منابع مقالہ : کتاب آثار مثبت عمل نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
«وَ هُوَ شَهْرٌ یُضاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ» «1»
پروردگار وارد میدان زندگى بنده خود مى شود، تا ببیند بنده اش در شبانه روز ماه رمضان، چه کار خوبى انجام مى دهد؟ چه وقت یک «الله اکبر» یا «الحمد للّه» یا «سبحان اللّه» مى گوید؟ چه وقت وارد نماز مى شود؟ چه وقت قرآن مى خواند؟ پروردگار دنبال این است که بنده اش در ماه رمضان چه موقع وارد انجام یک کار خوب مى شود، تا این کار خوب را به خودش اضافه کند.
چه مقدار اضافه مى کند؟ پیغمبر صلى الله علیه و آله قیدى ذکر نفرمودند. فقط فرمودند:
«یُضاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ»
بعضى از خوبى ها با یک ادب خاصى بیان شده است، مثلًا مى فرماید: در ماه رمضان کسى که قرآن مى خواند، وقتى «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» مى گوید، این جمله نوزده حرف است، به هر حرفى که از دهان او درمى آید، خدا ثواب نوزده ختم کامل قرآن را در پرونده اش ثبت مى کند. بسم اللّه در نمازهاى واجب هم عنوان قرآن خواندن را دارد.
شما یک رکعت نماز صبح مى خوانید، خدا آن یک رکعت را تبدیل به میلیاردها رکعت مى کند. عددى معلوم نشده است که مثلًا با یک «الحمد للّه»، چه قدر ثواب اضافه مى شود؟
موج دریاى رحمت پروردگار
براى روشن شدن مطلب، خوب است که به این مثال توجّه شود؛ دریا را در کمال آرامش مى بینید، که یک ذرّه موج ندارد. یک سنگ کوچکى را برمى دارید و در آب مى اندازید. این سنگ به اندازه خود یک موج دایره اى ایجاد مى کند. آن موج یک موج بزرگ تر و بزرگ تر، تا چشم کار مى کند این موج ایجاد مى شود.
کار خدا در ماه رمضان این گونه است. شما یک سنگى به نام «الحمد للّه» یا روزه یا نماز واجب، در دریاى رحمت خدا مى اندازید، پروردگار عالم دریاى رحمت خود را موج مى دهد. این که مى گویم سنگ، چون اعمال ما نسبت به او چیزى نیست. وقتى زینب کبرى علیها السلام دو تا دستش را زیر بدن ابى عبداللّه علیه السلام برد و با اعتقاد به پروردگار گفت:
«اللَّهُمَّ تَقَبَّلَ مِنَّا هَذَا القَلیلِ الْقُربان» «2»
خدایا این قربانى اندک را از ما بپذیر پس عمل ما نسبت به او ناچیز است.
موج تا آنجا مى رود که عقل ما کار نمى کند که این موج را بیابد. این معناى
«وَ هُوَ شَهْرٌ یُضاعِفُ اللّهُ فِیهِ الحَسَنَاتِ» «3»
است. خدا اگر بخواهد اضافه کند، تا بى نهایت اضافه مى کند، چون ذات و فعل خدا بى نهایت است.
محو گناهان به برکت ماه رمضان
جمله سوم؛ بسیار امیدبخش است و خداوند چقدر روز اول ماه رمضان، روزه دار را خوشحال مى کند و لذّت قلبى به او مى دهد؛
«وَ یَمْحُو فِیهِ السَیِّئاتِ» «4»
پروردگار در ماه رمضان، تمام زشتى ها و گناهان را از پرونده روزه داران مى زداید.
در این دنیا سنگینى گناه را به کسى نشان نداده اند. قرآن مجید مى فرماید: که در قیامت، مجرمان حرفه اى را زنجیرى مى زنند که طول زنجیر هفتاد ذراع است. «5» و در روایات ما آمده است که: هر حلقه این زنجیر، از کره زمین سنگین تر است و این سنگینى به خاطر سنگینى گناهان است، نه خود زنجیر. «6» یعنى در هر حلقه آن این قدر بسیار تراکم هست. گناه، این سنگینى را دارد.
دانشمندان امروز مى گویند:
اگر کسى بتواند خلأ بین اتم هاى کره مریخ را از بین ببرد و فشرده اش کند، به اندازه یک نارنج مى شود، بدون این که وزن آن کم شود، چون خلأ که وزنى ندارد، پس وقتى مریخ را فشرده کنند و خلأ میان الکترون ها و هسته هاى مرکزى را بگیرند، تراکم که پیدا بکند، اندازه یک نارنج مى شود، ولى وزن آن کم نمى شود.
این که حضرت مى فرماید: هر حلقه این زنجیر به وزن کره زمین است، این وزن از سنگینى گناه است. کارى که خدا در ماه رمضان انجام مى دهد، این است که آن قدر بار را از روى دوش همه ما برمى دارد، که اگر آن بار بر دوش ما بماند، در قیامت ما را به خاطر آن زنجیر مى کنند و اگر در قیامت گناه کاران به خدا بگویند: ما پرونده این شخص کنار خودمان را دیدیم، او هم صد گناه مثل گناهان ما را داشت. چه گونه او را زنجیر نمى کنید؟ آیا این عدل است؟ خدا ماه رمضان را به رخ آنها مى کشد و مى گوید: این ها اتصال به ماه رمضان پیدا کردند و من بر خودم واجب کرده بودم که بار سنگین گناهان شان را در ماه رمضان محو کنم.
تا به حال از سنگینى فکرى، روحى و مشکلات درآمده اید که یک نفس راحت کشیده باشید؟ خدا آن روز بندگانش را در راحتى قرار مى دهد. بار گناه، چه بار سنگینى است.
چهره گناه براى محتضر
به رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر دادند که کسى در حال احتضار است و از حضرت درخواست نمودند که به بالاى سر او حاضر شود. وقتى حضرت بر بالین او حاضر شدند، فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» مثل این که دهان او قفل شده بود. قیافه نشان مى داد که به خاطر بار گناه از گفتن «لا اله الا اللّه» مى ترسد. واسطه اى مثل پیغمبر صلى الله علیه و آله که مستجمع رحمت الهى است بالاى سر آدم باشد، آن وقت دهان آدم قفل شود و از گفتن «لا اله الا اللّه» بترسد.
حضرت تکرار کردند، او ترس داشت. حضرت دعایى را به او یاد دادند. با زبان که نمى توانست بخواند، اما گوش او مى شنید. حضرت تصرّفى در او کردند که این دعا را بتواند از شعاع قلبش عبور بدهد و آن دعا این بود:
«یا مَنْ یَقْبَلُ الیَسِیرَ»
اى خدایى که عمل کم را قبول مى کنى
«وَ یَعْفُو عَنِ الکَثیرِ»
از گناهان فراوان گذشت مى کنى
«إقْبَلْ مِنّى الیَسِیرَ»
عمل ناچیز را از من قبول کن
«وَ اعْفُ عَنِّى الکَثیرَ»
گناهان بسیار مرا عفو کن. او خواند، سپس حضرت فرمودند: بگو: «لا اله الا اللّه» دیگر نترسید و با آرامش گفت. حضرت فرمودند: چرا من به تو گفتم: بگو «لا اله الا اللّه» نمى گفتى؟ گفت: یا رسول اللّه! یک هیولاى سیاه بد قیافه عجیب و غریب در حال حمله به من بود و مى گفت: اگر بگویى، تمام وجودت را از بین مى برم. وحشت از آن قیافه جلوى مرا گرفته بود، اما الان مى بینم که همه فضاى روبه روى من پر از روشنایى، نور، سرور، کرامت و لطف است. به راستى! چه لطفى از این بالاتر که روز و شب ماه رمضان خدا خودش، بدون این که ما توبه کنیم، فقط به خاطر احترام ماه رمضان، گناهان ما را محو کند؛
«وَ یَمْحُو فِیه السَیّئاتِ»
آنجا که سر نیازمندان
|
|
بر درگه رحمتش به خاک است
|
آنجا که به کوى آشنایى
|
|
صد جوى روان ز اشک پاک است
|
آنجا که ز شوق یک تجلى
|
|
پیراهن انتظار چاک است
|
راهى ده که بى خبر نباشد
|
|
آنجا که ز کوى مى فروشان
|
مستند ز شوق روى جانان
|
|
آنجا که به درد یار دائم
|
از خود بدرند دردمندان
|
|
آنجا که حریم قدس تسلیم
|
گردیده امان آشنایان
|
|
بیگانه چگونه راه یابد؟
|
من خسته و زار و ناتوانم
|
|
جز درگه تو درى ندارم
|
با این همه نامرادى و غم
|
|
بر رحمت تو امید دارم
|
دانم که تو دست من بگیرى
|
|
هر چند دلى سیاه دارم
|
زیرا که تویى تویى امیدم
|
|
|
پی نوشت ھا:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.
(2)- شجره طوبى: 2/ 393 (خاتمه)؛ وفیات الائمه: 450.
(3)- بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهرالثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.
(4)-/ بحار الأنوار: 93/ 340، باب 46، حدیث 5؛ فضائل الأشهرالثلاثه، شیخ صدوق: 95، حدیث 78.
(5)- اشاره به سوره حاقه آیه 32؛ سپس او را در زنجیرى که طولش هفتاد ذرع است به بند کشید.
(6)- بحار الأنوار: 8/ 280، باب 24، حدیث 1؛ تفسیر قمى: 2/ 81 (ذیل آیه 32 سوره حاقه).
«أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خَوِّفْنِی فَإِنَّ قَلْبِی قَدْ قَسَا فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اسْتَعِدَّ لِلْحَیَاةِ الطَّوِیلَةِ فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ جَاءَ إِلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ کَانَ قَبْلَ ذَلِکَ یَجِی ءُ وَ هُوَ مُتَبَسِّمٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یَا جَبْرَئِیلُ جِئْتَنِی الْیَوْمَ قَاطِباً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْیَضَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ فَهِیَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِیعِ قَطَرَتْ فِی شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْیَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِی طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْیَا لَذَابَتِ الدُّنْیَا مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِیلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْیَا مِنْ رِیحِهِ قَالَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله وَ بَکَى جَبْرَئِیلُ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمَا مَلَکاً فَقَالَ لَهُمَا إِنَّ رَبَّکُمَا یُقْرِئُکُمَا السَّلَامَ وَ یَقُولُ قَدْ أَمِنْتُکُمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُکُمَا عَلَیْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمَا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله جَبْرَئِیلَ مُتَبَسِّماً بَعْدَ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یُعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یُعَظِّمُونَ الْجَنَّةَ وَ النَّعِیمَ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِیهَا مَسِیرَةَ سَبْعِینَ عَاماً فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الْحَدِیدِ وَ أُعِیدُوا فِی دَرَکِهَا فَهَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عز و جل کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ غَیْرَ الْجُلُودِ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حَسْبُکَ قُلْتُ حَسْبِی حَسْبِی».