ماهان شبکه ایرانیان

دستورات پیامبر

"و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما انزل الیهم و لعلهم یتفکرون".

کلام رسول خدا بر همه حجت است.

"و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما انزل الیهم و لعلهم یتفکرون".

شکی نیست در اینکه تنزیل کتاب بر مردم و انزال ذکر بر رسول خدا(ص)به یک معنا است و آن عبارت است از فرو فرستادن آن بر مردم، برای اینکه مردم از آن اخذ نموده و عمل کنند، همچنانکه فرموده"یا ایها الناس قد جاءکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا" (1) و نیز فرموده: "لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکم ا فلاتعقلون" (2).

بنا بر این، خلاصه معنا این می شود که مقصود از فرو فرستادن کتاب، برای همه بشربود و در این کار تو و همه افراد بشر یکسان هستید و اگر شخص تو را مورد خطاب قرار دادیم برای این نبود که قدرت غیبی و اراده تکوینی الهی را بر تو تحمیل نموده و تو را بر آنان و برهر چیز مسلط کنیم بلکه برای دو چیز بود: یکی اینکه: آنچه که تدریجا برای مردم نازل می شود برای ایشان بیان کن، چون معارف الهی بدون واسطه به مردم نمی رسد، و ناگزیر باید کسی از میان ایشان به این منظورمنصوب گردد و این همان غرض از رسالت است که عبارت است از تحمل وحی و سپس ماموریت بر ابلاغ و تعلیم و بیان آن.

دوم اینکه: مردم در باره تو تفکر نموده بینا شوند و بفهمند آنچه را که آورده ای حق بوده و از ناحیه خدای تعالی است، زیرا اوضاع محیط و حوادث و احوالی که از اول زندگیت بر تو احاطه نموده، از دوران یتیمی و دوران سکوت و خمودی و حرمان از تعلیمات وکتابت و دوران نداشتن مربی صالح و فقر و گیر کردن در میان قومی جاهل و پست، و تهی دست از مزایای تمدن و فضائل انسانیت، همه اینها اسبابی بودند که بطور قاطع نمی گذاشتند تو از چشمه زلال کمال قطره ای بنوشی و از رشته سعادت سرنخی به دست بیاوری، لیکن خدای سبحان بسویت ذکری فرستاد تا با آن بر جن و انس تحدی کنی، کتابی فرستاد که بهترین و مافوق تمامی کتب آسمانی و بیان هر چیز و هدایت و رحمت وبرهان و نور مبین است.

بنا بر این، قدری فکر کردن در باره زندگی تو برای مردم بهترین راهنمای ایشان است به اینکه خود تو در آنچه که آورده ای هیچ کاره ای، و این خدا است که به علم خود تو را عالم وبه قدرت خود تو را تایید کرد بدون اینکه هیچ یک از اسباب عادی چنین سرنوشتی رابرایت ایجاب کرده باشد.این آن نکته ای است که آیه کریمه با در نظر گرفتن سیاقش وسیاق ما قبلش افاده می کند، و محصل آن این است که جمله"لتبین..."غایت است برای انزال، اما نه فی نفسه، بلکه از حیث اینکه متعلق به شخص رسول خدا(ص)است، و متعلق"یتفکرون"حذف شده، و تقدیر آن این است که: "در زندگی تو تفکرکند"نه در"ذکر".

و لیکن مفسرین گفته اند که: جمله"لتبین"غایت است برای انزال، و مراد از"تفکر"تفکر در ذکر است، تا به این وسیله بفهمند که ذکر حق است، و بنا بر این تقدیرمعنای آیه چنین می شود: ما بسویت ذکر، یعنی قرآن را فرستادیم تا برای همه مردم آنچه راکه در این ذکر برایشان نازل شده و آنچه این ذکر از اصول معارف و احکام و شرایع و تاریخ احوال امتهای گذشته و آنچه از سنت خدا بر آنان جریان یافته را در بردارد بیان کنی، ودیگر برای این امید بود که در ذکر، تفکر کنند، تا باشد، که به حقانیت و از طرف خدابودن آن واقف گردند، و یا برای اینکه در آنچه برایشان بیان می کنی تفکر کنند.

و خواننده عزیز خوب می داند که لازمه این معنی، (چند اشکال است):

اولا - این است که آیه شریفه چیزی شبیه تحصیل حاصل مرتکب شده باشد، چون تفکر در ذکر بعد از بیان آن بوسیله رسول شبیه تحصیل حاصل است، و هیچ چاره ای هم ندارد مگر اینکه نظم کلام را به ترتیب زیر عوض کرده باشد: "و انزلنا الیک الذکر لتبین لهم - کتاب را بر تو نازل کردیم تا برای ایشان بیان کنی".

ثانیا - در این صورت کلمه"الیک"مستدرک و زیادی خواهد بود، مخصوصا با در نظرگرفتن جمله"و لعلهم یتفکرون"دیگر حاجتی به ذکر آن نبود، برای اینکه نتیجه و غایت انزال را چه به او نازل شده باشد و چه به غیر او بیان کرده است و خلاصه نازل شدن به اودر این غرض دخالتی ندارد، و همچنین نتیجه ای که از علم، امید می رود این است که در"ذکر"تفکر کنند و بفهمند که ذکر حق و نازل از ناحیه خداست، حال به هر کس که می خواهد نازل شده باشد و نیز لازمه این حرف این است که کلمه"الیک"هم که درآخرین آیه مورد بحث آمده زیادی بوده باشد.

ثالثا - این توجیه، آیه را از سیاق آیه قبلی قطع می کند، و حال آنکه آیه مورد بحث باآیه قبلش: "و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم"و آیات قبل از آن در یک سیاق است.

در اینجا وجه دیگری هم هست که ممکن است بوسیله آن بعضی از اشکالات سه گانه دفع شود، و آن این است که بگوییم مراد از ذکر نازل شده لفظ قرآن کریم، و مراداز"ما نزل الیهم"معنای آن یعنی: احکام و شرایع و سایر مطالب آن باشد، و آن وقت جمله"لتبین"غایت باشد برای انزال، و جمله"لعلهم یتفکرون"عطف باشد بر مقدر، و غایت باشد برای تبیین نه برای انزال، و لیکن این وجه خلاف ظاهر آیه است، (دقت بیشتری بفرمائید).

و یکی از لطائف قرآن تعبیری است که در آیه"و انزلنا الیک"و در"ما نزل الیهم"به کار رفته و فعل"نزل"را تکرار کرده، ولی یکی را از باب افعال آورده، که دلالت برنزول یکجا و یکمرتبه می کند و دیگری را از باب تفعیل که تدریج را می رساند، و شاید وجه اینکه اینطور آورده این باشد که در جمله"و انزلنا الیک"عنایت به نازل کردن قرآن به رسول خدا(ص)است و بس و هیچ عنایتی به خصوصیات مربوط به انزال(از حیث دفعی و تدریجی)ندارد، و بهمین جهت(قرآن)ذکر را یکپارچه تصور نموده و از نزول آن ازناحیه خدا به کلمه"انزال"تعبیر فرموده است.

و اما ربطی که مردم با قرآن دارند، عبارت است از: اخذ و تعلم و عمل به آن، واین مساله بخاطر اینکه تدریجی است لذا نازل شدن قرآن برای مردم را به کلمه"تنزیل"تعبیر کرده است.

این آیه دلالت دارد بر حجیت قول رسول خدا(ص)در بیان آیات قرآن و تفسیر آن، چه آن آیاتی که نسبت به مدلول خود صراحت دارند و چه آنهایی که ظهوردارند، و چه آنهایی که متشابهند، و چه آنهایی که مربوط به اسرار الهی هستند، بیان وتفسیر رسول خدا(ص)در همه آنها حجت است، و اینکه بعضی (3) گفته اند: کلام رسول خدا(ص)تنها در تفسیر متشابهات و آن آیاتی که مربوط به اسرارالهی اند حجیت دارد، و اما آن آیاتی که در مدلول خود صریح و یا ظاهرند، و احتیاج به تفسیر ندارند، کلام رسول خدا(ص)در آن موارد حجت نیست حرف صحیحی نیست، و نباید به آن اعتناء نمود.

این در خود بیان رسول خدا(ص)است و در ملحقات بیان آن جناب که همان بیانات ائمه هدی(ع)است نیز مطلب از این قرار است، زیرا به حکم حدیث ثقلین بیان ایشان هم بیان رسول خدا(ص)و ملحق به آن است، به خلاف سایر افراد، هر چند صحابه و یا تابعین و یا علمای امت باشند کلامشان حجت نیست، برای اینکه آیه شریفه شامل آنان نمی شود، نصی هم که بتوان به آن اعتماد نمود ودلالت بر حجیت علی الاطلاق کلام ایشان کند، در کار نیست.

و اما اینکه فرموده: "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون"در سابق گذشت که ارشاد به حکم عقل است که عقل، عقلا را ملزم می کند به اینکه اگر در فنی جاهل بودند به عالم آن فن رجوع کنند، بدون اینکه حکم خود را به طائفه معین اختصاص داده باشد.

البته این در باره بیاناتی است که بطور مشافهه و رو در رو از رسول خدا(ص)و امامان(ع)گرفته شده باشد، و اما اگر خود ما از آن حضرات چیزی نشنیده ایم ولی دیگران آن را نقل می کنند در صورتی که آن نقل به حد تواتر رسیده باشد و یا قرینه ای قطع آور یا نزدیک به آن همراهش باشد آن نقل هم حجت است، چون آن هم بیان ائمه(ع)است و اما چیزی که حاکی آن بیان است اگر به حد تواترنرسیده باشد و آنچنان قرینه ای هم همراه نداشته باشد چنین چیزی حجت نیست، چه مخالف کتاب باشد و چه موافق آن، چون در اولی بیان نیست، و در دومی بیان بودنش احراز نشده و تفصیل این مساله در جای دیگر باید بیاید.

پی نوشتها:

(1)ای مردم از ناحیه پروردگارتان برهانی برایتان آمد، و نوری آشکار نازل کردیم.سوره نساء، آیه 174.

(2)به تحقیق برایتان کتابی نازل کردیم که در آن ذکر شما است آیا تعقل نمی کنید؟سوره انبیاء، آیه 10.

(3)روح المعانی، ج 14، ص 150.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان