ماهان شبکه ایرانیان

گزارشی از یمن

ساعت سه و نیم بعد از ظهر پنجشنبه ۲۵/۴/۱۳۷۱ عازم دمشق شدیم تا به مقصد رهسپار شویم.برای رسیدن به یمن باید به عمان نیز می رفتیم

ساعت سه و نیم بعد از ظهر پنجشنبه 25/4/1371 عازم دمشق شدیم تا به مقصد رهسپار شویم.برای رسیدن به یمن باید به عمان نیز می رفتیم.حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای واعظ زاده خراسانی چون برای شرکت در سمینار«حقوق در اسلام»-که در عمان منعقد می شد-دعوت شده بودند باید در اردن می ماندند؛لکن نامبرده علاقه مند بودند که در مدت اقامت در اردن تنها نباشند؛لذا با تماسی که میان ایشان و کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در اردن برقرار شد ویزا برای ورود به عمان برای همه افراد هیأت فراهم آمد. با مساعی جناب آقای نراقیان، کار دار محترم، محلی برای اقامت هیأت در عمان تهیه دیده شد، و چند روزی که در اردن بسر می بردیم دیدارهایی داشتیم که گزارش کوتاهی از آنها به عرض می رسد:

 

دیدار شهر«مؤته»و زیارت شهدا

برای زیارت شهداء جنگ«مؤته»عازم این محل شدیم که در دوازده کیلومتری شهر«کرک»واقع است.سابقه شهر«کرک»به عصر رومیان باز می گردد و شمشیر «مشرفی»در عصر بیزانسها(حکومت روم شرقی)در«مؤته»ساخته می شد.

شهر«مؤته»هم اکنون در حدود یکصد و سی کیلومتری عمان قرار دارد.در همین شهر بود که حاکم آن، شرحبیل بن عمرو غسانی، به قتل فرستاده و نماینده رسول اکرم-صلی الله علیه و آله و سلم-یعنی حارث بن عمیر ازدی دست یازید، و باید این رویداد را یکی از عوامل اساسی جنگ معروف مؤته بر شمرد.این جنگ که در جماد الأولی سال هشتم هجری اتفاق افتاد، اولین نبردی بود که مسلمین در سرزمینی بیرون از شبه جزیرة العرب بدان آغاز کردند.مطلب از اینجا شروع شد که پس از صلح حدیبیه با قریش در سال ششم هجری، رسول اکرم-صلی الله علیه و آله و سلم-نامه هایی به پادشاهان و امرای جهان نوشت و آنان را به اسلام دعوت فرمود. از آن جمله نامه ای به امیر بصری در شام-توسط حارث بن عمیر ازدی-ارسال فرمود؛اما ازدی قبل از رسیدن به «بصری»در میان راه به وسیله شرحبیل بن عمرو غسانی، رئیس و امیر مؤته، به شهادت رسید.آنگاه رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- سریه ای متشکل از پانزده تن به ریاست عمرو بن کعب غفاری به ذات اطاع-که میان کرک و طفیله قرار دارد-گسیل داشت تا مردم این منطقه را به اسلام فرا خواند؛لکن مردم نه تنها به دعوت آنان پاسخ مثبت ندادند، بلکه همگی آنها را به شهادت رساندند جز یک تن که مجروح شد و با سختی و دشواری توانست خود را به مدینه برساند.قبیله قحطانی که در شمال شبه جزیرة العرب بسر می بردند به کاروانهای مسلمین یورش می بردند؛و علاوه بر این، مردم بیزانس (روم شرقی)-پس از آنکه مسلمین بارها دومة الجندل را مورد هجوم قرار دادند-دعوت اسلامی و قیام مسلمین را دست کم نگرفتند.به رسول اکرم-صلی الله علیه و آله و سلم-گزارش می رسید رومیان با همپیمانانشان(یعنی عربهای مستعربه لخم، جذام، بلقین، بهراء، و بلی)تجمع عظیمی به هم رساندند.این گزارش آن حضرت را بر آن داشت تا این تجاوزپیشه گان را گوشمالی داده و قدرت اسلام و مسلمین را به آنان نشان دهد.پیامبر اکرم-ص-سپاهی متشکل از سه هزار سرباز فراهم آورد و آنها را به سوی سپاه رومی و حلفاء آنها گسیل داشت.گویا آن حضرت دور نمایی از پیکاری را که بعدا روی می داد پیش بینی می کرد و همان گونه که در جنگ مؤته اتفاق افتاده بود توصیه فرمود: نخست زید بن حارثه به عنوان فرمانده سپاه تعیین می شود.اگر او به شهادت رسید باید جعفر بن ابی طالب پرچم فرماندهی را به دست گیرد؛چنانچه او هم به شهادت رسد عبد الله بن رواحه عهده دار این مهم گردد.پس از شهادت عبد الله بن رواحه هر که را خواستند به عنوان فرمانده انتخاب کنند.

