بسم الله الرحمن الرحیم - الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و مولانا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین سیما بقیة الله فی الارضین حجة ابن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه و جعلنا من انصاره و شیعته). اما بعد فقد قال الحکیم فی کتابه: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه .»
در فرهنگ اسلامی و آموزه های دینی، این نکته همیشه مورد توجه است که هر حرکت، فکر و اندیشه ای باید هدفدار و قانونمند باشد و هدف هم باید هدف نهایی باشد; هدفهای نسبی و واسطه ای اگر در مسیر اصلی جهت گیری نشده باشند، ابتر هستند . لذا قرآن کریم مساله لقاء خداوند را به عنوان هدف تمام حرکات بازگو می فرماید . آیه کریمه ای که تلاوت کردم به همین نکته اشاره می کند که انسان خواه و ناخواه در مسیر زندگی به سوی خدا می رود . کدح به معنای حرکت توام با سختی و تلاش است . بالاخره انسان فطرتا به سوی هدفی معین تلاش می کند . آن هدف نهایی به فرموده قرآن خداوند است . قرآن می فرماید: «الی ربک » نه «الی خالقک » ; یعنی کسی که علاوه بر خلقت و آفرینش، مربی انسان هم هست و برای تکامل انسان مقدماتی را در خود انسان و در عالم خلقت فراهم کرده است که اگر این مقدمات نبود، ملاقات خدا حاصل نمی شد .
این امکانات حرکت انسان را به سوی خداوند رهبری می کند تا انسان خدا را ملاقات کند; منتهی ملاقات خداوند دو قسم است: گاهی با سرور همراه است و گاهی با شرمندگی . آنهایی که کتابشان در دست راستشان قرار می گیرد، «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره » ، خدا را با خوشحالی نگاه می کنند و گروهی هم فاقره هستند; یعنی فقیر و تنگدست و با شرمندگی به ملاقات خدا می آیند .
این مقدمه بحث من است با این برداشت که ما در زندگی علمی، شخصی، اجتماعی و سیاسی باید برمبنای فرهنگ قرآن هدفدار باشیم . دیگر اینکه برای رسیدن به هدف از روی اختیار و انتخاب و گزینش مسلما باید آزادی باشد; انسان اگر بخواهد انتخاب کند، باید آزاد باشد و دو یا چند راه موجود باشد تا بتواند یکی را انتخاب کند . از این جهت قرآن، ما را موجودی آزاد و مختار معرفی می فرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» ; انسان هدایت شده منتهی می تواند شاکر باشد یا ناسپاس و کافر .
این آزادی به معنی آزادی تکوینی است نه آزادی تشریعی و تکلیف; لذا در سوره هل اتی می فرماید: «انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا» .
اگر قرار بود در انتخاب هم انسان آزاد باشد، دیگر «اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا» مفهومی نداشت; این آزادی، آزادی خلقت است; یعنی انسان در مقام خلقت آزاد است . ولی این آزادی از طرف خداوند اهداء شده است; به قول ملاصدرا انسان در مختار بودن مجبور است; یعنی نمی تواند بگوید من می خواهم از حیطه آزادی بیرون بیایم; چون از لحاظ فطری آزاد خلق شده است; یعنی جبله و فطرت او بر اختیار نهاده شده و این از فضایل و امتیازات انسان است که دارای اختیار است .
این اختیار هم در مقام اندیشه وجود دارد و هم در مقام عمل و هیچگاه کسی نمی تواند اختیار اندیشه یا اختیار در عمل را از انسان بگیرد . نمی شود هم گرفت . اگر هم کسی بخواهد فطرت انسان را مغشوش و مختل کند، انسان به فساد و تباهی کشانده می شود; لذا در اسلام و در تربیتهای اسلامی، آزادی «آزادی هدایت شده » است . در دموکراسی هم که می گویند «دموکراسی هدایت شده » به همین معناست که انسان را در غوغای زمانه میان افکار مختلف، خواسته ها و امیال متشنج و پراکنده، رها کردن که انسان را به تباهی و فساد می کشاند . انبیاء برای همین آمدند که انسان صاحب عقل و اندیشه را هدایت کنند و این هدایت اول از کتاب و قلم شروع شد .
خداوند در اولین سوره قرآن کریم، یعنی سوره علق، بحث خواندن و نوشتن یعنی کتاب و قلم را طرح می کند . مقصود از این کتاب، کتاب آسمانی تنها نیست . خدا می فرماید: «اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم » . آنچه را انسان نمی دانسته، خدا به وسیله قلم و کتاب به انسان یاد داده و هدایت کرده است، بنابراین قلم و کتابت وسیله ای است برای هدایت انسانها، اگر که جهت گیری پیدا کند و رها نشود; چون کتاب رها نیست، محصور است به جهاتی که انسان را هدایت می کند و به همین جهت قرآن به قلم قسم یاد می کند .
قلم تجربه های گذشته را می رساند، که اگر قلم نبود تجربه ها همه از بین می رفت . پس قلم حافظ تجربه ها و آموخته هاست .
انبیا نیز صاحب کتاب بوده اند . بعد از کتاب، تفکر شروع می شود . بعد از آنکه انسان وارد مدرسه شد، از راه کتاب فکرش شروع به فعالیت می کند . تا اینجا اسلام با همه دانشمندان و اندیشمندان همراه است که از کتاب و قلم باید شروع کرد و باید از تجربه های دیگران و فکر و اندیشه استفاده کرد . اما از این پس انسان بر سر دو راهی قرار می گیرد که آیا اندیشه رهاست که هر کجا واست برود یا هدایت شده است؟ این بحثی است که شهید مطهری رحمه الله مطرح نموده که اندیشه نعمتی است که خدا به انسان داده و انسان باید اندیشه داشته باشد، باید آزادی در فکر داشته باشد . ولی آیا این آزادی، آزادی مطلق است یا آزادی هدایت شده؟ قرآن می فرماید که آزادی هدایت شده است .
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: انبیا آمدند که فطرت مردم را بیدار کنند: «فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه، لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یثیروا الیهم دقائق العقول » ; خداوند پیامبران را یکی پس از دیگری فرستاد تا میثاق فطرت را از مردم مطالبه کنند، نعمتهای فراموش شده را به یادشان آرند و گنجینه های عقولشان را شکوفا سازند . همه پیامبران هدایت را در نظر گرفته اند . انسان بالاخره انسان است، جماد نیست . انسان با هویت انسانی اش آزاد است، نه بدون هویت انسانی اش ; لذا وقتی انبیا آمدند، چیز تازه ای نیاوردند که به انسانها تحمیل کنند . بهترین دلیل بر اینکه انبیا آنچه را که انسانها می خواستند آورده اند، این است که هیچ دانشمند، مصلح یا قدرتمندی به اندازه انبیا اثر نگذاشته است . این قابل انکار نیست; آنها هم که به دین اعتقادی ندارند، می دانند که انبیا اثرشان بیش از همه دانشمندان، ثروتمندان و زورگویان بوده است .
انبیا آمدند و آنچه را که مردم می خواستند به آنها دادند، و چیز دیگری را به آنها تحمیل نکردند; لذا می فرماید: «لیستادوهم میثاق فطرته » آمدند و بر اساس فطرت مطالبه کردند . امروز مطالبه سیاسی در بین مردم مطرح است . من همین جا اشاره می کنم که آن چیزی را که مطالبات واقعی مردم است، باید سؤال کرد، نه مطالباتی که مورد امیال مردم است; چون امیال بین ما و حیوانات مشترک است . حیوانات هم شهوات و خواسته های مادی و شهوی دارند . باید دید که آیا این مطالبات انسانی است؟ یا مسؤولان حکومتی باید مردم را در حد امکان، به مطالباتشان برسانند; انبیااز مردم مطالبه کردند نه اینکه مطالبه دادند . این فکر که ما همیشه انسانها را طلبکار، صاحب طلب و صاحب حق فرض کنیم، آنهم حق یکطرفه، گمراه کننده است; این همان حقی است که قرآن دارد . «و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله » ; اگر مسیر خواسته های مردم را پیروی کنی، تو هم که پیامبر هستی، گمراه می شوی .
پیامبر باید از مردم مطالبه کند و بخواهد; لذا می فرماید: «لیستادوهم میثاق فطرته » . «لیستادوا» از باب استفعال به معنی خواستن است . انبیا آمده اند و خواسته اند، چه چیز را خواسته اند؟ میثاق فطرت را از مردم خواسته اند . اینکه مردم میثاق فطرت را ادا کنند، این پیمان کنایه از همان فطرت است . به قول علامه طباطبایی لزومی ندارد که خدا در مکان خاصی با ما مکالمه زبانی کرده باشد، بلکه با زبان فطرت با ما صحبت کرده است . انبیا آمدند تا این عهد و پیمانی را که ما با خدا بسته ایم، مطالبه کنند . شما باید ادا کنید . این «باید» به آن معنا نیست که اختیار را از انسان بگیرند، بلکه به سوی فطرتشان هدایت می کنند .
یکی از مطالبات فطری، مسیر اندیشه است; یعنی انسان باید اندیشه اش را هم هدفمند کند . گاهی اندیشه توام می شود با امیال، یعنی انسان می گوید من این را می خواهم و فکر می کند این خواسته، خواسته حقیقی و واقعی است . قصه کوتاهی برای شما می گویم تا ببینید اگر فکر و اندیشه از امیال و فطرت، ناشی شود فرقش چیست؟ شهید مطهری نقل می کند که روزی حیوانی در چاه منزل محقق حلی می افتد و می میرد . در فقه بحث است که آیا آب چاه که بر حسب ظاهر راکد است، بوسیله مردار نجس می شود یا خیر؟ بعضی فقها می گویند نجس می شود و بعضی می گویند نجس نمی شود . خوب اگر نجس شد چطور پاک می شود؟ گفته اند باید آب چاه را آنقدر کشید که آب تازه جایش بیاید . در بعضی روایتها برای بعضی مردارها گفته اند تا 24 ساعت دو نفر آنقدر بکشند که اگر یکی خسته شد، دیگری همان طور ادامه دهد تادر چاه آب تازه بیاید . در بعضی موارد کمتر (25دلو) و بعضی بیشتر . بحث در این است که اصلا نجس می شود یا خیر؟ مرحوم محقق حلی در کرسی فقاهت می نشیند که ببیند که اصلا نجس می شود یا خیر . ایشان می بیند در مقام فقاهت متمایل است به طهارت; از آنجا که چاه منزلشان بود و کشیدن این همه آب هم زحمت دارد، فکر کرد که در این اجتهاد تمایل شخصی هم وجود دارد، گفتند نمی توان فتوای خدایی داد . پس دستور داد چاه را پر کنند . بعد نشست به فتوا دادن; باز هم فتوا داد که پاک است . اما این فتوا دیگر فتوای آلوده نیست، بخاطر چاه خانه نیست، این مثال کوچکی بود برای اینکه تفکر، اجتهاد و استنباط باید مبنی بر چه مبنایی باشد . آیا مبنای خدایی است یا شخصی یا فردی یا اجتماعی .
بنابراین آزادی اندیشه اگر بخواهد باشد باید محصور به خواسته های بیرونی از حقیقت انسان نباشد . وقتی اندیشه محاصره شود به خواسته های حیوانی، به حسب ظاهر شخص آزادی تفکر دارد ولی در باطن این اندیشه را محاصره کرده اند روی خواسته های خاصی . چنانکه الان می بینید غربیها در انتخابات با آن تبلیغاتی که چشمها را خیره کرده، عکسها، شعارها و غیره، رای را به خورد مردم می دهند و مردم را به انتخابات وادار می کنند; یعنی در انتخابی هدایت شده و محصور . بسیاری از انتخابها ظاهرا انتخاب است .
فکر هم همینطور است; آلوده باشد ظاهرا فکری است آزاد، ولی با طناب در غل و زنجیر قرار گرفته است . اینها مسائلی است که مرحوم شهید مطهری رحمه الله در حدود سی سال قبل آنها را عنوان کرده است و می بینیم الآن بحث روز است . او زحمت کشیده و بسیار مطالعه کرده است .
باید درس خواند . وقتی در زمان پیامبر، اسرا را می گرفتند، به ایشان می فرمود: اگر هرکدام شما ده نفر را درس دهید، آزاد هستید . شهید مطهری علاوه بر درس، اهل شب زنده داری، تقوا، عبادت و تهجد بود . فقط اسفار و فقه نمی خواند; کتابهای اغلب دانشمندان را می خواند که از نوشته هایش پیداست، خیلی زحمت کشیده است . ولی علاوه بر اینها عبادت و شب زنده داری هم داشت و از عمرش خیلی استفاده کرده است، در زمان ما با آن آب حوضها نمی شد براحتی در زمستان وضو گرفت . آقای منتظری می گفت شهید مطهری برای من آب می آورد و می گفت بلند شوید، آب آورده ام وضو بگیرید و نماز شب بخوانید .
بحث ما در این بود که ما برای هدفی آفریده شده ایم و اسلام و قرآن ما را به آن هدف راهنمایی می کند . برای رسیدن به آن هدف ابزار و امکاناتی لازم است که یکی از آن امکانات، اختیار ماست و دیگری خواندن، نوشتن و تفکر است . این تفکر و اختیار باید هدایت شده باشد و رها نشود; به عبارت دیگر باید هدفمند و غایتگرا باشد و به غایت نهایی توجه داشته باشد . اگر غایت گرا بودیم و نهایت اصلی را فراموش نکردیم، آن وقت در آن تفکر هدایت می شویم به چیزی که خدا خواسته است . مرحوم شهید مطهری رحمه الله بخاطر همین هدفمند و غایتگرا بودن می فرمود: تفکر آزاد است ولی عقیده مطلقا محترم نیست . اینکه در دنیای امروز می گویند هر عقیده ای محترم است، اینطور نیست; اسلام عقیده به شرک را محترم نمی داند . لذا ما موظفیم عقیده های صحیح را به مردم تلقین و به آنها هدایت کنیم . باید با عقاید نادرست مبارزه کنیم، نباید مردم را آزاد بگذاریم که عقیده نادرستی در دنیا داشته باشند . بسیاری از عقیده هاست که اسمش عقیده است ولی عقیده نیست; عقیده ای محترم است که از راه تفکر رست حاصل شده باشد; تفکری که بر مبنا و اساسی حقیقی استوار باشد .
اسلام می گوید دانشمندان اسلامی باید اسلام را طوری معرفی کنند که مردمی که می خواهند درباره اسلام فکر کنند جهتدار فکر کنند; اینطور نباشد که با غوغا سالاری مردم را منحرف کنیم و ببریم در جهات غیر حقیقی ; چنانکه در دنیای امروز مردم را به اسم تفکر و اندیشه، به سوی اندیشه ها و عقاید نادرست می برند . در سالگرد شهادت استاد مطهری امید دارم شما خواهران موفق باشید . مؤسسان دانشگاه امام صادق علیه السلام همواره آرزو داشتند خواهران به فکر، اندیشه و تحقیق توجه اساسی داشته باشند . خانمها می توانند خودشان صاحب فکر باشند و آرزوی ما هم این بوده که بتوانیم خانمها را به درس، اندیشه، فکر و تحقیق تشویق کنیم .
شما باید خودتان شخصیت خودتان را ابراز و شکوفا کنید و نشان دهید تنها با این شعار که خانمها حق دارند و انسان هستند و در جهت انسانیت با مردها برابرند، نمی توان کار کرد; به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست . باید با شکوفا کردن استعدادهای مکنون در انسان به این هدف رسید و این تحمل زحمت و ریاضت می خواهد . شما به یک معنا مؤسس و بنیانگذار این حرکت هستید، پس باید نمونه باشید . امیدوارم همانطور که تا بحال پیشرفت داشته اید و باعث آبروی ما، اسلام و نام امام صادق علیه السلام بوده اید، روز بروز بهتر، بالاتر و والاتر باشید تا در زندگی علمی، گذشت، فداکاری، تحقیق، تربیت فرزندان و . . . ، دانشجویانتان از شما سرمشق بگیرند . انشاءالله هرکدام از شما بتوانید صدها دانشجو تربیت کنید که هر کدام از آنها بتوانند صدها دانشجو تربیت کنند و این سلسله همینطور ادامه داشته باشد تا ظهور بقیة الله الاعظم . اجر و ثوابش در آینده مال شما هم باشد: من سن سنة حسنة فله اجر من عمل بها الی یوم القیامة . هر کس سنت حسنه ای را پی ریزی کند، اجر عمل به آن، تا قیامت مال او می شود . «شما اگر یک نفر را هدایت کنید و او در خانواده اش و در جاهای دیگر که درس می دهد، هرکه را هدایت کند، ثوابش تا قیامت مال شماست و تصاعدی بالا می رود . شما کار خود را با این اجر تصاعدی بسنجید و کار بکنید تا روز بروز ارزشش بیشتر شود نه با حقوق و مزایای مادی که این ارزش را ندارد .