پگاه حوزه، ش 37
مقاله حاضر، گزارشی از یک کتاب جدید به زبان عربی است که در آن گفت وگویی جدی میان دو تن از اندیشمندان و نویسندگان عرب درباره سکولاریسم رخ داده است . در واقع، کتاب مذکور، یکی از مجموعه گفت وگوهای جالبی است که چندی است به همت دارالفکر العربی با عنوان «گفت وگوهایی برای قرن جدید» چاپ و منتشر می گردد . عزیز عظمه، روشنفکر سکولار، و عبدالوهاب مسیری، اندیشمند اسلام گرای عرب، در این گفت وگو دیدگاه های خود را در مورد ماهیت، خاستگاه و پیامدهای سکولاریسم مطرح کرده اند و به نقد نظرات رقیب همت گماشته اند .
به دلیل پیوند ناگسستنی سکولاریسم و استعمار غربی، جریان و اندیشه سکولاریسم در دنیای عرب، همواره به صورت یک امر بیرونی و حتی خصمانه تلقی شده است . عزیز عظمه معتقد است که به دلیل همین پیشینه، مناقشات جاری بر سر آن، از حدود نزاع های ایدئولوژیک فراتر نرفته است و به صورت علمی و بی طرفانه مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است . اما عبدالوهاب مسیری با نگاهی به خاستگاه تاریخی سکولاریسم، معتقد است که سکولاریسم، فرایندی است که تنها در غرب شکل گرفته است و بحران ها، راه حل ها، نزاع ها، مذاکرات سیاسی، فکری و نگرش فلسفی و بالاخره تنش های میان دولت و کلیسا را در آن دیار منعکس می کند .
عزیز عظمه، سکولاریسم را کنشی بسیار پیچیده و تعریف آن را ناممکن می شمارد و بر خلاف مسیری که آن را گونه ای از جهان بینی شمرده است، سکولاریسم را نمود فرایندی تاریخی معرفی می کند . سکولاریسم هر چند خاستگاه غربی دارد; ولی از دایره غرب فراتر رفته و موجب تحولات عمیق و گسترده ای در جهان شده است و همانند مدرنیته، جزئی از زندگی و حیات اجتماعی ما شده است . سکولاریسم، محصول تحولات عمده جهانی است که چه از نظر تاریخی و چه از نظر افق آینده، بخش های جهان را به یکدیگر نزدیک ساخته است . عظمه، موضع مسیری را سیاسی می شمارد; موضعی که به نظر عظمه، گوهر ایدئولوژی اسلامی و مبتنی بر محور قرار دادن جهان بینی و نگرش دینی در عرصه زندگی است . امری که به نوبه خود صبغه ای ایدئولوژیکی، اجتماعی و سیاسی بر تن جامعه می کند که یکسره با سرشت پیچیده و متکامل جامعه بشری تنافی دارد . این امر سبب می شود که ایدئولوژی یا طرح اسلامی، به جای این که عامل وحدت ملی باشد، به عامل محدود کننده جامعه تبدیل شود و افراد آن جامعه را مطابق با گرایش های سیاسی خاص، دسته بندی کند .
طرفه این که مسیری نیز عظمه را به عدم فهم شرایط پیچیده جامعه و نیز ایجاد دسته بندی میان افراد متهم می کند و می افزاید که عظمه، به نوعی تقسیم بندی تن داده است که نظام غرب بر جهان تحمیل کرده است .