داستان استکبار شیطان-که آزمون او بود-حدود هفت مورد،در قرآن آمده و بسیار آموزنده است،هر چند که ما متاسفانه بر اثر عادت یا بی دقتی،به داستانهای قرآن درست توجه نمی کنیم.
این داستان،چند بخش مشخص دارد:
-امر الهی به سجده برای آدم علیه السلام.
-امتیازات ویژه ی آدم که بر اساس آنها،خداوند فرمان سجده ی برای او را صادر کرد.
-مقابله ی ابلیس و اباء او از سجده.
-پاسخ وی در بیان علت این استکبار:حجر/33:
لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون .
من کسی نیستم که برای بشری که او را با خاکی بازمانده از لجنی فرومالیده ساخته ای،سجده کنم!
-و یا در تعبیری دیگر که می گوید:
اعراف/12:
انا خیر منه،خلقتنی من نار و خلقته من طین .
من از او بهترم،مرا از آتش و او را از خاک آفریده ای.
این آزمون بزرگی بود و او با آنهمه عبادت که به تعبیر حضرت امام علی علیه صلوات الله،«ششهزار سال عبادت کرد که معلوم نیست به شمار سالهای دنیایی ست یا اخروی »(که هر روز آن خود هزار سال است) (1) ،با این آزمایش چنان پست و مطرود شد که با وی خطاب آمد:
حجر/34:
فاخرج منها،فانک رجیم .
برو بیرون،تو رانده شده ای!
حجر/35:
و ان علیک اللعنة الی یوم الدین .
تا رستخیز،بر تو لعنت باد!
از اینجاست که ما باید مراقب خویشتن باشیم،نپنداریم اگر خداوند توفیقی عطا فرموده و ما چند روزی در راه درستی گام برداشتیم،تا پایان چنان خواهیم ماند، جهان،عرصه ی دگرگونیهاست،آدمی تا زنده است،و بر راستای باریک روزگار،می گذرد، احتمال سقوط دارد.درود بر بزرگانی که هماره از سوء خاتمه و بدی عاقبت،بیش از هر چیز می هراسیدند و همواره دعا می کردند که عاقبت به خیر گردند.«اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا».
-قسمت دیگر،عکس العمل شیطان،پس از راندگی است:هنگامی که دریافت مساله جدی است و از آن مقام والایی که می داشته،به خاطر سجده نکردن به حضرت آدم،فرو افتاده است،دشمنی شگرفی نسبت به آدم،پیدا کرد و گفت:
اسراء/62:
لئن اخرتن الی یوم القیامة لاحتنکن ذریته الا قلیلا .
(خدایا)اگر مرا تا رستخیز واگذاری،فرزندان او(آدم)را زیر فرمان خواهم آورد مگر کمی را(که نتوانم).
ص/82:
فبعزتک لاغوینهم اجمعین .
و سوگند به قدرت تو که همگی را گمراه خواهم کرد.
مساله ی مهلت خواستن و دادن،ابلیس و خداوند،در سه مورد در قرآن ذکر شده است: اعراف/14:
قال انظرنی الی یوم یبعثون .
تا روزی که مردم برانگیخته می شوند،مرا مهلت ده!
حجر/36،ص/79:
قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون .
گفت پروردگارا،مرا تا روزی که(مردم دوباره)برانگیخته می شوند،مهلت ده!
اما البته خداوند نمی فرماید که به او تا قیامت مهلت دادیم بلکه می فرماید:
حجر/37 و 38:
قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم .
فرمود همانا تو از مهلت داده شدگانی تا روز هنگام معلوم.
و اما کارهایی که به او اجازه داده شده است که تکوینا انجام دهد یا خود مدعی است که انجام خواهد داد،در قرآن معظم،در موارد بسیار یادآوری شده است:
نخستین کار او وسوسه است که شاید کارهای دیگر او نیز به همین باز می گردد و این کار را در مورد آدم و حوا انجام داد و باعث خروج آنان از بهشت گردید:
اعراف/22-20:
فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سواتهما و قال ما نهیکما ربکما عن هذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین.و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین.فدلیهما بغرور،فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة و نادیهما ربهما الم انهکما عن تلکما الشجرة و اقل لکما ان الشیطان لکما عدو مبین؟!
شیطان در آندو وسوسه آغازید تا عورتهایشان را که بر آنها پوشیده بود،بیاشکارد،و بدیشان گفت،خدا شما را از(خوردن ثمر)این درخت بازنداشته است جز این که می خواسته است تا(همچون)فرشتگان یا از جاودانان،نباشید.
و سوگند یاد کرد که من برای شما از پندگویان هستم.سرانجام با فریب باژگونشان کرد،پس چون از ثمر آن درخت چشیدند.عورتهاشان نمودار شد و آغازیدند به پوشاندن آن با برگهای(موجود)در بهشت.
و پروردگارشان بانگ برداشت به آنها که:آیا شما هردوان را ازین درخت بازنداشتم و آیا به شما نگفتم که ابلیس دشمن آشکارای شماست؟!
اعراف/27:
یا بنی ادم لا یفتننکم الشیطان،کما اخرج ابویکم من الجنة...
ای فرزندان آدم،شیطان مبادا بفریبدتان،همانگونه که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند.
بقره/36:
فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه...
شیطان لغزانیدشان از آنجا،و آندو را از جایی که بودند بیرون راند.
طه/120:
فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلک علی شجرة الخلد...
شیطان در او دمید(و)گفت ای آدم می خواهی تو را به درخت جاودانگی رهنمون شوم؟
در یک آیه به علت مهلت داده شده به شیطان اشاره شده است:
سبا/21:
و ما کان له علیهم من سلطان الا لنعلم من یؤمن بالآخرة ممن هو منها فی شک .
شیطان بر آدمیان تسلطی ندارد مگر برای اینکه ما بدانیم چه کسی به آخرت ایمان دارد و چه کسی نسبت به آن در تردید است.
پی نوشت:
1- و کان قد عبد الله ستة آلاف سنة،لا یدری امن سنی الدنیا امن سنی الآخرة؟نهج البلاغه،خطبه ی قاصعه/تصحیح دکتر صبحی الصالح ص 287.