تشدید رفت و آمدهای دیپلماتیک در هفته ابتدایی تیر ماه که با سفر وزیر خارجه عربستان به تهران آغاز و با تور منطقهای وزیر خارجه ایران به چهار کشور عربی عضو شورای همکاری خاتمه یافت، پای یک ایده قدیمی مبتنی بر گفت وگو را دوباره به میان آورد.
مجمع گفتوگو و همکاری طرحی است که جمهوری اسلامی پس از شکلگیری توافق ایران و عربستان و اجرایی شدن آن به شکل بازگشت به روابط دوجانبه آن را مطرح کرده و قرار است جزئیات آن پس از تدوین به هفت پایتخت خلیج فارس یعنی ریاض، ابوظبی، دوحه، مسقط، کویت، منامه و بغداد ارسال شود. طرحی که در صورت موفقیت میتواند منطقه را پس از دههها تنش و تصاعد بحران وارد دورهای از مصالحه و همکاری بر مبنای مسائل و متغیرهای نوظهور کند. اگرچه این ایده قدیمی است و پیشتر نیز ایران بارها از چنین طرحهایی رونمایی کرده است، اما موقعیت جدید منطقه پس از تنشزداییهای گسترده میان بازیگران رقیب، برجسته شدن عنصر اقتصاد و تجارت، ترجیح رهبران به اتخاذ راهکارهای دیپلماتیک و پدیداری افقهای حل مساله به شکل سیاسی، فضای جدیدی را برای طرح و پیشبرد این ایده فراهم کرده است.
عملیاتی شدن این طرح قرار است اواخر شهریور ماه در نیویورک و در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد با حضور وزرای خارجه هشت کشور ساحلی خلیج فارس رقم بخورد. ابتکاری که توسط آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل هدایت میشود و پیشتر دو جلسه آن در سطح سفرا و نمایندگی های دیپلماتیک این کشورها در نیویورک برگزار شده که تاکنون رسانهای نشده است. طبیعتا برگزاری این نشست آنهم در سطح وزرای خارجه میتواند نقطه عطفی در بنبست روابط دو سوی ساحل خلیج فارس باشد و ابتکار ایران را با موفقیت بیشتری همراه سازد.
ایده ایران چیست؟
ایده جمهوری اسلامی ایران برای امنیت و همکاری در خلیج فارس سابقه طولانی دارد و در طول چند دهه گذشته طرحهای مختلفی از جمله مجمع گفتوگوی منطقهای، طرح صلح هرمز و امنیت دسته جمعی مطرح شده است. حتی بند 8 قطعنامه 598 مصوب سال 1367 هم از ایران و عراق و طرفین منطقهای میخواهد که مساعی جمیله را برای حل اختلافات مدنظر قرار دهند. بندی که ابتکار دبیرکل سازمان ملل برای برگزاری نشست وزرای خارجه هشت کشور ساحلی بر مبنای آن استوار است. با این حال جمهوری اسلامی ایران در دولت سیزدهم با شعار سیاست همسایگی و اول همسایگان طرح و ایده خود را برای تشکیل مجمع گفتوگو و همکاری بر مبنای چهار سطح ارائه داده است:
سطح اول؛ روابط دوجانبه است که در این سطح به دنبال بازگرداندن روابط به ریل سابق با بازگشایی سفارتخانهها و کنسولگریها، تشدید رفتوآمدهای دیپلماتیک، توسعه روابط اقتصادی و تقویت بعد گردشگری است.
سطح دوم؛ روابط منطقهای است که ایران امید دارد با تقویت روابط در سطح دوجانبه فضای مساعدتری برای همکاری و همفکری در سطح منطقه ایجاد شود. حل سیاسی بحران های خاورمیانه از جمله در سوریه و یمن و ضرورت داشتن یک منطقه قوی برای مقابله با چالشهای نوپدید اصلی است که میتواند مورد توافق سایر بازیگران قرار گیرد.
سطح سوم؛ نهادسازی در منطقه است. از یک نشست مشترک تا شکلگیری مجمع گفتوگو و در نهایت تبدیل شدن به یک سازمان منطقهای که بتواند مسائل و معضلات منطقه را در سطح بالاتر مورد گفتوگو قرار دهد و با راهحلبخشی به موضوعات بتواند ضمانت اجرایی هم ایجاد کند.
و سطح چهارم؛ تکوین امنیت دسته جمعی با ترتیبات جدید است که حد اعلای انتظار از یک سازمان منطقهای است. چیزی شبیه سازمان امنیت و همکاری در اروپا که پس از 20 سال گفتوگوهای امنیتی پس از کنفرانس 1973 هلسینکی توانست در سال 1994 به شکلگیری این سازمان منجر شود.
چهار گام اولیه
طرح این ایده بر مبنای چهار سطح مورد انتظار تهران طبیعتا دارای چهار بعد فرصت، تهدید و نقاط قوت و ضعف است که بهویژه شناخت محدودیتها و ملاحظات آن میتواند در موفقیت این طرح در ابعاد ایدهسازی تا عملیاتی شدن بسیار موثر باشد. گام اول در این فضا، خوانش واقعبینانه تغییرات در منطقه است. اینکه منطقه در آستانه یک تغییر بزرگ قرار دارد یا آنچه در حال اتفاق افتادن است، بیشتر مدیریت تنشها و منجمدسازی آنها است -که این ظرفیت را دارد تا با تغییر فضا مجددا زمینه برای بازگشت تنشها فراهم شود- نقش مهمی در موفقیت این طرح و انتظارات و توقعات از آن دارد. در سیالیت تحولات منطقه و در نظم بده بستان با ائتلافهای نوظهور و عمدتا دو تا چندمنظوری و موقتی که محصول فروپاشی نظم پیشین و نظمیابی جدید است، نباید انتظار حداکثری از مفاهیمی چون امنیت و همکاری داشت.
گام دوم تبیین پاسخهای همواره منفی عربستان و برخی بازیگران شورای همکاری نسبت به طرحهای ایران برای امنیتسازی در منطقه خلیج فارس است. اینکه چرا ریاض ایران را برای خود تهدید تعریف کرده و اینکه چگونه بتوان این ادراک از تهدید را تغییر داد، عنصر مهمی در تبیین این وضعیت و ترسیم نقشه راه است. بنابراین چالش در این سطح شناختی است و باید نسبت به اصلاح ادراکی و گذار از این اختلال شناختی توجه ویژهای داشت و در این مسیر حرکت کرد. هر چند نباید این واقعیت بنیادین را از نظر دور داشت که بستر روابط ایران و عربستان ماهیت رقابتی دارد و طیفی از تعارض و تضاد منافع را در بر میگیرد. بنابراین هرگونه همکاری و انتظار از سطح همگرایی باید با توجه به این عنصر در نظر گرفته شود.
گام سوم این واقعیت است که این ایده باید ابتدا به ساکن بهصورت دوجانبه با عربستان سعودی به پیش برده شود و چکشکاری شده و سپس در اختیار سایر اعضای شورای همکاری قرار گیرد. طبیعتا نظر مثبت ریاض این ظرفیت را دارد که با پاسخ مثبت دیگر دولتهای عرب خلیج فارس همراه شود. از این رو طرح این ایده در سفر قریبالوقوع حسین امیرعبداللهیان به عربستان و در آینده سفر احتمالی رئیس جمهور ایران به جده میتواند حسن نیت تهران را برای تامین نظرات عربستان سعودی به دنبال داشته باشد. مضاف بر این این طرح نباید به عنوان جایگزینی برای شورای همکاری مطرح شود و باید نقش تکمیلی را برای آن ایفا کند. این یکی از خطوط قرمز مجموعه GCC و در راس آنها عربستان است.
