ماهان شبکه ایرانیان

زندگی اجتماعی و سیاسی عرب

زندگی اجتماعی عرب ها در قالب نظام قبیله ای و عشیره ای بود، حتی آنها که در شهرها زندگی می کردند، پیوندهای قبیله ای خویش را حفظ کرده بودند.

زندگی اجتماعی عرب ها در قالب نظام قبیله ای و عشیره ای بود، حتی آنها که در شهرها زندگی می کردند، پیوندهای قبیله ای خویش را حفظ کرده بودند.

قبیله عبارت از جمعیت قابل ملاحظه ای بود که افراد آن پیوند نسبی با یکدیگر داشتند و به نام مشترکی که نام جد نخست آنها بود شناخته می شدند. در درون هر قبیله، شماری عشیره وجود داشت که در دایره ای محدودتر، پیوندهای نسبی شان استوارتر و درهم تنیده تر بود. مانند طایفه بنی هاشم یا بنی امیه که دو طایفه از قبیله قریش بودند.

زندگی در بیابان های خشک و کوچ های پرخطر، اعراب را وامی داشت تا همیشه در کنار خویشان نسبی خود زندگی کرده اندک اندک، یک قبیله را به وجود آورند. این سبک زندگی، می توانست آنها را در برابر دشمنانشان حفظ کند و به آنها قدرت تهاجم به قبایل دیگر را بدهد. چنین ضرورتی که برخاسته از زندگی بادیه نشینی بود، سبب شد تا نسب و تبار در زندگی آنان موقعیتی مهم بیابد. هر فردی که نسب شریفتری داشت، در جامعه قبیله ای از موقعیت بالاتری برخوردار بود. افرادی که نسب شناخته شده ای نداشتند، در شمار پست ترین مردم بودند.

ارتباط خویشی، افراد یک قبیله را به هم پیوند داده بود. به همین دلیل در زمان خطر از یکدیگر به شدت دفاع می کردند. آنان از رئیس قبیله به خوبی اطاعت کرده بدین ترتیب وحدت سیاسی خاصی در درون قبیله به وجود می آوردند.

این وحدت، عصبیت ویژه ای را به وجود می آورد، عصبیتی که همه افراد قبیله وفادار به آن بوده و معیار اصلی در تصمیم گیری های زندگیشان بود. این عصبیت، قبیله را از قبایل دیگر جدا می کرد و آن را به صورت یک واحد سیاسی - اجتماعی آزاد و مستقل در می آورد.

جنگ های پیاپی میان قبایل، سبب پیدایش روحیه جنگ طلبانه میان عرب ها شده بود. برخی از این جنگ ها، سال های متمادی به درازا می کشید. عرب ها به دلیل داشتن زندگی بادیه نشینی، به طور دائم در حرکت و کوچ از نقطه ای به نقطه دیگر بودند. لازمه این حرکت، زندگی ساده و بی آلایشی بود که جا به جایی آن آسان باشد.

از نظر سیاسی، نکته مهم در زندگی قبیله ای، نبودن دولت و حکومت مرکزی بود. حتی در شهرهایی مانند مکه و یثرب، پادشاهی و سلطنت و امارت و لوازم آن از قبیل دوایر حکومتی و زندان وجود نداشت. هر قبیله واحد سیاسی مستقلی بود که رئیس یا رؤسای همان قبیله که در قرآن از آنها با عنوان سادات و کبراء یاد شده است بر آن حکومت می کرد. به دلیل عصبیت موجود در قبیله، افراد وابسته به آن، حکومت فردی از قبیله دیگر را نمی پذیرفتند. از آن جا که حکومت از نشانه های تمدن و پیشرفت سیاسی - اجتماعی است، فقدان آن در جزیرة العرب نشانه عدم پیشرفت سیاسی عرب ها به شمار می آید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان