دسته اول: که قسمت عمده مردم را تشکیل مى داد، کسانى بودند که در مقابل فساد معاویه ، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد که پیرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند.
دسته دوم : کسانى بودند که منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجیح مى دادند. این دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى امیه بودند و آن را احساس نمى کردند.
دسته سوم : ساده لوحانى که فریب فرمانروایان بنى امیه را خورده بودند. و اگر نبود قیام و مقاومت امام حسین و اصحاب راستین پیامبر به رهبرى اهل بیت (ع) ، ساده لوحان بسیارى فریب خورده و مى گفتند که اگر این دستگاه سلطنتى و کارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا (ص) خاموش نمى نشستند.
دسته چهارم: کسانى بودند که مى پنداشت امام حسن (ع) خلافت را به معاویه واگذار کرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پیچیده زمان سازش نموده است ! زیرا اگر چه براى مردم کوفه و عراق که از نزدیک در جریان بودند، ماجراى صلح تحمیلى آشکار بود؛ اما مسلمانانى که در گوشه و کنار جهان اسلامى آن روزگار پراکنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بى خبر بودند از این رو امام حسین (ع) با قیام خونین خود ثابت کرد که صلح برادرش به معناى کناره گیرى از رسالت اهل بیت (ع) نیست.
گذشته از این چهار دسته که در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترک بودند، دو دسته دیگر یعنى پیروان بنى امیه و یاران حقیقى امام حسین (ع) نیز وجود داشتند . زیرا اگر چه اصحاب سیدالشهداء بسیار اندک بودند ولى قابل ذکر است که برخى از شیعیان و علاقه مندان امام در سایر ایالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع یافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبیک گویند ولى مرکز کوفه تحت کنترل شدید نظامیان عبیدالله بن زیاد بود و به هیچ وجه نمى گذاشتند کسى از آن خارج یا به آن وارد شود، و بسیارى از مسلمانان نیز در مناطق دور دست از این فاجعه به کلى بى خبر بودند که حساب آنها با سایرین جدا است .
با توجه به آنچه به طور اجمالى بیان شد، معلوم مى گردد که مردم کوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند . که تمام فریادهاى امام و یارانش را نشنیده گرفته و آسایش و رفاه طلبى ، آنان را از هر نوع کمکى در راه نجات اسلام از انحراف باز مى داشت .
در آن شرایط ، انقلاب خونین سیدالشهدا (ع) تمام معادلات سیاسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت . جانفشانى شخصیت منحصر به فردى چون امام حسین (ع) که از نخبگان و برگزیدگان و پیشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضیلت ترین و نزدیکترین آنها به پیامبر اسلام (ص) بود از طرفى خدایى بودن حرکت مصلحانه سیدالشهدا (ع) و گذشتن از همه هستى خود از طرف دیگر، و عمق فاجعه و مظلومیت آن امام عزیز از ناحیه سوم باعث گردید زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند و مردگان را احیا کند، و درخت اسلام را که به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبیارى کند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد که تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند.
در آن عصر قحطى حق جویان و حق مداران ، که ظلم و شرک و فساد، در پناه سرنیزه و کشتار، حکومت مى کرد و سکوت بود و سکون ! حسین تازیانه فریاد بلند کرد و بر پیکر خفته ، بلکه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حرکتى آفرید که آن مردم را بیدار بلکه زنده نمود، و با این بیدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد (ص) و عدل على و صبر حسن (ع) ، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خویش را طلب نمود.
خون امام حسین (ع) همانند آب حیاتى بود که در کالبدهاى مرده و خشک و مأیوس جریان پیدا کرد و منشأ قیامهاى بسیارى شد . و براستى مى توان گفت که عصر عاشورا پایان نهضت امام حسین (ع) نبود بلکه آغاز حرکت و اول بیدارى ملت اسلام خصوصاً شیعیان بود.
«فلیپ حتى» در کتاب تاریخ عرب مى نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید. به طورى که مى توان ادعا کرد که آغاز حرکت شیعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».(1)
و «گیبون» مورخ مشهور گوید: «در طى قرون آینده بشریت و در سرزمین هاى مختلف ، شرح صحنه حزن آور مرگ حسین (ع) موجب بیدارى قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد». (2)
رهایى از جهالت و ضلالت
هفتمین اثر و برکت از آثار و برکات اجتماعى نهضت سید الشهدا(ع) این بود که با قیام و شهادت خویش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشید. او خون دل خویش را در راه خدا بذل کرد تا امت را از حیرت ضلالت و جهالت که در اثر تسلط و تبلیغات مسموم بنى امیه پیش آمده بود برهاند. چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) مى خوانیم :
«و بذل مهجته فیک ، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة».
و حسین (ع) خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى برهاند.
استاد شهید مطهرى (ره) در توضیح فراز مذکور مى فرماید: «مقصود از جهالت مردم این نبود که چون مردم بى سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنین عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصیل کرده مى بودند نمى کردند . نه ، در اصطلاح دین، جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته مى شود و مقصود آن تنبه عقلى است که مردم باید داشته باشند (و به تعبیر دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایایى مشهود و تطبیق کلیات بر جزئیات است و این چندان ربطى به سواد و بى سوادى ندارد . علم، حفظ و ضبط کلیات است و عقل قوه تحلیل است). به عبارت دیگر، امام حسین (ع) شهید فراموشکارى مردم شد، زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه - شصت ساله خودشان فکر مى کردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گیرى در آنها مى بود و به تعبیر سیدالشهدا (ع) که فرمود: «ارجعوا الى عقولکم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مى کردند و جنایتهاى ابوسفیان و معاویه و زیاد در کوفه و خاندان اموى را اصولا فراموش نمى کردند و گول ظاهر فعلى معاویه را که دم زدن از دین به خاطر منافع شخصى است نمى خوردند و عمیق فکر مى کردند که آیا امام حسین (ع) براى دین و دنیاى آنهابهتر بود یایزید و معاویه و عبیدالله ، هرگز چنین جنایتى واقع نمى شد...» (3).
آرى ، امام حسین (ع) با نهضت مقدس خویش در آن ظلمت سخت و در میان یأسها و ناامیدیهاى مطلق، و در موقعى که ستاره اى در آسمان بشریت دیده نمى شد، مانند برقى درخشید و مانند شعله اى حقانى فرا راه آدمیان ظاهرگشت . او به خوبى مى دانست که تنها مردم نادان و گمراهند که آلت دست حکومتهاى ستمکار و بیدادگر و فاسد واقع مى شوند ، به همین خاطر با بذل خون پاک خویش سعى کرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناک و دردناک نجات بخشد. لذا امام صادق (ع) در فراز مورد بحث، هدف قیام حسینى را تنها فدایى امت گنهکار بودن و شفاعت از آنان در قیامت بیان نمى کند ، بلکه مى فرماید: هدف، نجات دنیاى انسانیت از جهالت و ضلالت بود.
پی نوشتها :
1- درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت ، شهید هاشمى نژاد،ص 448
2- همان مأخذ.
3- حماسهء حسینى ، استاد مطهرى ، ج 3 ص 47