عصر ایران؛ جمشید گیل - در خبرها آمده بود که "حجت الاسلام محمد مصدق"، معاون اول قوۀ قضاییه، پس از تشکیل پروندۀ قضایی برای دو پسرش به اتهام اعمال نفوذ در برخی پرونده های قضایی، از سمت معاون اولی قوه قضاییه استعفا کرده و استعفای وی از سوی رئیس قوۀ قضاییه پذیرفته شده است.
اگرچه این موضوع جای بررسی دقیق دارد که چرا فرزندان یک مقام قضایی توانستهاند از عنوان پدرشان ( حسب اتهامات) برای لفت و لیس شخصیشان استفاده کنند و اژدهای هفتسر فساد را هشتسر کنند، ولی استعفای معاون اول قوۀ قضاییه اقدام نیکویی است که باید الگوی بسیاری از مقاماتی قرار گیرد که به هر دلیل گرفتار رسوایی شدهاند.
مثلا آن نمایندهای که سیلی زد در گوش آن سرباز وظیفهشناس، اگر ادب مقام را پاس میداشت، باید استعفا میکرد و از مجلس بیرون میرفت. حتی یکی از مقامات ردهبالای مجلس شورای اسلامی، متهم است به انواع فسادهای مالی در مناصب مدیریتی سابقش. این اتهامات نیز از سوی حزباللهیترین نیروهای کشور متوجه وی شده است.
در یک کشور دموکراتیک، اگر چنین اتهاماتی متوجه یکی از مقامات سیاسی کشور باشد، یا دادگاهش برگزار میشود و تبرئۀ میگردد، یا اینکه دست کم به احترام افکار عمومی از مقامش استعفا میکند.
استعفای صاحبمنصبان متهم به فساد، از این حیث اهمیت دارد که آنها میتوانند ثابت کنند شیفتگان خدمت بودند نه تشنگان قدرت. کسی به قصد خدمت وارد عرصۀ سیاست میشود و به هر دلیلی گرفتار روابط و مناسباتی میگردد که مصداق فسادند. بنابراین برای اینکه حسن نیتاش را ثابت کند، از مقامش کناره میگیرد.
در کشورهای دموکراتیک دنیا، استعفای مقامات سیاسی رسم رایجی است که نشان میدهد آنها مثل زالو به این یا آن منصب سیاسی نچسبیدهاند و اگر افکار عمومی به هر دلیلی اعتمادش را به آنها از دست دهد، دیگر در مقامشان باقی نمیمانند؛ چراکه اساسا آن مقام را با هدف خدمت به مردم صاحب شدهاند.
البته این واقعیت به این معنا نیست که سیاستمداران در کشورهای دموکراتیک فاقد جاهطلبیاند، ولی جاهطلبی آنها با بیاعتنایی به نظر جمهور پیش نمیرود. اگر عامۀ مردم به آنها بیاعتماد شوند، ادب استفعا را بلدند.
در ژاپن که هر چند وقت یکبار خبر استفعای یکی از مقامات ریز و درشت این کشور به دلیل کوتاهی در انجام وظیفه یا ناکارآمدیِ رخداده در حوزۀ مدیریتیاش منتشر میشود. و یا همین چند سال قبل، در کرۀ جنوبی رئیسجمهور به دلیل خطایی که دوستش مرتکب شده بود استعفا کرد؛ خطایی که عملا پای رئیسجمهور را نیز وارد مناسباتی کرده بود که مصداق فساد بودند.
در آلمان غربی، در سال 1974، ویلی برانت، چهارمین صدراعظم این کشور، پس از اینکه معلوم شد رئیس دفترش جاسوس آلمان شرقی بوده، از مقامش استعفا کرد. ویلی برانت در سال 1971 جایزۀ نوبل صلح را به دلیل بهبود رابطۀ آلمان غربی با آلمان شرقی و شوروی و لهستان کسب کرده بود.
او سیاستمداری سوسیالدموکرات بود که به سوسیالدموکراسی اعتبار بخشیده بود. جامعۀ مخوفی که در آلمان شرقی به نام سوسیالدموکراسی ساخته شده بود، بسیاری از مردم را به این مشی سیاسی بدبین کرده بود ولی ویلی برانت توانست نشان دهد که میتوان دموکرات و در عین حال سوسیالیست بود.
مطابق قانون اساسی آلمان غربی، دولت آلمان یک سوسیالدموکراسی بود. بنابراین ویلی برانت توانسته بود بسیاری از آلمانیها را به امکان تحقق سوسیالدموکراسی و بازگشت به قانون اساسی امیدوار کند و هم از این رو سیاستمداری بسیار محبوب و مقبول در آلمان غربی بود.
اما در سال 1974 که معلوم شد رئیس دفتر او جاسوس آلمان شرقی است، برانت به جای یادآوری خدمات و نقش مهمش در آلمان غربی، واقعیت رسوایی رخداده را پذیرفت و در واکنش به آن استعفا کرد. یعنی برانت پذیرفت که چنان رسوایی بزرگی در حوالی خودش، نمیتواند بدون عواقب منفی برای شخص خودش باشد.
رسواییِ به بار آمده از سوی فرزندان معاون اول قوۀ قضاییه نیز منطقا نباید بدون عواقب منفی برای این مقام قضایی باقی میماند. بنابراین استعفای محمد مصدق اقدامی نیکو بوده. اگرچه این استعفا چند ماه پس از انتشار خبر رسواییِ یادشده صورت گرفته و به همین دلیل عجیب نیست که برخی احتمال دهند حجةالاسلاموالمسلمین مصدق، به نوعی مجبور به استعفا شده. اما اگر این طور هم بوده باشد، باز کنار رفتن وی به عنوان واکنش قوۀ قضاییه به رسواییِ یادشده، امری معقول و مطلوب است.
به هر حال "فرهنگ استعفا" باید در کشور ما فراگیر شود. اینکه چنین فرهنگی در ایران شکل نگرفته، تا حد ناشی از خودحقپنداری ما ایرانیان و تا حدی هم ناشی از خودحقپنداری سیستماتیک است. وقتی یک سیستم خودش را عمیقا برحق و فاقد نقاط ضعف اساسی بداند، همواره این احتمال وجود دارد که کارگزاران خطاکار، خودشان را پشت سیستم مخفی کنند و برخورد با خودشان را به مثابه تسلیم شدن نظام در برابر نقدهای مخالفان آن نظام جلوه دهند.
اما از قدیم گفتهاند ماقال مهمتر از منقال است. نقد درست و وارد را باید پذیرفت؛ ولو که از سوی دشمن مطرح شده باشد. اصولا یکی از خدمات دشمن، پرداختن به نقاط ضعف طرف مقابل است. انسان یا سیستم هوشمند، میتواند به نقدهای دشمن توجه کند و نقاط ضعف خودش را برطرف سازد.