مقالات دنبالهدار شیطانشناسی که با عنوان «شناختنامه شیطان»، هر از چند گاه، به محضر عزیز بازدیدکنندگان این پنجره نورانی، پیشکش میشود، درصدد است از دریچه نگاه قرآن و روایات، به ترسیم خطوط و زوایای پیدا و پنهان چهره پلید شیطان بنشیند. در نوشتار گذشته از دو راه شکست حصر شیطان سخن به میان آوردیم. در نوشتار پیش رو، از حصاری حصین خواهیم گفت که دست پلید شیطان به بلندای برج و باروی آن نخواهید رسید.
شیطان حدود 9 هزار سال پیش، در جریان خلقت جد بزرگمان آدم(ع)، ناگزیر کفر درونیاش را بر آفتاب افکند و برای همیشه از جوار قرب الهی رانده شد. آنگاه، تیغ تیز ضلالت از نیام دشمنی و دنائت برکشید و در این انتقامجویی، مقام عزت پروردگار را گواه گرفت که: قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ(ص/ 82 و83)[گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!»]
شاید هیچ آیهای را در قرآن نیابید که این سطح از تاکید را در خود جای داده باشد. (تاکید با دو حرف قسم باء و لام، نون ثقیله در لاغوینَّ، کلمه اجمعین و همینطور خود جمله که چون در سیاق استثناست، مفید حصر است.) آنگاه با کمال گستاخی، غوایت و گمراهیاش را به خدا نسبت میدهد و دوباره قسم یاد میکند که بر سر راه سلوک بندگانت خیمه میزنم و راه رستگاری را بر ایشان میبندم.(قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ)(الأعراف/16)[گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم!).
اندکی در این سخن شیطان تامل کنید! پیداست صراط مستقیم را میشناسد که تهدید میکند به رهزنی. آری! چه بسیارند اهل علمی که نه تنها سرمایه علمشان، سودشان نبخشید که حتی آتش به خرمن اعمالشان زد. لابد حکایت پارسای بنی اسرائیل را خواندهاید، بلعم باعورا را که عالمی مستجابالدعوه بود اما در اثر خودخواهی و باد نخوت، چنان بر زمین و زخارف دنیای دون چسبید که فرجامش بدانجا منتهی شد که قرآن وصف حالش را به سگی تشنه تشبیه میکند.
گیریم این گرگ ایمانخوار بر سر راه بندگی اهل ایمان نشسته و رهزنی میکند اما او تنها در بدایت این صراط مستقیم کمین دارد نه در میانه و نهایت آن. کافی است انسان خودش را به میانه و پایان راه برساند. آنجا دیگر وادی امن و طور سینای رستگاری است.
وقتی شیطان از درگاه الهی رانده شد، گفت: در حالی که تو عادلی هستی که به کسی ستم روا نمی داری، چگونه پاداش اعمال مرا باطل می کنی و مرا از درگاهت می رانی؟ خدای سبحان فرمود: پاداش تو محفوظ است، هرچه می خواهی بگو. اولین خواستهش، زنده ماندن تا برپایی قیامت بود. خداوند فرمود: اجابت کردم. گفت: مرا بر فرزندان آدم مسلّط کن. فرمود: مسلّط کردم. گفت: مرا مانند خون، در وجود آنها جاری کن. فرمود: جاری کردم. گفت: فرزندی برای آنها متولد نشود مگر آنکه دو فرزند برای من متولد شود، من آنها را ببینم ولی آنها مرا نبینند. به هر شکلی بخواهم، برای آنها ظاهر شوم. فرمود: همه را اجابت کردم. گفت: پروردگار من! بیشتر از این می خواهم. فرمود: سینه هایشان را جایگاه تو و فرزندانت قرار دادهم. گفت: کفایتم می کند. آنگاه گفت: (فبعزتک لأغوینّهم أجمعین الا عبادک منهم المخلصین)(سوره حجر، آیه40)، (ثم لاتینّهم من بین أیدیهم و من خلفهم و عن أیمانهم و عن شمائلهم و لاتجد أکثرهم شاکرین) (سوره اعراف، آیه 17)؛ به عزتت سوگند! همه آنها را گمراه خواهم کرد، جز بندگان مخلَص تو (که دستم به آنها نمی رسد). آنگاه از جلو، از پشت سر، از راست و از چپ به سراغ آنها خواهم رفت. (در نتیجه) اکثر آنها را شاکر (نعمت های خود) نخواهی یافت (1).
حضرت آدم (علیهالسلام) با دیدن چنین صحنهای (گویا وحشت زده شد و) عرضه داشت: خدایا این گونه که تو دست شیطان را باز گذاشتی و بر فرزندانم مسلطش کردی فرزندانم چه کنند؟ فرمود: (در مقابل) برای یک گناه تو و فرزندانت، یک مجازات و برای یک کار نیک ده پاداش مقرر کردهم. گفت: خدایا افزون کن. فرمود: راه توبه را تا رسیدن نفس به حلقوم بازگذاشتهم. گفت: افزون کن. فرمود: میآمرزم و باکی از آمرزیدن ندارم (باتوبه باشد یا بی توبه یا...). گفت: کفایتم می کند (2)
به یقین جنگ ما با شیطان، نبردی نابرابر است چون اولا: ما را میبیند از جایی که ما نمیبینیمش.( إِنَّهُ یرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ. اعراف/27) پس دشمنی است که غافلانه بر ما یورش میآورد. دوما: انگیزه بسیار قوی دارد در عنادورزی نسبت به ما. چرا که ما را مسبّب بر باد رفتن رتبهاش در نزد خدا میداند جایگاهی که با زحمات شش هزار سال عبادت، به دست آورده بود اما از روی حسادت، همه این افتخارات را پیش پای نیای اعلای ما قربانی کرد. سوما: عمر طولانیاش، کولهباری از تجربه را برایش به همراه داشته است.
اکنون چه باید کرد؟ تکلیف ما با این دشمن غدّار قسمخورده چیست؟
تنها را نجات این است که خود را به وادی امن اخلاص برسانیم. اینجا، تنها جایی است که شیطان سپر میاندازد. گیریم این گرگ ایمانخوار بر سر راه بندگی اهل ایمان نشسته و رهزنی میکند اما او تنها در بدایت این صراط مستقیم کمین دارد نه در میانه و نهایت آن. کافی است انسان خودش را به میانه و پایان راه برساند. آنجا دیگر وادی امن و طور سینای رستگاری است. چرا که دست این حرامی بر دامن محرمان حریم اخلاص کوتاه است چنانکه خودش اقرار کرده که: لأغوینّهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین(40/حجر).
و این راه از میان نفس آدمی می گذرد. پس انسان باید پیوسته کشیک نفسش را بکشد که فرمود: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللَّهِ(مائده/105). و اینجا جاییست که راه و راهی یکی است؛ سیر و مسیر یکی است، چنانکه مقصد و مقصود یکی است.
--------------------------------------------------------
1. بحار الانوار، ج11، ص141 به نقل از تفسیر القمّی، ج 1، ص 42، ذیل آیه 34 سوره بقره
2. به نقل از ادب فنای مقربان، جوادی آملی، جلد3، ص 331
شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
منبع : tebyan