سپاهیان اسلام از مدینه به راه افتادند و به«دومة الجندل» رسیدند و از آنجا به صوب شمال روی نهادند و در«معان»فرود آمدند و دو روز در آنجا ماندند.هر قل نیز همراه صد هزار تن از سربازان رومی به ضمیمه صد هزار سپاه از عربهای مستعربه همپیمان خود در مؤاب-یکی از نقاط سرزمین بلقاء اطراق کردند.وقتی این خبر به گوش سپاهیان اسلام رسید دو شب در معان درنگ نمودند تا درباره کار خود درست بیندیشند؛سرانجام علی رغم قلت نفرات خودی و فزونی شمار دشمن بر نبرد با رومیان مصمم شدند و با آنها جنگ آغاز کردند.این جنگ همان گونه ادامه یافته بود که رسول اکرم-ص-پیش بینی فرمود، و زید بن حارثه و جعفر بن ابی طالب و عبد الله بن رواحه به همان ترتیب به شهادت رسیدند.خالد بن ولید پس از شهادت این سه تن به فرماندهی انتخاب شد.عرصه ای که جنگ مؤته در آن روی داد هم اکنون به صورت ویرانه ای درآمده، و بنای یاد بود کهنی که از دیر باز پی نهاده شده بود و حصارها و طاقها به طور کلی فرو ریخته، و بنای جدیدی که نسبتا با شکوه می باشد بر پا شده با کتیبه ای که وقعه مؤته به طور فشرده بر روی آن نقش و نگارش شده است.میان این عرصه و مزار چند تن از شهداء فاصله ای نسبتا زیاد وجود دارد و این نشان می دهد که شهدا را از عرصه نبرد به محلی جا به جا کردند که«مزار»نام دارد و در دو کیلومتری شهر مؤته واقع است.در شهر مزار بارگاههای سه تن از فرماندهانی که رسول اکرم-ص-شهادت آنان را قبلا پیش بینی فرموده بودند، یعنی جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبد الله بن رواحه، وجود دارد که مردم به زیارت آنها می روند.این بارگاهها با گنبدهای کوچک و بنایی ساده از دور جلب نظر می کنند. ضمنا در محوطه عرصه جنگ مقام حارث بن عمیر فرستاده رسول اکرم-ص-وجود دارد که زیارتگاهی دیگر برای مردم است. اما مدفن سایر شهدای جنگ مؤته معلوم نیست.پس از دیدار آنها و شرکت در نماز جماعت ظهر در یکی از مساجد آن و نیز بازدید موزه کوچکی که آثاری از قرون پیشین اسلامی در آنجا وجود داشت به عمان بازگشتیم.

 

*ملاقات با رئیس و اساتیدی از دانشگاه یرموک:

از هیأت دفتر مقام معظم رهبری به همت جناب آقای نراقیان، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در اردن، دعوت به عمل آمد که در دانشگاه یرموک واقع در شهر اربد حضور به هم رسانده و در میهمانی نهار رئیس دانشگاه مذکور شرکت کنیم.و جناب آقای واعظ زاده خراسانی خطابه ای درباره تقریب مذاهب اسلامی ایراد کردند.

اربد یکی از شهرهای مهم اردن است که در حدود هشتاد کیلومتری عمان واقع است.دانشگاه یرموک، که در محوطه بسیار وسیعی از شهر اربد بناء شده، در سال 1976 م تأسیس شده و دانشگاهی بسیار زیبا و شکوهمند است و پذیرای حدود چهارده هزار تن دانشجو در رشته های مختلف علوم انسانی و جز آن می باشد.از تأسیس دانشکده الهیات«کلیة الشریعه»این دانشگاه بیش از دو سال نمی گذرد؛اما سایر رشته ها، امثال زبان و ادبیات عرب، علوم تربیتی، هنرهای زیبا و سایر رشته ها و همچنین علوم تجربی فارغ التحصیلان و فرهیختگانی به جامعه اردن پیشکش کرده است.آقای دکتر محافظه، رئیس دانشگاه یرموک، اظهار می داشت: تأسیس این دانشگاه در دوران شدت و بحران فقر اردن و همزمان با پناهنده شدن فلسطینیها که بحران مذکور را فزاینده تر می ساخت!آغاز شده، و هزینه بنای آن از مالیاتهایی که بر کالاها-حتی خواروبار-و همه خدمات مملکتی تعیین شده بود تأمین گشته است.مجموعا در سراسر اردن چند دانشگاه وجود دارد که حدود شصت و سه هزار دانشجو در آنها سرگرم تحصیل هستند و جمعیت اردن را پنج تا شش میلیون تخمین می زنند.

دکتر علی محافظه می گفت:اهمیت دانشگاه در میان مردم اردن تا آنجا است که جوانان اردنی احساس می کنند اگر به دانشگاه راه پیدا نکنند و در آن به تحصیل علم نپردازند زندگانی برای آنها غیر ممکن می نماید.آقای نراقیان می گفت:میان هفتاد تا هفتاد و پنج درصد از خانمهای دانشجو در دانشگاههای اردن با حجاب هستند و حجاب آنها کاملا شرعی است و گرفتار بد حجابی نیستند.البته باید این جریان و سایر جریانات مطلوب دیگر را که در این مملکت و سایر ممالک دیگر رونق و رواج می یابد و آثار خود را گسترده تر می سازد و مرزها را از هم می شکافد از برکات انقلاب اسلامی ایران دانست.پس از نشستی کوتاه و صرف ناهار سالنی را برای ایراد خطابه حجت الاسلام و المسلمین آقای واعظ زاده خراسانی آماده ساختند. ایشان خطابه ای به زبان عربی درباره تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمین ایراد کرد که مورد توجه اساتید و دانشجویان منصف قرار گرفت.هر چند که شماری اندک از دانشجویان انتقادهایی واهی و بی اساس-که ریشه در بی خبری و یا غرض آلودگی داشت-بر زبان راندند؛اما پاسخهای صحیح و متین جناب آقای واعظ زاده در حد مطلوبی آنان را آماده پذیرش حق کرد؛بویژه که در پی پاسخهای آقای واعظ زاده، جناب آقای دکتر آذرشب با بیانی رسا، انصاف و وجدان حاضران را به داوری درباره انقلاب اسلامی ایران دعوت کرد و با طرح این مسأله که باید اوضاع پیش از انقلاب ایران را با اوضاع پس از آن از لحاظ دعوت اسلامی سنجید اذهان مستمعان را به حقانیت جمهوری اسلامی ایران تا حد قابل توجهی نزدیک ساخت.به نظر بنده خطابه پر محتوای حجت الاسلام و المسلمین آقای واعظ زاده برای ارائه حقانیت جمهوری اسلامی ایران و ایده های امام راحل-قدس سره-و آرمان و اندیشه های والای مقام معظم رهبری در چنان محیط فرهنگی بسیار مؤثر و سازنده بود و در فضای دانشگاهی، مبلغانی برای نشر اهداف انقلاب اسلامی ایران بارور خواهد ساخت.آخرین نکته قابل ذکر این است که اطلاعات دینی رئیس دانشکده هنرهای زیبا-که حتی بسیاری از مضامین آیات قرآنی را به خاطر داشت-آن چنان بود که رئیس دانشگاه یرموک می گفت اگر چه ایشان رئیس دانشکده هنرهای زیبا است، ولی باید او را نیمه شیخ و نیمه ملای دینی بر شمرد.نامبرده که به هنگام سخنرانی آقای واعظ زاده به عنوان گرداننده جلسه در کنار ایشان نشسته بود در احترام به آقای واعظ زاده و دفاع از مضامین و اهداف سخنرانی ایشان مخلصانه و بی دریغ سنگ تمام می گذاشت.

 

*ملاقات با رئیس مجلس شورای اردن:

یکی از روزها آقای عربیات، رئیس شورای اردن، را در دفترش دیدار کردیم.ایشان که احترام فراوانی را نسبت به هیأت دفتر مقام معظّم رهبری مبذول می داشت از مشاکل و مصائب امت اسلامی شکوه داشت و می گفت باید درباره«اقتصاد اسلامی»به طور گسترده و عمیق مطالعاتی جدی صورت گیرد، و با توجه به پیچیدگیهایی که در طرز زندگانی جهان امروز وجود دارد باید نظام اسلامی را با آن هماهنگ ساخت.جناب آقای واعظ زاده راجع به تقریب مذاهب اسلامی سخن به میان آورده و آن را به عنوان یکی از راه حلهای مشکلات خاطر نشان ساخت.سرانجام بنده یادآور شدم: تنها راه رهایی امت اسلامی از ذلّ و فقر و کم توانی همان راهی است که انقلاب اسلامی ایران فرا راه همه امتهای اسلامی گشوده است.همگامی امم اسلامی در این راه می تواند مسلمین را از این حالت اسفبار رهایی بخشد.

*سمینار حقوق در اسلام

توقف در عمان به خاطر سمیناری بود که در بیستم و بیست و یکم محرم 1413، سی ام و سی و یکم تیرماه 1371، دائر شده بود.شرکت کنندگان در این سمینار عبارت بودند از شش تن ایرانی که پنج تن از آنها از ایران و یک تن از انگلستان آمده بودند.و نیز یک تن از یمن که نائب مفتی آن دیار بود و سه تن از امان(مسقط) که یکی از آنها آقای شیخ احمد بن محمد خلیلی مفتی امان بوده است که از اعضای مجمع التقریب نیز می باشند، و یک تن از سنگال به نام دکتر عبد الله دینون که قبلا سفیر سنگال در اردن بوده و هم اکنون به عنوان عضو المجمع الملکی لبحوث الحضارة الإسلامیة مؤسسة آل البیت در عمان اقامت دارد، و دکتر درینی از سوریه که او نیز مقیم اردن می باشد، و بالاخره تنی چند از علما و رجال خود اردن که مجموعا به بیست و اندی تن بالغ می شدند.

در این سمینار که از سوی مجمع یاد شده و به مدیریت دکتر ناصر الدین اسد، وزیر فرهنگ سابق و رئیس کنونی مؤسسه آل البیت اردن، دائر شده بود در تمام جلسات آن، بجز یک نیم روز، امیر حسن ولیعهد اردن حضور به هم می رساند.سمینار مذکور در روز اول، کار خود را با سخنان کوتاه دکتر ناصر الدین اسد آغاز کرد.

اولین سخنران آقای شیخ احمد بن حمد خلیلی، مفتی امان (مسقط)، بود که مقاله ای حدود پنجاه و پنج صفحه ارائه کرد و آن را طی نیم ساعت پس از حذف مواضعی فراوان القا و قرائت نمود. مقاله ای نسبتا پخته و منسجم که تعقیبات و مناقشاتی را از سوی شرکت کنندگان در پی داشت و آقای خلیلی به جای آنکه در مقام جواب برآید متواضعانه پذیرای آنها شده و بدانها تن در داد؛به گونه ای که این تواضع شگفتی آفرید.

-سخنرانیهای دیگر توسط شیخ عز الدین خطیب تمیمی وزیر اوقاف و شؤون دینی اردن، و دکتر سید فاضل حسینی میلانی که از لندن آمده بود، و شیخ حمود عباس مؤید نائب مفتی یمن، و حجت الاسلام واعظ زاده خراسانی و دکتر عبد السلام عبّادی ایراد شده بود که همه آنها با ملاحظات و مناقشات حاضران تعدیل و یاتصحیح!می شد.

مقاله آقای واعظ زاده و سخنرانی ایشان از لحاظ محتوای عمیق علمی آن از سوی همه شرکت کنندگان، به استثنای یک تن سخت مورد تمجید و تقدیر قرار گرفت.

 

*حرکت به سوی صنعاء یمن

دقائقی پس از یازده شب پنجشنبه 1/5/71 با آقای واعظزاده، که عازم بازگشت به سوریه بود، خداحافظی کردیم و عازم صنعاء یمن شدیم.حدود ساعت سه و نیم پس از نیمه شب به فرودگاه صنعاء رسیدیم و برای تحویل بار مدتی طولانی در فرودگاه بسر بردیم. فرودگاهی تاریک و کثیف که آلودگی و بی نظمی در جای جای آن انسان را متأثر می کرد، و فقر فرهنگی و اقتصادی جامعه یمن را برای بیننده بازگو می ساخت.آقای ناصری، مسؤول فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یمن، که بعدها از مساعدت و همراهی بی دریغشان در یمن برخوردار بودیم، با راننده ای در آن وقت از ساعات شب در انتظار ما بودند و جایی را برای استراحت و اقامت ما در هتل حدّه در نظر گرفته بودند، و چون دیدیم کرایه هتل نسبتا گران است از سفیر محترم ایران در یمن خواستیم جای دیگری که از هر نظر مناسب باشد برای ما در نظر گیرند.لذا حتی کمتر از نیم روز در هتل توقف کردیم و آنجا را به سوی منزل جناب آقای فیرورنیا ترک گفتیم، و در طبقه زیرین این منزل تا وقتی که در یمن اقامت داشتیم بسر بردیم که هم مناسب می نمود و هم هزینه کذایی را دربرنداشت.

 

*نمایشگاه آثار خطاطان معاصر در صنعاء

برای اولین بار به همّت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و همکاری سفارت جمهوری اسلامی ایران در یمن در کنار یکی از کتابخانه های عمومی صنعاء نمایشگاهی از آثار خطاطان معاصر ایران دائر شد که آقای فراهانی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران اداره این نمایشگاه را به عهده داشت، و استقبالی که از این نمایشگاه توسط جوانان یمنی به عمل آمده بود جالب به نظر می رسید، و چون خط و خطاطی از پیشرفت مطلوبی در یمن برخوردار نیست، آثار مذکور برای آنها بسیار مطبوع بود و هجوم جوانان یمنی پیرامون جوان ایرانی که قلم نی برای آنان می تراشید و خط نستعلیق را به آنها می آموخت قابل توجه بود.روز پنجشنبه پس از دیداری کوتاه از این نمایشگاه، در صدد بر آمدیم کتابخانه های مهم صنعا را-که حاوی نسخه های خطی هستند شناسایی کنیم.

 

*اقامه نماز جماعت در الجامع الکبیر

به عزم شناسایی و اطلاع از این کتابخانه ها و بویژه کتابخانه الجامع الکبیر که قبلا اطلاعاتی راجع به آن کسب کرده بودیم، به سوی مسجد معروف به الجامع الکبیر شتافتیم و شب جمعه 2/5/71 نماز مغرب را در این مسجد به جماعت و امامت احمد عبد الرزاق رقیحی خواندیم.پس از اقامه نماز با آقای رقیحی، که خود از نویسندگان و مؤلفان فهرست نسخه های خطی مکتبة الأوقاف بالجامع الکبیر است، برای مراجعه به این کتابخانه و کتابخانه های دیگر و تسهیل در کارها برای شناسایی نسخه های نفیس مذاکره نمودیم، قول مساعد داد که در این زمینه با ما همراهی کند.پس از اقامه نماز شماری از مردم که از لباس روحانی ام تشخیص دادند که ایرانی و شیعی هستم، مرا احاطه کرده و هر چه بیشتر خود را نزدیک نموده و مصافحه می کردند و با احساساتی لطیف و معصومانه اظهار می داشتند ما با شما در حبّ و ولاء اهل البیت-علیهم السلام-دارای پیوند و اشتراک هستیم.با آقای رقیحی قرار گذاشتیم شبی دیگر با هم از کتابخانه دیداری داشته باشیم و چون روز جمعه را در پیش داشتیم و کتابخانه تعطیل بود شبی دیگر همراه ایشان وارد کتابخانه الجامع الکبیر شدیم و فقط همین قدر فرصت داشتیم که مصاحف و کتابهای نفیسی را که در ویترینها به نمایش گذاشته بودند دیدار کنیم.ویترینها در وسط مخزن کتابخانه و در طول آن که بسیار زیاد بود امتداد داشت و همگی سرشار از نسخه های کهن و نفیسی بود که شماری از آنها در دنیا بی نظیر می باشند، و با توجه به حفاظی که از ویترینها پرداختند از دستبرد مصون هستند.

 

*مصحف منسوب به امیر المؤمنین علی(علیه السلام)در کتابخانه الجامع الکبیر در سال 1405 ه.ق که تشرف و زیارت خانه خدا برای سومین بار نصیبم گشته بود توسط آقای دکتر آذرشب روزنامه ای به نام المسلمون در اختیارم قرار گرفت که در صفحه چهارم آن تصویر دو صفحه از نسخه خطی مصحفی را منعکس ساختند که در یمن به دست آمده بود.ذیل تصویر نوشته بودند:این همان مصحف نادری است که علی بن ابی طالب به خط خود نگاشت.در این روزنامه اطلاعات مربوط به این مصحف را چنین گزارش کردند:«مصحف نادری که در یمن یافتند و معلوم شد که دستنوشت علی بن ابی طالب-کرم الله وجهه-می باشد.ضمیمه کتب کتابخانه الجامع الکبیر در صنعاء شد.مصحف نادر و نفیسی به خط امام علی [علیه السلام ]و با مرکب سیاه بر روی پوست نگارش شده، در عصری که معمولا مصاحف را بر روی پوست حیوانات می نوشتند و با خط کهن عربی [یعنی کوفی قدیم ]می نگاشتند.این مصحف به همین خط است و از نقطه و اعراب که حرکات حروف را تبیین می کند و نیز از علائم و نشانه هایی که در پایان آیات رسم می گردد مجرد است.یعنی هیچیک از این مشخصات املایی در آن دیده نمی شود، زیرا این مصحف قبل از ابتکار و رواج این گونه مشخصات املایی در پیدایش تزیین مصاحف تحریر شده است، تزیینی که برای نشان دادن پایان آیات و آغاز سورها معمول می باشد.آنگاه در این روزنامه راجع به سرنوشت این مصحف نوشته اند: «رسیدن این مصحف به صنعاء به دوران خلافت امام علی بن ابی طالب [علیه السلام ]همزمان با ولایت و فرمانداری عبد الله بن عباس بر یمن برمی گردد.

کتابخانه الجامع الکبیر در صنعاء حاوی نسخه هایی خطی از قرآن کریم می باشد که تاریخ تحریر شماری از آنها به میان سالهای اول و چهارم هجری و سالهای پس از آن تا عصر حکومت امویها بر می گردد.با شیوه های متنوع خطوط و تزیینات مختلف نگارش شده، به گونه ای که این نسخه های نادر و نفیس صورت زنده و کاملی از کهنترین خطوط عربی و تطور و تنوع اشکال و فرمهای نگارش را برای ما ترسیم می کند.در سال 1971 م به طور تصادفی در الجامع الکبیر اکتشاف مهمی صورت پذیرفت و چهل هزار برگ نوشته های خطی از قرآن کریم به دست آمد.این اکتشاف زمانی به دست داد که وزارت اوقاف یمن در صدد تجدید بنا و بازسازی جناح غربی الجامع الکبیر بر آمد.این قسمت از مسجد از سنگ و گل و کچ بنا شده و دارای سقفی از چوب بود.هنگام ویران کردن آن توده هایی از اوراق مصاحف کهن، که میان سقف چوبین و گل و خاکی که بر روی آن انباشته شده بود، پراکنده و کارگران این جناح مسجد به این اوراق هیچ اهمیتی نمی دادند و ضمن باقیمانده های آوار آنها را همراه زباله ها به این سو و آنسو می انداختند.در نتیجه این میراث باستانی و فرهنگی در معرض آسیب و نابودی قرار داشت تا آنکه مسؤولین الجامع الکبیر در همان سال جلوی این ضایعه بزرگ را گرفتند و به منظور فحص و تتبع و اطلاع از ارزش باستانی این اوراق به جمع آوری و تنظیم آنها همت گماردند و این اوراق پراکنده به صورت دویست و پنجاه مصحف درآمد که ضمن آنها یک مصحف اموی و مصاحف دیگری به قلم شامی و حجازی وجود دارد که از طریق مبادلات حجاج در موسم حج وارد صنعاء شد.مسؤول کتابخانه، که حدود شصت و چهار سال از عمرش می گذرد، مصحف منسوب به امیر المؤمنین علی-ع-را کهنترین نسخه خطی کتابخانه الجامع الکبیر معرفی کرده و می گویند این مصحف را علی-ع-و دو تن از صحابه یکی به نام زید بن ثابت، و دیگری که نامش خوانا نیست نگاشته اند.به هر صورت در سال 1364 ه.ش که در موسم حج در مکه و یا مدینه بسر می بردم آرزو می کردم وسیله ای فراهم گردد تا این مصحف را از نزدیک ببینم و سرانجام این آرزو در سال 1371، شب شنبه سوم مرداد برآورده شد، و این مصحف را از نزدیک رؤیت کردم و این رؤیت همراه با آقای رقیحی، امام مسجد الجامع الکبیر، دست داد.در کنار این مصحف که میان ویترین قرار داشت مدتی درنگ کردم و با مشاهداتی که از نسخه های کهن قرآنی در کتابخانه های مختلف چند کشور شرقی و غربی داشتم و تجربیاتی را که در این زمینه کسب کرده به نظرم رسید نباید این مصحف از نوشته های نیمه نخست سده اول هجری، یعنی به خط امیر المؤمنین علی-ع-و یا زید بن ثابت و یا صحابی دیگر باشد.البته مصحفی کهن و بسیار قدیم و نفیس می باشد که اگر چه کامل نیست؛ ولی معظم آیات و سور قرآن کریم را دارا است و نظیر آن در مصر وجود دارد و احتمالا هر دو مربوط به قرن دوم هجری است و مصحف موجود در مصر نیز مانند همین مصحف از هر گونه مشخصات املایی مجرد و عاری است.

اینجانب در کتاب پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، ضمن تصویرهای 44 تا 59، عکس و تصویر نمونه هایی از مصاحف مربوط به سده دوم هجری را ارائه کرده ام که تصویر صفحه ای از مصحف موجود در خانه هنر قاهره است.در سال 1354 برای دیدار از مصاحفی که از کشورهای مختلف در موزه بریتانیا به معرض نمایش گذاشتند به انگلستان سفر کردم و دو روز به بررسی مصاحف کهنی پرداختم که به قرن دوم تا دهم هجری مربوط می شد.در میان این نسخه ها-که برای نمایش از کشورهای مختلف به عاریت گرفته بودند تا در جشنواره جهان اسلام در لندن آنها را در معرض دید قرار دهند-برگی از مصحفی را که آیاتی از سوره نور در پشت و روی آن نوشته شده بود رؤیت کردم که با خط مایل کوفی تحریر شده و از کهنترین مصاحفی به شما می رفت که در این موزه آنها را در معرض نمایش قرار دادند.در سفر مطالعاتی دیگری که به سال 1368 به ایتالیا داشتم در کتابخانه واتیکان از سرپرست آن سراغ 74 برگ قرآن را گرفتم که همگی آنها به خط کوفی بر روی پوست نگارش شده بود.ظاهرا چون اطلاع کافی در این زمینه نداشت گرفتار تردید بود، به قاطعیت گفتم این اوراق در این کتابخانه وجود دارد و همگی به خط کوفی و بر روی پوست تحریر شده و «جئورجیولیوی دیلاویدا»برای آنها فهرستی نوشته و این فهرست به چاپ رسیده است.رئیس کتابخانه، که خود اسقف و از دانشمندان و آشنا به چند زبان بود، همتی کرد و سرانجام این فهرست را بر ما آورده که در آنها تصویرهای اوراق قرآنها دیده می شد و بالاخره معذرت خواست و فهرست نسخه های خطی و نیز فهرست 74 برگ قرآن موجود در کتابخانه واتیکان همراه با فهرست نسخه های خطی مذهبی این کتابخانه را به اینجانب اهدا کرد.پس از مشاهده تصاویر اوراق قرآن در کتابخانه واتیکان و رؤیت اوراقی از قرآن در موزه بریتانیا و سرانجام مشاهده نمونه های فراوانی از مصاحف کهن در دو کتابخانه یمن، مکتبة الأوقاف بالجامع الکبیر(المکتبة الشرقیه)و المکتبة الغربیة به این نتیجه رسیدم که اوراق مصاحف موجود واتیکان و موزه بریتانیا و شاید مراکز دیگر، از یمن به سرقت رفته باشد؛چرا که باقیمانده هایی از این مصاحف هم اکنون در یمن وجود دارد و پیداست که اوراق مختلفی از قرآن که در کتابخانه ها و موزه های غرب راه یافته اجزائی از مصاحفی است که در یمن و سایر ممالک اسلامی وجود دارد.ضمن بازدید مصحف منسوب به امیر المؤمنین علی-ع-که در کتابخانه الجامع الکبیر نگاهداری می شود به آقای رقیحی گفتم بسیار بعید به نظر می رسد این مصحف از آن علی-ع-و زید بن ثابت و صحابی دیگر باشد.ایشان نیز استنباط بنده را تأیید کردند.در میان ویترینهای کتابخانه مذکور نسخه ای از الکتاب سیبویه به خط کوفی بر روی پوست جلب نظر می کرد که از نفائس مخطوطات به شمار می رود.

 

*دیدار با احمد بن محمد شامی از علمای زیدیه یمن

 ساعت 9 شب شنبه 2/5/71 این دانشمند را دیدار کردیم.او از جریاناتی که در یمن حاکم است شکوه می کرد و به خاطر نفوذ وهّابیها در حکومت و دولت و آموزش و پرورش یمن افسرده خاطر بود و می گفت:سعودیها از تبلیغات سوء علیه شیعه یمن هیچگونه دریغی را روا نمی دارند، و در یکی از کتابهایی که منتشر کرده اند هتّاکی نسبت به شیعه را به جایی رساندند که نوشته اند:«به جای گریه بر امام حسین [علیه السلام ]برای او استغفار کنید».آنگاه از همبستگیها و وجوه اشتراکی که میان زیدیه و امامیه وجود دارد سخن گفته و از کتابی به نام روضة المشتاک فیما بین الزیدیة و الإمامیة من الاشتراک یاد کرد.

 

*ملاقات با ابراهیم وزیر

ساعت ده و نیم صبح روز شنبه 3/5/71 با آقای ابراهیم بن محمد وزیر، از علما و نویسندگان زیدیه و مدیر روزنامه البلاغ، دیداری نسبتا دراز مدت داشتیم که تا ظهر ادامه یافت.

ابراهیم وزیر که جوانتر و شادابتر از سایر علما به نظر می رسید، می گفت:قبلا با اخوان المسلمین همکاری داشته و چون نابسامانیهایی در آن پدید آمد او و عبد المجید زندانی(از علماء برجسته سنی یمن)از این حزب مستعفی شدند.او می گفت سعی حکومت و دولت بر آن است که زیدیه را به خمول و انزوا سوق دهد تا مسأله امامت تقویت نشود و دردسری برای حکومت پدید نیاید؛ چون حکومت نگران آن است که چنانچه زیدیه سربلند کنند قدرت را از دست دولتمردان بربایند.می گفت:بدین منظور که زیدیه دچار ضعف و انزوا نگردد باید از تأیید و تقویت حکومت و دولت برخوردار باشد.برای رسیدن به این هدف ضرورت دارد به اجتهاد روی آورند و تحولی در اجتهاد به هم رسانند و در میان شرایط ده گانه برای امامت زیدیه، شرط هاشمی بودن امام را از رهگذر اجتهاد و به مدد ادلّه حذف کنند؛زیرا این شرط موجب نگرانی مسؤولان دولتی است که مبادا اوضاع پریشان گذشته تجدید شود و حکومت را از دست مسؤولین فعلی بربایند؛چون آنانکه فعلا در رأس حکومت قرار دارند هاشمی نیستند.راجع به جمود زیدیه و طرز تفکر بسته آنها شکوه زیادی داشت، از آن جمله از گذشته شواهدی ذکر می کرد که امام یحیی(المتوکل علی الله)مانند سعودیها-که عنوان «المملکه العربیه السعودیة»بر عربستان و سرزمین مسلمین نهادند-او نیز عنوان«المملکة المتوکلیه الیمنیه»را برای یمن انتخاب کرد که حاکی از تقلید کورکورانه پاره ای از زیدیه و آزاد فکر نکردن آنها است.

همین جمود فکری باعث گشت زیدیه در یمن تضعیف شوند. می گفت:قبلا امام جماعت مسجد شوکانی بود؛لکن چون فردی فعال و لایق و کاردان بود از طرف عوامل سعودی و تأیید دولت برای اقامه جماعت در این مسجد موانعی ایجاد می کردند و در مسجد را به روی او می بستند و بالاخره ناگزیرش ساختند که این مسجد را ترک گوید و در مسجد دیگری که شیخ عباس حمود المؤید نائی مفتی صنعا در آن امامت می کرد به اقامه جماعت مشغول گردد.

با شناختی که از اردن با جناب مؤید به هم رساندیم فهمیدیم که ابراهیم وزیر به چه نکته ای اشاره دارد:وهّابیها در یمن سخت فعال هستند و از نظر مالی پر توان می باشند.میان وهابیها و زیدیه هیچ گونه رابطه انس و آشتی را نمی توان جستجو کرد.تقویت زیدیه به تضعیف وهابیت در یمن بارور می شود.آقای ابراهیم وزیر یک عالم با نشاط و فعّال و نستوه و نویسنده ای کارآمد، در مسجدی نامور و مورد توجه مردم می تواند خطری برای وهابیت باشد؛لذا به تدریج عذر او را از این مسجد خواستند و فرد دیگری را که می شناختیم بسیار بسیط و ساده و بی حال و فاقد حزم و دوراندیشی است جانشین او در چنان مسجدی ساختند، مؤید را به عنوان امام مسجد شوکانی منصوب کردند.ابراهیم وزیر طوماری با امضاهای زیادی به ما نشان داد مبنی بر اینکه علماء و مردم درخواست کردند که او به مسجد شوکانی باز گردد که تاکنون این خواسته عملی نشداشکال مطلب در این است که امامت مسجد و سائر شؤون دینی و مناصب مذهبی صد در صد زیر نظر دولت و حکومت است و هیچ بعد مردمی در این مناصب جلب نظر نمی کند.و این جریان که محافل مذهبی و مناصب دینی را متکی به دولت و حکومت می سازد خطری است که جامعه آزاد اسلامی را در یمن و سایر ممالک تهدید می کند.ابراهیم وزیر روزنامه ای را اداره می کند که البلاغ نام دارد. روزنامه ای نسبتا وزین با مقالات علمی و فرهنگی و سیاسی که میان روزنامه هایی که دیدیم آبرومندتر و سنگین تر از بسیاری از آنها به نظر می رسید.یکی از بزرگترین و غنی ترین کتابفروشیهای صنعاء به نام دار الحکمة توسط یکی از فرزندان او اداره می شود که ما دوبار از این کتابفروشی دیداری داشتیم.ابراهیم وزیر از طرفداران سر سخت تقریب مذاهب اسلامی است و در این باره مقالاتی نیز در روزنامه«البلاغ»دارد که طی آنها کوشیده است تقریب میان مذاهب اسلامی را بسیار موجه و ضروری اعلام کند.

 

*ملاقات بار رئیس حزب التجمع

حدود ساعت 10 صبح روز دوشنبه 5/5/71 وعده ملاقات با آقای آنسی، رئیس حزب التجمع الیمنی للإصلاح، داشتیم، پس از آنکه توسط دستیار ایشان از ما پذیرایی به عمل آمد ملاقات با نامبرده سر رسید.البته ایشان-بر خلاف رجالی که گزارش کوتاه دیدار آنها به عرض رسید و همگی شیعه زیدی هستند-سنی می باشند.

با همه رجالی که از زیدیه ملاقات داشتیم خود و اطرافیانشان انقلاب اسلامی ایران و مقام معظم رهبری را تأیید می کردند.اگرچه آقای آنسی ضمن گفتگوهایش طعنی بر انقلاب اسلامی نداشت، اما یکی از دستیاران ایشان نمی خواست ما دست خالی برگردیم و نیش و نوشهایی به هم می بافت.آقای آنسی همانگونه که قبلا شنیده بودیم، یادآور شده هفتصد معهد(مرکز و کانون آموزش و پرورش)و هشتصد مرکز تحفیظ قرآن را تأسیس کردند.

قبلا درباره این معاهد اطلاع یافتیم که دولت یمن سالیانه یک میلیارد و سیصد میلیون ریال یمنی-که تقریبا هر ریال یمنی معادل با پنجاه ریال ایرانی است-بودجه صرف می کند و دولت عربستان مبلغی بیش از این مقدار به این معاهد که در اختیار اهل تسنن قرار دارد کمک می رساند.در پایان جلسه یادآور شدم اختلافی که میان اهل سنت و شیعه به خصومت و بغض آنها نسبت به یکدیگر در طول تاریخ منجر شده و می شود یا ناشی از تعصب است و یا از بی خبری ما نسبت به یکدیگر مایه می گیرد؛چرا نباید از طریق تعارف به تألف برسیم، علاوه بر این عوامل که خودمان بدانها دامن می زنیم دشمنان اسلام را نباید نادیده بگیریم که آنها منافع خود را ایجاد تفرقه میان مسلمین می بینند و با تجمع و همبستگی مسلمین سخت مبارزه می کنند.

 

*نشستی کوتاه با رئیس دانشگاه صنعاء

روز سه شنبه 6/5/71-که به کتابخانه راهم ندادند-حدود نیم ساعت با آقای دکتر عبد العزیز مقالح رئیس دانشگاه صنعاء نشستی داشتیم.در میان علما و رجال زیدیه فردی باوقارتر و متین تر و لطیف تر از او ندیدیم.وی اظهار می داشت پدرش در نجف درس می خواند و مذهب اثنی عشری را پذیرا گشت و بیست سال به خاطر مبارزاتش در زندان بسر برد و در 1977 م از دنیا رفت.عبد العزیز مقالح در قاهره تحصیل کرده و دو سال نزد دکتر یحیی الخشاب استاد کرسی زبان فارسی دانشگاه قاهره این زبان را می آموخت و اشعار عطار و رودکی را نزد او خواند و می گفت: عطار موقعیتی به سان متنبی دارد؟!ایشان اظهار می داشت زبان فارسی را می فهمد، لکن نمی تواند با این زبان تکلم کند.دانشگاه صنعاء پنجاه و پنجهزار دانشجو و هزار استاد دارد که آقای عبد العزیز مقالح اظهار امیدواری می کرد در سال آینده شمار دانشجویان به هفتاد هزار نفر بالغ گردد.ایشان در یکی از اظهاراتشان حکومت عربستان را زیان آورتر از اسرائیل برای دنیای اسلام خاطرنشان کرده بود.نامبرده یکی از روزها هیأت را به ناهار دعوت کرد که خود به علت گرفتاری نتوانست در آن شرکت کند و در نتیجه معاونان ایشان پذیرای ما در این میهمانی بودند.

 

*ملاقات با عبد الله محمد حبشی

دو شب برای اطّلاع از فعالیتهای علمی آقای عبد الله محمد حبشی(یکی از مؤلفان فهرست مخطوطات مکتبة الجامع الکبیر و از نویسندگان پر کار و تلاش زیدیه یمن)به دیدارش رفتیم.این مرد عالم که جوانتر از سایر علمای زیدیه مقیم صنعاء است؛لکن دارای آثار علمی بیشتری می باشد اظهار می داشت تاکنون بیش از سی کتاب تألیف و تحقیق و تصحیح کرده است.

سادگی و اخلاق و بی ریایی او کم نظیر است و بسیار مخلصانه و بی پیرایه با فعالیتی خستگی ناپذیر سرگرم تحقیق و پژوهش است.و زندگانی ساده و فقیرانه و برخورد پاک و معصومانه این دانشمند پرکار همه ما را سخت تحت تأثیر قرار داد که همگی ما در درون خود ارادتی بی شائبه نسبت به او احساس می کردیم.

هر دو بار در کتابخانه خود، که ظاهرا تنها اتاق پذیرایی و عاری از تشریفات بود، از ما پذیرایی به عمل آورد، در آپارتمانی در طبقه چهارم بدون آسانسور و بسیار کوچک و در عین حال مخروبه که بر مراتب تأثر ما می افزود.

قبلا ضمن دیداری که از علمای صنعا داشتیم راجع به ابو العباس احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقده و کتاب رجال و سائر آثار او سؤال می کردیم؛لکن گویا هیچکدام از آنها زیدی نیستند و از این عالم زیدی جارودی کمترین اطلاع در اختیار ندارند.هر عالمی را که دیدار می کردیم اینجانب راجع به ابن عقده و آثارش می پرسیدم و بی اطلاعی علماء زیدیه چون عقده ای مرا می آزرد.در دیدار نخست با آقای حبشی مقدار زیادی از فرصت ما به بحث و گفتگو درباره ابن عقده مصروف گشت.ایشان اطلاع نسبتا خوبی از احوال ابن عقده داشتند، ولی نسبت به آثار او اظهار بی اطلاعی می کردند و می گفت تاکنون از او اثری نیافتم. خوشبختانه احساس کردیم کسی که می تواند طی فرصتهای طولانی و با حوصله کافی راجع به ابن عقده در یمن بکاود همین دانشمندان پرکار و مخلص است.لذا به او گفتیم اطلاعات او درباره ابن عقده از چه منابعی سرچشمه می گیرد؟اظهار داشت تاریخ بغداد خطیب بغدادی که در حدود صد مورد از ابن عقده به مناسباتی یاد کرده است؛بنده منابع دیگری از فریقین را که یکدست راجع به ابن عقده گفتگو کرده اند به وی خاطرنشان ساختم؛از آن جمله یادآور شدم که در میزان الاعتدال حدود دو صفحه در اختیار ترجمه احوال ابن عقده قرار دارد؛ایشان این کتاب را آوردند و موضعی را که ترجمه احوال ابن عقده در این کتاب آمده بود به ایشان نشان دادم و نیز منابعی دیگر را یاد کردم و با پافشاری و اصرار فراوان از او که شیفته تحقیق و تتبع است خواستم از پی یافتن آثار ابن عقده و بویژه کتاب رجال او در میان نسخه های خطی موجود در کتابخانه های عمومی و شخصی یمن به تفحص بپردازد، او قول داد پیگیری کند.

برای ما عجیب می نمود که می دیدم از لابلای دهها کتاب که در کتابخانه نسبتا کوچک او همانند آجر بر روی هم انباشته بود کتابهای مورد نظر ما را بسرعت پیدا می کرده و بیرون می کشید.شمار زیادی از کتابهای آقای حبشی به علت عدم گنجایش قفسه ها و کوچک بودن کتابخانه شان بر روی زمین روی هم چیده شده بود و از جهت پیدا کردن کتابها در لابلای این توده متراکم کتاب هیچگونه احساس دشواری نمی شود.

بار دوم نیز سفارش کردیم در صورت برخورد با آثار ابن عقده از طریق سفارت جمهوری اسلامی ایران در یمن دفتر مقام معظّم رهبری را در جریان قرار دهند.واقعا محضر این عالم بزرگوار برای ما بسیار مغتنم می نمود، لذا با اینکه تصمیم نداشتیم زیاد درنگ کنیم خلوص و صفا و اطلاعات علمی او ما را بر آن داشت که مجالست با او را طولانی تر سازیم.می گفت:این کتابخانه من است به هر کتاب نیاز دارید بردارید با خود ببرید، و سرانجام پاره ای از کتابها را که حتی از آثار خود او نبوده با اصرار زیاد به ما اهداء کرد، از آن جمله تصویر دو کتاب یکی به نام بلوغ الأمل فی الأذان علی خیر العمل از سراج الدین بن عز الدین بن حسن عدلان که به سال 1412 ق آن را به پایان برده است، و دیگر کتابی در شعائر و متفردات شیعه از همین مؤلف که آن را در 1409 ق تألیف کرده است. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان