پیکار پیروز مرجعیت شیعه علیه استعمار انگلیس

میرزا محمد تقی حائری شیرازی در سال ۱۲۷۰ قمری در شیراز به دنیا آمد. وی از علمای بزرگ روحانی، وارسته و شایسته عالم تشیّع بود که پس از درگذشت آیة الله سیدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی، در سال ۱۳۳۷ قمری، مرجع تقلید شیعیان گردید

آیة الله میرزای شیرازی (دوم)

ولادت تا مرجعیت

میرزا محمد تقی حائری شیرازی در سال 1270 قمری در شیراز به دنیا آمد. وی از علمای بزرگ روحانی، وارسته و شایسته عالم تشیّع بود که پس از درگذشت آیة الله سیدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی، در سال 1337 قمری، مرجع تقلید شیعیان گردید. او همچنین از شاگردان آیة الله میرزا محمدحسن شیرازی و فاضل اردکانی بود و پس از درگذشت استادش، وی حوزه درس او را در سامرّاء اداره کرد و به تدریس پرداخت؛ آن گاه به کاظمین رفت و در آن جا نیز حوزه درس ترتیب داد و پس از آن چندی در کربلا و سپس به نجف اشرف رفت و ریاست حوزه علمیه به وی واگذار گردید.(1)

مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی در شرح حال میرزای شیرازی (دوم) می نویسد: «... میرزا محمد تقی حائری شیرازی، پیشوای انقلاب عراق و نخستین بر افروزنده شعله آن شورش و جنبش، از بزرگ ترین عالمان و مجتهدان عصر خود بود. او یکی از مشهورترین چهره های شناخته شده در علم و تقوا و غیرت شهامت دینی بود... وی وظیفه سنگین و مسؤولیت تعهد شگرف خود را با انجام تکالیف سنگین مرجعیت و رهبری عالم تشیع در نهایت ایمان و صداقت و شجاعت انجام داد و در همین مسیر و جهت به رهبری قیام و صدور فتواهای انقلابی و درس گفتن و تربیت دانش پژوهان دیگر پرداخت.»

مرحوم شیخ آقا بزرگ از قول مرحوم سیدحسن صدر در کتاب تکمله می نویسد: «بیست سال با وی معاشرت داشتم. در این مدت حتی یک لغزش و خلاف از او ندیده و یک روش ناپسند مستهجن از او مشاهده نکردم. دوازده سال با او هم بحث بودم و همواره نظرهای دقیق و افکار عمیق و یادآوری های علمی و ارزنده ای از او می شنیدم و استفاده می بردم....» شیخ آقابزرگ به دنبال این نقل می نویسد: «من خودم مدت 8 سال در درس آیة الله شیرازی شرکت داشتم و صحّت گفتار مرحوم صدر را مشاهده کردم.»(2)

صاحب ریحانة الادب در شرح حال مرحوم میرزای شیرازی می نویسد: «میرزا محمدتقی شیرازی، از فحول علمای امامیه عصر ما و عالمی عامل، فاضل، کامل، عابد، زاهد، متقی، مجتهد اصولی، ادیب بارع، از تلامذه فاضل اردکانی و حاج میرزا محمدحسن شیرازی؛ شعر خوب و طرفه نیز می گفته، بعد از وفات استاد معظّم شیرازی خود در سامرّاء متصدی اداره حوزه علمیه و تدریس بوده و اخیرا به نجف اشرف رفته و مرجع استفاده فحول و ریاست علمیه فرقه محقّه نوعا بدو منتهی و مرجع تقلید اکثر شیعیان بوده و از تألیفات و آثار قلمی اوست:

1. شرح یا حاشیه مکاسب شیخ مرتضی انصاری که در تهران چاپ شده؛

2. شرح منظومه رضاعیه سید صدرالدین عاملی؛

3. القصائد الفاخره فی مدح العترة الطاهره(3) که دیوان شعری است به فارسی؛

4. رساله صلاة الجمعه؛

5. رسالة الخلل.»(4)

فعالیت های سیاسی

مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی (دوم) پرورده مکتب سامرّائی استادش، میرزای بزرگ شیرازی، صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو بود که در کنار همرزمش، آیة الله آخوند خراسانی، با استبداد خود کامگان حکّام درون کشورهای اسلامی و سلطه اجانب به مبارزه برخاستند.

مرحوم میرزای شیرازی علاوه بر رهبری انقلاب اسلامی 1920 عراق علیه متجاوزان انگلیس، در جریان حوادث ایران بود و با قرار داد ننگین 1919 وثوق الدوله مخالفت نمود. سرپرسی کاکس، عامل انگلیسی از اواخر سال 1918 در تهران کوشش می کرد تا قرارداد مزبور را فیما بین دولت وثوق الدوله و انگلیس منعقد کند. او پس از 9 ماه تلاش، آن را عملی ساخت. ایرانیان مقیم کربلا از این جریان با خبر گشته، به آیة الله شیرازی شکایت کردند. وی در 11 آوریل 1919 در نامه ای به وثوق الدوله خواهان لغو آن معاهده ننگین شد. این نامه مورد تأیید و امضای آیة الله شریعت اصفهانی و سیداسماعیل صدر نیز قرار گرفت، ولی وثوق الدوله به آن بی اعتنایی کرد و معاهده را امضا نمود(5) که مورد خشم و نفرت قاطبه ملت هوشمند ایران قرار گرفت.

مرحوم شیرازی علاوه بر مقامات بلند علمی و افتا، با مردم در ارتباط بود و با رنج و مصایب زندگی آنان همراهی کرد. وی برای مصالح عالیه جهان اسلام و به ویژه مردم مسلمان عراق می کوشید و در مقابل مطامع غربیان ایستادگی کرد. مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی در این باره می نویسد: «باید بگویم مقام والای مرجعیت و گرفتاری های بسیار (گرفتاری های مربوط به حوزه طلاّب، امور درسی و تحقیقی...) این فقیه بزرگ را از رسیدگی به مسائل طبقات گوناگون مردم باز نداشته بود. او همواره می کوشید تا از وقت پر خویش، فرصت هایی به دست آرد و با خویشتن خلوت کند و درباره مصالح جامعه و امور مردم بیندیشد. در نتیجه همین آگاهی و اندیشه بود که به اقدام های عظیم اجتماعی دست یازید.»(6)

نجف، که از دیرباز به خاطر حضور عالمان و فقیهان متعهد شیعی، مرکز تجمع افکار سیاسیون آزادی خواه عراق و محل مشورت و رایزنی زعمای مسلّح عشایر و انجمن های سیاسی گردیده بود، به خوبی در برابر اشغالگران انگلیس در آغاز جنگ جهانی ایستاد و مردم عراق در سال 1920 م / 1337 ه . ق به رهبری مرجع بزرگ، میرزا محمدتقی شیرازی، و همکاری سایر علما، از جمله آیة الله شیخ الشریعه اصفهانی دست به انقلاب زد و به همین دلیل، انگلیس پس از اشغال عراق، پیش از هر کاری به نجف رفت تا آن شهر را به سازش بکشاند و برای این مقصود کوشش بسیار کرد...(7)

شیخ آقابزرگ تهرانی در شرح زحمات این عالم بزرگ در مقابله با اشغالگران می نویسد: «از آن جمله موضع گیری با عظمت وی بود در برابر دولت انگلیس، در واقعه شورش عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم و امر به دفاع و صدور آن فتوای پر اهمیت که عراق را زیر و رو کرد. و این به خاطر عظمت او بود در جامعه و جایی که در دل ها داشت.»(8)

نقش میرزای شیرای در انقلاب اسلامی 1920 عراق علیه اشغالگران

شکست دولت آلمان در جنگ بین الملل اول موجب در هم شکستن دولت عثمانی شد و دولت های انگلیس و فرانسه در صدد تصرف متصرفات عثمانی برآمدند. بدین روی، فرانسه لبنان را به قیمومت خود در آورد و دولت انگلیس هم عراق و فلسطین را به چنگ آورد.

آن ها به بهانه جلوگیری از نفوذ آلمانی ها و رهاسازی مردم از سلطه عثمانی ها وارد عراق شدند و در تاریخ 7 اکتبر 1918، یعنی پس از پایان جنگ جهانی اول، بیانیه انگلیس و فرانسه منتشر شد که طبق آن تصریح گردید: هدفی که موجب ورود فرانسه و انگلیس در جنگ علیه آلمان در خاورمیانه شده است جلوگیری از طمع ورزی آلمان، و آزاد ساختن نهایی ملت هایی است که مدت ها زیر سلطه و بردگی ترک های عثمانی بوده اند، و همچنین تأسیس حکومت های ملّی که متّکی به میل و اراده ساکنان اصلی این مناطق و اختیار آنان باشد.

بدین سان انگلیسی ها می خواستند مردم را آرام سازند تا در برابر اشغالگران مقاومت ننمایند. ولی گذشت زمان نشان داد که این وعده ها چیزی جز فریب و بهانه استیلای استعمار انگلیس بر ملت عراق، و جزئی از سیاست توسعه طلبی این دولت استعماری بر مشرق زمین نبوده است. به هر حال، با پایان یافتن جنگ اول جهانی، عراق تحت سیطره انگلیس قرار گرفت و وابسته به حکومت مستعمره هند شد.

