انتقال قدرت به بنی عباس
داعیان بنی عباس و ابو مسلم
بنی عباس فعالیت سیاسی خود را بر ضد امویان از سال صد هجری آغاز کردند. آنها بسال 109 هجری جمعی از داعیان را که به ظاهر بکار تجارت اشتغال داشتند به خراسان فرستادند چرا که شام در دست امویان بود و عراق نیز بیشتر شیعه آل علی بودند. اما خراسان آماده فعالیت برای آنها بود. داعیان دستور داشتند تا مردم را بسوی اهل بیت پیامبر(ص) دعوت کنند و از آنان با شعار «الرضا» من آل محمد» بیعت بگیرند. این حیله بنی عباس بدان جهت بود تا با نام نبردن از شخص خاصی، از محبت و شور و اشتیاق مردم به اهل بیت(ع) برای تبلیغات خودبهره برند. با این وجود نفوذ علویان بسیار گسترده بود زید بن علی در سال 122 در کوفه قیام کرد چند سال بعد یحیی فرزند زید در خراسان شورید و مدتی دیگر بسال 127 عبد الله نامی از نوادگان جعفر بن ابیطالب برای مدتی در برخی ایالاتی ایران حکومت کرد. اما اینها همه به اتکاء نفوذ عمومی آنان بود، در حالی که بنی عباس بطور منظم شبکه ای از دعات را در سرتاسر خراسان و نقاط دیگر پراکنده کرده بودند. نفوذ علویان آنقدر قابل توجه بود که سفاح و منصور خلفای اول و دوم عباسی قبل از سقوط بنی امیه با یکی از نوادگان امام مجتبی(ع) بعنوان خلیفه بیعت کرده بودند. اما زمانی که پیروز شدند، علویان را تحت تعقیب قرار داده وبه کشتار آنان پرداختند.
ابو مسلم خراسانی از مهمترین داعیان بنی عباس بود وی به احتمال، نژاد ایرانی داشته و در مسافرتی که به کوفه داشت در سلک داعیان عباسی در آمد. او را به خراسان فرستادند تا در کار دعوت بکوشد. وی موفق شد از سال 129 بتدریج نیروهایی را فراهم کرده و بر ضد نصر بن سیار حاکم اموی خراسان بسیج کند. در خراسان هزاران تن از اعراب ساکن بودند آنان اختلافات قبیله ای خویش را همچنان حفظ کرده و میان آنها که شامل اعراب جنوبی یا قحطانیان و اعراب شمالی که عدنانی بودند نبرد بر قرار بود. ابو مسلم از این اختلافات بهره فراوان برد و با جرات و جسارتی که داشت بزودی خراسان را از دست امویان خارج کرد پس از آن سپاهیانی را بسوی عراق گسیل داشت آنان طی نبردهایی که با سپاه اموی داشتند توانستند عراق را از دست امویان خارج کرده و بساط حکومت بنی امیه را برچینند. سقوط بنی امیه بسال 132 هجری بوده است. ابو مسلم که مهمترین عامل استواری حکومت عباسیان است، در سرکوبی یک شورش شیعی در خراسان کمال قساوت را بخرج داد. او نام خویش را بر سکه های خراسان با عنوان عبد الرحمن بن مسلم ضرب می کرد. او توانست در خراسان نفوذی قابل ملاحظه بدست آورد و ترس از همین نفوذ او بود که باعث شد در سال 137 بدستور منصور عباسی کشته شود.
نقش خراسان در تحول خلافت
خراسان طی یک قرن شاهد مهاجرت قبایل متعدد عرب بود. اینان برای دنبال کردن فتوحات در شرق و بهره گیری بیشتر از غنائم جنگی روی بدان سوی آورده بودند. آنان در این مدت در ایران ساکن شده و تا حدودی خصلت ایرانی بخود گرفته بودند. ایرانیان خراسانی نیز از آغاز ورود اسلام پذیرای این دین شده و بزودی خود را با وضیعت جدید تطبیق دادند. آنان از سوی حاکمان عرب تحقیر شده و حقوق برابری با اعراب نداشتند. همین مسئله انگیزه آن شد تا با شعله ور شدن قیام بنی عباس آنان نیز برای بر اندازی امویان به ابو مسلم بپیوندند آنها در جریان قیام زید نیز اعلام آمادگی کرده بودند و یحیی را برای شورش بر ضد نصر بن سیار کمک داده بودند و این نشان می داد که جدای از مسئله تبعیض، علاقه آنان به اهل بیت، در مشارکت آنها در قیام دخالت داشته است گرچه به اشتباه آل عباس را به جای آل علی گرفته اند. گفته اند که حتی ابو مسلم در اواخر عمر در این باره اظهار ندامت کرده و همین انگیزه منصور در قتل وی شده است. در عین حال مهمترین عامل در جایگزینی بنی عباس مردم خراسان بودند که از آن پس ابناء الدوله نامیده شدند و زمانیکه منصور بغداد را ساخت دروازه ای که به سمت مشرق بود «باب اقبال » خوانده شد. باید پذیرفت که با این همه آنان در کنار اعرابی بودند که بر ضد بنی امیه شوریده بودند و حکومتی که از آن اعراب بود بجای اعراب قبلی بر سر کار آوردند.
سفاح
بنیادگذار اصلی فعالیت سیاسی بنی عباس محمد بن علی بن عبد الله بن عباس بود پس از مرگ او ابراهیم امام جای وی را گرفت. اندکی قبل از سقوط بنی امیه این ابراهیم بدستور خلیفه اموی کشته شد. با پیروزی بنی عباس، برادر ابراهیم یعنی ابوالعباس سفاح بعنوان اولین خلیفه عباسی در کوفه بر تخت خلافت نشست. او در اولین خطبه خود گفت که از میان خلفای گذشته تنها خلیفه بحث علی بن ابیطالب(ع) بوده و خود او نیز دومین شخص است. این بدان معنا بود که بنی عباس در آغاز بمانند شیعیان تنها امام بر حق را علی بن ابیطالب(ع) می دانستند. بعدها منصور عباسی بدلیل ضدیت با علویان دست از همین اعتقاد نیز کشید و عقائد رسمی جامعه را که امویان ساخته و ترویج کرده بودند پذیرفت. بویژه که او می خواست بر همین جامعه با وجود همان عقائد قبلی در آن حکومت کند.
در مدت خلافت سفاح، تعداد زیادی از امویان و وابستگان آنها به قتل رسیدند آنها حتی قبور بنی امیه را ویران کرده بقایای استخوانهای آنان را نیز آتش زدند. سفاح در سال 136 هجری مرد و طبق وصیت وی، برادرش منصور به خلافت رسید.
منصور
دومین خلیفه عباسی منصور برادر سفاح بود. دوران وی بسیار پرحادثه بوده و او با زیرکی تمام و خونریزی و قساوت بی حد، همه این حوادث را بنفع خویش و در جهت استواری خلافت عباسی خاتمه داد. او در آغاز با عموی خود عبد الله بن علی که تلاش زیادی برای شکست امویان صورت داده و خود را وارث خلافت می دانست، در گیر شد. ابو مسلم را از خراسان فرا خواند و بسوی عموی خود که در شام بود فرستاد. عبد الله دستگیر شده و در زندان به قتل رسید.
سپس، منصور، عیسی بن موسی را که بر طبق وصیت برادرش باید بعد از وی به حکومت می رسید از ولایتعهدی عزل کرده و فرزند خود، مهدی را به جانشینی خویش تعیین کرد. وی همچنین ابو مسلم را که نفوذی گسترده در خراسان داشته و برای وی خطرناک بود به قصر خویش دعوت کرده و به حیله کشت. بدنبال آن شورشهایی در ایران پدید آمد که با یاد ابو مسلم آغاز شده بود، از مهمترین آنها قیام سنباد در سال 138 و عصیان استادسیس بسال 151 بود که منصور با زحمت توانست آنها را سرکوب کند. شورش المقنع نیز در دوران مهدی فرزند منصور با همین انگیزه بود خطر دیگری که بر سر راه منصور بود شورش نفس زکیه یکی از نوادگان امام مجتبی(ع) بود کسی که منصور، در اواخر عهد امویان بعنوان خلیفه با وی بیعت کرده بود. نفس زکیه در مدینه مخفی بود و منصور برای دستگیری او بسیاری از علویان را به زندان افکند و آنان را عذابهای سخت داد، بطوری که برخی از آنها در زندان در گذشتند. نفس زکیه در سال 145 هجری در مدینه قیام کرد اما با اعزام سپاه عباسی شکست خورده و کشته شد بسیاری از فقهای حجاز و عراق از نفس زکیه حمایت می کردند. ابو حنیفه نیز یکی از آنان بود که چند سالی بعد بنا به نوشته برخی مورخان بدستور منصور گشته شد. ابراهیم برادر نفس زکیه در سال 146 در بصره قیام کرد و برای مدتی قلمروش تا اهواز گسترش یافت. اما او نیز در مدتی کوتاه توسط سپاه عباسی شکست خورده و کشته شد.
منصور برای فتح طبرستان بسیار تلاش کرد بعلاوه مجبور شد تا چندی با اهل خزر که با حملات خود مسلمانان آذربایجان را آزار می دادند نبرد کند او با ساختن بغداد در سال های 6-145 ه و انتقال مرکز خلافت بدانجا به آرامی بنای خلافت عباسی را مستحکم ساخت، وی مردی مال دوست و بخیل بود و به همین جهت توانست خزائن مملو از ثروت را برای جانشینان خود بر جای گذاشت.
امام صادق علیه السلام
ششمین امام شیعیان حضرت جعفر بن محمد(ع) بسال 80 هجری در مدینه تولد یافت آن حضرت پس از شهادت پدر در سال 114 هجری امامت شیعیان را بر عهده گرفت وی در سال 148 هجری به شهادت رسید.
امام صادق(ع) در بیشتر بلاد اسلامی بعنوان یک شخصیت علمی مورد احترام بود، و در محفل درسش، چندین هزار نفر حاضر می شدند در میان اینان برخی از فقها و محدثان بزرگ اهل سنت نیز بودند. مالک بن انس رئیس مذهب مالکی درباره آن امام می گوید «من نزد جعفر بن محمد(ع) می رفتم او اهل مزاح بوده و همیشه تبسم بر لب داشت. زمانی که نام پیامبر(ص) در محضرش برده می شد، چهره اش به زردی می گرایید. من مدتی نزد وی می رفتم و در این مدت او را جز در یکی از سه حالت ندیدم یا در حال نماز بود یا روزه داشت و یا قرآن می خواند».
بیشترین میراث حدیثی شیعه در زمینه عقائد، تفسیر و بویژه در اخلاق و فقه، احادیثی است که از امام صادق(ع) وایت شده است. بهمین مناسبت شیعه امامیه را جعفریه نیز می گویند.
امام با تقویت بنیادهای فرهنگی شیعه، به شیعیان هویت مستقل فرهنگی داده و آنان را در برابر انحرافاتی که در جامعه وجود داشت حفظ کرد. فضای مناسب سیاسی که در فاصله انتقال قدرت از بنی امیه به بنی عباس فراهم شده بود، فرصت مناسبی برای ترویج آراء و افکار اهل بیت پیامبر(ص) در میان شیعیان بود. این حرکتی بود که پیش از امام صادق(ع) پدر و جد بزرگوارش زمینه های آن را فراهم کرده بودند. این اقدام گرچه در ظاهر فرهنگی بود اما در واقع یک حرکت فرهنگی - سیاسی بود که با گسترش دامنه آن می توانست موج مخالفت جدی را بر ضد حاکمان عباسی بر انگیزد بویژه که امام صادق(ع) چون سایر امامان رسما خود را امام به حق جامعه دانسته و حاضر نبودند در این مسئله تقیه کنند، گرچه گاه در اظهار اینکه فعالیت سیاسی دارند تقیه کرده و آن را انکار می کردند.
منصور می کوشید تا با دعوت امام به قصر خود بنحوی او را تحت سیطره خود در آورده و وجهه او را در میان مردم از میان ببرد. اما امام از رفتن پرهیز داشت. زمانی که منصور از او پرسید چرا نزد او نمی رود، فرمود: نه کاری کرده ایم که از تو بترسیم و نزد تو آئیم و نه برای آخرت ما چیزی نزد تو هست که بدنبال آن پیش بیائیم و نه تو در نعمت هستی که برای تهنیت آئیم و نه تو این حکومت را مصیبتی می دانی که بقصد تعزیت پیش تو بیائیم. وقتی منصور از امام پرسید که خداوند پشه را برای چه خلق کرده امام فرمود برای آنکه بوسیله آن جباران را ذلیل کند!
منصور که در حیات سیاسی خود نشان داده بود برای رسیدن به اهداف خویش از هیچ جنایتی فروگذار نیست بسال 148 با یک توطئه مخفی امام را بوسیله سم به شهادت رساند.
قیامهای زیدیه علیه عباسیان
پس از قیام زید در سال 122، علویات دیگری نیز در پی او مصمم به شورش بر ضد امویان بودند. اما آنها تصور می کردند که بنی عباس نیز با آنان همراهند. با پیروزی بنی عباس و نشستن آنها بر مسند خلافت، علویان بر آشفتند برخی از آنان که اکنون زیدیه نام گرفته بودند، تصمیم به قیام بر ضد بنی عباس گرفتند. مهمترین چهره آنان نفس زکیه بود.
در سال 146 ابراهیم برادر نفس زکیه در بصره شورید اما شهر بصره نیز از لحاظ دینی به تشیع وفادار نبود و او نتوانست موقعیتی مستحکم یابد وی نیز بدست سپاه عباسی کشته شد. منصور علویان زیادی را در زندان نگاه داشته و بسیاری را زنده در لابلای دیوارها گذاشت و بدین وسیله توانست برای مدتی شورش آنان را فرو نشاند. با نگاهی به سیر حوادثی که بعد از منصور رخ داده می توانیم بگوئیم که در بسیاری از سالهای علویان قیامهایی را صورت دادند و همیشه برای بنی عباس تهدیدی جدی به شمار می آمدند.
زیدیه بتدریج بصورت یک فرقه دینی در آمده و توانستند در برخی از مناطق مسلط شوند علویان طبرستان بیشتر زیدی بودند آنها در یمن نیز حکومتی تشکیل دادند. بجز قیام زید بن علی(ع) و نیز نفس زکیه قیامهایی که بعدا توسط زیدیان صورت گرفت مورد تایید امامان شیعه نبوده است.
اقتدار بنی عباس
هارون
زمانی که هارون به مسند خلافت نشست قریب چهل سال از خلافت عباسی گذشته بود. این چهل سال را می توان مقدمه شکوهی دانست که در زمان هارون برای بنی عباس بوجود آمد. هارون بسال 170 هجری بر سر کار آمد و در مدت 23 سال خلافت بر تمامی کشور پهناور اسلامی - جز اندلس (اسپانیا) - حکومت کرد. در این عصر بود که جوامع مسلمان دوران رشد و شکوفائی خود را در زمینه های اقتصادی، علمی و فرهنگی سرعت بخشیدند.
این اقتدار بدان معنا نبود که هارون با مشکلاتی مواجه نگردید. در سیستان خوارج نفوذی یافته و نوسته بودند برای چندی تسلط بنی عباس را بر آن نواحی تضعیف کنند. علویان در عراق و شمال ایران قیامهایی بر پا کردند. و علیرغم فرماندهان مجرب و کارآمد نیز این آشوبها همچنان ادامه یافت. با این حال استواری حکومت عباسیان مانع از آن بود که این آشوبها خللی در آن ایجاد کند. هارون بسال 192 برای سر و سامان دادن به اوضاع خراسان رهسپار این دیار شد و در سال 193 در سنابدان طوس جان سپرد.
برمکیان
برمکیان خانواده مقتدر عصر هارون بودند. بسیاری از آنان زمانی مقامات مهم داشته و ناگهان با خشم هارون بیشترشان نابود شدند. برمک نام جد آنها بود که به احتمال، در عصر عبد الملک اموی اسلام آورد او پیش از آن متولی معبد بزرگ بودائیان در بلخ بود. فرزندش خالد در اواخر عهد امویان و اوایل عصر عباسی موقعیت والائی داشت وی مدتها حاکم فارس و زمانی نیز مسئولیت دیوان خراج و دیوان سپاه را بر عهده داشت. یحیی بن خالد در زمان مهدی عباسی به حکومت آذربایجان رسید و پس از چندی مربی و مشاور هارون شد. وی در روی کار آوردن هارون نقش اساسی داشت و پس از آنکه به خلافت رسید وزارت او را عهده دار گردید. فرزندان وی نیز مقام های مهم اداری و مالی در دولت هارون به دست آوردند از میان آنها جعفر و فضل بسیار به هارون نزدیک بودند. در این دوره بود که برمکیان دارای مهمترین قدرت سیاسی و مالی پس از خلیفه بوده و شهرتشان تمام آفاق عالم اسلامی را پر کرده بود. هارون به دلایلی که مورخان چندان روشن و قاطع بیان نکرده اند، که از جمله آنها ترس از قدرت بی حد آنان بود به طور ناگهانی بر برامکه خشمگین شده و اوج این خشمگینی کشتن جعفر در سال 187 بود. به دنبال آن بسیاری دیگر به قتل رسیده و یا در زندان مردند. هارون جدای از ترسی که از قدرت آنان داشت، به دارائی و موقعیت آنان رشک می برد و این بی تاثیر در اقدام او درباره برمکیان نبوده است.
اوضاع داخلی و خارجی
همانگونه که پیش از این آوردیم وضع داخلی کشور اسلامی از نظر سیاسی استواری خاصی داشت و تنها منطقه مسلمان نشین اندلس بود که بدلیل دور افتادگی آن در دست امویان باقی ماند. در داخل به تدریج اختلافات دینی و فرقه ای جدائی هایی رامیان امت اسلام بوجود آورد. این اختلافات با مسائل قومی و قبیله ای ارتباط پیدا کرده و به دنبال آن نزاعهای سیاسی توسعه می یافت خوارج که در ابتدا اعراب بادیه نشین بودند کم کم بسوی جنوب شرقی ایران گریخته و در کرمان و سیستان موقعیت نسبتا پایداری پیدا کردند. حمزه آذرک از مهمترین رهبران آنها در عهد هارون بود او نفوذ دیرپای خود را در سیستان با تار و مار کردن سپاهیان عباسی همچنان حفظ می کرد. زیدیه نیز با اتکا به عقیده مردم درباره خاندان پیامبر(ص) و با تبلیغ بر ضد ستمگریهای امویان در عراق و ایران پیروانی بسیار داشتند و گاهی دشواریهایی برای بنی عباس بوجود می آوردند. هارون کوشید با بیرون راندن علویان از عراق و متمرکز کردن آنها در مدینه مشکل آنان را از سر راه خود بردارد.
در مسائل خارجی درگیری با رومیان از سال 175 هجری مجددا آغاز شد اما این پیروزیها و شکستها برای طرفین حاصل چندانی نداشته است هرچند مسلمانان در این نبردها برتر از رومیان بودند. هارون خود در برخی از این جنگها شرکت می کرد. این جنگها در سالهای پایانی خلافت هارون بیشتر شده بود. عهد شکنی در مناطق فتح شده و پیمان بسته، ادامه داشت در سال 190 ه قبرس عهد خویش بشکست و تنها با حمله مجدد مسلمانان گشوده شد.
امام کاظم علیه السلام
حضرت موسی بن جعفر(ع) هفتمین امام شیعیان است که با لقب کاظم - آنکه بر خشم خویش فائق می آید - مشهور شده است. تولد آن حضرت بسال 128 هجری بوده و پس از شهادت پدرش از سال 148 امامت شیعیان را تا سال 183 هجری که به شهادت رسید عهده دار بود. آن امام فقه و دین و عبادت و بردباری را با همدیگر داشت. وی را به دلیل کثرت عبادت، عبد صالح نیز می گفتند. آن حضرت در انفاق نیز ضرب المثل بود.
از زمان منصور سختگیری نسبت به علویان فزونی یافته و در عهد هارون در اوج خود بود. همین برخورد باعث شد تا امام برای سالها در زندان هارون به سر برد. و عاقبت نیز در زندان به شهادت برسد. یکبار که هارون امام را زندانی کرده بود، شب هنگام در خواب امیر المؤمنین(ع) را دید که بر او این آیه را می خواند: آیا چنانید که اگر به حکومت برسید در زمین فساد کنید و پیوند خویشی تان را قطع کنید. هارون بلافاصله دستور آزادی امام را داد. اما بدبینی او باعث می شد تا هر بار پس از آزادی، باز امام را به زندان افکند. زمانی هارون به مدینه آمد و در حالی که شماری از مردم در کنارش بودند رو به سوی قبر رسول الله کرد و گفت سلام بر تو ای عمو! امام کاظم که در آنجا ایستاده بود رو به سوی قبر رسول الله کرد و فرمود: سلام بر تو ای پدر. روشن بود که این برخورد چقدر برای هارون تحمل ناپذیر بود.
زمانی که یکی از شیعیان نزد امام آمده و می خواست اجازه بگیرد تا شترانش را به هارون برای سفر حج کرایه دهد، امام رضایت نداد و فرمود با این کار آرزو داری او زنده بماند تا باز گردد و هر فردی که امید زنده ماندن آنها را داشته باشد از آنان است و با آنها در جهنم خواهد بود. آن حضرت بویژه نگران علمای درباری بود و می فرمود که در دینتان از این گونه علما پرهیز کنید.
از آن امام بزرگوار با وجود محدودیتهای فراوان میراث عظیمی از روایات، در عقائد، تفسیر و فقه بر جای مانده که در کتابهای شیعه موجود است.
امین و مامون
از جمله فرزندان هارون، امین و مامون بودند. امین بر وی پیشی گرفته ولایتعهدی هارون در وهله اول به او واگذار شود اما هارون که بر ذکاوت مامون آگاه بود با تاکید فراوان و گرفتن بیعت از مردم، مامون را بعد از امین ولیعهد دوم خویش قرار داد. وی برای تحکیم این امر ولایات غربی را به امین و شرق را در عهده مامون گذاشت به شرط اینکه او خلافت برادرش را بپذیرد. همدان مرز میان دو برادر تعیین شده بود. پس از مرگ هارون، هنوز مدت حدود دو سال نگذشته بود که اختلاف آغاز گردید امین می خواست فرزندش را جانشین خود کند اما در مقابل فضل بن سهل و طاهر دو بازوی مامون با درایت و شجاعت توانستند نبردهایی را که بسود مامون تمام شد براه اندازند. در سال 197 ه بغداد در محاصره نیروهای مامون در آمد و پس از گذشت قریب یک سال سقوط کرد و امین کشته شد. این دومین بار بود که نیروهای خراسان عراق را فتح می کردند. مامون در مرو باقی ماند و خراسان را به عنوان مرکز خلافت خویش قرار داد. این نشان قدردانی وی از خراسانیان و نیز اتکای او به مردم آن بود. مامون در سال 204 ه زمانی که ضرورت حضور خود را در بغداد را دید مرو را ترک کرد. او تا سال 218 ه خلافت را بر عهده داشت و این مدت با زیرکی و هوشیاری توانست خود را به عنوان یکی از خلفای پیروز عباسی در آورده و علاوه بر بعد سیاسی، چهره فرهنگی نیز برای خود برجای گذارد. مهمترین مشکل وی شورش بابک خرمدین در آذربایجان بود که ما در درسهای بعد بدان خواهیم پرداخت. با مرگ مامون دوره ضعف و زوال حکومت عباسیان آغاز گردید.
