آنچه موجب ایجاد چنین شبههای در ذهن میشود، خلط و عدم تفکیک دو مقوله آزادی بیان و آزادی عقیده است. باید دقت کنید که بین عقیده و بیان و طبعاً آزادی عقیده و آزادی بیان تفاوتهای زیادی وجود دارد:
«عقیده» امری «قلبی»، «درونی» و «شخصی» است. امری قلبی است زیرا تا قلب آدمی به آن ایمان نیاورد هیچ قدرت و عامل خارجی نمیتواند آن را در انسان ایجاد کند و هیچگاه با زور و اجبار، کسی به چیزی ایمان نمیآورد و بدان معتقد نمیشود.
همچنین عقیده، امری درونی است به آن دلیل که در نهانخانه دل مأوا میگزیند و تا هنگامی که اظهار نشده است هیچ کس جز خداوند متعال از آن خبر ندارد.
و نیز امری «شخصی» است، زیرا هرگونه تغییر و تحول در آن، در حوزه استحفاظی خود شخص اتفاق میافتد. آیة «لا اکراه فی الدین» مربوط به عالم عقیده و اعتقاد است. در حقیقت خداوند متعال بدین وسیله مؤمنان را از یک کار لغو و بیهوده که هیچ فایدهای جز خراب کردن چهره دین ندارد، بازداشته است و به مؤمنان میفرماید: دین و عقیده اصولاً و تکویناً اکراهبردار نیست و با زور به وجود نمیآید. بنابراین، تمسک به زور برای تبلیغ اسلام نه تنها لغو و بیهوده است، بلکه موجب تنفر و گریختن از دین میشود.
اما مقولة بیان، و همچنین آزادی بیان ـ به خلاف عقیده و آزادی عقیده ـ امری شخصی نیست، بلکه مقولهای اجتماعی است. به بیان دیگر، بیان و آزادی بیان، پدیدهای است که تنها در جمع و اجتماع مفهوم و معنا پیدا میکند. لذا چون مانند همه مقولات و پدیدههای اجتماعی، به سرنوشت دیگران مربوط میشود، باید احساسها، نیازها و مصالح دیگران نیز در نظر گرفته شود. به همین علت، هیچکدام از پدیدهها و مقولات اجتماعی ـ از جمله بیان و اظهار عقیده ـ در هیچ جامعهای یله و رها نیستند، بلکه قانونمند و محدود به حدودی هستند که در آن، نفع اکثریت جامعه لحاظ شده است.
اکنون این سؤال پیش میآید که: آیا در جوامع غربی که خود را مروّج آزادی بیان، میدانند، واقعاً بیان هر عقیده و اعتقاد آزاد است؟ مسلّماً خیر، نه در آنجا و نه در هیچ جای دیگر، آزادیِ مطلقِ بیان، نه ممکن است و نه سودمند. آیا کارشناسان نظامی این کشورها میتوانند به بهانة آزادیِ بیان، اسرار مهم نظامی پیرامون سلاحهای هستهای یا پروژههای فضایی را فاش کنند؟ همه جوامع (از خانه و خانواده گرفته تا جوامع بزرگ و کلان) به منظور حفظ منافع جمعی و گروهی، خطوط قرمزی دارند که اجازه ورود و افشای آن را به هیچ کس نمیدهند. محدودیت بیان و تابعیت آن از مصالح فردی و گروهی، همان حقیقتی است که در فرهنگ عامیانه نیز مورد تصدیق همگان قرار گرفته است. نظیر این ضربالمثل حکیمانه که میگوید: «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.» اسلام نیز، همگام با این حکم عقلایی، بیان هر عقیده و مطلبی را در جامعه مفید ندانسته، از آزادی مطلق اطلاعات و بیان در جامعه اسلامی برحذر داشته است. یکی از مواردی که آزادی بیان، در آنجا ممنوع است، اعلام ناامیدی و پشیمانی از دین است.
از اینجا روشن میشود، که مقولة ارتداد به بحث آزادی بیان مربوط میشود، نه آزادی عقیده. از نظر اسلام، تغییر و انتخاب عقیده آزاد است و اصولاً محدودیت و حصر آن، تکویناً ممکن نیست. اما از آنجا که بیان و اظهار این تغییر عقیده، امری اجتماعی است و به سرنوشت دیگر انسانها مربوط میشود، محدودیتهایی دارد. این که نوشتهاید، مگر اظهار پشیمانی یک فرد از دین، برای دیگران ضرری دارد؟ در پاسخ باید بگوییم: آری. بدنة اصلی همة جوامع را علوم تشکیل میدهند. یعنی کسانی که به دلیل مشاغل روزمره، فرصت مطالعه، تحقیق دقیق و مفصل را ندارند و برای ایمان و اعتقاد بیآلایش خود به حداقل ادله و براهین بسنده میکنند، برای این دسته از مردم، گرویدن دیگران به دین بیش از هر دلیل دیگری، موجب تحکیم اعتقاد و ایمان آنان است; چنان که دینگریزی و اعلام پشیمانی از دین، آثار مخربی بر بنیان اعتقادی و ایمان آنان دارد و موجب شک و تردید آنها میشود. دقیقاً به همین دلیل، اهل کتاب با اطلاع از چنین ویژگی روانشناختی، به جنگ روانی و مبارزه منفی علیه گسترش روزافزون اسلام به منظور ایجاد شک و دودلی در دل مسلمانان دست زدند و قرار گذاشتند، صبحها ایمان آورده و شامگاهان از اسلام، اعلام برائت کنند. خداوند در قرآن مجید در آیة 72 سورة آل عمران به این ماجرا اشاره میکند. صدور حکم ارتداد و اعدام مرتدین از سوی خداوند متعال ریشة این فتنه را تا ابد سوزاند و تمام طرحها و نقشههای آنان را بر باد داد. بیشک اگر دین از حکم ارتداد خالی بود، امروز نیز کسانی یافت میشدند که جهانگستری اسلام را برنتابند و برای ایجاد شک و شبهه در حقانیت دین، ارتدادهای دستهجمعی و شیطنتآمیز را پیشه کنند. بنابراین روشن میشود که یکی از علل تشریع حکم ارتداد، مصالح عمومی جامعه اسلامی و جلوگیری از جنگ روانی پیرامون دیگر ادیان و مسلمانان است. اگرچه در این میان، فرصت ابراز عقیده از معدود افرادی که شاید قصد و غرضی نداشته باشند و از روی خطا و اشتباه در محاسبه از اسلام روی برگردانده باشند، گرفته شود; اما این حداقل هزینهای است که باید برای مصالح عمومی انسانها پرداخت شود.