سرپرسی کاکس، که از شخصیت های با تجربه استعمار انگلیس بود، به عنوان حاکم سیاسی عراق تعیین گردید و کلیه اختیارات قانون گذاری و اجرایی از سوی دولت انگلیس به او واگذار شد.(9) گفته می شود: استعمار انگلیس همان زمان ملت عراق را مجبور کرده بود تا نماینده دولت بریتانیا، سرپرسی کاکس، را به عنوان رئیس حکومت عراق بپذیرند و از او فرمان برداری و اطاعت کنند. از این رو، مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی پیش از فتوای جهاد، فتوای دیگری داده بود مبنی بر این که انتخاب غیر مسلمان جایز نیست. در این فتوا آمده است: «اِنّ المُسلِمَ لایَجوُزُ لَهُ اَنْ یختارَ غیرَ المسلمِ حاکِما.» (محمدتقی الحائری الشیرازی)(10)

کاکس در آوریل 1918 به عنوان وزیر مختار انگلیس به تهران منتقل شد و در صدد تهیه و تحمیل قرار داد 1919 وثوق الدوله برآمد و جای او را در عراق آرنولد ویلسون گرفت. این شخص با کوشش های فراوان توانست تشکیلات اداری منظمی در عراق ایجاد کند، ولی اشکال کار او این بود که پختگی سیاسی سرپرسی کاکس را نداشت و روحیه نظامی در او قوی تر بود.(11) به همین دلیل، حکومت انگلیس در تابستان سال 1919 در صدد باز گرداندن کاکس به عراق برآمد، ولی چون هنوز کاکس دست اندر کار قرارداد وثوق الدوله در تهران بود، انتقال او به عراق به تأخیر افتاد.

علمای شیعه در ایجاد انقلاب 1920 عراق علیه اشغالگران انگلیس نقش بنیادی داشتند. در زمان حیات و مرجعیت آیة الله سید محمدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی، و در زمان اشغال عراق به وسیله انگلیسی ها، وی فتوایی بر جهاد علیه انگلیسی ها صادر کرد و فرزند خود را به جنگ فرستاد. مرحوم آیة الله یزدی در سال 1919 درگذشت و مرجعیت تام تقلید شیعیان به عهده مرحوم آیة الله محمد تقی شیرازی سپرده شد.

همچنین ویلسون شخصا در سال 1919 برای دیدار با آیة الله شیرازی به کربلا رفت و چون زبان فارسی را به خوبی تکلّم می کرد، در صدد رشوه دادن برآمد و از آیة الله شیرازی تقاضا کرد که شخصی را به جای کلیددار و متولّی سامرّاء که سنّی است، از میان شیعیان تعیین کند؛ ولی آیة الله شیرازی بدون درنگ به او پاسخ داد: «کلیددار سامرّاء شخص بسیار خوبی است و من موافق عزل او نیستم.»

ویلسون، مأیوس شد و موضوع بحث را تغییر داد و شروع به بحث در زمینه قرارداد وثوق الدوله نمود، و فواید قراردادی را که سرپرسی کاکس در صدد تنظیم آن بود برای مردم ایران بر شمرد و از آیة الله انتظار داشت که او را تأیید کند؛ ولی آیة الله جواب داد: «ما در عراق هستیم و از عراق حرف می زنیم، مردم ایران به شؤون زندگی خود آشناتر هستند و در این شرایط صحیح نیست که ما دخالتی در کار مردم ایران بکنیم.»

سپس ویلسون موضوع بحث را به حوادث جنوب ایران و جنگ های مردم و قبایل جنوب با قشون انگلیس کشاند، و از آیة الله میرزای شیرازی درخواست کرد که به جلوگیری از خون ریزی و متوقف شدن جنگ فتوا دهد. ولی باز هم مرحوم شیرازی پاسخ داد: «بر من جایز نیست که نسبت به چیزی که نمی دانم فتوی دهم، بخصوص که مردم ایران حکومتی دارند که بر احوال آن ها آشناتر است.»

این مذاکرات موجب یأس کامل ویلسون شد و انگلیسی ها متوجه شدند نمی توانند روی آیة الله میرزای شیرازی تأثیرو نفوذی داشته باشند.

درباره چگونگی آغاز مبارزات ضد انگلیسی مردم عراق به رهبری میرزای شیرازی در تاریخ آمده است: قرارداد «سان رمو» در 25 آوریل 1920 در اروپا اعلام شد و طبق آن، مقرّر گردید که عراق و فلسطین تحت قیمومت انگلیس، و سوریه و لبنان تحت قیمومت فرانسه باشند. این مقررات در یکم می1920 به ویلسون ابلاغ گردید و آن را در عراق اعلان نمود و اعلامیه ای نیز صادر کرد که مردم را در خصوص معنای «قیمومت» آماده سازد.

این بیانیه به «هدف شرافتمندانه، که بریتانیا در قیمومت خود بر عراق تعقیب می کند، اشاره می کند و سپس به بدبختی ها و مصایبی که عراق در طول تاریخ با آن مواجه بوده است و این که دولت بریتانیا قبول کرده است که عراق را به سوی نفع و خیر هدایت و رهبری کند»، تصریح می نماید.(12)

آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی از مخالفان سرسخت قیمومت انگلیس بر عراق بود و همیشه ظلم های استعمار انگلیس را در هند و سایر نقاط جهان تبلیغ می کرد. در هنگامی که انگلیسی ها می خواستند نقشه قیمومت را اجرا کنند، صریحا علیه این نقشه شوم فتوا صادر کرد و این امر تحوّلی در جریان سیاسی عراق به ضرر انگلیسی ها محسوب می شود. میرزای شیرازی در این فتوا فرمود: هیچ یک از مسلمانان حق ندارند فرد غیرمسلمانی را برای حکومت و سلطنت بر مسلمانان برگزینند.

هفده تن از علمای کربلا نیز به عنوان حمایت، این فتوا را امضا و تأیید کردند و نسخه هایی از آن به سایر شهرها و مناطق عشایری فرات ارسال شد و از مردم دعوت گردید تا با اتحاد و همدلی تقاضای استقلال داشته باشند. به دنبال این فتوای تاریخی آیة الله شیرازی، روز 4 شوّال 1338، مصادف با 21 ژوئن 1920 هزاران نفر از عشایر و مردم کربلا در صحن حضرت سیدالشهداء7 اجتماع کردند و آیة الله شیخ محمد خالص زاده خطبه شورانگیزی ایراد کرد و اظهار داشت: وقتی رؤسای اسلام، مثل آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی و آیة الله شیخ مهدی خالصی، که از نظر جسمی از همه ضعیف تر هستند، با عزم راسخ و ایمان صادق در راه جهاد قدم گذاشته اند، چگونه ما می توانیم از بذل جان خود در راه این نهضت دریغ کنیم؟!

این اجتماع و تظاهرات موجب شد حاکم سیاسی کربلا به نام محمدخان بهادر بهبهانی که از سوی انگلیسی ها گماشته شده بود، نامه ای به ویلسون عامل سیاسی انگلیس در عراق ارسال و وضعیت بحرانی کربلا را گوشزد کند و از او درخواست اتخاذ تصمیم فوری برای جلوگیری از نهضت نماید. ویلسون نیز ماژربولی را با نیروهایی که مجهّز به زرهپوش و مسلسل و توپ بودند به کربلا فرستاد. او شهر کربلا را در روز یکشنبه، 5 شوّال 1338 محاصره کرد و اعلام داشت که هدف او فقط این است که 14 نفر از رؤسای شهر خود را به نیروهای انگلیس تسلیم کنند.(13)

لازم به یاداوری است که مرحوم میرزای شیرازی پس از آن که زمینه آگاهی را در مردم پدید آورد و فتواهای مقدّماتی را صادر کرد، نظر به اهمیت موضوع، برای مشاوره، رایزنی و انتخاب تصمیم مناسب در برابر شیطنت انگلیسی ها، دست به تشکیل محفل سرّی زد که از جمله اعضای آن عبارت بودند از: شیخ مهدی خالصی، سید ابوالقاسم کاشانی و سید هبة الدین شهرستانی. این اجتماعات سرّی میان روحانیان نجف و رؤسای عشایر فرات نیز پی گرفته شدند.(14)

آیة الله شیرازی، که از محاصره شهر کربلا و ورود نیروهای نظامی انگلیس مطّلع شد، از فرمانده انگلیسی خواست تا برای حل مسالمت آمیز قضیه، پیش از این که خطایی مرتکب شود واوضاع را بحرانی تر کند، نزد او بیاید؛ ولی فرمانده انگلیسی در جواب، نامه زیر را نوشت: حضرت العلّامة المجتهد الاکبر آیة الله المیرزا محمدتقی الشیرازی دام علاه بعد از تقدیم مراسم تحیّت و سلام، به عرض آن حضرت می رسانیم که بخشی از نیروهای ما به این منطقه وارد شده است تا امنیت را حفظ کند و عده ای از اشرار را که قصد افساد و غارت اموال و ایجاد رعب در قلوب مردم نمایند، دستگیر کند. نیروهای ما متعرض افراد صالح و درست کار نمی شوند. ما امیدواریم که شما از این مسأله مطّلع شوید تا رعب و اضطراب از شما برطرف شود و در خاتمه، احترامات فائقه به حضورتان تقدیم می کنیم. (حاکم حلّه ماژر بولی)(15)

اخطار به تهدید انگلیسی های اشغالگر

وقتی این نامه به آیة الله شیرازی رسید، در پاسخ ماژر بولی، او را به راه عقل و صلاح دعوت کرد؛ شاید بتواند از این راه انگلیسی ها را از مقاصد شوم خود منصرف سازد. در این پاسخنامه آیة الله آمده است:

