ماهان شبکه ایرانیان

راه های مضر و مفید کنترل خشم

راه های مضر کنترل خشم کدام اند؟ یکی از راه های زیان بار برای کنترل خشم، فرونشاندن آن است. این شیوه در جوامعی متداول است که بیان آشکار خشم از نظر مردم ناپسند، و روش های جرئتمندانه نکوهیده است

راه های مضر و مفید کنترل خشم

راه های مضر کنترل خشم کدام اند؟

یکی از راه های زیان بار برای کنترل خشم، فرونشاندن آن است. این شیوه در جوامعی متداول است که بیان آشکار خشم از نظر مردم ناپسند، و روش های جرئتمندانه نکوهیده است. در چنین شرایطی، افراد خشم خود را پنهان می کنند و سعی می کنند که در ظاهر آرام و موردپسند جلوه کنند. این افراد در صورت ادامه ی استفاده از شیوه ی کنترل خشم، دچار علایمی مثل سردرد، زخم معده، درد قفسه ی سینه و تنگی نفس می شوند. این علایم به علایم روان تنی معروف هستند، یعنی مشکلات جسمی ای که منشأ روانی دارند. بدیهی است که برای درمان این علایم راهی جز برطرف کردن عوامل زمینه ساز خشم وجود ندارد.
روش دیگر کنترل خشم واپس راندن خشم است. این روش با کنترل خشم متفاوت است. کنترل خشم روشی مبتنی بر خویشتن داری سنجیده و هوشیارانه است که در آن فرد از خشم خود آگاه است و تلاش آگاهانه ای برای کنترل آن به خرج می دهد، در حالی که در شیوه ی واپس رانی، فرد از خشم خود بی خبر است.
برای مثال، ممکن است نوجوانی نسبت به برخی رفتارهای والدین یا خواهر یا برادرش خشمگین باشد، ولی جایز نداند که خشم خود را آشکار کند و به این دلیل، با روش های مختلف تلاش می کند تا این خشم را بیرون نریزد. این مثال تا به این جا شبیه روش فرونشانی خشم است. اما اگر همین نوجوان مکانیزم هایی مثل تخریب وسایل منزل را به کار گیرد، یا به وسایل خواهر یا برادرش آسیب وارد کند، و حتی از طریق نزدیک شدن به آن ها با رفتار خود آن ها را وادار به کارهای مخرب کند بدون آن که جای پایی از خود به جای بگذارد، در این صورت گفته می شود که او خشم خود را واپس زده است. درواقع این نوجوان توانسته خشم خود را واپس بزند، ولی خشم واپس زده شده ی او از بین نرفته است، بلکه این خشم به طریقی بروز کرده که فرد در معرض عواقب ناخوشایندِ بروز خشمش قرار نگیرد. واپس رانی از جمله راه های کنترل خشم است که براساس آن، فرد بیرون ریزی خشم را خطری در راه امنیت خود تلقی می کند. واپس رانی خشم حتی می تواند منجر به افسردگی نوجوان شود. برخی روان شناسان افسردگی را نتیجه ی خشم درون ریزی شده می دانند، یا نتیجه ی خشمی می دانند که فرد نتوانسته آن را به منبع واقعی اش نسبت دهد و آن را بیرون بریزد، بلکه آن را به درون خود ریخته است.
راه دیگر برای بیان خشم، ابراز آن است. دربرخی از دیدگاه های روان درمانی، با فرض بر این که فرونشانی یا واپس رانی خشم، افراد را در معرض ابتلا به مشکلات و علایم روان شناختی قرار می دهد، در جلسات درمانی، مراجعان را تشویق می کنند تا خشم خود را ابراز دارند. حتی در برخی رویکردها افراد واداشته می شوند که مثلاً به بالشتی مشت بکوبند یا عروسکی را پرت کنند یا بزنند.
مطالعات نشان داده اند که این روش ها در کوتاه مدت احساس بهتری را برای شخص به ارمغان می آورند، ولی در درازمدت مشکلات لاینحل باقی می مانند. ابراز خشم ممکن است حتی به پرخاشگری بدنی نیز منتهی شود. بروز خشم به صورت کلامی( فحاشی) نیز از مصادیق بارز ابراز خشم است. حتی به تجربه دیده شده که افراد پرخاشگر هرچه خشم خود را ابراز می دارند، نه تنها کاهشی در آن رخ نمی دهد، بلکه قبح رفتار پرخاشگرانه نیز از بین می رود. اما قانون طلایی اصلاح یا تغییر رفتار می گوید: « فقط زمانی اصلاح و تغییر رفتار میسر است که به جای رفتار ناسالم، رفتار سالم و سازگارانه تقویت شود. »
به همین دلیل، در ادامه ی بحث به رفتارهای سازگار جایگزین برای رفتار پرخاشگرانه یا رفتار منفعلانه می پردازیم. رفتارهای سازگارانه ی جایگزین به معنای رفتارهایی است که در هر زمان فقط یکی از آن دو رفتار بتوانند ارائه شوند. فردی که شاد است دیگر غمگین نیست. فردی که آرام است پریشان نیست. همان گونه که در صفحات قبل ذکر شد، دو حالت متضاد نمی توانند در یک آن حضور داشته باشند. البته به خاطر داشته باشید منظور ما در این جا حالتی نیست که برای توصیف آن به طور مثال می گویند: فلانی ظاهراً آرام بود، اما در دلش غوغایی برپا بود؛ یا گفته می شود ظاهراً شادم ولی خون به دل دارم. جرئتمندی رفتاری جایگزین برای پرخاشگری و انفعال است.

چه راه های سالمی برای مهار خشم وجود دارد؟

روان شناسان در جست و جوی راه های مختلفی برای کنترل خشم اند و برای پیدا کردن بهترین شیوه ها، این راه ها را مورد آزمایش قرار می دهند. در رویکردهای رفتاری، روان شناسان از طریق اتخاذ شیوه های مبتنی بر تحلیل رفتاری، برای تغییر پیامدهای رفتار تلاش می کنند. آن ها با اعتقاد بر این اصل که فرد پرخاشگر با اتخاذ شیوه های پرخاشگرانه به آن چه می خواهد دست می یابد و به همین دلیل استفاده از این شیوه ها را ادامه می دهد، توصیه می کنند که محیط به گونه ای طراحی شود که فرد پرخاشگر از طریق رفتارهای پرخاشگرانه اش به اهداف خود دست نیابد.
تصور کنید که نوجوانی آموخته تا برای دست یابی به پول توجیبی بیشتر، سروصدا به راه بیندازد و پرخاشگری کند. روان شناسان معتقد به این تبیین، اظهار می کنند که این نوجوان بار اول که از طریق به راه انداختن جار و جنجال به خواسته اش دست یافته، عملاً آموخته است که هر بار پول می خواهد به همین شیوه عمل کند. حال برای تغییر این رفتار، آن ها معتقد به کنترل پیامدهای رفتار پرخاشگرانه اند. یعنی هر بار که نوجوان پرخاشگری کرد باید از دادن پول به او خودداری کرد و در عوض هر زمان که نوجوان به شیوه ی سالمی( برای مثال خواهش از والدین یا توافق با آن ها برای گرفتن پول در ازای کار) درخواست پول کرد، به خواسته اش برسد.
از آن جایی که معنای روان شناختی خشم، وجود افکاری مبتنی بر تهدید قلمروی شخصی، یا به عبارت دیگر، در خطر دیدن امنیت و موقعیت خویش است، روان شناسان شناختی اعتقاد دارند که فرد باید به سراغ این افکار برود و از طریق روش های بازسازی شناختی نسبت به افکار خشم برانگیز خود، آگاهی یابد. روان شناسان به افراد آموزش می دهند که بر حالات هیجانی خود نظارت داشته باشند و از علایم و مؤلفه های جسمانی خشم، مثل انقباض های عضلانی، احساس گُرگرفتگی و تغییر رنگ چهره، تپش قلب و تشدید ضربان قلب، تند شدن تنفس و تعریق زیاد آگاه باشند.
آگاهی و هوشیاری نسبت به این علایم این مزیت را دارد که به ما سرنخ هایی می دهد که با کمک آن ها به وجود افکار خشم برانگیز پی ببریم. یعنی افراد آموزش می بینند که چگونه وقتی علایم خشم را تجربه می کنند به افکاری که منشأ خشم است، دست یابند. افکاری مثل این فکر که در حق من ظلم شده، حقم را نادیده می گیرند، مرا تحقیر می کنند، مرا قبول ندارند و امثال آن ها. بخشی از وظیفه ی درمانگر کمک به فرد برای تغییر افکار و برداشت های او از موقعیت است. درواقع، هدف کمک به فرد برای تغییر ارزیابی اش از موقعیت است که این ارزیابی شامل انتظار از خود و دیگران می شود. تمرین برای نظارت، پایش، یا زیرنظر گرفتن این افکار به توانایی تشخیص افکار منفی و تحریک کننده می انجامد. بنابراین چنان چه والدین به فرزندان شان فرصت بیان افکار و نظرات شان را بدهند، خواهند توانست تا به آن ها کمک کنند که به تصحیح افکار خود بپردازند. برای تسلط بر روی افکار، فنون متعددی وجود دارد. فنونی مثل توقف فکر( یعنی فرد بیاموزد افکار منفی خود را متوقف کند) ، تمرکززدایی( فرد ذهنش را در موقع احساس خشم از موضوع خشم برانگیز به موضوعی خنثی یا حتی مثبت معطوف کند)، پی بردن به خطای شناختی( خطاهایی مثل پیش داوری منفی، فاجعه سازی، بزرگ نمایی نکات منفی و کوچک نمایی نکات مثبت) ، برداشت مثبت از موقعیت، و بالاخره بررسی شواهدی مؤید این که فکر منفی بی مورد است و بهتر است فکر مثبتی جایگزین آن شود.
علاوه بر فنون شناختی، فنون دیگری نیز برای کاهش نشانگان برانگیختگی جسمانی به فرد آموزش داده می شود. این فنون به آرامش بخشی عضلانی پیشرفته شهرت دارد. البته فنون دیگری مثل مراقبه، آرامش بخشی کنترل نشانه، و آرامش بخشی خودزاد نیز به کار گرفته می شوند. فلسفه ی زیربنایی کاربرد فنون آرامش بخشی عضلانی، به این حقیقت اشاره دارد که آرامش و خشم یا آرامش و اضطراب دو وضعیت متضاد یک دیگرند.
افراد با پایش خود و با آگاهی از علایم و نشانه های بدنی حاصل از احساس خشم، و همین طور با پی بردن به افکار منفی می توانند به کمک فنون آموخته شده، آرامش را به جای خشم در وجود و ذهن شان مستقر کنند. یکی از مختصات عمده ی آرامش بخشی عضلانی این است که ذهن به جای تمرکز بر افکار منفی یا مرور چنین افکاری، بر بدن به عنوان یک موضوع خنثی متمرکز شود. در این روش، فرد با توالی انقباض و انبساط در عضلات و اندام های خود ابتدا تفاوت این دو را تشخیص می دهد و سپس، به نقش انقباض در افزایش و گسترش خشم پی می برد؛ آن گاه می آموزد که چگونه به جای خشم آرامش را در بدن استقرار بخشد.
بخش بعدی آموزش یا درمان خشم، آموزش مهارت های اجتماعی و آموزش جرئت ورزی است. این روش را در صفحات بعدی شرح می دهیم.
آموزش مهارت حل مسئله، نیز روش دیگری است که به فرد کمک می کند تا در موقعیت های پیچیده که ویژگی هایی مسئله گونه دارد- یعنی زمانی که مشکل نیاز به تحلیل مسئله مدارانه و تعریف یا صورت بندی دارد- به جای کلافه شدن به راه حل های مختلف پیش رو بیندیشد. شاید نیاز باشد تا فرد با کسی مشورت کند، شاید بهتر باشد که از دیگران کمک بگیرد، یا شاید به صلاحش باشد تا شرایط را بپذیرد و با آن کنار بیاید.
به دست آوردن مهارت در حل مسئله، مستلزم انتخاب راه حل مناسب است- راه حل هایی که به لحاظ زمانی، مکانی و اَبزاری مقرون به صرفه باشد. یعنی بهترین راه حل ها آن هایی هستند که اولاً‌ به حل مسئله منتهی شوند، ثانیاً مستلزم صرف انرژی و تلاش بسیار نباشند. علاوه بر این ها و مهم تر این که شدنی و در دسترس باشند.
کسب مهارت حل مسئله، موجب می شود تا افراد احساس کنند که می توانند از عهده ی مشکلات خود برآیند و زندگی و محیط خود را کنترل کنند.
محققان رابطه ی تنگاتنگی بین مهارت حل مسئله و جرئتمندی از یک سو، و اعتماد به نفس بالا از سوی دیگر، یافته اند. همان گونه که در صفحات قبل یادآوری شد، افراد دارای مهارت حل مسئله و جرئتمندی به دلیل برخورد مناسب با موقعیت و رفتار معطوف به هدف، هیجانات منفی کم تری تجربه می کنند و به خواسته ها و اهداف شان دست می یابند.

آیا رابطه ای بین خشم و اعتماد به نفس وجود دارد؟

روان شناسان در مطالعات خود دریافته اند که افراد انتقادناپذیر، یا اساساً افرادی که زود به خشم می آیند از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند. درواقع این افراد به این دلیل که نگرش مثبتی به خود ندارند، چنین می پندارند که دیگران نیز آن ها را ارزشمند نمی دانند. شاید برخی از افراد انتظارات بسیار بالایی از خود دارند. شاید فکر می کنند که باید بی نقص و بی عیب باشند. آن ها فکر می کنند که نباید اشتباه کنند یا کسی نباید از آن ها انتقاد کند و ایراد بگیرد. این افراد کسانی هستند که تصور غلطی از خود دارند. انسان به معنای موجودی است که نکات مثبت و منفی دارد. او جمع اضداد است. هیچ کس نه کاملاً خوب است و نه کاملاً بد. هیچ کس کاملاً کامل یا کاملاً ناقص نیست. همه محاسن بزرگ و کوچک دارند، همین طور معایب بزرگ و کوچک دارند. اگر فرد این اضداد را در کنار هم بپذیرد، در مقابل انتقادها مصون می ماند. اگر اشتباه کند می پذیرد که انسان جایزالخطاست. او می داند همین طور که کارهای خوبی کرده، ممکن است اشتباهاتی هم کرده باشد؛ و می پذیرد که اعمالش همه ی شخصیت او را نمی سازد، بلکه فقط اعمالی است که در موقعیتی خاص از وی سر می زند، و قابل جبران است؛ بنابراین از خود نیز خشمگین نمی شود.
پس نتیجه می گیریم که در روابط بین فردی، خشم بیش از حد به معنای فقدان چنین نگرش منطقی ای به خود است. نگرش منطقی عزت نفس کافی و مناسب را به ارمغان می آورد.
خشم عبارت است از پاسخ فرد به توهین ها، آزارها، بی عدالتی ها، طرد شدن ها، موردتجاوز و تعرض قرار گرفتن ها. ولی آیا همه ی این رویدادها واقعاً رخ داده اند یا خیر؟ یا فقط برداشت و تفسیر فرد از موقعیت هاست که این همه رنج را به او تحمیل کرده است؟
مطالعات نشان داده اند که سوءتعبیر رویدادها با هیجانات و عواطف منفی رابطه دارد. « غم» نشانه ی از دست دادن یک شی، موقعیت یا شخص با ارزش است. « اضطراب» نشانه ی ترس از باختن شیء، موقعیت یا شخصی است که برای فرد ارزشمند است. « خشم» هیجانی است که در روابط بین فردی بروز می کند و همیشه معطوف به دیگری است؛ برای مثال، معلم به من نمره ی بد داد، پدرم به ناحق از پول هفتگی من کم کرد، مادرم، خواهرم را بیشتر از من دوست دارد. همین مطالعات نشان داده اند که بازسازی این افکار تفاوت بین واقعیت ها و سوءبرداشت ما از واقعیت ها را آشکار می کند و به ما در دست یابی به آرامش کمک می کند. قطعاً آن چه از این پس می آید و آن چه قبلاً ذکر شد، تا حد زیادی به ما کمک می کند تا تفاوت بین واقعیت ها و برداشت ما از آن واقعیت ها را به روشنی درک کنیم.
تا به این جا، قوانین و حقوق جرئتمندی را آموختیم؛ به این نتیجه رسیدیم که می توانیم این قوانین را برپا داریم و حقوق خود را احیا کنیم. حال بیاییم با فنون دست یابی به این حقوق آشنا شویم.

جلوه های رفتار پرخاشگرانه کدام اند؟

علاوه بر مثال هایی که در پرسش نامه ارائه شد، مثال ها یا مصادیق بارز رفتار پرخاشگرانه که توسط روان شناسان شناخته شده اند عبارت اند از:

1- بلندتر از دیگران صحبت کردن
2- فخرفروشی به دیگران
3- فشار آوردن به دیگران
4- قطع کردن حرف دیگران
5- زورگویی به دیگران
6- تحقیر و تمسخر دیگران
7- صحبت کردن و عمل کردن به جای دیگران
8- استفاده از الفاظ یا ژست های بدنی برای ترساندن دیگران، برای مثال چشم غره رفتن، مشت گره کرده ی خود را به طرف دیگران نشانه رفتن و به هم فشردن دندان ها
9- تله گذاشتن برای دیگران

جلوه های رفتار منفعل یا کم رویی کدام اند؟

اگرچه در رفتار منفعل، به نظر می رسد که فرد از حق خود می گذرد ولی در درازمدت چنین فردی احساس می کند مورد ستم واقع شده و از دیگران عصبانی است. افراد منفعل یا کم رو ویژگی هایی از این دست دارند:

1- داشتن رفتاری که بیانگر مُحق بودن دیگران است.
2- دوری از تعارض با دیگران و اجتناب از رفتارهایی که ممکن است دیگران را دلخور و عصبانی کند.
3- عزت نفس پایین و عدم احترام به خود.
4- پنهان کاری و در مواردی توسل به فریب دیگران برای این که آن ها به احساسات فرد کم رو پی نبرند.
5- گذشتن از حق خود و ترجیح حق دیگران به حق خود.

رفتار جرئتمندانه چه مشخصاتی دارد؟

افراد جرئتمند دارای چنین ویژگی هایی هستند:

1- غالباً از پس کسانی که آن ها را مسخره می کنند و دست می اندازند برمی آیند.
2- افراد سرزنش کننده را در حاشیه نگه می دارند، به عبارتی رفتارشان تابع آن چه افراد سرزنش کننده می خواهند نیست.
3- بر سر مسائل واقعی تمرکز می کنند نه مسائل خیالی.
4- عقاید دیگران را در نظر دارند.
5- با دیگران ارتباط روشنی دارند.
6- موضع خود را حفظ می کنند.
7- طالب حل تعارض با دیگران اند و در چنین مواقعی، حتی از بیان مشکلات ابا ندارند.
8- پیامد رفتار دیگران را به آن ها گوشزد می کنند.
9- دیگران را برای مشکلاتی که خود گرفتار آنند سرزنش نمی کنند.
10- از کوچک نشان دادن خود یا انتقادطلبی یا خشم تلافی جویانه پرهیز می کنند.
11- صریح و رک گو هستند.
12- خواسته ها و انتظارات شان منطبق بر شرایط و امکانات شان است.
13- قاطعانه صحبت می کنند و از این که درباره ی خود و احساسات شان صحبت کنند هراس ندارند. برای مثال جملاتی مثل آن چه در زیر آمده به کار می برند:
من احساس می کنم که...
من فکر می کنم که...
به عقیده ی من...
من می خواهم با تو درباره ی ... صحبت کنم.
من از این که تو... ممنون هستم ولی...
من ناراحت می شوم وقتی تو...

فنون جرئتمندی کدام اند؟

فن پیش نویسی

گاهی ما در موقعیت هایی قرار می گیریم که خواسته ای داریم ولی درمی یابیم که مطرح کردن آن برایمان آسان نیست. گفتیم یکی از ویژگی های رفتار جرئتمندانه آن است که فرد می تواند خواسته، انتظارات و احساسات خود را بیان کند.
بسیاری از افراد در چنین موقعیت هایی یا دست به پرخاشگری می زنند و به قول معروف دنیا را به هم می ریزند تا خواسته شان را تحقق بخشند. در نقطه ی مقابل آن ها، کسانی هستند که از خواسته ی خود می گذرند و عطای همه را به لقای شان می بخشند. روش یا فنی که در این موقعیت به افراد کمک می کند فن تهیه ی پیش نویس است. منظور از پیش نویس این است که قبل از بیان خواسته از جانب فرد، وی به صورت ذهنی و روی کاغذ آن چه را می خواهد بگوید به صورت سازمان یافته طرح ریزی نماید. برای تهیه ی این پیش نویس لازم است که به چند موضوع پرداخته شود.
موضوع نخست، مرور رویداد است. برای مرور رویداد این سؤال طرح می شود:
رویداد: این موقعیت یا مشکل برای من چه اهمیتی دارد؟
موضوع دوم، مرور احساسات فرد توسط خود اوست و در رابطه با آن باید این سؤال را مطرح کرد:
احساسات: من چه احساسی درباره ی این موقعیت یا مشکل دارم؟
موضوع سوم: پرسش درباره ی خواسته ی فرد است. فرد باید از خود بپرسد که:
نیازها: می خواهم چه اتفاقی بیفتد تا اوضاع تغییر کند؟
موضوع چهارم: پرسش درباره ی پیامد تغییر است.
پیامدها: آیا با این تغییر اوضاع من بهتر می شود یا به عبارتی، آیا با برآورده شدن خواسته ی من، اوضاع به نفع من است؟
پس از تهیه ی پیش نویس نوبت به اجرای این مراحل می رسد. فرد در مرحله ی اول با مشخص کردن موقعیت یا مشکل، به طرف مقابل اجازه می دهد تا وصف موقعیت را از زبان وی بشنود.
سپس فرد به بیان احساساتش می پردازد. این که درباره ی آن موقعیت چه احساسی دارد. برای مثال، آیا ناراحت است، عصبانی، یا مضطرب است.
در بیان نیازها، فرد باید بداند که دیگران غیب دان نیستند که ذهن او را بخوانند، پس باید دیگران را از طریق بیان نیازهایش در جریان قرار دهد؛ برای مثال بگوید من نیاز دارم که فلان و بهمان کار انجام شود.
در مورد پیامدها، فرد باید به دیگران بگوید که تأمین خواسته ی او چه نفعی برای آن ها و خود او دارد.
برای مثال، فرزندتان از یکی از دوستانش عصبانی است چون رازی را که به او گفته برای دیگران بازگو کرده است. او نزد شما می آید و این حادثه را تعریف می کند، می توانید ابتدا از او بپرسید که آیا بهتر نیست به جای عصبانیت، خواسته اش را با دوستش در میان بگذارد. و به او بگوید که دوست ندارد دیگر چنین کاری را تکرار کند. چنان چه احساس کردید فرزندتان برای طرح این موضوع با دوستش مشکل دارد، بدانید که جرئت این کار را ندارد. ممکن است او با اظهاراتی مثل این که « دیگر به او چیزی نمی گویم» یا « ارزشش را ندارد» یا هر توجیه دیگری بخواهد از زیر بار طرح این موضوع شانه خالی کند( این نمونه ای از رفتار غیرجرئتمندانه است) . شاید هم با او دست به یقه شود و کارشان به درگیری کشیده شود( رفتار پرخاشگرانه) .
هر دوی این پاسخ ها مبین جرئتمند نبودن فرزندتان است. با او تهیه ی پیش نویس را تمرین کنید. وقتی اطمینان یافتید او می تواند کارش را خوب انجام دهد وی را تشویق کنید تا این فن را به اجرا درآورد. سناریوی پیش نویس ممکن است شبیه سناریوی زیر باشد.
اسم پسر شما علی و اسم دوستش رضا و اسم کسی که رضا راز علی را به او گفته محسن است و راز پسر شما این است که پدرش به او قول داده که دوچرخه ای برای او خواهد خرید.
علی: سلام چه طوری؟
رضا: خوبم تو چه طوری؟
علی: دیروز محسن را دیدم. او از من پرسید آیا من دوچرخه خریدم.
من تعجب کردم که او از کجا فهمیده است که من می خواهم دوچرخه بخرم، چون فقط این را به تو گفته بودم. خیلی از دستت ناراحت شدم( احساسات) .
رضا: خوب من فکرکردم محسن هم دوست صمیمی توست. فکر نمی کردم تو ناراحت شوی.
علی: درسته او دوست من است ولی من از تو خواسته بودم که این حرف را به کسی نزنی. درواقع این برای من مثل یک راز بود که آن را به تو گفتم و از این که آن را به دیگری گفتی ناراحت شدم( احساسات) .
رضا: متأسفم من نمی دانستم این کار تو را ناراحت می کند.
علی: من برای دوستی مان ارزش زیادی قایل هستم و فکر می کردم تو این راز را نزد خود نگاه می داری.
رضا: حق با توست؛ من نباید این راز را به کسی می گفتم.
علی: من می خواهم همیشه دوست باشیم، بنابراین نیاز دارم به تو اعتماد کنم( بیان نیاز) .
رضا: سعی می کنم دیگر این اتفاق تکرار نشود.
علی: قطعاً اگر ما راز یکدیگر را فاش نکنیم، دوستی مان حفظ خواهد شد( پیامد) .
به فرزندتان یادآور شوید همیشه نحوه ی برخورد دیگران با فردی که رفتار جرئتمندانه دارد، منطقی نیست و حتی ممکن است طرف مقابل در برابر رفتار قاطعانه ی فرد جرئتمند، او را مسخره کند. مهم این است که این رفتار سالم، به رغم چنین پاسخ هایی باید ادامه یابد.

فن تکرار

این فن نیز در مورد موقعیت هایی کاربرد دارد که فرد برای طرح درخواست خود از کسی، مشکل دارد. در چنین وضعیتی، فن تکرار کمک می کند تا فرد درخواستش را با آرامش بیان کند و تا زمانی که به خواسته اش نرسیده آن را تکرار کند. همین طور، وقتی کسی می خواهد در مقابل خواسته ی شخص دیگری از خود مقاومت نشان دهد، می تواند از این فن استفاده کند. مطالعات نشان داده اند که فقدان مهارت در استفاده از این فن، نوجوانان را در تله هایی گیر می اندازد که حاصلش تن دادن به خواسته های دیگران است. حال اگر خواسته ی دیگران ناسالم، نامعقول و مضر باشد، آسیب هایی جدی در انتظار فرد خواهد بود. نمونه ی آن نوجوانانی هستند که در تله ی خواسته ی دوستان شان برای رفتن به مهمانی های زیان بار، یا مصرف مواد، یا حتی تن دادن به روابط جنسی مضر گیر می افتند. پس لازم است که این فن را با نوجوانان تان تمرین کنید تا آن ها را برای چنین موقعیت هایی بیمه کرده باشید. اما قبل از آن، از ظرفیت پافشاری آن ها در مقابل دیگران اطمینان حاصل کنید. این فن مستلزم تکرار بدون تغییر جملاتی است که خواسته ی شخص را منعکس می کند. با به کارگیری این فن، دیگران پی می برند که فرد صاحب فن، بر خواسته ی خود پابرجاست و از تحقق آن اطمینان دارد. همین طور آن ها پی می برند که با انسان آسیب پذیر سست عنصری سروکار ندارند.
سناریوی زیر و نحوه ی اجرای آن، مثالی برای کاربرد این فن است. این سناریو را هم با فرزندتان تمرین کنید. سناریو به این شکل است که هم کلاسی پسرتان با اصرار از او می خواهد تا به جای ماندن در منزل و خواندن درس برای امتحان فردا، به او بپیوندد و برای خرید شلوار جین با او به یکی از مراکز خرید برود. پسرتان نگران است و فکر می کند که ماندن در منزل و خواندن درس هایش به نفع اوست، ولی نمی داند که چگونه خواسته ی دوستش را رد کند( چه بسیار خواسته هایی که نوجوانان قادر به رد آن ها نیستند و سرانجام همین خواسته ها موجب بدبختی آن ها می شود) .
نام پسر شما علی و نام دوستش رضاست. نمایش را با او اجرا کنید تا فن را یاد بگیرد.
تلفن زنگ می زند.
رضا: الو خوبی علی.
علی: خوبم تو چطوری؟
رضا: من خوبم ولی خوب تر خواهم بود اگر تو با من برای خرید شلوار جین بیرون بیایی.
علی: دوست داشتم که همراهت باشم، ولی می دانی که فردا امتحان دارم.
رضا: ولی من تنها هستم و می خواهم با تو بروم.
علی: آره، راست می گویی؛ من هم دوست داشتم با تو بیایم ولی می دانی که امتحان دارم و باید به درس و مشقم بپردازم.
رضا: چه بی معرفتی، من تو را به همه ترجیح می دهم.
علی: می دانم من هم تو را دوست دارم، ولی می دانی که فردا امتحان دارم و باید درسم را بخوانم.
رضا: خوب می توانی برگردی و در ساعات باقی مانده درست را بخوانی.
علی: آره ولی من برای خواندن درسم به زمان کافی احتیاج دارم.
رضا: پس مرا تنها می گذاری.
علی: متأسفم، ولی باید درسم را بخوانم.
به فرزندتان بیاموزید که واکنش اولیه ی افراد در مقابل رفتار جرئتمندانه ممکن است به صورت رنجش یا حتی قهر بروز کند، ولی به زودی، افراد جرئتمند بیشتر از قبل مورد احترام همین افراد قرار می گیرند.

فن مبهم سازی

مدتی است که پی برده اید فرزندتان به محض انتقاد یا اظهارنظر دیگران، می خواهد تغییری در خود یا اوضاع و احوالش ایجاد کند. به قول معروف؛ او با هر سازی می رقصد. احساس می کنید که این وضعیت ناشی از این واقعیت است که او نمی تواند در مقابل انتقاد و القای دیگران استقامت داشته باشد. بنابراین، خود را به شکل و شرایطی درمی آورد که انتقاد کسی متوجه او نباشد. این انعطاف پذیری افراطی نمونه ای از ماجرایی است که در مورد ملا و خرش رخ داده است. حکایت از این قرار است که ملانصرالدین خری داشت؛ شخصی به او رسید. نگاهی به او کرد و گفت: « ملا این چه رسمی است که تو خر داری و پیاده در کنار آن می روی» . ملا تصمیم گرفت تا سوار بر خر به راه خود ادامه دهد. کمی که رفت، شخص دیگری به او رسید و گفت« ملا خجالت نمی کشی که بر پشت این حیوان بیچاره و نحیف نشسته ای» . ملا پیاده شد و اندیشید که این بار او خر را به کول گیرد و به راه خود ادامه دهد. اما باز هم از انتقاد دیگران مصون نماند. البته تمرین این فن به معنای دفاعی شدن و عدم پذیرش جنبه های منطقی انتقاد دیگران نیست. این فن فقط برای مواقعی کاربرد دارد که فرد به طور کامل با پیشنهاد دیگری موافق نیست، اما بخش منطقی آن را می پذیرد و تصدیق می کند. در این فن تن صدا آرام است و حالت دفاعی وجود ندارد. زمانی که افراد بیاموزند که با جنبه های غیرمنطقی انتقاد دیگران به خوبی مقابله نمایند، دیگران بعدها کمتر تمایل خواهند داشت از آن ها انتقاد کنند. این فن فرد را قادر می کند تا به جای خشمگین شدن از انتقاد دیگران (پرخاشگرها) ، یا تن دادن به انتقاد و خواسته ی آن ها پاسخ مناسبی داشته باشد.
وقتی به این نتیجه رسیدید که فرزندتان در مقابل انتقاد دیگران خشمگین می شود یا به آن تن می دهد، این فن را با سناریوی زیر با او تمرین کنید.
این سناریو برای موقعیتی تنظیم شده که با فرزندی سروکار دارید که به محض انتقاد دیگران به شما فشار می آورد تا به هر وسیله ای شده پیشنهاد دیگران را اعمال نماید.
رضا: علی این شلوار جین قدیمی نشده؟ الان شلوار فاق کوتاه مده.
علی: ممکنه حق با تو باشه‌. شلوار فاق کوتاه مده.
رضا: فکر می کنم خط ریشت را بلند کنی بهتر است.
علی: راست می گویی خط ریش بلند بهتره.
رضا: دست بندهای چرمی خیلی مد شده نمی خواهی داشته باشی.
علی: آره مد شده.
رضا: تو باید از این جذاب تر باشی.
علی: راست می گی من باید جذاب تر باشم.
با تمرین سناریوی بالا او می آموزد و مهارت پیدا می کند که چگونه وقتی مورد انتقاد قرار می گیرد تسلیم دیگران نشود، بلکه با جملاتی مبهم با بخش هایی از گفته های طرف مقابل موافقت کند و بدون آن که تغییری در شیوه ی عملکرد خود ایجاد کند از آن بگذرد.

فن تشنج زدایی

وقتی رفتار جرئتمندانه ی فرد در شخص مقابل خشم یا دلخوری، برانگیخته باشد، می تواند به کمک این فن از مواجه شدن با احساس طرف مقابل طفره برود و فرصتی برای خود ایجاد کند. اگرچه لازم است فرد پذیرش احساسات دیگران را داشته باشد، ولی نباید بازیچه شود. این فن فرد را قادر می کند تا بحث و گفت و گو در مورد موضوعی را که طرف مقابل مطرح می کند، به بعد موکول نماید. با این جمله که:
« من می فهمم که تو عصبانی هستی ولی اجازه بده که درباره ی این موضوع در فرصت دیگری صحبت کنیم. »
رضا: من خیلی ناراحت شدم که تو آن روز با من به خرید نیامدی.
علی: بگذریم، یک وقت دیگر در این مورد صحبت می کنیم. خب، اوضاع و احوالت چه طور است؟
رضا: گفتم خیلی از دستت دلخورم.
علی: بگذارش برای بعد، خوب از امتحانات چه خبر.
رضا: ای بابا ول کن، بهتره تو بگی نمره ات چند شد.
علی: بد نشد، خوب شد.
رضا: خدا را شکر.

فن تغییر محتوا به فرایند

در بسیاری از روابط بین فردی، افراد به ویژه نوجوانان، در فرایندی درگیر می شوند که نهایتاً آن ها را به احساس عدم کنترل و در نتیجه تسلیم می کشاند. یکی از این روابط وقتی است که آن ها احساس می کنند بیان احساس و خواسته شان توسط فرد مقابل به شوخی یا مضحکه گرفته می شود یا این که به خواسته شان توجهی نمی شود. در چنین شرایطی قوانین مربوط به رفتار جرئتمندانه، فنی را در اختیار افراد قرار می دهد تا مانع پیشرفت این روند شوند. این فن تغییر محتوا به فرایند نام دارد. برای مثال، شاید شما هم در مواردی سنگ صبور فرزندتان بوده اید و او برای شما از رفتار یکی از دوستان یا هم کلاسی هایش صحبت کرده که موجب ناراحتی اش شده است. ممکن است شما به او گفته باشید که چرا در این باره با دوستش صحبت نکرده و تلاش نکرده تا او را متوجه رفتارش کند. لابد در موارد بسیاری شنیده اید که فرزندتان گفته: چرا، گفتم ولی او حرف مرا به شوخی گرفت یا مسخره ام کرد یا حتی حرف توی حرفم آورد و موضوع را عوض کرد. در مواردی هم در چنین موقعیتی کار به نزاع بین او و دوستش کشیده شده و شاید هم اگر فرزند شما آدم کم رویی بوده، در نهایت سکوت کرده است. در چنین مواقعی روش مقابله، همان فن تغییر محتوا به فرایند است که لازم است تمرین شود. در این فن بر این تأکید می شود که چنان چه فرد خواسته اش را به زبان می آورد و طرف مقابل حرف را عوض می کند، او با ادامه ی گفت و گو جریان را به گونه ای هدایت کند تا سرانجام، طرف مقابل را متوجه حرف و خواسته ی خود بنماید. سناریوی زیر را تمرین کنید. در صورت امکان آخرین موردی را که فرزندتان دچار مشکل شده بیشتر تمرین کنید.
علی: قرار بود کتاب مرا دیروز به من برگردانی چون می دانستی که باید آن را بخوانم.
رضا: بله قربان چشم.
علی: می دانم دوست داری شوخی کنی، ولی موضوع را عوض نکن.
رضا: موضوع از چه قرار بود.
علی: این که باید به موقع کتابم را به من برمی گردانی. ممنوت می شوم هر موقع قراری گذاشتیم آن را جدی بگیری.
رضا: خب فکر کردم تو می توانی کتاب حسین را از او بگیری.
علی: داری موضوع را به بیراهه می بری، گفتم قرار بود کتابم را به من برگردانی و هرموقع ما قرار می گذاریم تو باید به آن پای بند باشی. من واقعاً در این مواقع ناراحت می شوم( تغییر از محتوا به بیان احساسات).
رضا: خوب حرف تو این است که باید کتاب تو را برمی گرداندم و باید از این به بعد سر قولم باشم.
علی: درست است، خوب فهمیدی که من چه می گویم.

فن نه گفتن

به نظر می رسد که بسیاری از مردم از این که با خواسته ی دیگران مخالفت کنند، یا به عبارت دیگر به دیگران جواب منفی بدهند، یا نه بگویند، مشکل دارند. ترس از این که دیگران را ناراحت کنیم یا آن هایی که از ما نه می شنوند را از خود دلخور کنیم یا توسط آن ها طرد شویم، باعث می شود که در نه گفتن دچار تردید و ناتوانی شویم.
فقدان این مهارت یا ضعف در کاربرد این فن می تواند به ضد فن تبدیل شود؛ یعنی این که چون نمی توانیم به دیگران نه بگوییم، به خواسته ی آن ها تن درمی دهیم و درنهایت گرفتار پیامدهای ناگواری می شویم که دامنه ی آن بسیار گسترده است. روان شناسان دریافته اند نوجوانانی که از طریق دوستان شان به موقعیت های خطرناک مثل بی بندوباری جنسی، سوء مصرف مواد و حتی فروش مواد، و کارهایی از این قبیل کشانده می شوند، کسانی هستند که استفاده از فن« نه گفتن» را نمی دانند.
احتمالاً شما تاکنون به کمک پرسش نامه ای که پیش تر آمد و با تکیه بر تجارب خود پی برده اید که ضعف فرزند کم رو یا منفعل یا نوجوان پرخاشگرتان چیست. گفتیم این دو سبک پاسخ گفتن بیانگر فقدان جرئتمندی است. جرئتمندی به معنای تسلیم و به معنای قیل و قال راه انداختن نیست. جرئتمندی یعنی رفتاری مؤثر که در آن حقوق فرد و دیگران تحقق می یابد.
روان شناسان برای توانمند شدن افراد در « نه گفتن» به اصولی دست یافته اند. این اصول عبارت اند از:

1- حرف خود را صادقانه و رو راست، بدون گستاخی بیان کنید و« نه» بگویید.
2- برای « نه گفتن» دلیل و بهانه نیاورید. این حق شماست که وقتی چیزی مغایر با خواسته ی شماست و با آن مخالفت دارید، « نه» بگویید. درنگ نکنید، این خواسته ی شماست.
3- راست گو بودن و صداقت داشتن بهتر از خشم، عصبانیت و گستاخی است.

افراد ممکن است نگران باشند که دیگران در مقابل نه گفتن آن ها چه فکر می کنند و چه عکس العملی از خود نشان می دهند. با مرور قوانین مربوط به جرئتمندی که پیش تر گفتیم با چنین نگرانی هایی مقابله کنید. مطمئن باشید دیگران هم درنهایت، از کسی که رفتار غیرصادقانه و فریب کارانه دارد بیشتر آسیب می بینند، تا افرادی که صادقانه رفتار می کنند.
برای نه گفتن چهار مرحله وجود دارد:

1- از طریق تکرار حرف های طرف مقابل پی ببرید که منظور او را درست فهمیده اید.
2- علت رد تقاضای او را توضیح دهید.
3- نه بگویید.
4- درصورت امکان، پیشنهاد مناسب و جایگزینی را مطرح کنید و روی آن به توافق برسد.

سناریو زیر را تمرین کنید:
علی: من درک می کنم که دوست داشتی امروز را با من به خرید بروی( گام اول) ولی من فردا امتحان دارم و قصد دارم درسم را مرور کنم و کمی هم استراحت کنم( گام دوم) برای همین امروز نمی توانم با تو به خرید بیایم( گام سوم) اگر خواستی می توانیم روز دیگری این کار را بکنیم( گام چهارم) . فراموش نکنید که تمام پرسش ها یا موقعیت هایی که در پرسش نامه ی جرئتمندی در صفحات اول کتاب خواندید، سناریوهایی مناسب برای تمرین با فرزندتان است. در کنار این سناریوها، که فرصت های خوبی برای تمرین جرئتمندی هستند، از رویدادهای روزمره برای تمرین استفاده کنید.

واکنش معمول دیگران در مقابل جرئتمندی چگونه است؟

وقتی که افراد فنون جرئتمندی را به کار می گیرند، در درازمدت مردم درمی یابند که این افراد را بپذیرند و تکلیف شان در مقابل آن ها روشن است. اما تا آن زمان، ممکن است جرئتمندی در اطرافیان واکنش هایی موقتی برانگیزد. این واکنش ها می تواند به صورت یکی از موارد زیر رخ دهد. به عبارت دیگر، ممکن است مردم در مقابل پاسخ های جرئتمندانه ی شما، واکنش های زیر را از خود نشان دهند:

1- تغییر موضوع بحث.
2- نشان دادن واکنش شدید هیجانی مثل خشم یا عصبانیت.
3- شوخی کردن و مسخره بازی درآوردن.
4- تلاش برای ایجاد احساس گناه در فرد جرئتمند.
5- سرزنش فرد جرئتمند و زیر سؤال بردن رفتار او.

فرزند خود را از احتمال وقوع هریک از واکنش های ذکر شده آگاه کنید و با او برای برخورد صحیح با هریک تمرین کنید و آن ها را تشویق کنید که در هر شرایطی هم چنان جرئتمند رفتار کنند.

توصیه های کلی

1- محتوای کتاب را چند بار بخوانید. تمرینات آن را با فرزندتان تکرار کنید.
2- بعد از یک یا چند هفته مجدداً به کمک پرسش نامه، او را مورد ارزیابی قرار دهید.
3- بار دیگر براساس مواردی که به نظر می رسد در آن به قدر کافی مهارت کسب نشده، تمرینات را ادامه دهید.

منبع مقاله:
محمدخانی، پروانه، (1388) فرزندان خجالتی یا پرخاشگر، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی