معقولی است، اما تفسیری که در عمل دولت روحانی از آن به اجرا گذاشته، معادل نوعی «رهاسازی»، تعطیلی هر نوع «نظارت» و نوعی تفکر لیبرتارین(و نه لیبرالیستی، که نوعی افراطی از ولنگاری فرهنگی و اجتماعی) است. همین دیدگاه، منجر به شکلگیری شهری بدون قانون و قاعده به اسم «فضای مجازی» در ایران شده که فعالیت در آن عملا هیچ استاندارد و تنظیمات حاکمیتی عملی و موثر ندارد. خروجی این بلبشو و آنارشی تقریبا مطلق را می توان در لجنزاری به نام اینستاگرام فارسی مشاهده کرد.
این نوع تفکرات لیبرتارین در عملکرد و خروجی فرهنگی و اجتماعی دولت اعتدال، ریشه در القائات و مشورتهای امثال فاضلی دارد که عنوان پرطمطراق «آکادمیسین» را یدک می کشند، لیکن هیچ آورده و محتوای اصطلاحا اریجینالی ندارند و صرفا واگوکنندهی طوطیوار تفکرات «متفکران» غربی هستند.
«فریدریش فون هایک»، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی اتریشی، که آراء او را سرچشمه تفکرات نولیبرالی در قرن بیستم می دانند، اصطلاحی به نام «نظم خودانگیخته» یا «کاتالاکسی» دارد. به اجمال و اختصار، فون هایک معتقد بود که جامعه در ساز و کارهای خود در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر اثر برهمکنش و درهمجوشی تعاملات و پیوندها و کنشهای اجزای آن، بدون دخالت مراجع فرادستی(به طور خاص دولت) به یک نوع تعادل می رسد که او از آن به عنوان کاتالاکسی(نظم خودانگیخته) تعبیر می کند و هر نوع دخالت دولت، دین، ایدئولوژی یا هر نوع مرجع فرادستی، صرفا موجب اختلال در رسیدن به این تعادل یا نظم خودانگیخته می شود. هیچ اغراقی نیست اگر بگوییم رویکرد و بینش دولت روحانی به عرصه فرهنگی و اجتماعی کشور، کاربست همین شذوذات فکری پدر نولیبرالیسم، یعنی فون هایک است.
از قضاء، در نولیبرالیسم، نفسانیت و در مفهوم صریح آن، «امور جنسی» و «فانتزیهای جنسی»، به عنوان کاتالیزور فشارهای سنگین حاصل از جراحیهای بزرگ اقتصادی(با تلفات سنگینی که از اقشار متوسط و ضعیف اقتصادی) میگیرد، عمل می کند.
بی جهت نیست که کشورهای آمریکای لاتین، همچون برزیل و شیلی، که در مطالعات اقتصادی و اقتصاد سیاسی به عنوان آزمایشگاه نسخههای نولیبرالی صندوق بینالملی پول و بانک جهانی شناخته می شوند، از یک سو بیش از پیش شاهد توسعه زاغهنشینها و حلبیآبادهای در شهرهای بزرگ خود هستند و از سوی دیگر به شدت دچار انحطاط و سقوط اخلاقی شدهاند. مثلا، امروز در کشورهایی چون «شیلی» آن چه متجلی است، کشوری فروپاشیده به لحاظ اخلاقی و فرهنگی است که طبق آخرین آمار، بیش از 70 درصد ولادتها در آن نامشروع است و از سوی دیگر، روز به روز بر تعداد جمعیت زاغهنشین آن، که تهی شده از هویت انسانی، تنها در خود می لولند، افزوده می شود. شیلی کشوری است که هم به لحاظ فرهنگی و هم اقتصادی، کاملا توسط آمریکا فتح شده است(شیلی اولین آزمایشگاه پیادهسازی نولیبرالیسم در دهه 1970 بود) و کرامت انسانی ملت آن، چنین به تاراج رفته است.
در هشت سال گذشته، یک بار دیده نشده که جناب رییس جمهور (که لباس روحانیت هم به تن دارند)، آن جوش و خروشی را که برای برجام و مذاکره و «تعامل با دنیا» می زند، درباره اخلاق عمومی جامعه، وضعیت فرهنگی کشور و مسایل اجتماعی مبتلا به کشور نشان دهد. به واقع، دولت روحانی و حامیان ان، به واسطهی خوشبینی (بلکه اعتقادی) که به منظومه لیبرالسرمایهداری جهانی دارند، تاکنون یک بار به طور جدی نسبت به بحرانهای اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی محصول این منطومه (که خود کشورهای غربی به شدت به آن دچار شدهاند) و سرریز این بحرانها به درون کشور، دغدغه نشان ندادهاند، که حتی شاید اصولا به وجود چنین بحرانهای هم باور ندارند، چرا که از دید شیفتهی ایشان، "هر چه آن خسرو کند، شیرین بود! "
تلاش همهجانبه و عیان و نهانی که دولت روحانی برای اجرا و پیشبرد سند توسعه پایدار (موسوم به سند 2030) به خرج داده و می دهد، به خوبی نشاندهندهی دیدگاه و بینش استحالهطلبان نسبت به حوزههای فرهنگی و اجتماعی است.
در سال 88، ستاد انتخاباتی مهدی کروبی، از بین پیامبران جرجیس را برگزید و برای اجرای سرود انتخاباتی، دست به دامن خوانندهای زیرزمینی و تازهکار به نام ساسان حیدری یافته شد که چند وقتی بود با بیرون دادن ترانهها و موزیکویدیوهایی به شدت بی سر و ته و سطحپایین (از هر لحاظ)، اسمی در کرده بود. از قضاء در همان زمان، یکی از تئوریسینهای وقت جریان اصلاحات، احمد زیدآبادی، در یاداشتی مدعی شد که اگر یک دلیل برای رای دادن به کروبی باشد، همین حضور فعال «ساسی» در ستاد اوست!
8 سال بعد، در انتخابات 96، باز همگان شاهد بودند که دختران و پسران «بنفشپوش» از سر شب تا سحر در خیابانها با آهنگهای ساسی و ماسی و... و. می زدند و می رقصیدند. در اینجا بحث ما روی زدن و رقصیدن آن جوانها نیست، بلکه روی سرمایهگذاری عمیق، طولانیمدت و پیچیدهای است که جریان استحالهطلب روی «نفسانیات» انجام داده و ان را تبدیل به یک سلاح سیاسی کرده است.
بیجهت نیست که درست همزمان با جنجالی که حول سخنان تقطیعشدهی امام جمعهی مشهد، حجت الاسلام علمالهدی (که درباره حفظ احترام متقابل توسط زوجین در جمع غیر سخن گفته بود) و ساختن انواع جوک و طنز روی این استناد دروغ، کلیپی از ساسی مانکن منتشر می شود که در آن یک ستاره پورن قدیمی نقشآفرینی می کند. این دوقطبیسازیها و دوگانهسازیها، سرمایهگذاریهای جواب داده و امتحان پسدادهای در مکتب «ماکیاولیسم سیاسی» است.
حال، یکی از عقول منفصل دولت، یعنی محمدرضا فاضلی، در رسانهای منتسب به «اصولگرایان معتدل» ژست دانای کل و روشنفکر می گیرد که خیلی هم مساله مهمی نیست و نباید «فلانهراسی» راه انداخت! آیا این جریان به وجود چیزی به نام «تهدید» در این حوزه اعتقاد دارد؟
جالب اینجاست که فردای انتشار این یادداشت، یعنی روز 16 اسفند، یادداشت دیگری از فردی به نام «فرزین پورمحبی» (که خود را طنزنویس صدا و سیما، بازیگر و کارگردان، مدرس، محقق و...معرفی می کند) باز هم در خبرآنلاین اعتدالی منتشر می شود که باز هم در مواجهه با این پدیده شوم و تهاجم حسابشده و سازمانیافته دشمن به حوزه اخلاق، راه «مسخرگی» پیشه می کند و انتشار آن کلیپ مهوّع را دستاویزی برای خنج کشیدن به صورت جمهوری اسلامی قرار می دهد و البته در نهایت همان نتیجهای را می گیرد که طبع لیبرالیزه و مستحیلشدهی فاضلی توصیه می کند: ساسی را جدی نگیرید و ساسی هراسی نکنید!
این فرد مثلا «طناز» که گویی از نویسندگان ثابت این رسانه است، باز به سبک فاضلی همه را در این ماجرا مقصر معرفی می کند، جز فاسد و مخنّثی به نام «ساسی»! پورمحبی مشابه فاضلی، از این فرصت هم برای عقدهگشایی با قشر مذهبی و انقلابی که طبعا نسبت به انتشار این محتوای مسموم واکنش منفی نشان دادهاند، عقدهگشایی می کند و «هیاهو» های این اقشار جامعه را برای «دیده شدن» می خواند:
" اولا در دیدهشدن هر چه بیشتر کلیپ و دوما در معرفی و آشناشدن خیلیها با آن خانم اهل تگزاس و سوابق خاص، کمکها کرد بسیار! چون بیشتر اهالی واقعی فرهنگ و ادب و حتی بیادب قبلا افتخار آشنایی با ایشان را نداشتند تا بخواهند این حرکت ناجوانمردانه را بشدت محکوم کنند که خب؛ به لطف این اعتراضات سلبریتیوارانه چشم همگیمان به اصل جریان روشن شد! شفافسازی تا این حد نوبره والله ... حالا هم که مسابقه کی بیشتر از فساد بدش میآید شروع شده است و همه احساس میکنند اگر در صفحات مجازیشان پستی از خود در این خصوص بدر نکنند؛ دین خود را در راه خاک برسر کردن فساد ادا نکردهاند! "
او البته چنین راهکار می دهد:
" یک ضربالمثل میگوید: بیتفاوتی بهترین تنفر است! این ضربالمثل با زبان بیزبانی میخواهد بفهماند بجای هیاهو برای هیچ(البته بیشتر برای دیده شدن خودتان) آرام بگیگگیرید و برای یکبار هم که شده چیزی نگویید تا زنجیره انتقال هر چه بیشتر این کلیپ قطع شود. "
لایه و لعاب نازک «دلسوزی» و «صلح کل» بودن را که کنار بزنید، این قلمهای مسموم و خطرناک، جامعه را «خنثی» و «بی تفاوت» می خواهند که گیرندههای حسی آن در برابر هیچ تهاجم فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی اثر نپذیرد و در برابر جریان ضداخلاقی تهاجمی و ستیزهجویی که اکنون از ساحت بزرگسالی گذشته و فضای معصومیت کودکانه را هدف گرفته سکوت پیشه کند، تا روند «استحاله» بدون سر و صدا و هزینه انجام بپذیرد.
در اسفندماه سال گذشته، برخی خوانندگان لس آنجلسی، با هزینه سنگین سعودی به این کشور رفتند و کنسرتی اجرا کردند که از هر لحاظ سطح پایین، شتابزده و بی کیفیت بود. اما از آنجا که نتایج سیاسی آن برای حکام جنایتکار سعودی مهمتر از هر چیز بود، نوع اجرای این خوانندگان و مضحک بودن آن به لحاظ کیفیت، هیچ اهمیتی برای آنان نداشت. اما خبر قابل توجه در حاشیه این کنسرت، آن بود که ساسان حیدری یافته(یا ساسی مانکن) برای حضور در این برنامه معادل شناخته شدهترین و باسابقهترین خواننده آن جمع، یعنی ابراهیم حامدی(ابی) از سعودیها دستمزد گرفت.
همان زمان بر اهل فن کاملا روشن بود که پولی که به این چهرهی بیهنر داده شد، نه از باب اجرا و خوانندگی، که برای اجرای برنامههای شیطانی بود که سعودیها برای تباه کردن اخلاق نوجوانان ایرانی توسط این عنصر مفسد در نظر گرفته بودند. استفاده از هنرپیشه حرفهای پورن توسط ساسان حیدری همان سال گذشته، مقارن با سفر او به سعودی در اسفندماه، کلید خورد و او در موزیک ویدیویی با نام «دکتر» که دقیقا مخاطب کودک و نوجوان را هدف گرفته بود از چند هنرپیشه پورن استفاده کرد. شعار کلیدی آن موزیک ویدیوی مسموم و متعفن، خطاب به دانشاموزان دبستانی این بود:
" قول بده که حرفای دکتر یادتون بمونه
مرسی! همیشه قبل خواب دوتا شات بزن!!
راحت بخواب
همیشه یادتون باشه، اول اینستا! بعد کتاب! "
و تصویر پسربچهای حدودا 10 ساله که بین 4 هنرپیشه پورن نیمه عریان، مبهوت دیدن ساسی در قاب تلویزیون است، چنان شیطانی بود که پشت هر انسان آزاده و با اخلاقی را (به خصوص پدر و مادرها) به لرزه در می آورد که این پیامها و تصاویر آشکار و زیرآستانهای (ساب لیمینال) قرار است چه بر سر روح و روان پسران و دختران کم سن و سالی بیاورد که به این محتوای مسموم دسترسی پیدا می کنند. همان زمان، برخی دلسوزان، نسبت به شکلگیری یک شبکه سازمانیافته در سطح مدارس کشور برای اجرای ترانههای مبتذل و به شدت اروتیک ساسی مانکن در مراسم صبحگاه، و در حضور مسوولان مدارس!، هشدار دادند.
نکته بسیار قابلتامل، ادای دین این اینفلئونسر فاسد و این تروریست فرهنگی به «برجام» روحانی، در میانه همان آهنگ بود!
در 18 دی ماه امسال رسانههای داخلی با استناد به صفحه اینستاگرام ساسان حیدری از سفر او به ایران خبر دادند! جالب اینجا بود که «خبرآنلاین» که خود را رسانه «اصولگرایان معتدل» می داند، با تیتری شبهحماسی از سفر این جرثومه به کشور خبر داد. حدس زدن این که چه دستهای ذینفوذ و صاحب قدرتی در درون کشور شرایط سفر این تروریست فرهنگی را به کشور فراهم کردند و چه استفادههایی(سوء استفادههایی) قرار است از او و هرزهنگاریهایش صورت دهند، اکنون دیگر چندان سخت نیست!
شاخهی ایرانی نولیبرالیسم جهانی(نظام سلطه)، که با نسخههای برآمده از نهادهای وابسته به آن شبکه جهانی(بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول)، اقتصاد کشور را به قهقراء بردند، تولید واقعی و صنعتی را به برهوت تبدیل کردند و به مشاغل کاذب «اینستاگرامی» می نازند، سرمایههای ملت را در بورس به خاکستر تبدیل کردند و...هم برای بقای در قدرت در 1400 و هم برای استحالهی روحی جامعه برای افزایش تابآوری در برابر «شوکدرمانی» های تجویزی شبکه نولیبرالیسم جهانی در اقتصاد، نیازمند کاتالیزورهایی برای قلقلک نفسانیات جامعه (به ویژه نسل نوجوان و جوان) هستند. توجیهتراشی شبهآکادمیک امثال محمدرضا فاضلی را که با قصد «نرمالیزاسیون» و عادینمایی پدیدههای مسمومی چون ساسی مانکن صورت می گیرد، باید در همین پازل دید.
ساسان حیدری یافته نه فقط یک پدیده ی «سرگرمیساز»، که یک کاتالیزور با پشتپردههای خاص سیاسی-امنیتی است. تا روز انتخابات 1400، کاتالیزورهایی چون او به تناوب به کار گرفته خواهند شد.