به حاکم سیاسی حلّه ماژر بولی هداه الله

نامه شما را خواندیم و بی نهایت از مضمون آن متعجب شدیم؛ زیرا ارسال نیروهای نظامی به طرف مردمی که حقوق مشروع و ضروری خود را مطالبه می کنند، از امور غیر معقول است و با اصول عدل و منطق به هیچ وجه از وجوه منطبق نیست، و احتمال دارد اشخاصی که قصد بهره برداری و ایجاد اختلاف بین مردم عراق و انگلیس را دارند، شما را اغفال کرده باشند و بخواهند به این صورت، به مقاصد خود نایل شوند. دو شب پیش، من از شما خواستم که به ملاقات من بیایید؛ برای این که شک شما از بین برود و از این نکته غافل نشوید، ولی شما از این امر امتناع کردید، در حالی که نظرات ما در امور مملکت اصلح و نافع تر از اعزام نیروی نظامی و به کار بردن زور است. و فعلاً به شما ابلاغ می کنم که توسّل به زور از جانب شما در مقابل خواست های مردم مخالف عدل و مملکت داری است و اگر شما باز هم از آمدن امتناع کنید، دستورات رعایت نظم و آرامش را، که من به ملت داده ام، ملغا می گردند و به ملت اختیار می دهم که خود هر چه می خواهد بکند و در این صورت، مسؤولیت نتایج سوئی که حادث شود، به عهده تو و یاران تو خواهد بود... 6 شوّال 1338 محمدتقی الحائری الشیرازی(16)

فرمانده انگلیسی به راهنمایی های مرحوم میرزای شیرازی اعتنا نکرد و نهضت ضد انگلیسی در عراق فراگیر شد. انگلیسی ها برای پیش گیری از گسترش نهضت، فرزند آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی، به نام میرزا محمدرضا و سید محمدعلی طباطبائی و عده ای دیگر را دستگیر کردند و به بصره فرستادند و از آن جا به جزیره «هنجام» در هند تبعید نمودند.

در چنین شرایطی، آیة الله کاشانی سران عشایر عرب را جمع کرد و آن ها را به برپایی انقلاب و جنگ مسلّحانه بسیج و تهییج کرد. در اجتماع سران مبارز، بعضی از آنان در زمینه توانایی عشایر و مردم در نبرد مسلّحانه تردید داشتند و می گفتند: هنوز وقت این کار فرا نرسیده است، ولی اکثریت موافق شروع عملیات بودند. در نتیجه، تصمیم گرفتند تا قضیه را با آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی در میان بگذارند. به همین دلیل 5 نفر از میان خود انتخاب کردند تا با ایشان ملاقات داشته باشند.

آن ها با آیة الله دیدار کردند و تصمیم خود را با او در میان گذاشتند. آیة الله میرزای شیرازی ابتدا علاقه ای به انقلاب مسلّحانه نداشت و بیش تر به شیوه مسالمت آمیز معتقد بود و به علاوه، در مورد توانایی عشایر نیز تردید داشت. به همین دلیل، به این عده گفت: «این قضیه بسیار دشوار است و من خوف دارم که عشایر قابلیت جنگ با نیروهای اشغالگر را نداشته باشند.» ولی حاضران گفتند: عشایر توانایی کافی برای قیام مسلّحانه را دارند. آیة الله شیرازی فرمودند: «من خوف دارم که نظم مختل گردد و امنیت مهم تر از انقلاب است.» حاضران باز هم اصرار کردند که توانایی حفظ امنیت و نظم را دارند و انقلاب باید شروع شود و حداکثر کوشش برای حفظ امنیت به کار رود.

چون آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی چنین دید، فرمود: «اذا کانت هذه نیاتکم و هذه تعهداتکم فالله فی عونکم»؛ اگر نیت شما چنین است و این تعهدات را نیز به عهده می گیرید، پس خداوند یار و مددکارتان.

آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی به حاضران گفت که این جمله در حقیقت فتوا به انقلاب علیه انگلیس است. ایشان در پاسخ نامه ای که یکی از افراد این گروه به نام جعفر ابوالتمن در تاریخ 10 رمضان 1338، مصادف با ژوئن 1920 نوشت، بیانیه ای کلی خطاب به مردم عراق صادر کرد و در ضمن آن خواستار استقلال عراق و برقراری حکومت اسلامی گردید که متن آن چنین است: «الی اخوانی العراقیین السلامُ علیکم و رحمة الله و برکاته. اما بعد، برادران شما در بغداد و کاظمین تصمیم گرفته اند و اتفاق نظر کرده اند که دست به اجتماعات و تظاهرات مسالمت آمیز بزنند و اجتماعات بزرگی با حفظ آرامش به منظور مطالبه حقوق مشروع ملت عراق، که منجر به استقلال عراق و برقراری حکومت اسلامی خواهد گردید، برگزار گردیده است. هر ناحیه و منطقه از عراق باید هیأتی به بغداد بفرستند و در آن جا تقاضای استقلال کنند. بر شما و جمیع مسلمانان واجب است که با برادرنتان در بغداد و کاظمین، در این کار شرافتمندانه مساعدت و همکاری کنید و در ضمن، باید اکیدا از اخلال نظم واختلاف و مشاجره پرهیز کنند؛ چون این امر باعث جلوگیری از وصول به اهداف است و باعث تضییع حقوق شماست که وقت به دست آوردن آن فرا رسید و به شماتوصیه می کنم که حقوق تمام مذاهب و طرز فکرهای مختلف را که در عراق زندگی می کنند، مورد مراقبت قرار دهید و اموال و اعراض آن ها را حفظ کنید و کوچک ترین صدمه ای به آن ها وارد نسازید. خداوند همگی شما را به آنچه مورد رضایت اوست موفق بدارد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته الاحقر محمدتقی حائری شیرازی.»(17)

به دنبال این نامه، نمایندگان مردم دسته دسته به بغداد سرازیر شدند. قدرت های انگلیسی نخست کار را به مسامحه و امروز و فردا کردن می گذرانیدند و سپس شدت عمل نشان دادند. این جا بود که میرزا فتوای مشهور جهاد خویش را صادر کرد.(18)

پیش از صدور فتوا، در روز 24 مه 1920 مجلس جشنی به مناسبت تولّد نبی اکرم حضرت محمد9 در بغداد تشکیل شد و عده کثیری از مردم بغداد و کاظمین در این مجلس شرکت کردند، و پس از ایراد نطق های آتشین و خطاب های شدید علیه سلطه انگلیس، 15 نفر را به عنوان نمایندگان مردم بغداد و کاظمین انتخاب کردند تا خواسته های مردم عراق را به مقامات انگلیسی ابلاغ کنند. اما در این دیدار بود که ویلسون با سخنان تهدیدآمیز، ابراز کرد که هر نوع توسّل به زور را با قدرت سرکوب خواهد کرد و سعی کرد مسأله استقلال عراق را به تأخیر اندازد؛ ولی نمایندگان عراق از او تقاضای تشکیل فوری حکومت موقت عربی را نمودند، اما نتیجه نداشت. اولین برخورد مسلّحانه در روز اول ژانویه 1920 میان قبیله «رمیثه» و واحدهای نظامی ارتش انگلیس، که از منطقه دیوانیه اعزام شده بودند، در گرفت و چهار روز بعد، قبایل انقلابی، منطقه «سماوه» را محاصره کردند و خط آهن میان رمیثه دیوانیه و بین رمیثه سماوه و سماوه بصره را منهدم ساختند و انگلیسی ها نتوانستند در آن منطقه انقلابیون را سرکوب کنند و مجبور به عقب نشینی شدند، و پادگان سماوه به محاصره انقلابیان عشایر در آمد.(19)

واحدهای انگلیسی محاصره شده که به دلیل از دست دادن ذخیره غذایی و نظامی در فشار قرار داشتند، از ستاد انگلیسی ها تقاضای کمک کردند و در نهایت، انگلیسی ها بمباران هوایی و هجوم های وحشیانه را به منطقه آغاز کردند. ولی متقابلاً شعله انقلاب در بسیاری از شهرهای عراق برای مقاومت در برابر ارتش انگلیس زبانه کشید. در این نبرد، تعداد کشته شدگان عشایر به 500 نفر و از انگلیسی ها به قریب سه هزار نفر بالغ گردید.

در این هنگام، آیة الله کاشانی در کربلا نزد مرحوم آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی بودند و با سعی و اهتمام از آیة الله میرزای شیرازی خواستند تا فرمان جهاد عمومی را صادر نمایند. آیة الله میرزای شیرازی، که در آن زمان حدود 80 سال سن داشتند، فرمان مشهور جهاد علیه انگلیسی ها را صادر کردند و به مردم اجازه شرکت در انقلاب مسلّحانه و نبرد را دادند. در این فرمان آمده است: «مطالبة الحقوق واجبةٌ علی العراقیین و یَجب علیهم فی ضمن مطالباتهم رعایةُ السلمِ و الاَمنِ و یجوز لهم التوسّلُ بالقوّةِ الدفاعیه اذا امتنع الانجیلز عن قبول مطالبتهم.»(20) (الاحقر محمدتقی الحائری الشیرازی)

یعنی: مطالبه حقوق بر مردم عراق واجب و بر ایشان است که در ضمن تحقق خواسته هایشان، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتی که انگلیسی ها از قبول خواسته های مردم امتناع نمایند، بر مردم جایز است که برای دفاع متوسّل به زور بشوند.