گام چهارم لحاظ کردن نقش متغیرهای مداخلهگر است که این استعداد را در روابط ایران و عربستان دارند که صحنه را مخدوش کرده و دچار اختلال کنند. نقش این متغیرها که از حضور ایالات متحده در مناسبات و ترتیبات امنیتی خلیج فارس تا ورود اسرائیل به شکل عادیسازی روابط با دولتهای عربی را در بر میگیرد، از جمله متغیرهایی است که باید مدنظر قرار گیرد. وزن این متغیرها در شکلدهی به ادراک تهدید از جمهوری اسلامی ایران همواره پررنگ بوده و صرفا میتوان نقش آنها را با گامهای جدی اعتمادساز با مجموعه شورای همکاری کم کرد. اینکه به دنبال حذف این متغیرها و شکلدهی به یک منطقه عاری از آمریکا بود، نه تنها مطلوب دولتهای عربی با اولویت و حساسیت اول امنیت آنهم امنیت رژیمهای حاکم نیست، بلکه میتواند به ادراک تهدید از ایران شکل جدیدی بخشد. اینکه ایران از طریق مذاکره و گفتوگو به دنبال سلطه بر منطقه است.
چه باید کرد؟
با تبیین چهار سطح مدنظر ایران، ابعاد چهارگانه دخیل در آن و چهار گام ابتدایی و مقدماتی که باید برداشت، میتوان گفت که اتمسفر تنشزدایی پس از یک دوره تنش فراگیر این فرصت را فراهم کرده تا ایران مجددا فضا را برای پیشبرد گفتمان سیاست خارجی خود مناسب ببیند. این مساله بهویژه با توجه به تغییراتی که در الگوی رفتار سیاست خارجی عربستان سعودی در سطوح داخلی ناظر بر چشمانداز 2030 و مدل توسعه اقتصادی آن، در سطح منطقهای ناشی از یک دهه تنش و بحران که جز هزینه، منافعی را نصیب بازیگران نکرده و منجر به مسائل و معضلات جدید شده و در سطح بینالمللی که مبتنی بر تردید در نقش بلندمدت ایالات متحده و همزمان خیزش چینی در خلیج فارس است، باعث شده تا برخلاف دهههای گذشته عربستان مساله ثبات را به محور استراتژی سیاست خارجی خود تبدیل کند. ثباتی که طبیعتا در راستای آینده محمد بن سلمان و رسیدن به تخت پادشاهی است و از این منظر همراهی بیشتری از خود نسبت به گفتوگو و راهکارهای سیاسی بروز خواهد داد.
در چنین فضایی دو طرف باید نسبت به برجستهسازی نقاط مشترک تاکید کرده و همکاری را از عناصر غیرحساس ولی دارای درجه ضرورت مانند محیط زیست، مساله آب و ریزگردها آغاز کرده و به تدریج با تقویت بعد روابط دوجانبه و با فرآیند اعتمادسازی نسبت به عناصر دیگر از جمله امنیت دریانوردی و کشتیرانی حرکت کنند. پیشبینیپذیری الگوی رفتار واحدهای منطقهای دیگر ضرورتی است که دو سوی ساحل خلیج فارس باید نسبت به آن توجه ویژهای نشان دهند. این پیشبینیپذیری نقش مهمی در پدیداری افقهای نوین همکاری و تقویت مصالحه کارآمد خواهد داشت.
واقعیت این است که عنصر زمان در این مرحله تعیینکننده است، ضمن اینکه نباید دچار تعجیل و رفتارهای هیجانی شد، اما با توجه به پویایی تغییر در نظام منطقهای خاورمیانه موکول کردن و در انتظار نشستن برای ورود به مراحل دیگر بر اساس منطق تناسب و تدریج، میتواند با توجه به مسائل فریز شده و نه حلشده موجود، چالشزا باشد. از این رو تقویت سطوح گفتوگوها از گفتوگوهای سطح بالا تا سطوح نخبگانی یکی از پیششرطهای سرعتبخشی به این روند بر اساس یک دستورکار مشخص و مورد اجماع است. با چنین مدلی است که میتوان انتظار داشت ایده مجمع گفتوگو و همکاری نمود عینی به خود گرفته و بتواند پس از دههها، ضرورت گفتوگو در این منطقه استراتژیک را نهادینه کند.