مرحوم شیخ طوسی در شریف مجالس نقل می کند: مردی از لشکریان کربلا نزد ما بود، او هنگامی که برگشت یک شتر و مقداری زعفران باخود آورد. وقتی زعفران را خرد کردند، آتش شد و هر وقت یکی از زنان از آن زعفران به دست خود می مالید پیسی می گرفت. آن شتر را نیز کشتند و هر چه با کارد می بریدند، جای آن آتش می شد. هنگامی که پوست آن را کندند و آن را قطعه قطعه کردند آتش از آن بیرون می آمد و هر چه در زیر دیگ، آتش می گذاشتند آتش در دیگ می جوشید و از گوشت آن در کاسه ای ریختند، دوباره به آتش تبدیل می شد سپس استخوانی از آن برداشتیم، وقتی آن را با کارد بریدیم جای آن آتش پیدا شد. (اثبات الهداة، ص 181. )
منبع : کرامات حسینیه و عباسیه ؛ موسی رمضانیپور نوبت چاپ: هفتم تاریخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحه 35