صدور این فتوا موجب شد که بسیاری از علما و روحانیان از حکم آیة الله شیرازی پی روی کنند و به نوبه خود، فتاوای دیگری صادر شدند و جهاد علیه انگلیس عمومی گردید، و قبایل مختلف عربی با پای بندی به اصول و فروع اسلام، خود را برای شرکت در این جهاد و انقلاب آماده ساختند، و جنگ در مناطق گوناگون عراق علیه اشغالگران انگلیس قوّت گرفت.

انگلیسی ها به دست و پا افتادند و درخواست تشکیل جلسه با حضور سران قبایل کردند. در آن جلسه، رؤسا و زعمای عراق باز هم تأکید کردند که ما تنها حق مشروع خود را خواهانیم و شروط خود را برای مذاکره چنین ذکر کردند:

1. استقلال کامل و تام عراق؛

2. توقف جنگ در منطقه رمیثه و اطراف آن؛

3. جمع آوری ارتش انگلیس از سرزمین عراق و تمرکز آن در بغداد تا مذاکرات در آن جا برای تعیین سرنوشت عراق شروع شود؛

4. آزادی فرزند میرزای شیرازی و سایر تبعید شدگان.(21)

انقلاب همه مناطق عراق را فرا گرفت و نیروهای انگلیس در آن زمان در عراق بین 130 تا 150 هزار نفر بودند که به انواع سلاح های جدید، مانند تانک زرهپوش، نیروهای هوایی و ناوگانی از کشتی های جنگی در سواحل خلیج فارس، و تعداد زیادی قایق جنگی مستقر در دجله و فرات، مجهّز بودند. به علاوه در حدود 17 هزار سرباز انگلیسی نیز در مناطق شمال غربی ایران و کرمانشاه بودند که به عنوان نیروهای ذخیره برای ارتش انگلیس محسوب می شدند.

شهر کربلا عملاً مرکز انقلاب محسوب می شد و رؤسای عشایر و علما غالبا جلسات خود را در آن جا برگزار می کردند. روزی که شروع نبرد مسلحانه در کربلا اعلان شد، عده کثیری از مردم از خانه های خود خارج شدند و مسلسل های خود را به دوش گرفتند و به تیراندازی های هوایی اقدام کردند.

نامه به جامعه ملل

آیة الله شیرازی، که از حکومت انگلیس مأیوس گردید و به او ثابت شد که سیاست مداران انگلیس فکر و هدفی جز استعمار ندارند، نامه ذیل را به جامعه ملل نوشت و از طریق ایران به ژنو فرستاد. قسمت هایی از این نامه به این شرح است: «بعد از این که مرجعیت روحانی از طرف امّت اسلامی به من واگذار گردید، من از طرف این امّت به مقام رفیع جامعه ملل به سبب آنچه حکومت اشغالگر انگلیس در عراق انجام می دهد، از قساوت های گوناگون و ریختن خون بی گناهان شکایت می کنم. زمانی که ملت عراق از دولت های انگلیس و فرانسه تقاضا کرد که به وعده هایی که درباره استقلال عراق داده اند، عمل کنند، نیروی نظامی انگلیس به اتّکای قدرت، به ملت یورش برد و هر که را که خواست، نابود کرد و هر که را خواست حبس و تبعید نمود؛ خانه ها را سوزاندند و ویران کردند، اموال را غارت و مصادره کردند و اعمالی مرتکب شدند که هرگز با روح تمدن مورد ادعای آنان سازگار نیست و اعمالی که از انگلیس سر زده است، مورد تقبیح هر انسانی است. مردم عراق بعد از آن که احساس کردند که حکومت انگلیس حاضر به شنیدن مطالب حق آنان نیست و به طرز مسالمت آمیزی نمی توان قضیه را خاتمه داد، دست به دفاع از نفس و شرف خویش زدند. و چون جامعه ملل یاری دهنده ضعفاست، این مختصر را برای شما بیان کردیم و شما را از نقش حکومت انگلیس در عراق آگاه ساختیم. به جامعه ملل، که نماینده عدالت است، متوسّل می شویم. پس ملتی را که در صدد دفاع از حقوق خویش است، یاری دهید.» 17 ذی القعده 1338 محمدتقی الحائری(22)

آیة الله شیرازی به ارسال این نامه اکتفا نکرد، بلکه جبهه نبرد را هر چه بیش تر علیه نیروهای انگلیس تقویت کرد و به طوری که مؤلّف کتاب الحقائق الناصعه می نویسد: در میان رجال دین و علما، آیة الله کاشانی و سید محمدعلی هبة الدین شهرستانی و سید احمد خراسانی دست راست او در این نهضت بودند.(23) این مؤلّف از قول آیة الله شیخ محمد خالصی نقل می کند که آیة الله سید ابوالقاسم کاشانی در جریان انقلاب فتوایی صادر کرد که این فتوا از طرف آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی نیز توشیح شد. طبق این فتوا، کسی که در میدان جهاد کشته می شود، شهید محسوب می شود و برای دفن، احتیاج به آداب و رسوم مسلمانان، یعنی غسل و کفن، ندارد.(24)

ارتحال و درگذشت

مصایب و ناراحتی های روحی این نهضت در آیة الله میرزا محمدتقی شیرازی اثر گذاردند و یک روز که برای انجام نماز از صحن کربلا عبور می کرد، تعداد کثیری از اجساد و جنازه های شهدا را، که از جبهه های جنگ آورده بودند، مشاهده کرد و به شدت متأثر گردید. این آخرین روزی بود که از خانه خود برای ادای فریضه نماز خارج شد؛ زیرا پس از آن به تدریج، صحّت و سلامتی او رو به ضعف نهاد و بستری گردید. پس از چند روز، در سن 80 سالگی، در غروب روز 17 اوت 1920؛ سوم ذی حجه 1338 دار فانی را وداع گفت و در کربلا دفن گردید و مردم عراق و جهان تشیّع را در سوگ خود به غم و اندوه نشاند. ولی حرکت انقلابی او به وسیله مردانی الهی، بخصوص آیة الله شیخ الشریعه اصفهانی، تداوم یافت. نهضت و مبارزات ضد استعماری او به عراق حیات جدید بخشید و نام نیکو و خدماتشان میان عراقیان شهرت پیدا کرد و در مراکز علمی و پژوهشی مورد بحث و تحقیق قرار گرفت.(25)

پی نوشت ها

1 مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران (در قرون 12، 13، 14 هجری) چ چهارم، تهران، زوّار، 1371، ج 5.

2 شیخ آقابزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج 1، ص 261 262.

3 محمدعلی مدرسی، ریحانة الادب، ج 4، ص 122.

4 شیخ آقابزرگ تهرانی، پیشین، ج 1، ص 263 و ر.ک: محمدرضا حکیمی،بیدارگران اقالیم قبله،قم،دفترتبلیغات اسلامی،1362،ص104.

5 ر.ک: محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920عراق و نقش علماء مجاهدین اسلام، قم، دارالفکر، ص45.

6 شیخ آقابزرگ تهرانی، پیشین، ج 1، ص 262.

7 ر.ک: استاد حسن الاسدی، ثورة الانجف، ص 66، 36 364 / محمدرضا حکیمی، پیشین، ص 112.

8 شیخ آقابزرگ تهرانی، پیشین، ج 1، ص262 / محمدرضا حکیمی، پیشین، ص 116.

9 ر.ک: علی الوردی، لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث، ج 5، ص 49 / محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص 24.

10 خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج6، ص 288 289/ محمد رضا حکیمی، پیشین، ص 117.

11 علی الوردی، پیشین / محمد صادقی تهرانی، پیشین.

12 علی الوردی، پیشین، ج 5، ص 105 / محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص 44.

13 ر.ک: محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص 48.

14 ر.ک: محمدرضا حکیمی، پیشین، ص 116 به بعد.

15 ر.ک: فریق المزهر آل فرعون، الحقائق الناصعه فی الثورة العراقیه سنه 1920 و نتائجها، بغداد، 1371 ق / 1952 م/محمدصادقی تهرانی، پیشین،ص 49.

16 فریق المزهر آل فرعون، پیشین، ج 1، ص 154 به بعد / ر.ک: محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص 50.

17 علی الوردی، پیشین، ج 5، ص 183 / محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص 53به بعد / محمدرضا حکیمی، پیشین، ص 117118.

18 خیرالدین زرکلی، پیشین، ج 6، ص 288 289 / محمدرضا حکیمی، پیشین.

19 علی الوردی، پیشین، ج 5، ص 235 / فریق المزهر آل فرعون، پیشین، ج 1، ص 195 / محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص 55.

20 شیخ آقا بزرگ تهرانی، پیشین، ج 1، ص 263 / کوتولف، ثورة العشرین الوطنیة التحریریة فی العراق، بغداد و بیروت، 1975، ص 115 116 / محمد صادقی، پیشین، ص 56.

21 ر.ک: فریق المزهر آل فرعون، ص197 201/ محمد صادقی تهرانی، پیشین، ص59

22 محمد صادقی تهرانی،پیشین،ص69.

23 علی الوردی، پیشین، ج 5، ص 298.

24 فریق المزهر آل فرعون، پیشین، ص 349 350 / محمد صادقی تهرانی، پیشین.

25 شیخ آقابزرگ تهرانی، پیشین، ج 1، ص 263.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر