اشاره:
در این مقاله، مولف محترم که دارای تحقیقات وسیعی در زمینه مهدویت است ابتدا به بررسی ویژگی های مهدویت از دیدگاه قرآن پرداخته است و ترسیم سیمای معنو ی ـ اخلاقی مهدویت در اسلام را مد نظر قرار داده است و حماسه بشری جست و جوی عدالت و صلح را جوهر مهدویت می داند.
در بخش دوم مقاله، مؤلف به تحلیل تاریخی و جامعه شناختی مهدویت روی آورده است و در سه مقطع تاریخی کلی به بررسی سیر مهدی گرایی و نهضت های مربوط به مهدویت پرداخته است: مقطع اول، دوران ظهور پیامبر اسلام(ص) به عنوان منجی بشریت و همچنین ائمه اطهار: و دو سلسله جبار بنی امیه و بنی عباس را در بر می گیرد، مقطع دوم عبارت است از پایان هزاره اول اسلام که افراد در گروه های مختلفی اقدام به احیای امیدهای مردم نسبت به ظهور یک مصلح الهی نمودند مانند سید محمد جانپور که در هند ادعای مهدویت کرد یا مهدی سودان محمد احمد ابن عبدالله که طی دو دهه آخر قرن نوزدهم در آن کشور ظهور کرد.
مقطع سوم، اواخر قرن بیستم را در بر می گیرد که انقلاب اسلامی ایران، بحران خلیج فارس و دیگر حوادث مهم سیاسی این دوران از جمله وقایع و نشانه های بحث انگیز ظهور حضرت مهدی(عج) به شمار می آیند.
مهدویت در مفهوم مداخله خداوند در تاریخ بشر ـ از طریق تعیین مهدی (شخص به درستی هدایت شده) برای رهایی مردم از ظلم و ستم در آخرالزمان ـ ویژگی مهم بحث نجات و رستگاری در اسلام است. امیدها و انتظارات مربوط به مهدویت، بخشی از اعتقاد اولیة مسلمانان به [حضرت] محمّد به عنوان پیامبر آخرالزمان بود. در آن موقعیت معادشناختی، انتظار می رفت که پیامبر با رسالت جهانی، بشریت را به سوی جامعه ای آرمانی رهنمون سازد. این انتظارات هم چنین جزو گرایش های اصلاح طلبانه و احیاگرانه جوامع یهودی ـ مسیحی عربستان در قرن های ششم و هفتم بود. پرداختن قرآن به واقعه قریب الوقوع روز قیامت و آیات الساعه [= نشانه های قیامت] ـ که نشان دهنده بی نظمی در عالم و دوران ترس و وحشت قبل از روزهای پایانی است ـ در درون شرایط فرهنگی و ایدئولوژیکی مربوط به پیشگویی دربارة مهدویت در مبحث معاد و نجات و رستگاری [ادیان] ابراهیمی قابل فهم است.
ویژگی های مهدویت از دیدگاه قرآن
سیمای ظاهری اسلام، تحقق آن در جامعه ای سیاسی ـ دینی ـ یعنی امت ـ بود و [این امت] از تمام افرادی که در سراسر جهان به خداوند و وحی الهی از طریق محمد [(ص)] ایمان داشتند، تشکیل می شد. از این رو اعتقاد مسلمانان به رهبری مسیحایی که هدایت شده الهی است ـ یعنی مهدی ـ ریشه در قبول این امر دارد که کار و نقش محمد [(ص)] ـ به عنوان پیامبر هدایت شده الهی ـ ایجاد این امت آرمانی بوده است. وحی اسلامی خود را بطور جدی درگیر تعیین آن دسته از شرایط بشری می داند که مانع از تحقق اهداف غایی الهی دربارة بشریت است. تمدن بشری ـ آن گونه که قرآن تصریح می کند ـ سابقه جهاد (مبارزه) دائم علیه خودمحوری بشر و کوته فکریِ خودپرورده او است؛ یعنی همان دو منبع اصلی تنازع و نابودی بشریت که ملازم آن است. پیش از آن که واقعاً بتوان از طریق جهاد اصغر بر دشمن بیرونی که مانع از تحقق جامعة بشریِ مبتنی بر عدالت و صلح است، غلبه کرد، ابتدا باید از طریق جهاد اکبر بر دشمن درون پیروز شد. مبحث نجات و رستگاری در اسلام نشانگر وضعیت بحرانی بشر است و به سرنوشت عام بشر ـ یعنی حماسه بشریِ جست وجوی عدالت و صلح ـ معنا می بخشد؛ معنایی که انسان ها شدیداً بدان نیازمندند. این است جوهر مهدویت در اسلام.
خداوند طی دوران مختلف، در تاریخ مداخله نموده و نمونه هایی زنده، یعنی پیامبران را ـ که می توانند ماهیت واقعی بشر و کمال او را از طریق ایمان به خداوند متذکر گردند ـ به سوی مردم روانه می کند. در آخرالزمان، پس از آن که بشر زمان را به هدر می دهد و باز هم زمانی که خود را نیازمند احیای معنویت و اخلاق می داند تا وظیفة تاریخی خود در ایجاد نظم الهی بر روی زمین بر عهده بگیرد، خداوند عیسی و مهدی را خواهد فرستاد تا ایمان ناب و خالص را احیا نمایند و کارهای ناروایی را که علیه بندگان درستکار خداوند روا داشته شده، جبران نمایند. در این میان، انسان ها باید به تلاش خود ادامه دهند تا ماهیت ازلی خود را از طریق اسلام (تسلیم) بشناسند. این است سیمای معنوی ـ اخلاقی مهدویت در اسلام.
مهدویت در تاریخ
وظیفة ایجاد یک جامعة سیاسی مستقل (امت) ـ که در درون خود مبارزه ای انقلابی را با هر گونه نظام متخاصمی که ممکن بود مانع از تحقق آن گردد می پرورد ـ به لحاظ تاریخی بر عهدة خود پیامبر بود؛ آن گاه که نخستین سیاست اسلامی را در سال 622 میلادی در مدینه بنا نهاد. رابطه قطعی میان انتصاب الهی نبوت و ایجاد نظام جهانی اسلامی یک جزء جدانشدنی [از آموزة] مهدویت در اسلام است. در نتیجه انتظار می رود که مهدی به دلیل انتصاب خود به عنوان وارث پیامبر و خلیفه خدا این آرمان متعالی را بر روی زمین تحقق بخشد.
در قرن اول، عوامل تاریخی و جامعه شناختی پس از رحلت پیامبر ـ در سال 632 م ـ در تشدید امیدها و انتظارات مربوط به مهدویت در جامعه اسلامی مؤثر بود؛ به ویژه در میان کسانی که به دلیل شیعه بودن ـ پیروی از علی بن ابیطالب و طرفداری از ادعای وی نسبت به خلافت ـ مورد آزار و اذیت واقع می شدند. هنگامی که خلافت در سال 661 م از دست
بنی هاشم (طایفة پیامبر) ـ که ادعاهای سلالة علی(ع) را تأیید می کردند و مشتاقانه در انتظار بازگشت (( عصر طلایی)) پیامبر بودند ـ خارج شد، بسیار نا امید و سرخورده شدند. از آن پس، اندیشه [خلافت] یک رهبر کامل و امام منصوب از جانب خداوند همواره در میان مسلمانان ـ در میان شیعیان به گونه ای خاص ـ مورد تأکید واقع شد. اگر چه علی و پسرش حسین، چه بسا مفهوم غیر معاد شناختی مهدی تلقی می شدند امّا این فرزند علی، (( محمد بن حنفیه)) بود که مهدی موعود معرفی شد و تصور می شد که او از شناخت باطنی لازم برای نجات پیروان خود از ظلم و ستم و ایجاد جامعه ای مبتنی بر عدالت برخوردار است.
وقوع جنگ های داخلی و وضعیت آشفته آن، در ایجاد اندیشه منجی مسیحایی نقش بسیار زیادی داشت. منجی ای که در وهلة نخست، باید ظلم های وارد شده بر ستمدیدگان را جبران و عدالت را برقرار نماید (که منظور شیعه از این عدالت بر اندازی خلافت ظالمان و بازگشت به اسلام ناب است) و در مرحلة بعد، جهان را به دین اسلام در آورد. اختلاف نظر دربارة مصداق مهدی، عامل عمده تفکیک فرقه ها در میان فرقه های گوناگون شیعه می باشد. شیعه منتظر عدالت است و به تعبیر مکرر آن ها ـ که حاکی از اعتراض بنیادین اجتماعی است ـ هنگامی که غیبت الهی به سر آید و مهدی ظهور کند، (( جهان پر از عدالت خواهد شد؛ همان گونه که هم اکنون پر از بی عدالتی است)). این انتظار فقط امید به آینده نیست بلکه نوعی ارزیابی مجدد در هر دوره از حیات اجتماعی و تاریخی است. هر نسل به دلیلی تصور می کرد که ممکن است مهدی در زمان آن ها ظهور کند و با دعوت به ایجاد تحول عظیم اجتماعی به وسیله خود آن ها و تحت فرمان او و با وعدة کمک الهی در صورت نیاز، ایمان آن ها را محک بزند. در نتیجه، گرایش های مربوط به مهدویت عامل نگرش های بدعت گذارانه و حتی ستیزه جویانه در میان شیعیان گردید. قدرت های حاکم از این قیام های انقلابی هراس داشتند و آن ها را به خاطر عواقب بالقوه ویرانگر و آشوبنده شان، به شدت سرکوب می کردند.
چند فرد ماجراجو از طرفداران شیعه، در دهه های آخر حکومت امیه، انقلاب هایی را برنامه ریزی و هدایت کردند. مهم ترین آن ها انقلاب بنی عباس بود که بر اساس مبانی عمدتاً شیعی، تبلیغات بسیار مؤثری را برضد خاندان امیه به راه انداخت که با انتظار مهدویت نیز انطباق داشت. عباسیان توانستند بنی امیه را سرنگون و در قرن هشتم سلسله خود را پایه گذاری کنند.
انقلاب فاطمیون در قرن دهم، شورش دیگری بود که حمایت مردمی قابل توجهی را به دست آورد. این قیام برای آرمان خود، طرفداران بسیاری یافت و موفق به تشکیل حکومتی شیعه در آفریقای شمالی شد. در این مورد نیز پیش گویی دربارة مهدویت برای ایجاد نظم اجتماعی آرمانی مورد تأکید بود. در این قیام نیز رهبر آن از ایدئولوژی شیعه بهره گرفت و حتی از عنوان مربوط به مهدویت شیعه، یعنی (( المنصور)) (فاتح) و (( المهدی)) استفاده کرد.
اما همة تلاش های شیعه موفقیت آمیز نبود و زمانی که پیروان آن با شکست ها و آزارهای پی در پی مواجه شدند، دیگر تلاش برای نیل به تحول انقلابی را کنار گذاشتند. با این تغییر سرنوشت، ایدئولوژی شیعه به ابزاری عمده برای هر مسلمانی که به تحول بنیادین می اندیشید، تبدیل شد و در قالب تعالیم مهدویت باطنی تداوم یافت. عنوان مهدی، دیگر معنی اقدام سیاسی لحظه ای و مستقیم را در خود نداشت. سرخوردگی طرفداران پیشگویی های مهدویت به تدریج از تأکید بر مهدی به عنوان قدرت سیاسی، به اصلاح دینی تبدیل شد و باز هم حیات اجتماعی و عمومی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد. مهدویت هم چنان نشانگر آرمان گرایی امت بود؛ یعنی امید به اینکه روزی اسلام با همة لوازم سیاسی و اجتماعی خود، به خلوص اولیة خود بازگردد. عقیده بر این بود که رسالت اولیه و تاریخی اسلام ـ یعنی ایجاد جامعه ای آرمانی تحت هدایت الهی ـ در لوای حکومت مهدی و در آینده تحقق می یابد.
در کتاب های مستقلی که شامل معارف باطنی درباره وقایع آینده (بلایا و منایا) است روایاتی از پیامبر و امامان ذکر شده و حوادث تاریک آینده به گونه ای پیش بینی شده است که هر نسل جدیدی از مسلمانان می تواند گرفتاری ها و امید هایش را در آن ها منعکس ببیند.
پیش از پایان قرن هشتم، بیشتر مسلمانان خلافت تاریخی را تداوم مقام دنیایی پیامبر می دانستند که به دور از هر گونه پیش بینی معاد شناختی بود. این نقش معاد شناختی به(( خلیفة آیندة خداوند))، مهدی، محول گردید و این، کانون اصلی اعتقاد اهل سنت درباره میراث مهدویت پیامبر را شکل می داد.
اما زیرمجموعه های مختلف شیعیان بر ضرورت تداوم اقتدار دنیوی و معنوی پیامبر در شخصیت یک امام منصوب از جانب خداوند برای هدایت جامعه به سوی رستگاری نهایی تأکید کرده اند. این اصل اساسی شیعیانی بود که خلافت تاریخی را نفی می کردند و آن را مداخله بشر در تحقق طرح الهی می دانستند و در انتظار ظهور مهدی به عنوان احیاگر نظام آرمانی اسلام بودند.
میراث مهدویت در هزارة اول اسلام و پس از آن
در قرن پانزدهم با نزدیک شدن هزارة اول پس از ظهور پیامبر اسلام، گروه های مختلف اقدام به زنده کردن امیدهای خود برای آینده ای بهتر نمودند. در شهرهای مقدس مکه و مدینه، عده ای از علمای دینی دیدگاه های خود را در تأیید اعتقاد عموم به ظهور یک مجدد (اصلاح گر) در آغاز هر قرن، به رشتة تحریر درآوردند. (( ابن حاجر مکی)) فقیه برجستة سنی، اظهار داشت:
انتظار می رود مهدی در این هزاره ظهور کند. این شخصیت مسیحایی از سلاله فاطمه، دختر پیامبر(ص) خواهد بود. او هم نام پیامبر است و نام پدر و مادرش نیز هم نام پدر و مادر پیامبر است.
تشخیص مهدی حقیقی کار ساده ای نبود؛ چرا که سبک و روش روایت های مربوط به پیش بینی ظهور شخصیتی معاد شناختی، گوناگون بود. مسئلة هویت مهدی بسیار پیچیده بود و هیچ مرجع دینی یا حاکم سیاسی قادر به حل آن نبود.
اعتقاد به مهدی در قرن پانزدهم در میان سنیان هند رواج داشت. در آن جا ظهور این عقیده که (( سیدمحمد جانپور))، مهدی است فصل کاملاً جدیدی را در تاریخ مهدویت در اسلام گشود. سید، مأموریت خود را با ادعای مهدی بودن در سال 1495 میلادی هنگام طواف کعبه آغاز کرد. پس از بازگشت به هند ادعای خود را بار دیگر در مسجد جامع (( تاج خان سالار)) واقع در (( احمد آباد)) اعلام کرد و سپس همین ادعا را با قوت و شدت بیشتر در سال 1499 در روستایی به نام (( بارهلی)) واقع در ایالت (( گجرات)) تکرار کرد. برای اثبات ادعای مهدویت او، در مدح نامه هایی که درباره اش به نگارش در آمده ، نام پدر و مادرش هم نام پدر و مادر پیامبر ـ عبدالله و آمنه ـ ثبت شده است. فقهای حنفیه در گجرات او را زیر سؤال بردند تا ادعای خود را ثابت کند، و از طرفی اقدامات مؤثری برای توقف محبوبیت فزایندة او اتخاذ کردند. در نتیجه، فتوایی صادر گردید که به موجب آن، وی مرتد شناخته شد و محکوم به مرگ گردید. علت این محکومیت شدید این بود که تفسیر انقلابیِ سوسیالیستی ـ اخلاقی او از اسلام ـ که هدف آن رفع فساد از جامعة اسلامی هند بود ـ با برداشت سنتی و متداول اهل تسنن از دین مغایرت داشت.
نمونة دیگری از شدت و تأثیر ایدئولوژی مهدویت در میان اهل تسنن، در نهضت (( مهدیه)) به رهبری مهدی سودان (( محمد احمد ابن عبدالله)) طی دو دهة آخر قرن نوزدهم یافت می شود. در میان مجموعه نهضت های دینی در دنیای اهل تسنن، مهدیه آخرین جنبشی بود که منجر به تشکیل دولت شریعت محور وهابی در عربستان، دولت (( فولبة))[1] (( عثمان دن فودیو)) در (( سوکوتو)) و دولت (( سنوسیه))[2] در (( سیرنائیکا))[3] گردید. مهدی سودان آگاهانه کوشید حکومت آرمانی خداوند را بر اساس الگوی جامعة آرمانی پیامبر، بر روی زمین تشکیل دهد و به این منظور به جهاد با قوای انگلیسی و عثمانی ـ مصری پرداخت. این نهضت هم چنین الهام گیرنده از فلسفة حیات اخلاقی متصوفه و مبتنی بر معارف مهدویت در شیعه بود.
در شیعه اثنی عشری ـ که معتقدند امام دوازدهم مهدی منتظر است و در غیبت به سر می برد ـ اعتقاد به مهدویت نقشی پیچیده و ظاهراً متناقص داشته است. این اعتقاد، اصل هدایت کننده هم بوده است. نگرش سیاسی فعال، مؤمنان را دعوت می کند همواره هشیار و آماده باشند تا روزی به همراه مهدی که هر لحظه ممکن است ظهور کند، دست به انقلاب بزنند. از سوی دیگر، چشم انتظار تقدیر الهی بودن، تقریباً به صورت تسلیم و رضا نسبت به قضا و قدر دربارة بازگشت این امام در آخر الزمان است. در هر دو نگرش، مسئله اصلی، تعیین راه کار صحیح در وضعیت سیاسی و اجتماعی خاص بوده است. انتخاب راه حل فعال گرایانه یا تقدیر باورانه به تفسیر روایات ضد و نقیض منسوب به امامان شیعه دربارة شرایط موجه بودن اقدام افراطی و رادیکال بستگی داشته است. حل تناقضات در این روایات به نوبة خود منوط به وجود و مورد قبول بودن مرجع و مقامی بود که بتواند قصد و ارادة امام را برای مردم جامعه آشکار سازد. بدون وجود چنین مرجع و مقام عالمی در میان شیعیان، در عمل امکان نداشت که بتوان دریافت که آیا راه حل افراطی و رادیکال روش مناسبی برای مبارزه با حکومت ظالمانه است یا خیر.
در این شرایط بود که در ایران (( علی محمد)) از (( شیراز)) ـ که خود را باب (راه ورود) می نامید ـ در آغاز هزارة پس از غیبت امام دوازدهم (سال 874 م) در سال 1844م خود را باب معارف باطنی و اصلاح گر معرفی نمود. او شریعتی نو و کاملاً نامتعارف را تبلیغ می کرد و اشاعة عدالت اجتماعی بر مبنای نبوتی جدید را وعده داد. پیروان او ـ بابی ها ـ به مبارزه ای آشکار با نظام دینی شیعه و سپس حکومت قاجار پرداختند. علی محمد دستگیر و زندانی شد. به دنبال آن آشوبی گسترده به راه افتاد. علی محمد اعدام شد و نهضت باب با خون ریزی فراوان در سال 1852م سرکوب گردید.
دین بهایی که در سال 1863 به وسیلة (( بهاءالله)) اعلام شد، حاوی رسالت اجتماعی بابی ها و نمادهای فرهنگی ایران شیعی بود. اما گرایش های هزاره گرایی خود را به بهای ایمان آوردن تعداد بیش تری از مردم در سراسر جهان، به دست طرفداران نظم نوین از دست داد.
اواخر قرن نوزدهم (( میرزا غلام احمد)) از (( قادیان)) ـ که ادعای مهدویت می کرد ـ اقدام به اصلاح اسلام سنتی اهل تسنن نمود و موفق به تشکیل یک نهاد اجتماعی تأثیر گذار گردید که دارای تعاونی های اقتصادی و دیگر تشکیلات نمونه ای بود که سود آن ها به پیروان او اختصاص داشت.
نظام دینی شیعة اثنی عشری، بابی ها و بهایی ها را نهضت هایی بدعت گذار می دانست. فرقة (( احمدیه)) باعث از هم گسستن اتحاد مسلمانان سنی و فعالیت های آنان گردید. این فرقه به نوعی نبوت برای مؤسس خود قائل بود و به همین دلیل نظامِ دینیِ اهل سنت، آنان را تفرفه افکن و فرقه گرا می دانست. از این رو همان گونه که در هر دو نهضت بهایی و احمدیه مشاهده شده، دیدگاه های بدعت آمیز چه در ظاهر و چه در باطن، جزو ماهیت باطن گرایانه معارف مهدویت بوده است. علاوه بر این، معمولاً این معارف باطن گرایانه، آن گونه که در روایات متعدد درباره نشانه های روز قیامت پیش بینی شده است، به طور بالقوه نشان دهندة پایان ناگهانی و فاجعه آمیز [جهان] هستند.
امیدهای مهدویت در عصر حاضر
احادیث مربوط به مهدویت در خصوص پیش بینی حوادث آخر الزمان و توصیف پایان فاجعه آمیز جهان هم در انقلاب ایران ـ در سال 1978- 1979م ـ و هم در بحران خلیج فارس درسال1990-1991م ـ به طور وسیعی در خاورمیانه جریان داشت و منجر به تقویت امیدها و نگرانی های مسلمانان گردید. تلاش های متعددی صورت گرفت تا بازگشت (( آیت الله روح الله خمینی)) از (( پاریس)) ـ در اول فوریة 1979 ـ را با این حدیث هزاره گرایانه منطبق سازند که پیش بینی کرده است (( سیدی از قم، به عنوان طلیعه و پیام آور ظهور مهدی، از سلالة امام موسی کاظم (امام هفتم شیعیان که خمینی از نسل اوست) برمی خیزد)) و هنگام ناآرامی سیاسی و اجتماعی در ایران (( مردم را به راه راست فرا می خواند)). در 20 نوامبر 1979 مقدس ترین حرم مسلمانان در مکه شاهد قیام مهدی سعودی، (( جهیمن عتیبی))[4] بود که پیش بینی صورت گرفته در بسیاری از احادیث مربوط به قیام رهبر مسیحایی در مسجد بزرگ مکه را تحقق بخشید. این قیام که با بی رحمی به وسیلة مسئولین سرکوب شد سخت ترین چالش را برای حاکمان دنیا پرست و فاسد خانوادة سلطنتی سعودی به وجود آورد.
هم چنین حدیثی که قیام مردی قدرتمند که مانند صادم (صخره) است را در ماه رجب (فوریه 1991) پیش بینی کرده بود، در تأیید صدام حسین به عنوان فاتح موعود آن ماه، به طور عجیبی در میان مردم مسلمان اردن و نوار اشغالی غزه رواج یافت.
کتابی به طور نمادین در سال 1979م (1400 قمری) منتشر گردید ـ که خوانندگان مشتاقی نیز در لبنان، عراق و بسیاری از نقاط دیگر در جهان اسلام به آن علاقمند شدند ـ به بحث مهدویت در اسلام به گونه ای که در سنت شیعه آمده، می پردازد. عنوان آن، (( یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی)) (روز رهایی تحت حمایت امام دوازدهم) به بسیاری از حکومت های اسلامی در جهان امروز متذکر می شود که مردم مسلمان هنوز منتظر تأسیس نظام آرمانی اسلامی هستند. نظامی که در آن با مداخلة ویرانگر و فاجعه آمیز الهی، عدالت و برابری جایگزین ظلم و ستم خواهد شد. به عبارت دیگر در میان تودة مردم مسلمان، امید مسیحایی به بازگشت مهدی، حاکی از شدت حس انتظار در آن هاست و منبعی نهفته برای به چالش کشیدن رضا و تسلیم اخلاقی و ظلم سیاسی در حکومت های اسلامی باقی خواهد ماند.
[ به احمدیه، باب گرایی؛ بهایی؛ معاد شناسی؛ مهدی؛ مهدیه نیز مراجعه کنید.]