ولایتعهدی امام رضا علیه السلام
امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی(ع) است که به رضا شهرت دارد. آن امام با سال 148 هجری در مدینه تولد یافت. وی در مدینه مهمترین شخصیت خاندان علوی بود و به همین دلیل زمانی که مامون به دلایل سیاسی خواست تا به ظاهر قدرت را به علویان واگذار کند، او را از مدینه به مرو احضار کرد.
عباسیان از آغاز با عنوان اهل بیت(ع) و بهره گیری از زحمات علویان بر سر کار آمدند این بدان معنا بود که علویان در توده های مردم نفوذ بیشتر داشتند. اکنون که بدلیل درگیری دو برادر و کشته شدن یکی از آنها بدست دیگری، چهره عباسیان پلیدتر از گذشته جلوه گر شده بود، مامون در پی آن بود که با ابراز علاقه به علویان خود را محبوب مردم کرده و برای خویش موقعیتی بدست آورد. او خود پس از مدتی که از ولایتعهدی امام رضا(ع) گذشته بود در توجیه این عمل گفت: این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می خواند ما او را ولیعهد خود کردیم تا مردم را به حکومت ما فرا خوانده و به مشروعیت خلافت ما اعتراف کند... اکنون باید بتدریج از موقعیت او بکاهیم. مامون با چنین هدفی امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان فرا خواند
امام رضا(ع) که از ابتدا به حیله مامون آگاهی داشت، جز به اجبار و زور حاضر به ترک مدینه نشد. آنگاه نیز که به سوی خراسان حرکت کرد تنها رفت تا مردم بدانند قصد ماندن ندارد چه رسد به پذیرش حکومت و ولایتعهدی. بعد نیز که به زور ولایتعهدی بر وی تحمیل شد، شرط کرد که هیچ مسئولیتی نداشته و در هیچ کاری نیز دخالت نخواهد کرد. روشن بود، مامون که برای رسیدن به خلافت، برادر خود امین را کشته بود، حاضر نبود آن را به خاندان علویان که قریب صت سال با خلفای عباسی درگیر بوده اند واگذار کند. مامون در زمانی که اوضاع آرامش یافت و دید که امام هر روز نفوذ بیشتری پیدا می کند با حیله گری آن حضرت را به شهادت رساند. پس از آن در تشییع جنازه آن حضرت گریه کنان به سر و صورت زد! شهادت امام در سال 203 ه بود. در سال بعد نیز مامون از مرو به بغداد آمد و دیگر سراغ هیچ یک از علویان برای واگذاری خلافت و ولایتعهدی نرفت.
تشیع در خراسان
علاقمندی مردم خراسان به اهل بیت پیامبر(ص) سابقه ای دیرین داشت آنها وعده کمک به زید بن علی داده و فرزندش را نیز در خراسان کمک کردند. آنان زمانی که یحیی فرزند زید کشته شد به مدت یک سال فرزندان متولد شده خود را یحیی نامیدند مردم خراسان حتی زنجیرهایی که در مدت اسارت یحیی بر پایش بود به قیمت گزافی خریداری کردند. بعد از روی کار آمدن عباسیان یک قیام شیعی در خراسان صورت گرفت که ابو مسلم آن را سرکوب کرد. رهبری این قیام را شخص شریک بن شیخ المهری بر عهده داشت.
ورود امام رضا(ع) به خراسان بر تعداد پیروان تشیع افزود. جلسات علمی که در مرو تشکیل می شد موقعیت علمی امام را در میان علمای خراسان افزایش می داد بطوری که مامون که خود در ابتدا این مباحثات را براه می انداخت از برگزاری آنها جلوگیری کرد. بعد از امام رضا(ع) تشیع در خراسان قوت بیشتر یافت و آنها بطور مرتب با امامان شیعه در تماس بودند.
معتصم و آغاز زبونی بنی عباس
مامون در سال 218 هجری در گذشت و برادرش معتصم بر جای وی قرار گرفت وی در مدتی که عهده دار خلافت بود، تحولی اساسی در تشکیلات خلافت بوجود آورد. مادر معتصم ترک بود، و به همین دلیل وی ترکان زیادی را از ماواء النهر آورده و با سپردن ارتش در دست آنها، غلامان ترک موقعیت مهمی بدست آوردند. غلامان ترک لیاقت و استعداهای نظامی بالایی داشتند، با بدست آوردن موقعیت جدید، قدرت سیاسی نیز یافته و کم کم بر کار خلافت مسلط شدند. معتصم که ناظر شکایات مردم بغداد از رفتار غلامان ترک بود بسال 221 شهر سامراء را ساخته و آنجا را لشکرگاه و مرکز خلافت خویش کرد. نفوذ ترکان باعث تحقیر شدید اعراب شده و حتی محدودیتهای فراوانی برای ایرانیان متنفذ بوجود آورد. قدرت ترکان تا قرنها ادامه یافته و قوی ترین آنان معمولا امیر الامرای بغداد می بودند. قدرت غلامان ترک از آن پس روز به روز منتشر شد. بطوری که متوکل عباسی را در سال 247 ه به قتل رساندند.
آخرین امامان شیعه
نهمین امام شیعیان حضرت محمد بن علی مشهور به «امام جواد» است آن حضرت بسال 195 هجری تولد یافته و در سال 220 هجری بدست همسرش که دختر مامون بود و به تحریک معتصم عباسی به شهادت رسید. در دوران خلافت مامون امام جواد(ع) با اینکه سن کمی داشت رهبری شیعیان را عهده دار بود. مامون با تشکیل مجالسی می کوشید علمای بزرگ را با وی به بحث بر انگیزد تا موقعیت امام جواد(ع) را در میان شیعیان به مخاطره افکند اما پاسخهای قاطع و روشن امام، همگان را به تعجب وا می داشت. و مامون را سرافکنده می ساخت.
دهمین امام شیعیان حضرت علی بن محمد معروف به امام هادی(ع) است که آن امام به سال 212 هجری متولد شد و پس از شهادت پدر بزرگوارش تا سال 254 ه شیعیان را رهبری کرد امام هادی با ایجاد شبکه ای از نمایندگان خود در سرتاسر ایران و عراق، به هدایت فکری و سیاسی شیعیان می پرداخت. از آن حضرت قریب سیصد نامه بر جای مانده که بیشتر آنها پاسخ به سؤالات فقهی مردم و نیز دستورات هدایتگرانه آن امام بزرگوار به شیعیان است. متوکل عباسی آن حضرت را از مدینه به سامرا آورد تا بتواند وی را تحت نظر خود داشته و از شیعیان جدایش سازد، آن حضرت حدود بیست سال را در سامرا بوده و در همانجا نیز به تحریک معتمد خلیفه عباسی به شهادت رسید.
یازدهمین امام شیعیان حضرت حسن بن علی(ع) است که به امام عسکری(ع) شهرت دارد لقب عسکری که بر او و پدرش گفته می شد اشاره به سامراء دارد که در اصل لشکرگاه - عسگر - بوده است. آن امام نیز در این مدت بیست سال همراه پدر در سامرا بود کنترلی که بر امام عسکری(ع) اعمال می گردید باعث می شد تا شیعیان از ارتباط مستقیم محروم باشند و بیشتر بوسیله نامه، سؤلات خویش را از امام بپرسند. آن حضرت بویژه به دلیل آنکه پدر حضرت مهدی علیه السلام بود بیشتر مورد مراقبت از ناحیه بنی عباس می بود اما خداوند آن فرزند را از گزند عباسیان حفظ کرد. امام عسکری از سال 254 تا 260 ه که به شهادت رسید امامت شیعیان را عهده دار بود.
دوازدهمین امام شیعه حضرت مهدی علیه السلام است فردی که پیامبر(ص) و تمامی امامان بشارت ظهور وی را داده اند. اعتقاد به مهدویت از عقائد اسلامی است گرچه شیعیان فرزندن امام یازدهم را همان مهدی موعود می دانند. بسیاری از شیعیان آن حضرت را در خانه امام عسکری دیده و امامت او را باور داشتند. از آغاز امامت آن حضرت تا سال 329 را غیبت صغری می نامند در این دوره سفیران چهارگانه با آن حضرت در تماس بودند و شیعیان از طریق آنان با آن حضرت تماس داشتند از سال 329 به بعد غیبت کبری آغاز گردید. از آن پس شیعیان با پذیرش ولایت فقهای خود در مسائل علمی و دینی و سیاسی تابعیت آنها را داشته اند.
شمال افریقا و اندلس در دوره بنی امیه و بنی عباس
فتوحات در شمال افریقا
فتوحات در شمال افریقا از اواخر دوره خلافت عمر آغاز شد. ابتدا مصر بسال 20 هجری گشوده شد و به دنبال آن مسلمانان به سمت غرب پیشروی را آغاز کردند. این مناطق تماما تحت سیطره امپراطوری روم شرقی بود. آنها با تلاش بسیار کوشیدند تا مانع پیشروی مسلمانان شوند اما نیروی جوان اسلام همه مقاومتها را در هم شکست.
در آن زمان آن قسمت افریقا را که شامل تونس و بخشی از لیبی فعلی بود افریقیه می نامیدند. علاوه بر رومیان که برای ادامه تسلط خود بر شمال افریقا در برابر مسلمانان ایستادگی کرده بودند، ساکنان این مناطق نیز که مورخان آنها را باز نام بربر معرفی کرده اند مقاومتهای بسیاری در برابر اعراب مسلمان می کردند. آنها بیشتر در آشوبهای محلی پراکنده و گاه نیز در شکل سپاهیان منظم، جنگهائی را بر پا کرده و عامل کندی فتوحات مسلمین در شمال افریقا بودند. به تدریج چون بربرها با اسلام آشنائی یافته و یک نسل بعد خود از سربازان مسلمانی شدند که در توسعه فتوحات کوشش فراوانی می کردند. مهمترین لشکر کشی های مسلمین بعد از گشودن مصر، فتوحات، عقبة بن نافع در افریقیه بود وی در سال 50 ه شهر قیروان در تونس کنونی را پایه گذاری کرد این شهر نقش زیادی در توسعه اسلام و نیز فتوحات داشت. این فرمانده بسال 64 ه در جنگ با بربرها کشته شد. پس از او اقدامات جدید برای ادامه فتوحات در سال 76 ه آغاز گردید. مسلمانان به مدت یک دهه پیروزیها و شکستهائی را پشت سر نهادند. در سال 86 ه موسی بن نصیر با شجاعت و درایت هر چه بیشتر تا آخرین نقاط در شمال غرب افریقا یعنی کشور مراکش پیشروی کرد وی اسلام را در میان بربرها گسترش داد و حاکمیت مسلمانانرا در این منطقه برای همیشه مستحکم ساخت.
