دیباچه
در قرآن کریم آمده: الْخَبِیثَتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَتِ وَ الطَّیِّبَتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَتِ أُوْلَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ 1.
زنان خبیث و ناپاک از آنِ مردان خبیث و ناپاک اند و مردان ناپاک نیز متعلّق به زنان ناپاک اند؛ و زنان پاکیزه لایق مردانی پاکیزه اند و مردان پاکیزه و نیکو نیز لایق زنانی همین گونه می باشند.
در تفسیر نمونه آمده: این آیه بیان یک سنّت طبیعی در جهان آفرینش می باشد که تشریع و قوانین اسلامی نیز با آن هماهنگ است.
در حدیثی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده: این آیه همانند آن آیه می باشد که خداوند می فرماید: الزّانی لاینکح الاّ زانیة او مشرکة2؛ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی کند.
زیرا گروهی بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهی کرد و این عمل را ناپسند شمرد.
در واقع، آیه در مقام بیان گرایش سنخیّت است؛ هرچند با توجه به موضوع بحث، سنخیّت در پاکی و آلودگی جنسی را می گوید. به قول شاعر:
کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند هم جنس با هم جنس پرواز
در اینجا سؤالی مطرح است و آن، اینکه: در طول تاریخ یا در محیط زندگی خود، گاه مواردی را می بینیم که با این قانون هماهنگ نیست؛ به عنوان مثال: در قرآن آمده است که همسران حضرت نوح و حضرت لوطعلیهما السلام زنان بدی بودند و به آنها خیانت کردند. در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان و پاکدامنی بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بی ایمان گشته بود.3
در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه هایی از این قبیل دیده شده است؛ مانند: بعضی از همسران پیامبرخاتم صلی الله علیه وآله وسلم، امام حسن مجتبی، امام رضا و امام جوادعلیهم السلام که تاریخ اسلام، گواه آن می باشد.
در پاسخ باید گفت: علاوه بر اینکه هر قانون کلّی استثنائی دارد، به دو نکته باید توجه داشت:
1. در تفسیر آیه گفتیم که منظور از خباثت، همان آلودگی به اعمال منافی عفّت است و طیّب بودن نقطه مقابل آن می باشد. به این ترتیب، پاسخ سؤال روشن می شود. زیرا هیچ یک از همسران پیامبران و امامان علیهم السلام به طور قطع، انحراف و آلودگی جنسی نداشتند و منظور از خیانت در داستان همسران حضرت نوح و لوطعلیهما السلام، جاسوسی کردن به نفع کفّار است نه خیانت ناموسی.
2. از این گذشته، همسران پیامبران و امامان علیهم السلام اکثراً در آغاز کار، کافر و بی ایمان نبودند؛ گاه بعد از نبوّت به گمراهی کشیده می شدند و آن بزرگان از روی انسانیّت و بزرگ منشی خود، مانند سابق، روابط خود را با آنها ادامه می دادند.
همان گونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد، به موسی ایمان نیاورده بود. اصلاً موسی هنوز متولد نشده بود، بعد که موسی مبعوث شد، ایمان آورد و چاره ای جز ادامه زندگی توأم با مبارزه نداشت؛ مبارزه ای که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.4
علاوه بر این، در بعضی موارد موقعیّت ویژه ای حاکم بود که بعضی از اولیاء خدا به این نوع ازدواج ها تن می دادند.
ازدواج امام جوادعلیه السلام با امّ الفضل
ازدواج حضرت جوادعلیه السلام با امّ الفضل، یکی از آن موارد ویژه است. بنابر تصریح منابع تاریخی، زمانی که مأمون برای امام رضاعلیه السلام پیمان ولایت عهدی را منعقد ساخت، دخترش امّ الفضل را به همسری امام جوادعلیه السلام درآورد، یا حدّاقل او را برای امام جوادعلیه السلام نامزد کرد.
در اینجا دو سؤال مطرح است:
اوّل): با این که امام جوادعلیه السلام کمتر از 9 سال داشت و در جهت کاملاً مخالف خطّ فکری مأمون بود؛ چرا مأمون دخترش را به همسری امام جوادعلیه السلام در آورد؟
دوم) چرا آن حضرت با این که هیچ سنخیّت دینی و اخلاقی با او نداشت، این ازدواج را پذیرفت؟
جواب تفصیلی این سؤالات و بررسی تمام جوانب آن، در حوصله این مقاله نیست. به طور اختصار در پاسخ سؤال اوّل می توان گفت: مأمون به این وسیله می خواست پایه های حکومت خود را نسبت به حرکت ها و شورش های علویان، تحکیم بخشد.
علاوه بر این که: او با خبث طینتی که داشت، برای خاموش کردن نور حقّ و نابود ساختن آثار و نشانه های آن، از هر وسیله ای که می توانست استفاده می کرد.
تزویج دخترش امّ الفضل به امام جوادعلیه السلام و تظاهر به دوستی و احترام آن حضرت، نیرنگ دیگری بود در ادامه رفتار تزویری که با پدر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه السلام داشت و ولایت عهدی را به او واگذار نمود و یکی از دخترانش را که امّ حبیبه نام داشت، به همسری آن حضرت درآورد.5
سوابق رفتاری مأمون و نیّات سوء وی نسبت به امام رضاعلیه السلام، نشانگر آن بود که به وسیله این تزویج نیز می خواست امام جوادعلیه السلام را تحت نظر داشته باشد، در عین حال که با اظهار دوستی با آن حضرت از شورش علویان جلوگیری می کند.
حال ظاهری مأمون، بسیاری از علما و راویان اخبار را فریب داده، گمان کرده اند او حقیقتاً به علم و فضل امام جوادعلیه السلام معتقد بوده و به این جهت احترام می گذارد. ولی حقیقت این است که او جز زیرکی و تزویر و سوء نیّت نداشت و این مطلب حتّی برای برخی از غیر شیعیان نیز آشکار بود. در روایتی آمده است:
محمد بن علی هاشمی - که از اهل تسنّن بود - می گوید:
صبح همان شبی که امام جوادعلیه السلام با دختر مأمون عروسی کرد، به حضور امام جوادعلیه السلام رفتم، شب گذشته دوا خورده بودم؛ از این رو، عطش بر من عارض شده بود، ولی نمی خواستم آب بخواهم. امام جوادعلیه السلام به من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه هستی؟ گفتم: آری. به خدمتکار خود فرمود: آب بیاور. او رفت و آب آورد. من با خود گفتم: اکنون آب زهرآلودی برایش می آورند. از این رو، خاطرم غمگین بود، خدمتکار آب آورد. حضرت لبخندی به چهره من زد و به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم.
طولی نکشید، باز تشنه شدم؛ ولی نمی خواستم درخواست آب کنم. باز امام جوادعلیه السلام به چهره من نگریست و فرمود: گویا تشنه هستی؟ گفتم: آری. به خدمتکار فرمود: آب بیاور. او آب آورد، باز با خود گفتم: اکنون آب زهرآلود می آورد. امام جوادعلیه السلام به خدمتکار فرمود: آب را به من بده. امام، آب را گرفت و آشامید و بعد در حالی که خنده بر لب داشت، به من داد و با اطمینان آشامیدم.
راوی می گوید: در این هنگام، محمد بن علی هاشمی به من گفت: سوگند به خدا! من همان طور که رافضی ها (شیعیان) می گویند، گمان دارم حضرت جوادعلیه السلام از آنچه که در دل ها می گذرد، آگاه است.6
نتیجه این که: مأمون با تمام مخفی کاری هایش نتوانست نقشه شوم خودش برای از بین بردن امام جوادعلیه السلام را بر همه پوشیده بدارد. و بر افراد زیادی آشکار بود که این تزویج نیز توطئه ای برای نابودی آن حضرت است.
و اما در جواب سؤال دوم که: چرا امام جوادعلیه السلام این ازدواج را پذیرفت، با این که هیچ سنخیّت دینی و اخلاقی بین آن دو نبود و امام، مقاصد و اهداف واقعی مأمون را می دانست و نیز توجه داشت که این مرد، همان کسی است که مرتکب جنایت قتل پدرش امام رضاعلیه السلام شده بود.
آیا تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بر اثر فشار و وحشتی بود که از پیش، مأمون بر امام وارده کرده بود؟
یا این که خود حضرت، مصلحت در انجام چنین وصلتی می دانسته است؛ مانند ازدواج پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم با عایشه و غیر از او؟
بین مورّخان و تحلیل گران تاریخ، اختلاف نظر است. بعضی اوّلی را به حقیقت نزدیک تر دانسته اند و معتقدند: چنین ازدواجی به طور آشکار به مصلحت مأمون بوده نه به مصلحت امام. پس، آن حضرت بر اثر فشار مأمون، مضطر به پذیرفتن آن شده است.7
با دقّت در رخدادهای متعدّدی که با سانسور شدید مأمون در تاریخ ثبت شده، شاید بتوان گفت: هردو جهت، باعث تن دادن امام جوادعلیه السلام به این ازدواج بوده است. زیراً اوّلاً: جوّ اختناق و وحشتی که مأمون ایجاد کرده بود، به حدّی بود که امام جوادعلیه السلام مجبور بود علی رغم میل باطنی خود به این ازدواج تن بدهد. وقتی لقب امیرالمؤمنین که جز بر علی بن ابی طالب علیه السلام حتّی به ائمّه معصومین دیگر نمی دادند، به مأمون بدهد، و در ابتداء خطبه عقد، در جواب مأمون که پرسید: آیا خود خواستگاری می کنی؟ امام جوادعلیه السلام بفرماید: آری یا امیرالمؤمنین...8
این تعبیر در جواب شخصی مثل مأمون، حاکی از جوّ اختناق و وحشت است که امام جوادعلیه السلام را به تقیّه وادار می کند و مجبور به پذیرش پیشنهادهای مأمون می نماید.
و ثانیاً: مأمون قصد داشت با اعلام این تزویج، با این که با مخالفت عباسیان رو به رو می شود (و مصلحت در برگزاری جلسات علمی و رو به رو کردن حضرت با یحیی بن اکثم - عالم برجسته سنّی - نقطه ضعفی از امام جوادعلیه السلام به دست آورد و باعث رسوائی آن حضرت شود) یا با سرباز زدن از پذیرش آن ازدواج، بهانه دیگری بر علیه آن حضرت کسب کند.
امّا حضرت جوادعلیه السلام با آگاهی کامل از توطئه های مأمون، ازدواج را رد نکرد و با حضور در جلسات علمی که حکومت در برپایی آن نقش داشت، باعث اشتهار بیشتر آن حضرت گردید، به گونه ای که با خردسالی اش در دانشْ زبانزد خاصّ و عام گردید و موافق و مخالف، دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند و شیعیان آن حضرت موقعیّت والایی یافتند.
همان گونه که پدرش امام رضاعلیه السلام درباره وی فرموده بود: این، مولودی است که در اسلام پرخیر و برکت تر از او زاده نشده است.9
و چه بسا پذیرش این ازدواج تحمیلی از سوی حضرت، موجب به وجود آمدن زمینه ای برای این اشتهار و نقش بر آب شدن تمام نقشه های شوم مأمون باشد.10
در روایت آمده: مأمون درباره ابوجعفر (امام جوادعلیه السلام) به هر حیله ای دست زد، اما به هیچ نتیجه ای نرسید11؛ بلکه تمام حوادث موجب عظمت و شهرت بیشتر آن حضرت گردید. یکی از عللی که معتصم - خلیفه عباسی - بعد از مأمون نتوانست وجود پربرکت امام جوادعلیه السلام را تحمّل کند، همین اشتهار وی و پیروان آن حضرت بود. از این رو، نقشه مسموم ساختن آن حضرت را به کمک امّ الفضل پیاده کرد.