ماهان شبکه ایرانیان

روحانی عضو فداییان اسلام که با ترور مخالف بود/به نواب گفته بود تا زمانی با شما هستم که قتل نباشد/ ناگفته‌هایی درباره آیت‌الله مستجاب‌الدعوی

آیت الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی از اعضای فدائیان اسلام بود اما در عملیات ترور شرکت نداشت و به سایر اعضای فدائیان اسلام گفته بود: «من با شما هستم تا زمانی که سخن از قتل در میان نباشد. اگر پای قتل و ترور به میان آید، همراهی نخواهم کرد.»

روحانی عضو فداییان اسلام که با ترور مخالف بود/به نواب گفته بود تا زمانی با شما هستم که قتل نباشد/ ناگفته‌هایی درباره آیت‌الله  مستجاب‌الدعوی

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آیت الله شیخ هادی نجفی اصفهانی در گفتگویی به بیان روحیات مرحوم آیت الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی پرداخته است. 

جماران نوشت: آیت الله شیخ هادی نجفی اصفهانی از علمای بزرگ اصفهان و چهره های مردمی آن دیار است که از طرف پدر به صاحب هدایت المستشرقین و از طرف مادری به بزرگانی چون سید صدرالدین صدر(جدّ آل صدر) و علامه مجلسی و شیخ محمد باقر فشارکی و حجت الاسلام شفتی منسوب است. ایشان درحوزه علمیه اصفهان و در بین مردم از احترام و اقبال و محبوبیت خاصی برخوردار است. نسبت فامیلی و رابطه بسیار صمیمی ایشان با مرحوم آیت الله سید مرتضی مستجاب‌الدعواتی بهانه ای شد تا در راستای معرفی آن عالم پهلوان و مردمی، گفت و گویی را با وی انجام دهیم که مشروح آن در پی می آید:

لطفا در ابتدا در خصوص مهم ترین خصائل مرحوم آیت الله مستجابی بفرمایید.

زندگی فردی و خصوصی ایشان سرشار از روحیه پهلوانی بود. او یک پهلوان واقعی بود، فردی که همه چیز خود را فدای ملت می‌کرد و برای مردم از جان‌ودل مایه می‌گذاشت. از کمک به دیگران لذت می‌برد و درب خانه‌اش همیشه، بیست‌وچهارساعته، به روی خلق خدا باز بود. تا جایی که در توان داشت، نیازهای مردم را برآورده می‌ساخت.

افرادی نزد او می‌آمدند و درخواست کمک مالی می‌کردند. اگر امکانش را داشت، بی‌درنگ پرداخت می‌کرد، بدون آنکه چک، سفته یا ضمانتی از آن‌ها بگیرد. به او می‌گفتند: «برخی از این افراد ممکن است پول را برنگردانند.» در پاسخ می‌گفت: «اگر نیاورند، نیاورند!» او روحیاتی خاص و بی‌نظیر داشت، یک پهلوان واقعی بود، پهلوان به معنای حقیقی کلمه، اهل فتوت و جوانمردی.

این ماجرا انگار افسانه است، اما واقعیت داشت.

یک‌بار به من گفت: «خانمی نزد من آمد و گفت که شوهرش در یکی از کشورهای خارجی، فکر کنم لهستان یا جای دیگری، زندانی شده است.» مشخصات شوهرش را گرفت و خودش شخصاً به آن کشور سفر کرد. الله‌اکبر! آنجا تلاش کرد، پیگیری کرد و در نهایت شوهر آن خانم را از زندان آزادکرده و به وطن بازگرداند!

درحالی‌که خودش در خانه مردم زندگی می‌کرد، باز هم دست از کمک به دیگران برنمی‌داشت. یک روز به من گفت: «فلانی، آن فردی که پول را از من گرفته، هنوز نیاورده است. بیا، شماره‌ای به تو می‌دهم، تماس بگیر و بپرس چرا بدهی‌اش را پرداخت نکرده است.» از او پرسیدم: «چطور این مبلغ را به او دادید؟» گفت: «همین‌طور، بدون هیچ مدرک و ضمانتی.» پرسیدم: «فکر می‌کنید برمی‌گرداند؟» گفت: «نمی‌دانم.»

چند روز بعد زنگ زد و گفت: «فلانی!» گفتم: «بله، آقا!» گفت: «ولش کن، نخواه زنگ بزنی. اگر آورد، آورد؛ اگر هم نیاورد، نیاورد! نمی‌خواهم پیگیری کنم.» نه نامی از آن فرد به من داد و نه شماره‌ای. چنین بود مرام و منش او، جوانمردی که از جنس افسانه‌ها بود.

چنین شخصیتی را کمتر می‌توان در تاریخ یافت...

 در سال‌های اخیر، زمانی که نیاز به پرستار داشت، من فردی را برای مراقبت از او فرستادم. او بیش از چهل سال پیش همسرش را ازدست‌داده بود و هرگز ازدواج نکرد. گفته بود: «پس از فوت همسرم، به احترام او ازدواج نکردم.»

وقتی از آن پرستار حال او را پرسیدم، گفت: «آقا شب‌ها تا صبح نماز می‌خواند. تمام شب به نماز مشغول است و فقط مقداری استراحت می‌کند.»

 این برنامه هر شبش بود. روزی صبح به پرستار گفت: «دیشب تمام نمازهایم را برای پدرت خواندم.» پدر آن پرستار تازه فوت شده بود! چه بگویم؟ او شخصیتی بسیار عجیب داشت، درِ خانه‌اش همیشه به روی همگان باز بود.

عالمان، شخصیت‌های برجسته و مهمانان بسیاری از نقاط مختلف، به خانه‌اش می‌آمدند و او سفره‌های مفصلی برای پذیرایی از آن‌ها پهن می‌کرد. چنین سفره‌هایی را نه‌تنها در اصفهان، بلکه در سراسر ایران ندیده بودم. رفتن او برای اصفهان، همچون ازدست‌دادن یکی از ستون‌های اصلی‌اش بود. با درگذشت آیت‌الله مستجابی، اصفهان ستون فقرات خود را از دست داد. من عمیقاً متأسفم، چرا که دهه‌ها با او مأنوس بودم و ارتباط نزدیکی با ایشان داشتم.

یکی از اقدامات ماندگار او، وقف خانه‌اش برای بیمارستان بود؟

 بله، منزل پدری‌اش را از ورثه خرید، آن را تخریب و در همان مکان خانه‌ای برای خود ساخت. سپس زمین مجاور آن را خریداری کرد و در آنجا درمانگاهی احداث نمود که آن را به نام «درمانگاه امام موسی صدر» ثبت کرد. این درمانگاه سال‌هاست که به فعالیت مشغول است و مخصوص فقراست. هزینه ویزیت پزشکان در آن، مبلغی ناچیز، مانند پنج یا ده تومان بود. حتی برای پزشکان فوق‌تخصص هم تعیین کرده بود که بیش از حدّ مشخصی حق دریافت هزینه ندارند، تا فقرا بتوانند از خدمات درمانگاه بهره‌مند شوند.

پس از راه‌اندازی این درمانگاه که در کنار منزل شخصی‌اش بود، خودش از آن خانه خارج شد و آن را نیز به درمانگاه اختصاص داد. نه‌تنها منزلش را واگذار کرد، بلکه ساختمانی چندطبقه با بودجه شخصی خود ساخت و آن را به درمانگاه افزود، چرا که مکان اولیه درمانگاه کوچک بود و پاسخگوی حجم زیاد بیماران نبود. تنها یک‌طبقه از ساختمان را برای کتابخانه‌اش نگه داشت و همان را نیز وقف عام کرد. کتاب‌های شخصی‌اش را به آنجا منتقل کرد و ظاهراً می‌خواست آن را به نام پدر مرحومش ثبت کند.

حتی قبر خود را نیز از پیش آماده کرده بود! تمام امور خود را شخصاً برنامه‌ریزی کرده بود، چراکه انسانی آگاه و بیدار بود و می‌دانست چه باید بکند.

 پدرش نیز از علمای بزرگ زمان خود بود؟

 بله و از شاگردان مرحوم آیت‌الله حاج محمدرضا که اجازه روایت حدیث از او داشت. نام پدرش سید اسدالله مستجاب‌الدعواتی بود، اما مردم او را «مستجابی» خطاب می‌کردند.

آیا صحت دارد که ایشان علاوه بر بُعد معنوی و روحانی، از نظر جسمی نیز اهل ورزش‌های زورخانه‌ای و پهلوانی بودند؟

بله، بله ایشان بیش از یک قرن عمر کردند و تا حدود یک دهه قبل، شاید حتی پنج، شش، هفت یا هشت سال پیش، به طور هفتگی به زورخانه می‌رفتند و در گود ورزش می‌کردند. تعجب‌آور است، اما تا زمانی که توانایی جسمی داشتند، در زورخانه حضور پیدا می‌کردند. حتی پس از آنکه دیگر توان رفتن به زورخانه را نداشتند، در خانه به ورزش ادامه می‌دادند.

روحانی عضو فداییان اسلام که با ترور مخالف بود/به نواب گفته بود تا زمانی با شما هستم که قتل نباشد/ ناگفته‌هایی درباره آیت‌الله  مستجاب‌الدعوی

برخی شبهه وارد می‌کنند که ایشان استاد نداشتند و به لحاظ علمی در سطحی که به او نسبت داده می‌شود، نبودند. آیا این ادعا درست است؟

من در یکی از سخنرانی‌هایم به این شبهه پاسخ داده‌ام. ایشان از خاندان صدر بودند و هرکسی که این خاندان را بشناسد، می‌داند که افراد این خاندان استعدادهای برجسته‌ای دارند. زمانی که چنین استعدادهایی وقت خود را وقف علم می‌کنند، به‌سرعت در این مسیر پیشرفت می‌کنند. ایشان نیز جزو همین افراد بود و مسیر علمی‌اش را با سرعتی فراتر از معمول طی کرد.

برخی می‌گویند ایشان استاد نداشت، درحالی‌که این ادعا نادرست است. من شرح‌حالی از ایشان نوشته‌ام که در کتاب «طریق‌الوصول» چاپ شده است. ایشان در تهران، قم و نجف تحصیل‌کرده و اساتید متعددی داشته‌اند که خودشان اسامی آن‌ها را ذکر کرده‌اند. اگر کسی به فهرست اساتید او مراجعه کند، درمی‌یابد که این ادعا کاملاً بی‌اساس است.

زمانی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در اصفهان مستقر شد، تدریس را آغاز کرد. ایشان از اعضای فدائیان اسلام بود و تا آستانه اعدام پیش رفت، اما خداوند او را نجات داد. البته خود ایشان به من گفت که در عملیات ترور شرکت نداشته است. او به نواب صفوی و سایر اعضای فدائیان اسلام گفته بود: «من با شما هستم تا زمانی که سخن از قتل در میان نباشد. اگر پای قتل و ترور به میان آید، همراهی نخواهم کرد.» به همین دلیل، چون در ترورها مشارکت نداشت، از اعدام نجات پیدا کرد. با این‌حال، مدت‌ها فراری و پنهان بود تا سرانجام به اصفهان آمد و تصمیم گرفت زندگی عادی را آغاز کند.

پس از استقرار در اصفهان، فعالیت علمی ایشان چگونه ادامه یافت؟

خودشان می‌گفتند: «وقتی به اصفهان آمدم، در مدرسه صدرِ بازار، تدریس را آغاز کردم.» متون درسی‌اش از آثار ملاصدرا بود. تدریس او از «اسفار» شروع شد که نشان می‌دهد خود، استاد اسفار داشته و این کتاب را نزد اساتید برجسته خوانده بود.

در ابتدا، تدریس را در یکی از حجره‌های مدرسه صدر آغاز کرد. پس از مدتی، تعداد شاگردانش آن‌قدر زیاد شد که دیگر حجره گنجایش نداشت و جمعیت به ایوان و حیاط مدرسه کشیده شد. اما همین مسأله موجب حسادت برخی شد و چون احساس کرد که ممکن است درس سایر اساتید تحت‌تأثیر قرار بگیرد، تصمیم گرفت تدریس خود را متوقف کند.

آیا پس از آن، دیگر تدریس نکرد؟

بله بعد از آن تدریس عمومی نداشت، مگر در منزلش که گاهی جلسات درسی را به‌صورت خصوصی برگزار می‌کرد. خودش می‌گفت: «چون تدریس در مدرسه موجب برخی حساسیت‌ها شد، از آن صرف‌نظر کردم.»

رابطه آیت‌الله مستجابی با مرحوم آیت‌الله کاشانی چگونه بود؟

رابطه ایشان با آیت‌الله کاشانی همچون رابطه پدر و پسر بود. حتی از فرزندان آیت‌الله کاشانی به خود ایشان نزدیک‌تر بود و بسیار مورد توجه و محبت ایشان قرار داشت.

آیا آیت‌الله مستجابی با امام خمینی و نهضت انقلاب نیز ارتباط داشتند؟

بله ایشان دوست صمیمی مرحوم آیت‌الله سید مصطفی خمینی بودند. این رابطه آن‌قدر نزدیک بود که آقا مصطفی بارها برای دیدن ایشان به اصفهان می‌آمد و آیت‌الله مستجابی نیز در نجف به دیدار آقا مصطفی می‌رفت. از همین رو، ایشان با امام خمینی نیز ارتباطی تنگاتنگ داشتند.

در جریان نهضت و انقلاب، ایشان چه نقشی داشتند؟

بله در نهضت انقلاب، هم در اصفهان و هم در دیگر مناطق حضور فعال داشتند. بنده نیز زمانی که به اصفهان آمدم، بارها خدمتشان رسیدم. ایشان دفترچه خاطرات قطوری داشت که بخشی از آن منتشر شد، اما بخش عمده‌ای از خاطراتشان را با خود به خاک بردند.

آیا ایشان در دوران انقلاب زندان رفتند؟

اطلاع دقیقی در این زمینه ندارم، اما در دوران نهضت ملی و جریان‌های سیاسی آن زمان، تحت پیگرد بودند و مدتی را در اختفا گذراندند.

به نظر می‌رسد که نهادهای حاکمیتی، حوزوی و فرهنگی آن‌گونه که شایسته بود، ایشان را معرفی نکردند. نظر شما در این باره چیست؟

بله، متأسفانه حوزه‌های علمیه و نهادهای فرهنگی، آن‌گونه که باید، قدر شخصیت‌هایی چون آیت‌الله مستجابی را ندانستند و آن‌ها را به درستی معرفی نکردند. اما آیت‌الله مستجابی خود را طلبکار کسی نمی‌دانست و از هیچ‌کس چیزی نمی‌خواست.

یک روز، یکی از بزرگان که نامی از او نمی‌برم، چکی را برای ایشان فرستاد. ایشان به بنده گفت: «می‌خواهم این چک را پس بدهم، من چنین چیزهایی را قبول نمی‌کنم.  اما چون می‌دانستم که برگرداندن این وجه ممکن است آن شخص را ناراحت کند، پیشنهاد دادم که این مبلغ را به یک فرد نیازمند بدهند. ایشان نیز این نظر را پذیرفتند و چنین کردند.»

این روحیه استقلال و بی‌توقعی، یکی از ویژگی‌های برجسته ایشان بود؟

دقیقاً. ایشان هیچ‌گاه از کسی توقعی نداشت و درعین‌حال، تلاش می‌کرد تا به همه خدمت کند. اگر ما بتوانیم این روحیه خدمت‌رسانی را در جامعه گسترش دهیم، قطعاً ثمرات ارزشمندی برای اجتماع خواهد داشت.

رابطه شخصی شما با ایشان چگونه بود؟

رابطه من با ایشان، فراتر از نسبت فامیلی بود. ایشان به بنده لطف داشتند و معمولاً اگر کسی از او درخواست یا سؤالی داشت، می‌فرمود: «اگر آقا نجفی تأیید کند.»  یعنی نظر بنده برای ایشان مقبول و معتبر بود.

حقیقتاً من در برابر ایشان مرید بودم و او مراد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان