ماهان شبکه ایرانیان

آداب معاشرت با دیگران۴

شما ای کسانی که ایمان دارید باید به کسانی که شما مالک آنان شده اید و کسانی که هنوز به عقل نرسیده اند دستور دهید در شبانه روز سه وقت از شما اجازه ورود بگیرند یکی پیش از نماز صبح و دوم هنگام نیم روز که جامه های خویش از تن در می آورید و سوم بعد از نماز شبانگاه که این سه هنگام،هنگام خلوت شما است و پس از آن می توانند بدون اجازه وارد شوند و گناهی بر شما ...

ترجمه آیات 64 - 58/نور

شما ای کسانی که ایمان دارید باید به کسانی که شما مالک آنان شده اید و کسانی که هنوز به عقل نرسیده اند دستور دهید در شبانه روز سه وقت از شما اجازه ورود بگیرند یکی پیش از نماز صبح و دوم هنگام نیم روز که جامه های خویش از تن در می آورید و سوم بعد از نماز شبانگاه که این سه هنگام،هنگام خلوت شما است و پس از آن می توانند بدون اجازه وارد شوند و گناهی بر شما و ایشان نیست که هنگام تحرک و برخورد با یکدیگر است، خدا این چنین آیه ها را برای شما بیان می کند که خدا دانا و فرزانه است(58).

و چون کودکانتان به عقل رسند باید اجازه دخول بگیرند، چنان که نام بردگان، قبل از ایشان(و یاآنان که زودتر از ایشان به حد رشد رسیدند)اجازه می گرفتند، خدا این چنین آیه های خویش را برای شمابیان می کند که خدا دانا و فرزانه است(59).

و زنان وامانده که دیگر امید شوهر کردن ندارند به شرطی که زینت خود نشان ندهند گناهی ندارنداگر جامه خویش بگذارند، و در عین حال خودداری کردن برایشان بهتر است و خدا شنوا و دانا است(60).

نه برای کور مانعی هست نه برای لنگ، نه برای بیمار و نه برای شما که از خانه های خود یاپدرانتان یا مادرانتان یا برادران یا خواهران یا عموها یا عمه ها یا خانه داییها یا خاله ها یا خانه ای که کلیدش را به شما سپرده اند یا خانه دوستانتان چیزی بخورید، نه، تنها خوردنتان گناه است و نه با هم خوردنتان، وچون به خانه ای در آمدید خویشتن را سلام کنید که درودی از جانب خدا و مبارک و پاکیزه است چنین خدا، این آیه ها را برای شما بیان می کند شاید تعقل کنید(61).

مؤمنان فقط آن کسانند که به خدا و پیغمبرش گرویده اند و چون با وی به کار عمومی باشند نروندتا از او اجازه گیرند، کسانی که از تو اجازه می گیرند همانهایی هستند که به خدا و پیغمبرش گرویده انداگر برای بعض کارهایشان از تو اجازه خواستند به هر کدامشان خواستی اجازه بده و برای آنان آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و رحیم است(62).

خطاب کردن پیغمبر را میان خودتان مانند خطاب کردن یکدیگر نکنید خدا از شما کسانی را که نهانی در می روند می شناسد کسانی که خلاف فرمان او می کنند بترسند که بلیه یا عذابی الم انگیز به ایشان برسد(63).

هر چه در آسمانها و زمین هست از خدا است او می داند که شما در چه حالید و روزی که سوی اوبازگشت یابند از اعمالشان خبرشان دهد و خدا به همه چیز دانا است(64).

بیان آیات (بیان آیاتی که متضمن پاره ای از احکام و آداب معاشرت
است)

این آیات بقیه احکامی که گفتیم در این سوره آمده بیان می کند، و سوره با همین آیات ختم می شود، و در آن اشاره است به اینکه خدای سبحان آنچه تشریع می کند به علم خود می کند، و به زودی حقیقت(و مصالح واقعی احکامش)برای مردم در روزی که به سویش باز می گردند روشن می شود.

"یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم...""وضع ثیاب"در جمله" تضعون ثیابکم"به معنای کندن لباس، و کنایه است ازاینکه اهل خانه در حالی باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان راببینند.و کلمه"ظهیره"به معنای وقت ظهر است.و کلمه عورت به معنای عیب است، و اگرآن را عورت نامیده اند، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند، و شاید مراد از آن درآیه شریفه هر چیزی باشد که سزاوار است پوشانده شود.

پس جمله"یا ایها الذین آمنوا"دنباله جمله سابق است که می فرمود: "یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا..."، که حکم می کرد به اینکه داخل شدن به خانه هر کس موقوف به اجازه گرفتن است، در نتیجه آیه مورد بحث به منزله استثناء از آن حکم عمومی است، چون درخصوص غلامان و کنیزکان اجازه گرفتن در سه هنگام را کافی می داند، و بیش از آن راواجب نمی داند.

و معنای اینکه فرمود: "لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم"این است که به ایشان دستور دهید که از شما اجازه دخول بخواهند، و از ظاهر جمله"ملکت ایمانکم"بر می آید که مراد از آن تنها غلامان است(چون کلمه"الذین"برای مردان است، کنیزان)، هر چند که لفظ عمومیت دارد، و اگر آن خاص را به لفظ عام تعبیر کرده، از باب تغلیب است، و ازروایت هم این اختصاص برمی آید، که به زودی روایاتش خواهد آمد.

و معنای"الذین لم یبلغوا الحلم"اطفالی است که به حد تمیز رسیده اند، ولی بالغ نشده اند، و دلیل بر رسیدن به حد تمیز جمله"ثلاث عورات لکم"است.

و منظور از جمله"ثلاث مرات"سه نوبت در هر روز است، به دلیل اینکه دنبالش آن را تفصیل داده، و فرموده: اول قبل از نماز فجر، و دوم هنگام ظهر که به خانه می آیید و جامه می کنید، سوم بعد از نماز عشاء، و در جمله"ثلاث عورات لکم"به وجه حکم اشاره نموده ومی فرماید: این سه موقع سه عورت است برای شما، که طبعا شایسته نیست غیر از شما کسی بروضع شما مطلع شود.

و معنای اینکه فرمود: "لیس علیکم و لا علیهم جناح بعدهن"این است که مانعی نیست که بعد از این سه موقع مامورشان نکنید به اجازه دخول خواستن و مانعی هم برای ایشان نیست که از شما استیذان نکنند.و در جمله"طوافون علیکم بعضکم علی بعض"به وجه این حکم(یعنی رفع مانع مذکور)اشاره نموده و می فرماید: چون در غیر این سه موقع غلامان وکنیزان دائما در آمد و شد، و خدمتند.پس تنها در اجازه خواستن به این سه هنگام اکتفاء کنند.

"کذلک یبین الله لکم الآیات" - یعنی خدا این چنین احکام دین خود را بیان می کند، چون این آیات دلالت بر آن احکام دارد"و الله علیم حکیم"احوال شما را می داند، و آنچه راکه حکمت اقتضاء می کند نیز مراعات می کند.

"و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا..."این جمله بیانگر این حقیقت است که حکم مذکور، یعنی استیذان در سه نوبت برای اطفال تا مدتی معین معتبر است، و آن رسیدن به حد بلوغ است، و بعد از آن باید مانند کسانی که قبلا ذکر شد یعنی بالغان از مردان و زنان آزاد اجازه بگیرند، "خدا این چنین آیات خود رابرایتان بیان می کند و خدا علیم و حکیم است".

"و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا..."کلمه"قواعد"، جمع قاعده است، که به معنای زنی است که از نکاح بازنشسته باشد، یعنی دیگر کسی به خاطر پیری اش میل به او نمی کند، بنابر این جمله"اللاتی لایرجون نکاحا"وصفی توضیحی برای کلمه قواعد است، و بعضی گفته اند: کلمه مذکور به معنای زنی است که از حیض یائسه شده باشد، و وصف بعد از آن صرفا برای رفع اشتباه است.

و در مجمع البیان گفته: کلمه"تبرج"به معنای این است که زن محاسن وزیبایی های خود را که باید بپوشاند اظهار کند، و این کلمه در اصل به معنای ظهور بوده، برج را هم به همین جهت برج نامیده اند، که بنایی است ظاهر و پیدا (1).

این آیه در معنای استثنایی است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هرزنی حجاب واجب است الا زنان مسن، که می توانند بی حجاب باشند، البته در صورتی که کرشمه و تبرج نداشته باشند.

و جمله"و ان یستعففن خیر لهن"کنایه است از خودپوشی، یعنی همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله"و الله سمیع علیم"تعلیل حکمی است که تشریع کرده، و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احکامی که به آن محتاجند.

"لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج و لاعلی انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم...او صدیقکم"

ظاهر آیه این است که در آن برای مؤمنین حقی قائل شده، و آن این است که می توانند در خانه خویشاوندان، و یا کسانی که ایشان را امین می دانند، و یا خانه دوستان خودچیزی بخورند، البته به مقداری که بدان احتیاج دارند، نه به حد اسراف و افساد.

"لیس علی الاعمی حرج...و لا علی انفسکم"

- در عطف"علی انفسکم"که عطف به ما قبل خود شده، دلالت است بر اینکه شمردن نامبردگان از این باب نبوده که خصوصیتی داشته باشند، بلکه از باب این بوده که به خاطر عیب و نقصی که در اعضاء دارند احیانانمی توانند رزق خود را کسب کنند، لذا جایز است که از خانه های نامبردگان رفع حاجت کنند، و الا فرقی میان کور و چلاق و مریض و غیر ایشان نیست.

"من بیوتکم او بیوت آبائکم..."

- در اینکه خانه هایتان را با خانه های خویشاوندانتان و بقیه نامبردگان آورده، اشاره است به اینکه در دین اسلام خانه های نامبردگان با خانه خودشما فرقی ندارد، چون در این دین مؤمنین، اولیای یکدیگرند، و در حفظ خانه و زندگی یکدیگرفرقی با خانه و زندگی خودشان نمی گذارند، آن طور که صاحب اختیار و سرپرست خانه خویشند، خانه های اقرباء و کسانی که شما قیم و سرپرستی آنان را دارید و دوستان خویش را نیز سرپرستی می کنید.

علاوه بر این کلمه"بیوتکم"شامل خانه فرزند و همسر انسان نیز می شود همچنان که روایت هم به این معنا دلالت دارد.

"او ما ملکتم مفاتحه" - کلمه"مفاتح"جمع مفتح و به معنای مخزن است، و معنای جمله این است که حرجی بر شما نیست از اینکه بخورید از خانه های خودتان، (که گفتیم منظور خانه فرزندان و همسران است)، و هر جا که کلیدش به شما سپرده شده، مانندخانه هایی که انسان قیم و یا وکیل در آن شده باشد، و یا کلیدش را به آدمی سپرده باشند.

"او صدیقکم" - این جمله عطف است بر ماقبل، به تقدیر کلمه"بیت"چون سیاق آن را می رساند، و تقدیر"و یا خانه صدیقتان"بوده است.

"لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا"

کلمه"اشتات"جمع"شت"است، و شت مصدر است که به معنای تفرق است، واگر در معنای متفرق استعمال شده به منظور مبالغه بوده، و باز به همین منظور به صیغه جمع آمده، ممکن هم هست مصدر نباشد، بلکه صفت باشد، به معنای متفرق، همچنان که کلمه حق، وصفی است به معنای حق دار.

و معنای آیه این است که گناهی بر شما نیست که همگی دست جمعی و با یکدیگربخورید، و یا جدا جدا.و این آیه هر چند که به حکم روایات درباره موردی خاص نازل شده،ولی مفادش عام است.

مفسرین در این فصل از آیه و در فصل قبلی آن اختلاف شدیدی دارند، که ما صلاح در آن دیدیم که از ایراد آن و غور و بحث از آن صرف نظر کنیم، چون معنایی که ما برای این دو فصل آوردیم معنایی است که از سیاق استفاده می شود.

"فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیة من عند الله مبارکة طیبة..."

بعد از آنکه گفتگو از خانه ها را به میان آورد، ادب دخول در آن را متفرع بر آن نموده،فرمود: "و چون داخل خانه ها شوید بر خود سلام کنید".

و مقصود از"سلام کردن بر خود"، سلام کردن بر هر کسی است که در خانه باشد،در اینجا نیز اگر نفرمود: "بر اهل آن سلام کنید"، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر رابرساند، چون همه انسانند، و خدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده، علاوه بر این همه مؤمنند، و ایمان ایشان را جمع کرده، چون ایمان قوی تر از رحم، و هر عامل دیگری برای یگانگی است.

و بعید هم نیست که مراد از جمله"فسلموا علی انفسکم"این باشد که وقتی کسی داخل بر اهل خانه ای شد، بر آنان سلام کند، و ایشان جواب سلامش را بدهند.

جمله"تحیة من عند الله مبارکة طیبة"حال است، یعنی در حالی که سلام تحیتی است از ناحیه خدا، چون او تشریعش کرده و حکمش را نازل ساخته تا مسلمانان با آن یکدیگررا تحیت گویند، و آن تحیتی است مبارک و دارای خیر بسیار، و باقی و طیب، چون ملایم بانفس است.آری، حقیقت این تحیت گسترش امنیت و سلامتی بر کسی است که بر او سلام می کنند، و امنیت و سلامتی پاکیزه ترین چیزی است که در میان دو نفر که به هم برمی خورندبرقرار باشد.

خدای سبحان سپس آیه را با جمله"کذلک یبین الله لکم الآیات"ختم کرد، که تفسیرش گذشت.

"لعلکم تعقلون" - یعنی تا شاید شما به معالم دین خود آگهی یابید و به آن عمل کنید،- برخی این طور معنا کرده اند.

"انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبواحتی یستاذنوه..."

ذکر جمله"الذین آمنوا بالله و رسوله"برای بیان مؤمنین با اینکه معنای کلمه مؤمنین روشن بود برای این بود که دلالت کند بر اتصافشان به حقیقت معنای ایمان، و معنایش این است که مؤمنین عبارتند از آنهایی که به خدا و رسولش ایمان حقیقی دارند، و به وحدانیت خدا و رسالت رسولش باور و اعتقاد قلبی دارند.

و به همین جهت دنبالش فرمود: "و چون با او بر سر امری اجتماع و اتفاق می کنند، نمی روند تا اجازه بگیرند"و مقصود از امر جامع امری است که خود به خود مردم را دور هم جمع می کند، تا درباره آن بیندیشند و مشورت کنند، و سپس تصمیم بگیرند، مانند جنگ وامثال آن.

و معنای آیه این است که چون با رسول او بر سر امری از امور عمومی اجتماع می کنند، پی کار خود نرفته و از آن جناب روی نمی گردانند، مگر بعد از آنکه کسب اجازه کرده باشند.

و چون چنین بود، دنبالش فرمود: "کسانی که از تو اجازه می گیرند کسانی هستندکه به خدا و رسولش ایمان دارند"و این در حقیقت به منزله عکس صدر آیه است، تا دلالت کند بر ملازمه و اینکه ایمان از کسب اجازه جدا نمی شود.

"فاذا استاذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم" - در این جمله خدای تعالی رسول گرامی خود را اختیار می دهد که به هر کس خواست اجازه رفتن بدهد، و به هر کس خواست ندهد.

"و استغفر لهم الله ان الله غفور رحیم"

- در این جمله رسول گرامی خود را دستورمی دهد تا به منظور دلخوش کردن آنان، و تا رحمتی باشد برای آنان، از خدا برایشان طلب مغفرت کند.

"لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا..."

"دعاء رسول"به معنای این است که آن جناب مردم را برای کاری از کارها دعوت کند، مانند دعوتشان به سوی ایمان و عمل صالح و به سوی مشورت در امری اجتماعی و به سوی نماز جماعت، و امر فرمودنش به چیزی از امور دنیا و آخرتشان، همه اینها دعا و دعوت اواست.

شاهد این معنا جمله ذیل آیه است که می فرماید: "قد یعلم الله الذین یتسللون منکم لو اذا"و نیز تهدیدی که دنبال آیه درباره مخالفت امر آن جناب آمده، و شهادت این دو فقره برمدعای ما روشن است، و این معنا با آیه قبلی هم مناسب تر است، زیرا در آن آیه مدح می کردکسانی را که دعوت آن حضرت را اجابت می کردند، و نزدش حضور می یافتند، و از او بدون اجازه اش مفارقت نمی کردند، و این آیه مذمت می کند کسانی را که وقتی آن جناب دعوتشان می کند سر خود را می خارانند، و اعتنایی به دعوت آن جناب نمی کنند.

از اینجا معلوم می شود اینکه بعضی (2) گفته اند: "مراد از دعای رسول، خطاب کردن اوو صدا زدن او است، که مردم آن جناب را مثل سایر مردم صدا نزنند، بلکه با مردم فرق گذاشته او را محترمانه صدا بزنند، مثلا، نگویند یا محمد، و یا ابن عبد الله، بلکه بگویند یا رسول الله"معنای درستی نیست.

و همچنین تفسیر دیگری که بعضی (3) کرده اند که: مراد از دعاء، نفرین کردن آن جناب است، که نفرین او را مثل نفرین سایرین ندانند، که در حقیقت آیه شریفه مردم را نهی می کند از اینکه خود را در معرض نفرین آن جناب قرار دهند، یعنی او را به خشم در نیاورند،چون خدا نفرین او را بی اثر نمی گذارد.و وجه ضعف و نادرستی این دو معنا این است که ذیل آیه با آنها سازگاری ندارد.

کلمه"تسلل"در آیه مورد بحث به معنای این است که کسی خود را از زیر بار وتکلیفی به طور آرام بیرون بکشد، که دیگران نفهمند، و این کلمه از"سل سیف"یعنی بیرون کردن شمشیر از غلاف گرفته شده.و کلمه"لواذا"، به معنای ملاوذه است، و"ملاوذه"آن است که انسانی به غیر خود پناهنده شده و خود را پشت سر او پنهان کند.و معنای آیه این است که خدای عز و جل از میان شما آن کسانی را که از ما بین مردم با حیله و تزویر بیرون می شوند، در حالی که به غیر خود پناهنده می شوند و به این وسیله خود را پنهان می کنند و هیچ اعتنایی به دعوت رسول ندارند، می شناسد.

"فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنة او یصیبهم عذاب الیم"

- ظاهر سیاق آیه با در نظر داشتن معنایی که گذشت، این است که ضمیر"عن امره"به رسول خدا برمی گردد، و امرش همان دعای او است، در نتیجه آیه شریفه کسانی را که از امر و دعوت آن جناب سر می تابند، تحذیر می کند از اینکه بلا و یا عذابی دردناک به آنان برسد.

بعضی (4) از مفسرین گفته اند: "ضمیر در"عن امره"به خدای سبحان بر می گردد، ودر آیه شریفه هر چند که امری از ناحیه خدا وجود ندارد تا ضمیر بدان برگردد، و لیکن همان نهی که کرد و فرمود: "دعای رسول را چون دعای یک نفر عادی قرار ندهید"در حقیقت درمعنای امر و به صورت نهی است، چون معنایش این است که دعوت او را بپذیرید، و کلمه"بپذیرید"امر است، و از میان این دو وجه وجه اولی بهتر است.

"الا ان لله ما فی السموات و الارض..."

این جمله بیان عمومیت ملک است، و اینکه هر چیزی بدون استثناء مملوک خدای سبحان و قائم به او است پس به همین دلیل با جمیع خصوصیات وجودش معلوم برای او است پس او آنچه را که وی بدان محتاج باشد می داند، و مردم هم یکی از موجوداتند، که خدا به حقیقت حالشان و آنچه بدان نیازمندند آگاه است.پس می فهمیم که آنچه از شرایع دین هم که برای آنان تشریع کرده اموری است که در حیاتشان بدان نیازمندند، همچنان که ارزاقی که برایشان آفریده مورد حاجتشان بوده، و بدون آن بقاء و دوام نخواهند داشت.

پس اینکه فرمود: "قد یعلم ما انتم علیه - او می داند آنچه را که شما بر آن هستید، و حقیقت حال شما را آگاه است، و می داند که چه احتیاجاتی دارید"به منزله نتیجه ای است که برحجت مذکور مترتب می شود، و معنایش این است که مالکیت خدا بر شما و هر چیز دیگر مستلزم علم او به حال و احتیاجات شما است، آری، او به علت اینکه مالک شما است، می داند که چه قسم شریعت و احکامی مورد احتیاج شما است، همان را برایتان تشریع نموده، و بر شماواجب می کند.

و جمله"و یوم یرجعون الیه فینبئهم بما عملوا و الله بکل شی ء علیم"عطف است برجمله" ما انتم علیه"و معنایش این است که او هم در دنیا عالم به احوال شما است، و هم درروزی که به سویش باز می گردید، یعنی روز قیامت که در آن روز هر کسی را به حقیقت عملی که کرده خبر می دهد، و خدا به هر چیزی دانا است.

خدای تعالی در این جمله ذیل، مردم را تحریک بر اطاعت و انقیاد نسبت به احکام شرع خود، و عمل به آن فرموده، به این بیان که به زودی ایشان را به حقیقت اعمالشان خبرمی دهد، همچنان که در صدر آیه تحریک می کرد به اینکه شرع را بپذیرند، چون خدا آن راتشریع کرده، که عالم به حوایج مردم است، و این شریعت حوایج آنان را بر می آورد.

بحث روایتی(روایاتی در باره مفاد و شان نزول پاره ای از آیات گذشت
ه)

در الدر المنثور است که سعید بن منصور و ابن ابی شیبه و ابو داوود و ابن مردویه، وبیهقی، در"سنن"خود از ابن عباس روایت کرده اند که در ذیل آیه"یا ایها الذین آمنوالیستاذنکم"گفته است: آیه اذن از جمله آیاتی است که بیشتر مردم به آن عمل نکردند، ولی من همواره به این دخترم - کنیزی کوتاه قد بالای سرش ایستاده بود - یادآوری می کنم که ازمن اجازه بگیرد، و سپس بر من وارد شود (5).

و در تفسیر قمی درباره همین آیه از قول امام(ع)گفته: خدای تعالی مردم را نهی کرد از اینکه در این سه هنگام - که ذکر فرموده - داخل خانه کسی بشوند، چه اینکه پدر باشد یا خواهر و یا مادر و یا خادم، مگر به اذن ایشان، و آن سه وقت عبارت است از، بعداز طلوع فجر و ظهر و بعد از عشاء، و غیر این سه هنگام را مطلق گذاشته و فرموده"لیس علیکم جناح بعدهن"یعنی بعد از این سه هنگام"طوافون علیکم بعضکم علی بعض" (6).

و در کافی به سند خود از زراره از امام صادق(ع)روایت کرده که در تفسیرجمله"ملکت ایمانکم"فرموده: این حکم تنها مخصوص مردان است، نه زنان.زراره می گوید پرسیدم: پس زنان در این سه هنگام باید اجازه بگیرند؟فرمود: نه، و لیکن می توانندداخل و خارج شوند، و درباره کلمه"منکم"در جمله"و الذین لم یبلغوا الحلم منکم"فرمود:

یعنی از خودتان، آنگاه اضافه فرمود که: بر شما است(بر ایشان است - نسخه بدل)که مانندکسانی که بالغ شده اند در این سه ساعت استیذان کنند (7).

مؤلف: در این مساله که حکم مخصوص مردان است روایات دیگری نیز از امام باقر وامام صادق(ع)رسیده.

و در مجمع البیان در ذیل آیه مورد بحث گفته: معنایش این است که: به غلامان وکنیزان خود دستور دهید وقتی می خواهند به شما و در محل خلوت شما وارد شوند، از شمااجازه بگیرند(نقل از ابن عباس)بعضی دیگر گفته اند: تنها عبید مورد نظرند، (نقل از ابن عمر)، البته به این مضمون از امام ابی جعفر و ابی عبد الله(ع)نیز روایت شده (8).

مؤلف: با این روایات و با ظهور خود آیه روایتی که حاکم از علی(ع)نقل کرده ضعیف می شود، و آن این است که مراد زنانند، و اما مردان باید استیذان کنند.

و در الدر المنثور است که ابن ابی شیبه، و ابن مردویه، از ابن عمر روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص)فرمود: اعراب بر شما مسلمانان غلبه نکنند در نامیدن نماز عشاء به نماز عتمه، چون این نماز در کتاب خدا عشاء نامیده شده، کلمه عتمه مربوط به دوشیدن شتران در آن هنگام است.

مؤلف: نظیر این روایت از عبد الرحمان بن عوف به این عبارت نقل شده، که رسول خدا(ص)فرمود: اعراب در مراسم نماز شما بر شما غلبه نکنند، که خدای تعالی فرموده: "و من بعد صلوة العشاء"و عتمه مربوط به شتران است (9).

و در کافی به سند خود از حریز از امام صادق(ع)روایت کرده که آیه"ان یضعن ثیابهن"را قراءت نموده و فرمودند: مراد از آن جلباب و خمار است، در صورتی که زن سالخورده باشد (10).

مؤلف: و در این معنا اخبار دیگری نیز هست.

و در الدر المنثور است که ابن جریر، و ابن ابی حاتم از ضحاک روایت کرده که گفت: اهل مدینه قبل از آنکه رسول خدا(ص)مبعوث شود رسمشان چنین بودکه افراد کور و مریض و چلاق را در غذا با خود شرکت نمی دادند، و فکر می کردند که افرادکور تشخیص نمی دهند کدام لقمه لذیذتر و بهتر است، مریض هم که نمی تواند مانند سالم غذا بخورد، و چلاق هم حریف اشخاص سالم نیست، ولی بعد از بعثت اجازه داده شد که باآنان غذا بخورند (11).

و نیز در همان کتاب است که ثعلبی از ابن عباس روایت کرده که گفت: حارث بارسول خدا(ص)به عزم جهاد بیرون شد، و خالد بن زید را جانشین خود در امورخانواده اش کرد، و خانواده حارث از اینکه با خالد که بیمار بود غذا بخورند ناراحت بودند، پس این آیه نازل شد (12).

و نیز در همان کتاب است که عبد بن حمید و ابن جریر و ابن ابی حاتم، از قتاده روایت کرده اند که گفت: این قبیله که از بنی کنانة بن خزیمه است، در جاهلیت تنها غذاخوردن را ننگ می دانستند، حتی پیش می آمد که یکی از آنان بر شدت گرسنگی غذا را باخود می گردانید تا شاید کسی را پیدا کند که با او غذا بخورد و آب بیاشامد، ولی در اسلام اجازه هر دو قسم غذا خوردن داده شد، و آیه شریفه "لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا اواشتاتا"نازل گردید (13).

مؤلف: و در معنای این روایت روایات دیگری نیز هست.

و در کافی به سند خود از زراره، از امام صادق(ع)روایت آورده که درمعنای آیه"او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم"، فرمود: اینها که خدای عز و جل در این آیه نامشان را برده، بدون اجازه از خرما و خورش و طعام یکدیگر می خوردند، و همچنین زن بدون اجازه از خانه شوهرش می تواند بخورد، و غیر اینها نمی توانند (14).

و در همان کتاب به سند خود از ابی حمزه ثمالی از امام باقر(ع)روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص)به مردی فرمود: تو و آنچه مال داری ملک پدرت هستی، آنگاه امام فرمود: در عین حال من دوست نمی دارم که پدری از مال پسربردارد، مگر آن مقداری که ناچار از آن است، چون خدا فساد را دوست نمی دارد (15).

و در همان کتاب به سند خود از محمد بن مسلم، از امام صادق(ع)روایت کرده که از آن جناب در مورد مردی پرسیدم که پسرش توانگر است، و پدر محتاج؟فرمود: پدرمی تواند از مال او بخورد، و اما مادر نخورد، مگر به عنوان قرض (16).

و باز در همان کتاب به سند خود از جمیل بن دراج از امام صادق(ع)

روایت کرده که فرمود: زن می تواند بخورد، و صدقه دهد، و دوست هم می تواند از منزل برادرش بخورد، و صدقه دهد (17).

و در همان کتاب به سند خود از ابن ابی عمیر، از شخصی که نامش را برد، از امام صادق(ع)روایت کرده که در ذیل جمله"او ما ملکتم مفاتحه"فرمود: مثل کسی که وکیلی در اموال خود دارد، و او بدون اجازه وی از مال وی می خورد (18).

و در مجمع البیان در ذیل جمله: "ان تاکلوا من بیوتکم"گفته: بعضی گفته اندمعنایش" من بیوت اولادکم"است، به دلیل اینکه امام به فرزند کسی فرمود: تو و مالت مال پدرت هستی، و نیز همان جناب فرموده: پاکیزه ترین رزقی که انسان می خورد آن است که ازکسبش باشد، و فرزند او نیز از جمله کسب او است (19).

مؤلف: و در این معانی روایات بسیاری دیگر است.

و در کتاب معانی، به سند خود از ابی الصباح روایت کرده که گفت: از امام باقر(ع) از معنای آیه"فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم..."پرسیدم، فرمود: این همان سلام کردن شخص به اهل خانه است، وقتی که به خانه وارد می شود، و جواب سلام اهل خانه به او است، زیرا همین سلام و علیک، سلام بر خودتان است (20).

مؤلف: در تفسیر همین آیه اشاره به این معنا گذشت.

و در تفسیر قمی در ذیل جمله"انما المؤمنون الذین...حتی یستاذنوه"فرموده اند: این آیه درباره عده ای نازل شد که هر وقت رسول خدا(ص)ایشان را برای امری ازامور جمع می کرد تا پی کاری یا جنگی که پیش آمده بود بفرستد، بدون اجازه او متفرق می شدند، خدای تعالی ایشان را از این رفتار نهی فرمود (21).

و در همان کتاب در ذیل آیه"فاذا استاذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم" فرمود: این آیه درباره حنظلة بن ابی عیاش نازل شد، و جریانش چنین بود که او در شبی که فردایش جنگ احد شروع می شد، عروسی کرده بود، پس از رسول خدا(ص) اجازه گرفت تا نزد اهلش بماند، پس خدای عز و جل این آیه را فرو فرستاد، حنظله نزد اهلش ماند، صبح در حال جنابت به میدان جنگ آمد و شهید شد، رسول خدا(ص) فرمود: من خود دیدم که ملائکه حنظله را با آب ابرها، و روی تخته هایی از نقره در میان آسمان و زمین غسل می دادند، و به همین جهت او را غسل الملائکه نامیدند (22).

باز در همان کتاب در ذیل آیه"لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا"از قول امام(ع)گفته: یعنی رسول خدا(ص)را مثل یک فرد عادی صدا نزنید و در روایت ابی الجارود از ابی جعفر(ع)آمده که در معنای آیه مذکورمی فرمود: نگویید: یا محمد، و یا ابا القاسم، بلکه بگویید: یا نبی الله، و یا رسول الله (23).

مؤلف: نظیر این حدیث از ابن عباس روایت شده، و لیکن در سابق گفتیم که ذیل آیه شریفه با این معنا آنطور که باید سازگار نیست.

پی نوشت ها:

1) مجمع البیان، ج 7، ص 154.

2) مجمع البیان، ج 7، ص 158.

3) روح المعانی، ج 7، ص 158.

4) روح المعانی، ج 18، ص 226.

5) الدر المنثور، ج 5، ص 56.

6) تفسیر قمی، ج 2، ص 108.

7) کافی، ج 5، ص 529 ح 2.

8) مجمع البیان، ج 7، ص 154.

9) الدر المنثور، ج 5، ص 57.

10) فروع کافی، ج 5، ص 522 ح 4.

11 و 12 و 13) الدر المنثور، ج 5، ص 58.

14) فروع کافی، ج 6، ص 277 ح 2.

15) کافی ج 5، ص 135، ح 3.

16) کافی، ج 5، ص 135 ح 1.

17) کافی، ج 6، ص 277 ح 3.

18) کافی، ج 6، ص 277 ح 5.

19) مجمع البیان، ج 7، ص 156.

20) معانی الاخبار، ص 162.

21 و 22 و 23) تفسیر قمی، ج 2، ص 110.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان