مقدمه
در روزهای آغازین سال، یکی از دوستان پیامی تلفنی (SMS) برایم فرستاد که: «بیایید در سالی که مزین به نام رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است، 40 گفتار و 40 رفتار آن معلم اخلاق و فضایل را به خوبی مرور و تمرین کنیم. بهترین عیدی، یافتن این توفیق است.»
همین حرکت شایسته ی آن دوست واقعی باعث شد در ذهن من این شیوه، جرقه ای و سپس انگیزه ای برای بررسی سیره ی رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت گرامی او در من ایجاد شود...
آنچه از این به بعد می خوانید، در حقیقت بازتاب آن حرکت شایسته و نتیجه ی کلنجارهایی است که بعد از آن SMS در من ایجاد شده است. ان شاء الله اگر توفیقی باشد، بنا به موضوع هر شماره، صفحه ی سیره ی اهل بیت علیهم السلام مزین به سیره ی رسول الله و یک یا چند تن از اهل بیت گرامی اش خواهد بود.
* نگاهی به سیره ی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم
مرا به خود وامگذار...
شبی پیامبر در خانه ی ام سلمه به سر می برد. اندکی از شب که گذشت، ام سلمه متوجه جای خالی حضرت شد و به جست و جوی ایشان رفت. ناگهان متوجه شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کناری با خداوند خود چنین راز و نیاز می کند: «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً؛ پروردگارا، مرا یک چشم بر هم زدنی به خود وامگذار.» ام سلمه به گریه افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم متوجه او شد و سئوال کرد: «چرا گریه می کنی؟» ام سلمه گفت: «چرا گریه نکنم؟ تو با مقام بلندت و با آن که خداوند وعده داده که از گذشته و آینده ی تو چشم پوشی کرده، باز این چنین با خدا راز و نیاز می کنی. ما بر ترس و گریه سزاوارتریم».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چگونه در امان باشم وقتی که خداوند، یک لحظه یونس را به حال خود واگذاشت و بر سرش آمد، آنچه آمد؟»
ساده زیستی و مبارزه با خواهش های نفس
امام باقر علیه السلام می فرماید: «روزی اندکی حلوا برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آوردند، ولی آن حضرت میل نفرمود. عرض شد: آیا خوردن آن حرام است؟ فرمود: خیر، ولی دوست ندارم خود را به این گونه غذاها عادت دهم. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «أذهبتم طیّباتکم فی حیاتکم الدنیا؛ نعمت های پاکیزه ی خود را در زندگی دنیایتان صرف کردید.»
انجام کارهای شخصی
در تاریخ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: در مسافرتی گروهی با رسول خدا همراه شدند و پس از طی مسافتی، برای ادای نماز و استراحت، از مرکب ها پیاده شدند. رسول خدا بعد از پیاده شدن به سوی آب رفت، ولی راهی نرفته بود که به طرف مرکب خویش بازگشت. اصحاب با خود گفتند لابد کار واجبی داشتند که مسیر رفته را بازگشتند و شاید قصد دارند مطلب مهمی را به ما بگویند. اما ایشان به سمت شتر خویش رفت و زانوهای شتر را بست و دو مرتبه به سوی آب روانه شد.
عده ای گفتند: ای رسول خدا، چرا ما را فرمان ندادی که این کار را برایتان انجام دهیم و خود را به زحمت نیندازید. ما با افتخار آماده انجام فرامین شما هستیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود: «هرگز از دیگران برای انجام کارهای شخصی خود کمک نخواهید و به دیگران اتکا نداشته باشید، ولو برای یک قطعه چوب مسواک باشد».
آرایش ظاهری
رسول خدا عادت داشت به آینه نگاه می کرد، موی سرش را با شانه مرتب می نمود و چه بسا در برابر آب، موی خود را منظم می کرد و نه تنها برای خاندان خود بلکه برای اصحاب خویش نیز تجمل می نمود و می فرمود: «خدا دوست دارد که بنده اش وقتی برای دیدن برادران از خانه بیرون می رود، خود را آماده و زینت نماید».
یک بار که فردی ژولیده و با ریش نامنظم بر حضرت وارد شد، فرمود: «بعضی از شما نزد من می آیید در حالی که قیافه ی شیطان دارید».
یاری همسر
در مورد نحوه ی رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه آمده است: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در منزل لباس خود را می دوخت، در را باز می کرد، گوسفند و شتر را می دوشید، هرگاه خدمتکارش خسته می شد، گندم یا جو آسیاب می کرد، به هنگام خواب در شب، آب وضوی خود را آماده می ساخت، گوشت را قطعه قطعه می کرد و در گرفتاری های خانواده اش به آنان یاری می رساند.
رعایت حال کودکان
پیامبر چون به نماز می ایستاد، اگر گریه ی طفلی را می شنید، نماز را سریع تر می خواند تا مادر بتواند به کودکش رسیدگی کند. همچنین اگر در کوچه با کودکان برخورد می کرد، با آنان مهربان بود و آنان را نوازش می داد.
نقل شده یک بار که طفلی را برای دعا یا نام گذاری خدمت حضرت آوردند، ایشان طفل را بغل گرفت و او دامان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را خیس کرد. ناگاه مادر یا پدر او بسیار خجالت زده شد و خواست کودک را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگیرد، حضرت فرمود: «بگذارید راحت باشد و از ادرارش جلوگیری نکنید».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از اینکه کارش تمام شد و آنان رفتند، لباس خود را تطهیر نمود.
* نگاهی به سیره ی حضرت فاطمه سلام الله علیها
آغاز زندگی؛ پایان بندگی
رضایت و خشنودی خداوند آخرین مقامی است که هر سالکی پس از مجاهدت ها و سختی ها، پشت سر می گذارد. کوشش اولیای خداوند همواره بر این است که مبادا کاری را مرتکب شوند که خداوند از آن خشنود نباشد.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند... در هیچ امری قدمی بر خلاف میل باطنی من برنداشت».
یک بار که فاطمه سلام الله علیها متوجه شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از گردنبند و دستبند و پرده ی نصب شده در جلوی درب خانه اش ناراحت شده، فوراً آن را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد تا در راه خدا صرف کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز سه مرتبه فرمود: «فعلت، فداها ابوها؛ آنچه می خواستم انجام داد، پدرش به فدای او باد».
فاطمه سلام الله علیها زمانی که برای درخواست کنیز و کمک کار نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت، تسبیحات را آموخت و به جای دنیا، توشه ی آخرت نصیبش شد. او از برآورده نشدن نیازش ناراحت نشد، بلکه فرمود: «از خدا و رسول خدا خشنودم».
بزرگان و اولیای دین همواره می کوشند امامشان از آنها راضی باشد. امام باقر علیه السلام نیز به جابر همین نکته را فرمود که:
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
مقام شکر
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه سلام الله علیها را دید که لباسی از پشم پوشیده و با دستان خود آسیا می کرد و فرزندش را شیر می داد. اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری شد و فرمود: «دخترم، به سختی دنیا به خاطر شیرینی آخرت، شتاب کن». فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: «الحمد للّه علی نعمائه و الشکر للّه علی آلائه؛ حمد و سپاس خدای را برای نعمت هایش و شکر خدای را در برابر عطایا و مواهبش».
برخی از انسان ها غافلانه دائماً از خدا طلب می کنند و هیچ نمی اندیشند که اگر نعمت ها و داشته های خود را شمارش کنند، نمی توانند. همان که قرآن شریف فرمود: «و ان تعدّوا نعمة اللّه لاتحصوها؛ اگر نعمت های خدا را شماره کنید، آن را نمی توانید بشمارید».
نقل می کنند خواجه ای غلامش را میوه داد. غلام میوه را گرفت و با رغبت تمام مشغول خوردن شد. خواجه وقتی اشتهای غلام را دید، با خود گفت: با این رغبتی که غلام دارد، باید میوه ی شیرینی باشد. کاش نیمی از آن را می خوردم.
پس به غلام گفت: نیمی از این میوه را بده تا ببینم چگونه است؟ وقتی خواجه قدری از آن را خورد، آن را بسیار تلخ یافت و روی در هم کشید و به غلامش گفت: چنین میوه ای را چگونه خوش می خوری؟ غلام گفت: «چون میوه ی شیرین از تو زیاد گرفته و خورده ام، حال چگونه به خاطر این میوه ی تلخ، روی در هم کشم و باز پس دهم که شرط جوانمردی و بندگی نیست. صبر بر این تلخی اندک، سپاسِ شیرینی های بسیاری است که از تو دیده ام و خواهم دید».
رفتار با مردم
اگر رضایت الهی به عنوان معیار اعمال فرد قرار گیرد، به هر آنچه حضرتش بخواهد دست می زند، نه آنچه خود می خواهد و می پسندد. از همین رو از مشکلات و سختی های راه هراس ندارد و بلکه بدان راضی است. خداوند، مخلوقات خویش را دوست می دارد از همین رو برای هر یک حقی قرار داده است که باید پاس داشته شود و ظلم و ستم به آنها را نمی پسندد.
رفتار درست با مردم و رفع مشکلات جسمی، روحی، اخلاقی و دینی آنان از جمله کارهای نیک و پسندیده است. ایثار فاطمه سلام الله علیها در شب عروسی و نیز جریان نزول آیات آغازین سوره ی «انسان»، نشأت گرفته از همین روح مردم داری است.
آن حضرت همچنین راضی به اذیت خدمتکار خود نیست و وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فضّه را به او معرفی می کند، فاطمه می گوید: «کار خانه را تقسیم می کنیم، یک روز من کار می کنم و یک روز او».
آن حضرت حتی حقوق همسایگان را فراموش نمی کرد و زیباترین شیوه ی رفتار با همسایگان در رفتارش تجلی داشت. او حتی در دعاهای خود، حاجت همسایگان را بر نیاز خود مقدم می داشت و به فرزندش حسن علیه السلام فرمود: «اول برای دیگران، پس از آن برای خود».
او برای زنان بهترین کمال و زینت را می خواست و توصیه می کرد: «خیر للنساء أن لایرین الرّجال و لا یراهنّ الرّجال؛ بهترین چیز برای زن این است که بیگانگان او را نبینند و او نیز آنان را نبیند».
انس با قرآن
انس فاطمه ی زهرا سلام الله علیها با قرآن، زبانزد خاص و عام است. سلمان فارسی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا برای کاری به خانه ی فاطمه سلام الله علیها فرستاد. داخل خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها شدم، دیدم در همان حالی که مشغول کار خود بود و جوها را آسیاب می کرد، قرآن نیز می خواند.
شوق بندگی
عبادت حضرت زهرا سلام الله علیها یک عبادت نمونه است.
حسن بصری که یکی از عبّاد و زهّاد دنیای اسلام است، درباره ی فاطمه ی زهرا سلام الله علیها می گوید: به قدری دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تَوَرّمَت قَدَماها» پاهای آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت ورم کرد.
در روایتی آمده است که حضرت فاطمه سلام الله علیها در حال نماز، از شدّت ترس، نفسش به شماره می افتاد.
امام حسن مجتبی علیه السلام در خصوص عبادت آن حضرت می فرمود: «آنقدر به عبادت می ایستاد که پاهایش ورم می کرد.»
انسان کامل
حضرت فاطمه سلام الله علیها در خانه ی علی علیه السلام بچه داری می کرد، از چاه آب می کشید، گندم و جو آسیاب می کرد، غذا درست می کرد و کارهای دیگری که به تنهایی انجام می داد، با این حال عبادت و شب زنده داری در محراب مخصوص خودش و راز و نیاز و دعا برای مؤمنین و پیروزی اسلام و سرفرازی مسلمین را هم فراموش نمی کرد.
سرور زنان عالم با آنکه در منزل خسته و رنجور می شد، ولی وقتی که علی علیه السلام به خانه می آید، آنچنان چهره ی بشّاش و شادابی دارند که وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام چشم مبارکش به جمال زهرا سلام الله علیها می افتاد، همه ی خستگی و ناملایمات و رنج های او برطرف می شد. گویی علی علیه السلام هیچ ناراحتی نداشته است.
دخترم! تو بابا بگو!
برخورد فاطمه سلام الله علیها با پدر برخوردی مؤدبانه و بسیار متواضعانه بود، به گونه ای که فاطمه سلام الله علیها بیش از همه در تکریم و تعظیم مقام رسالت سعی نمود و کمال ادب و وقار در او مشهود بود. گرچه رابطه این دختر و پدر بسیار عاطفی و صمیمی بود، اما این هرگز مانع احترام نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی شد.
فاطمه سلام الله علیها خود فرمود: «وقتی آیه ی 63 سوره ی نور نازل شد، دیگر شرم کردم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگویم بابا و او را پیامبر خدا صدا زدم. حضرت از من روی برگرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم، ولی او جواب نداد. سپس پدرم فرمود: فاطمه جان! این آیه درباره ی تو و خاندانت نازل نشده، در رابطه با جفاکاران خودخواه فرود آمده است. فاطمه! تو از منی و من از تو هستم. تو بگو بابا، زیرا این سخن دل را زنده و خدا را خشنود می سازد».
درباره ی احترام فاطمه سلام الله علیها به پدر همین بس که فاطمه سلام الله علیها روزی مشغول نماز مستحبی بود، همین که صدای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شنید، نماز را رها کرد و به سوی آن حضرت آمد و سلام کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جواب او را داد و دستی بر سر او کشید و پس از آنکه حال او را پرسید، اینگونه او را دعا کرد: «خدا تو را مورد رحمت و غفران قرار دهد».
در عرصه ی تعلیم و تربیت
بارها در تاریخ خوانده ایم که گاه فاطمه سلام الله علیها شکم فرزندان خود را به قیمت گرسنگی خود سیر می کرد.
زمانی که مسلمانان به علت کمبود آب، سخت در مضیقه بودند، فاطمه سلام الله علیها حسن و حسین علیهم السلام را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برد و عرضه داشت: «یا رسول الله! فرزندان من خردسالند و تحمل تشنگی در توان آنها نیست». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که نگرانی دخترش را به جا و به موقع دید، زبان مبارکش را در دهان آن دو کودک خردسال گذاشت و با تر کردن دهان آنها، حضرت زهرا سلام الله علیها را از نگرانی درآورد و آن دو طفل کوچک را نیز از تشنگی مفرط نجات داد.
عطوفت و مهر مادری در حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری بود که در لحظات پایانی عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانی آن حضرت برای محرومیت آنها از مادر بود. زیرا او می دانست که پس از شهادتش، هیچ کس نمی تواند مهر و محبت مادری را نسبت به آنها داشته باشد.
* منابع مقاله در دفتر نشریه موجود است.