فتح اندلس
اندلس نام سرزمینی است که در جنوب غربی قاره اروپا قرار گرفته و اکنون اسپانیا نامیده می شود. این کشور به مدت دو قرن قبل از ورود مسلمانان در دست گوتها بود گوتها از قبایل نیمه وحشی شمال اروپا بودند که تمدن روم را ویران کردند. مرکز حکومت گوتها شهر طلیطله بود. در اندلس گوتها طبقه اشراف به حساب آمده و در حق طبقه متوسط که رعایای مسیحی و یهودی بودند ظلم بی حدی روا می داشتند این امر موجب کشمکش میان ساکنان اندلس می گردید در این اواخر اختلاف میان مدعیان حکومت نیز اواج گرفته و نفاق و نزاعی را در داخل اندلس به وجود آورده بود. یکی از حاکمانی که در جنوبی ترین نقطه یعنی در مجاورت تنگه جبل الطارق حد فاصل اروپا و افریقا، حکومت داشت شخصی با نام یولیان بود او اختلافاتی با ردریک پادشاه اندلس داشته و به همین دلیل کوشید تا با استفاده از اعراب مسلمان ردریک را ساقط کند. بدین ترتیب زمینه برای لشکرکشی مسلمانان فراهم گردد اولین نیروی نظامی مسلمانان در سال 91 با کشتی از دریا عبور کرده و قدم به خاک اروپا گذاشت. آنها تا محلی به نام جزیره خضراء پیش رفته و با غنائمی بازگشتند. گروه بعدی به فرماندهی طارق به زیاد از افسران موسی بن نصیر در رجب سال 92 با کشتی عازم اندلس گردید. تعداد نفرات این سپاه هفت هزار نفر بود. این طارق را برخی ایرانی و از اهالی همدان دانسته و بعضی او را از بربرهایی می دانند که مسلمان شده بود. بعدها تنگه حد فاصل اروپا و افریقا را به نام او نامگذاری کردند. وی در ابتدا حاکمان نواحی جنوبی را شکست داد. ردریک که خطر را دریافت سپاهی عظیم در برابر او فرستاد. موسی بن نصیر نیروهای کمکی برای طارق فرستاد و او با وجود آنکه تعداد دشمن چندین برابر بود، طی چند روز نبرد دشمن را به هزیمت کشاند.
به دنبال پیشروی مسلمانان درگیریهایی برای گشودن شهرهای مختلف صورت گرفت. از مهمترین شهرهایی که مسلمانان تصرف کردند می توان از قرطبه، غرناطه و طلیطله یاد کرد. در سال 93 ه موسی بن نصیر خود به اندلس در آمده و به فتوحات ادامه داد او شهر مهم مارده را گشود و همچنان به تحکیم موقعیت سپاه اسلام و نیز فتوحات بیشتر ادامه داد وی قصد آن داشت تا اروپا را به سمت شرق دور زده و با تسخیر قسطنطنیه از غرب، کار فتوحات مسلمانان را کامل کند. اما نتوانست از جنوب فرانسه پیشتر رود چرا که خلیفه وقت اموی او را به دمشق احضار کرد. وی به همراه طارق به دمش در آمدند. سلیمان بن عبد الملک خلیفه اموی که به تازگی جای برادرش ولید بن عبد الملک را گرفته بود ناسپاسی کرده و موسی بن نصیر را به طمع گرفتن اموالش به زندان انداخت و پس از مدتی آزار وی را رها کرد، موسی بن نصیر در سال 97 ه جان سپرد.
از طارق نیز دیگر در تاریخ خبری به دست نیامد.
اندلس در تسلط بنی امیه
به دنبال استقرار حکومت بنی امیه در اندلس، قبایل عرب از شامات و نیز بربرها از شمال افریقا در مناطق مختلف اسکان یافتند. این اقدام که نظیر آن در تمامی سرزمینهای فتح شده وجود داشت می توانست در استقرار دائمی مسلمانان نقش اساسی داشته باشد. اعراب نیز با این مهاجرتها می توانستند از غنائم و دیگر نتایج مادی این فتوحات بهره مند شوند. بخش عمده مقبولیت مسلمانان، آن بود که ساکنان محلی از گوتها ناراضی بودند و اکنون نسبت به رفتار نسبتا معقول حاکمان مسلمان رضایت بیشتری داشتند گرچه برای آنان که مسیحی بودند به لحاظ اعتقاد دینی، تحمل مسلمانان مشکل تر بود. بعد از رفتن موسی بن نصیر، فرزندش به نام عبد العزیز به حکومت اندلس منصوب گردید. اما مدتی نگذشت که مردم بر وی شورش کرده او را در مسجد شهر اشبیلیه به قتل رساندند حاکم بعدی که به طور موقت انتخاب شده بود مرکز حکومت را به قطریه انتقال داد.
از مهمترین مشکلاتی که مسلمانان با آن روبرو بودند تفاوت نژادی عرب و بربر ساکنان در اندلس بود. میان اعراب و بربرها اختلافاتی بروز می کرد و این خود سبب نزاعها و شورشهائی در اندلس می شد. شورش افراد محلی نیز در شهرهای مختلف دردسرهایی را برای حاکمان مسلمان به وجود می آورد. در آغاز قرن دوم هجری فردی با نام سمح بن مالک دست به فتوحات بیشتری زد و اولین بار در جلگه های گالیا (فرانسه) به جنگ با فرانکها (فرانسویان) - پرداخت - او خود پس از یک سری پیروزی در سال 102 ه کشته شد. در سال 114 هجری فرمانده دیگری با نام عبد الرحمان غافقی در کار فتوحات جدیت کرد او توانست موقعیت مسلمانان را در شما اندلس تحکیم کرده و در جنگ با فرانکها غنائم زیادی به دست آورد اما به دنبال مقاومتی که شارل مارتل از سرداران مسیحی نمود برای همیشه راه نفوذ به داخل فرانسه به روی مسلمانان بسته شد. آخرین امیری که در جریان آشوبهای عراق و ایران (انتقال خلافت از بنی امیه به بنی عباس)، مردم اندلس برای خود برگزیدند یوسف بن عبد الرحمان بود او تا سال 138 ه بر اندلس حکومت کرد. در این فاصله بنی امیه سرنگون شده و بنی عباس نیز توجهی به اندلس نداشتند در سال 136 ه یکی از نوادگان هشام بن عبد الملک،به نام عبد الرحمان به اندلس آمد و به کمک قبایل شامی که در این دیار بودند دعوت خود را گسترش داد او در سال 138 ه سپاهی به قرطبه فرستاد و حکومت یوسف را سرنگون کرد. با تسلط او بر اندلس که چندان نیز آسان به دست نیامد، عبد الرحمان وانست حکومت بنی امیه را در اندلس تداوم بخشد او را بنیادگذار حکومت مستقل اموی در اندلس می شناسند. با وجود آنکه بنی عباس کوشش کردند تا اندلس را از چنگ امویان در آورند اما به زودی منصرف شده و برای همیشه اندیشه تسخیر اندلس را از سر بیرون کردند. حکومت بنی امیه تا آغاز قرن پنجم هجری در اندلس ادامه یافت.
اندلس در طول چند قرن که مسلمانان بر آن حکومت کردند به صورتیکی از مهمترین مراکز تمدن اسلامی در آمد. این منطقه به دلیل نزدیکی با اروپا، وسیله ای برای انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی به اروپا شد. مسلمانان در تمام مدت با مسیحیان و یهودیان خوشرفتاری کردند و با تسامح خود توانستند قطبه را از شهرهای مهم اسلامی از نظر علمی و فرهنگی در آورند. در پایان این قسمت مناسب است سخنی را از دو نفر از مورخان اروپائی درباره دولت اسلامی در اندلس نقل کنیم: دوزی می نویسد: سلطه عرب در برخی جنبه ها برای اسپانیا به منزله نعمت بود و در اسپانیا یک انقلاب مهم اجتماعی پدید آورد و بر بسیاری از دردهایی که قرنها بود عامه مردم از آن در رنج بودند پایان داد. به سلطه اشراف و طبقات ممتاز پایان داد زمینها را به نحو وسیعی میان دهقانان تقسیم کرد و ... لین پول نیز می نویسد: عرب حکومت قرطبه را تاسیس کرد که اعجوبه قرون وسطی بود و این در ایامی بود که اروپا در ظلمات جهل فرو رفته بود و تنها مسلمانان بودند که چراغ علم و مدنیت را در آن سرزمین افروخته بودند ... اندلس هرگز حکومتی عادلانه تر و صالح تر از حکومت آنان به خود ندید.
شمال افریقا وعباسیان
دولت عباسیان به مدت یک قرن بر تمام کشور پهناور اسلامی جز اندلس بی چون و چرا حکومت کرد و این شامل شمال افریقا نیز می شد. نزاعهای داخلی میان اعراب و بربرها در این منطقه نیز در حدی وسیع وجود داشت و هر وقت یک بار شورشی فراگیر یا محدود در این دیار موجب کشتار و آوارگی جمعی از مسلمانان می شد. در سال 150 ه شخصی به نام اغلب بن سالم از طرف منصور فرمانروای افریقیه شد حکومت این منطقه جدای از مصر بود اغلب بن سالم در برابر شورشهای سختی قرار گرفت که به ویژه خوارج در راس آن بودند. خوارجی که با نام اباضی - پیروان عبد الله بن ابا خارجی - شناخته می شدند در میان بربرها نفوذی به دست آورده و طی نبردی اغلب را شکست داده و کشتند به جای اغلب بن سالم یکی دیگر از ماموران بنی عباس به نام یزید بن حاتم منصوب شد او از سال 151 تا سال 171 حکومت افریقیه را به دست داشته و خوارج را تار و مار کرد، پس از یزید بن حاتم چند تن از افراد خانواده اش در افریقیه حکومت کردند تا آنکه حکومت به شخصی به نام ابراهیم بن اغلب رسید و از آن پس تا مدتها حکومت در خاندان وی موروثی گردید این حاکمان را تاریخ با نام اغالبه می شناسد. فرزندان ابراهیم جانشینان وی شدند و همچنان مهمترین دشواری آنان خوارج بودند. در مواردی نیز بربرها سر به شورش بر می داشتند.
مصر در مقایسه با افریقیه مشکلات کمتری داشت. در زمانی که ترکها در بغداد قدرت یافتند تعدادی از آنها به عنوان حاکم مصر برگزیده شدند. در سال 254 امد بن طولون حکومت مصر یافته و سلسله طولونیه را بنیادگذاری کرد.احمد در استقلال خود تا آنجا پیش رفت که در سال 269 با سپاه خلیفه در مکه درگیر شد و تعدادی از سپاهیانش کشته شدند احمد بن طولون در سال 270 مرد و فرندش جای وی را گرفت. حکومت طولونی ها تا سال 292 ه دوام آورد در این زمان عباسیان بار دیگر توانستند در مصر حاکمیت یابند.
مهمترین تحول سیاسی در افریقیه و مصر روی کار آمدن دولت اسماعیلی مذهب فاطمیان بود. این دولت که از سال 296 ه بر مغرب افریقا تسلط یافت بنیاد حکومت اسماعیلی را با ساختن شهری با نام مهدیه در تونس کنونی برای مدت چند قرن تضمین کرد. فاطمیان موفق شدند مصر را بسال 358 ه در سلطه خودش در آورند و با ساختن شهر قاهره و تاسیس دانشگاه الازهر مصر را از شکوه و عظمت خاصی در جهان اسلام برخوردار سازند دولت فاطمی تا سال 567 ه ادامه یافته و در این سال توسط ایوبیان ساقط گردید در تمام این مدت مبلغان فاطمی (اسماعیلی) تلاش زیادی برای نفوذ در شرق ایران داشتند آنها با فرستادن داعیان خود مردم را به اطاعت از خلفای فاطمی دعوت می کردند یکی از معروفترین این داعیان ناصر خسرو شاعر نامدار ایرانی است. مهمترین آنها حسن صباح است که در اواخر قرن پنجم در قلعه الموت در ایران حکومت اسماعیلیان را بنیادگذاری کرد.
اسماعیلیان پیروان اسماعیل بن امام جعفر صادق هستند و به نام هفت امامی شناخته می شوند.