مقدمه
واژه حیرت به معنای سرگردانی از ریشه «ح ی ر» است. از این ریشه، در «قرآن کریم» تنها واژه «حیران» و در «آیه 71 سوره انعام» آمده است.[1] در روایات، مشتقّات مختلفی از ریشه یادشده و با مفهوم سرگردانی به کار رفته است. در این مجموعه، در برخی روایات، از دوره غیبت امام زمان(عج) با تعبیر حیرت یاد شده است. این روایات از معصومانی است که پیش از تولّد امام زمان(عج)، پا در عرصه حیات گذاشته بودند. با بررسی گزارش های تاریخی، می توان میزان تطبیق این عنوان با ویژگی های آن دوره، ابعاد و علل و بروز بحران یادشده را سنجید. روایاتی که از این موضوع سخن به میان آورده اند، گاه از تعبیر حیرت استفاده کرده اند، گاه از ابتلائات و آزمون های مردمان این دوره پرده برداشته اند و گاه از نتایج این حیرت و ریزش های افراد خبر داده اند. در ادامه، به مجموعه این روایات در کنار گزارش های تاریخی خواهیم پرداخت.
تألیفات درباره عصر حیرت
در طول قرون مختلف، بزرگان و مؤلّفان شیعه، آثاری را با رویکرد رفع حیرت از شیعیان تألیف کرده اند. آثار متعدّدی با موضوع امامت و به خصوص غیبت[2] دربرگیرنده این تألیفات، به شمار می آیند؛ امّا در عنوان برخی از کتاب ها نیز عبارت حیرت قید شده است. مهم ترین این دست آثار را می توان «الامامه و التّبصره من الحیره» نوشته پدر شیخ صدوق دانست. جالب اینکه نام کامل کتاب «کمال الدّین و تمام النّعمه»، اثر معروف شیخ صدوق، «کمال الدّین و تمام النّعمه فی اثبات الغیبه و کشف الحیره» بوده و خود او در پایان جلد اوّل[3] و نیز برخی دیگر آثار خود، به آن اشاره داشته است؛[4] امّا از دید بزرگان تراجم نویس و نه همه نویسندگان[5] پنهان مانده است. در میان آثار پژوهشگران معاصر که به نسبت بیش از بقیه به این موضوع پرداخته اند، می توان از این تألیفات نام برد:ـ«تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(ع)»، دکتر جاسم حسین، ترجمه دکتر سیّدمحمّدتقی آیت اللّهی؛ـ«المهدی المنتظر(ع) عندالشّیعه الإمامیه»، دکتر جواد علی؛ـ«اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری»، حسن حسین زاده شانه چی؛ ـ«الحیره فی عصر الغیبه الصغری»، سیّدیاسین موسوی؛ ـ«الحیره فی عصر الغیبه الکبری»، سیّدیاسین موسوی.
سابقه حیرت نسبت به امامان قبل(ع) و واکنش به آن
موضوع حیرت و سرگردانی در شناخت امام زمان(عج) موضوع تازه ای نیست و در زمان حیات ائمّه(ع) سابقه داشته است. اوج این سرگردانی را در پی شهادت امام کاظم(ع) و ظهور جریان واقفیّه می توان دید.[6] البتّه اختلافات و مشکلاتی را که در تعیین امام بعد، با وفات اسماعیل در زمان امام صادق(ع) و سیّدمحمّد در زمان امام هادی(ع) رخ داده بود، نیز می توان به این حیرت ها ضمیمه نمود؛ زیرا پیش فرض افراد مبتلا به سرگردانی این بوده که فرزند ارشد امام، امام بعدی خواهد بود و با وفات این دو، آن قاعده به هم خورده و قائلان به آن، به دنبال توجیه و تفسیر شرایط تازه می افتادند. امام صادق(ع) برای صیانت از جان امام بعد از خود، به پنج نفر، از جمله منصور، خلیفه وقت عبّاسی، امام کاظم(ع)، مادر و یکی دیگر از فرزندان خود وصیّت کرد. علاوه بر آن، در حرکتی آموزشی، نمایشی، بزرگان اصحاب امام(ع)، مانند زراره نسبت به امام بعدی اظهار بی اطّلاعی کردند و سپس با آزمون و بررسی گزینه های محتمل، امامت شیعیان را نهایتاً به امام کاظم(ع) رهنمون شدند. این روش را باید اقتباس از روش قرآنی حضرت ابراهیم(ع) دانست. در «آیات 76 تا79 سوره انعام» با همین روش، پس از اثبات فناپذیری و غروب ستارگان و ماه و خورشید به آنان فرمود: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْارْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ؛ من از روی اخلاص، پاکدلانه روی خود را به سوی کسی گردانیدم که آسمان ها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.» بیّنه یا شاخصی که امامان برای اثبات امامت خود به پرسشگران نشان می دادند، عبارت بود از پاسخ به سؤالات و خبر از امور پنهانی؛ مانند نیّت های افراد، محتویات نامه ها و کیسه های پول بدون باز کردن آنها و مواردی از این دست. معمولاً این گونه گزارش ها، محتوای آثاری را تشکیل می دهد که با عناوینی، مانند معاجز، مدینه المعاجز و...نام گذاری شده اند. با مطالعه گزارش های به خصوص ابتدای دوره غیبت صغرا و ماه های پایانی عمر امام عسکری(ع)، به خوبی می توان دریافت این روش(درخواست اخبار غیبی برای اثبات امامت)، نزد شیعیان روش شناخته شده ای بوده است. آنان تا جایی به این روش پایبند بوده اند که افراد واسطه، به این شرط به امام یا نایب او اجازه داشتند وجوهات را تحویل دهند که تحویل گیرنده قبل از باز کردن، به محتویات آن، با بیان جزییات (مانند میزان تفکیک نقره و طلا، عیار آنها، حلال و حرام بودن اموال داده شده و...) اشاره کند.[7] از این دست نقل ها در منابع متقدّم و متأخّر، به وفور یافت می شود.
عصر حیرت
پیش از این، بیان شد که برخی روایات، دوره غیبت امام زمان(عج) را دوره حیرت نامیده اند و شدّت و میزان این حیرت، در مقاطع مختلف عصر غیبت، نوسان داشته است. با بررسی گزارش های تاریخی و روایات، می توان اوج حیرت را در آغاز و فرجام غیبت و از همه شدیدتر در آستانه ظهور امام عصر(ع) دانست.
ادوار غیبت صغری
به عبارت دیگر، دوره غیبت را باید به سه مقطع تقسیم کرد:
1.حیرت نخست: آغازین ایّام غیبت که باعث ظهور فرق مختلف شیعه شد؛
2.دوره میانی: افراد به مرور دچار ریزش می شوند و رویش ها، به مراتب بیش از ریزش هاست و از این رو، چندان حیرت به چشم نمی آید؛
3.حیرت دوم: آستانه ظهور و آخرین ماه ها و سال های غیبت امام زمان(عج)؛ این دوره حیرتی به مراتب شدیدتر از دوره نخست رخ می دهد و بسیاری دچار آسیب های کلّی یا جزیی خواهند شد. با توجّه به اینکه منشأ حیرت، غیبت امام زمان(عج) است، باید دوره ظهور آن را در طول غیبت ایشان، اعمّ از صغرا و کبرا در نظر بگیریم. البتّه در طول قرون مختلف غیبت امام زمان(عج)، این حیرت شدّت و ضعف هایی داشته است. آن گونه که از روایات و گزارش های تاریخی برمی آید، در مقاطع آغاز و پایان آن، بیشترین شدّت حیرت را شاهد هستیم. مرحوم نعمانی در توصیف شرایط دوره خود می نویسد: کدام حیرانی از این حیرت بالاتر است که مردم بسیار و گروه فراوانی از زیر بار این امر در رفته و به جز اندکی بر آن باقی نمانده اند؛ زیرا مردم به شک افتاده اند و یقینشان ضعیف گشته و کمتر کسی است که ثابت قدم مانده باشد بر گرفتاری سختی که از برای افراد مخلص و بردبار و ثابت قدم و راسخان در علم آل محمّد(ص) پیش آمده است. آنانی که همین حدیث ها را روایت کرده اند و به مقصود ائمّه در این روایات آشنا هستند و معناهائی را که اشاره فرموده اند، درک می کنند، کسانی که خداوند، نعمت ثبات قدم به آنان ارزانی داشته و آنان را با یقین سرافراز فرموده است و سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است.[8] انگیزه نگارش کتاب شریف «کمال الدّین» ماجرایی تکان دهنده و توصیف کننده اوج حیرت، حتّی بزرگان شیعه در اوان غیبت امام عصر(ع) است. شیخ صدوق در مقدّمه کتاب، جریان را چنین نقل کرده است: انگیزه من در تألیف این کتاب، آن بود که چون آرزویم در زیارت علی بن موسی الرّضا(ع) برآورده شد، به «نیشابور» برگشتم و در آنجا، اقامت گزیدم و دیدم بیشتر شیعیانی که به نزد من آمد و شد می کردند، در امر غیبت حیرانند و درباره امام قائم(عج) شبهه دارند و از راه راست منحرف گشته و به رأی و قیاس روی آورده اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) تلاش خود را در ارشاد ایشان، به کار بستم تا آنها را به حقّ و صواب دلالت کنم. تا اینکه شیخی از اهل فضل و علم و شرف که از دانشمندان «قم» بود، از «بخارا» بر ما وارد شد. من به جهت آنکه وی دین دار و خوش فکر و راست کردار بود، از دیر زمان، آرزوی ملاقات او را داشتم و مشتاق دیدار او بودم و او شیخ نجم الدّین محمّدبن حسن بن محمّدبن احمدبن علیّ بن صلت رضی اللَّه عنه بود و پدرم از جدّ او، محمّدبن احمدبن علی بن صلت روایت می کرد و علم و عمل و زهد و فضلش را می ستود و احمد بن محمّد بن عیسی با آن فضل و جلالتی که داشت، از ابوطالب عبدالله بن صلت قمی، رضی الله عنه، روایت می کرد و باقی بود تا آنکه محمّدبن حسن صفّار او را دیدار کرد و از او روایت نمود. پس چون خدای تعالی مرا به این شیخ، که از این خاندان رفیع بود، رسانید، او را سپاس گفتم که دیدارش را نصیبم ساخت و به برادری اش گرامی ام داشت و دوستی و صفایش را به من ارزانی فرمود. یک روز که برایم سخن می گفت، کلامی از یکی از فلاسفه و منطقیان بزرگ بخارا نقل کرد که آن کلام، او را در مورد قائم(ع) حیران ساخته بود و به واسطه طول غیبتش و انقطاع اخبارش، او را به شک و تردید انداخته بود. پس من فصولی در اثبات وجود آن حضرت(ع) بیان کرده و اخباری از پیامبر اکرم(ص) و ائمّه اطهار(ع) در غیبت آن امام، روایت کردم و او بدان اخبار، آرامش یافت و شک و تردید و شبهه را از قلب او زایل ساخت و احادیث صحیحی را که از من فراگرفت، به سمع و طاعت و قبول و تسلیم پذیرفت و از من درخواست کرد که در این موضوع، کتابی برایش تألیف کنم. من نیز درخواست او را پذیرفتم و به او وعده دادم که هرگاه خداوند وسایل مراجعتم را به محلّ استقرار و وطنم، «شهر ری»، فراهم کند، به گردآوری آنچه خواسته است، اقدام نمایم.در این میان، شبی درباره آنچه در شهر ری بازگذاشته بودم، از خانواده و فرزندان و برادران و نعمت ها اندیشه می کردم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد و در خواب دیدم گویا در «مکه» هستم و به گرد «بیت الله الحرام» طواف می کنم و در شوط هفتم به «حجر الأسود» رسیدم، آن را استلام کرده و بوسیده و این دعا را می خواندم: این امانت من است که آن را تأدیه می کنم و پیمان من است که آن را تعاهد می کنم تا به ادای آن، گواهی دهی. آنگاه مولایمان صاحب الزّمان(عج) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است و من با دلی مشغول و حالی پریشان به ایشان نزدیک شدم. آن حضرت در چهره من نگریست و راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و او پاسخم را داد. سپس فرمودند: «چرا در باب غیبت، کتابی تألیف نمی کنی تا اندوهت را زایل سازد؟» عرض کردم: یا ابن رسول الله! درباره غیبت پیش تر رساله هایی تألیف کرده ام. فرمود: «نه به آن طریق. اکنون تو را امر می کنم که درباره غیبت، کتابی تألیف کنی و غیبت انبیا را در آن بازگویی.» آنگاه آن حضرت(ع) گذشت. من از خواب برخاستم و تا طلوع فجر، به دعا و گریه و درد دل کردن و شکوه نمودن پرداختم و چون صبح دمید، به تألیف این کتاب آغاز کردم تا امر ولیّ و حجّت خدا را امتثال کرده باشم؛ درحالی که از خدای تعالی کمک می خواهم و بر او توکل می کنم و از تقصیرات خود آمرزش می خواهم و توفیق من به واسطه اوست. بر او توکل می کنم و به سوی او بازمی گردم.[9]
منشأ و گستره حیرت
حیرت بیان شده در روایات، ناشی از غیبت امام زمان(عج) است. افراد به سبب غیبت امام دوازدهم و ندیدن ایشان برای مدّت طولانی، نسبت به اصل وجود امام زمان(عج) دچار تردید می شوند. غیبت امام دوازدهم شیعیان(ع) که در سال 260 هـ. ق. پس از شهادت امام عسکری(ع) آغاز شد، تحوّلی جدید در جامعه شیعه بود که آن را با وضعیتی جدید و نه چندان به سامان، روبه روساخت؛ به طوری که تا مدّتی، دست کم بخش عمده ای از جامعه شیعه را دچار حیرت و سردرگمی کرد. برای درک وضعیت دشوار پیش آمده در ابتدای غیبت، تنها توجّه به این نکته کافی است که پس از شهادت امام عسکری(ع) و آغاز غیبت امام دوازدهم(ع)، شیعه امامیه به طور بی سابقه ای، دچار انشعابات فرقه ای گردید؛ به گونه ای که بنا به نقل های گوناگون، به دوازده تا بیست فرقه تقسیم شدند که هریک در موضوع امامت و جانشینی امام عسکری(ع) عقیده خاصّی را ابراز می کردند.[10] این تردید به همین جا خاتمه نمی یابد و فرد با تردید در وجود امام زمان(عج)، در صحّت و صدق روایات بیان شده درباره ایشان دچار تردید می شود. در مرحله بعد از تردید درباره روایات مهدوی، وی به اعتبار باقی روایات مشکوک می شود و با تردید درباره آنها، نهایتاً نسبت به بقیه معصومان(ع) مسیر انکار را در پیش می گیرد. برخی ممکن است در این منزل، به تغییر مذهب اکتفا کنند و برخی پا را فراتر نهاده، دین خود را تغییر می دهند و حتّی به طور کلّی دین داری را ترک می کنند.
آسیب دیدگان حیرت
آسیب پذیران از این حیرت را که در دوره غیبت رخ می دهد، در وهله اوّل باید شیعیان بدانیم؛ زیرا بقیه دچار حیرت ناشی از شناخت امام زمان(ع) خود نمی شوند. البتّه آنها در آخرالزّمان و سال های منتهی به ظهور، به شدّت از گمراهی و پیدا نکردن راه درست زندگی در رنج و عذابند و دچار تحیّر و سردرگمی خواهند بود؛ بی آنکه بدانند درمانشان با شناخت و پیروی از امام زمان(عج) است.
حیرت و روایات اثناعشر و حجّت مستمرّ زمین
یکی از موضوعات مهمّی که در کنار موضوع حیرت شیعیان در دوره های مختلف حیات ائمّه(ع) و به خصوص غیبت امام عصر(ع)، نیاز به مطالعه جدّی دارد، مجموعه روایات موسوم به اثناعشر است. در مجموعه این روایات که با تعابیر مختلف در منابع شیعه و اهل سنّت آمده، جانشینان ائمّه(ع) بعد از رسول خدا(ص) و خلفای بعد از ایشان، دوازده تن از قریش، بنی هاشم و در مواردی با اسامی خود و پدرشان معرفی شده اند. در کنار این روایات، مجموعه ای از روایات را می توان با تعبیر حجّت مستمرّ زمین نام گذاری نمود. در این روایات تصریح می شود که زمین لحظه ای بدون حجّت باقی نخواهد ماند والّا زمین اهل خود را فرو خواهد برد یا... در کنار این دو دسته روایت، دسته سومی نیز وجود دارد که از آنها، با تعبیر روایات معرفت یاد می شود. این روایات متذکّر این مطلب هستند که هرکس بدون شناخت امام زمانش بمیرد، به مرگ جاهلیّت مرده است. این سه دسته روایت در کنار هم به طور طبیعی، مفهوم و مصداق امامان را در دوره های مختلف و ضرورت شناخت آنان تبیین می کند. پرسشی که در اینجا، به طور طبیعی مطرح می شود این است که با وجود این سه دسته روایات که از بیان کننده های اهمّ باورهای شیعی، به شمار می آیند، چطور ممکن است جریان هایی مانند واقفیّه و دیگر فرقه ها در میان تشیّع ظهور پیدا کنند؟ بسیاری به این مسئله نپرداخته اند و از آن رد شده و برخی نیز مانند نویسنده مکتب در فرآیند تکامل، در پاسخ به این پرسش، درصدد آن هستند که بیان تدریجی معارف را عامل ظهور این آسیب معرفی کنند. این در حالی است که در تاریخ صدر اسلام، می توان مواردی را پیدا کرد که به رغم تصریح مسلّم، مردم مسیر دیگری غیر از آن انتخاب کرده اند. برای نمونه از این دست موارد، می توان به ماجرای شهادت عمّار یاسر اشاره کرد. رسول خدا(ص) در جریان ساخت مسجد و اتّفاقاتی که ضمن آن می افتد، به عمّار یاسر می فرمایند: «...روزی تو را گروه باغی خواهند کشت و آخرین نوشیدنی تو در این دنیا، ظرف شیری خواهد بود.» این ماجرا را همه مسلمان ها به یاد داشتند و عمّار در هر سپاهی قرار می گرفت، نماد حقّانیت آن می شد. در جنگ صفّین وقتی عمّار شهید می شود، معاویه هیاهو راه انداخت که قاتل عمّار ما نبوده ایم، علی بوده که او را به میدان آورده و به کشتن داده است. آن قدر روی این جمله، تأکید و تکرار کردند تا شامیان آن را پذیرفتند. علاوه بر آن، با اتمام حجّتی که اتّفاق افتاده بود، توقّع می رفت که همراهان امام(ع)، قاطعیتی به مراتب بیش از پیش، از خود نشان دهند. سیر حوادث به شکل متفاوتی رقم خورد و امام را آن گونه که باید، همراهی نکردند و با پذیرفتن حکمیّت و تحمیل آن به امام(ع)، مشکلات جدّی ای را تا پایان دوره حیات امام(ع) رقم زدند. جنگ نهروان، غارات معاویه و... همه و همه از همان جا نشئت گرفت. اگر بر مبنای نظرات نویسنده یادشده، بخواهیم حوادث را تحلیل کنیم، باید فرض ابهام در فضای تشخیص را پیش بکشیم؛ در حالی که نبود بصیرت و غفلت نسبت به تکلیف مسلّم بیان شده، عامل رخداد آن حوادث بوده است.
علل مختلفی را می توان برای حیرت در عصر غیبت بیان کرد که از آن جمله است: یکی از مهم ترین علل را می توان نقص اطّلاعاتی و معرفتی شیعیان درنظر گرفت؛ پدیده ای که به وضوح در دوره حاضر هم با آن درگیر هستند. به تعبیر امام علی(ع) انسان ها دشمن چیزی هستند که نسبت به آن جهل دارند.[11] وقتی فرد حقیقت باورهای تشیّع را نداند، با هر تغییر و تحوّلی، ممکن است دین داری آنها نیز دچار دگرگونی بشود. در واقع، کسی که نسخه اصلی را نشناسد، نمی تواند میان نسخه اصلی و جعلی تمیز قائل شود. علّت بعدی را می توان در شخصیّت گرایی پیدا کرد. افرادی که با ارادت به شخصیّت ها دین دار شوند و دین خود را از افراد گرفته باشند، از همین راه هم از دین خارج خواهند شد.13 این ارادت ممکن است نسبت به یکی از دوستان، افراد قبیله، شهر یا نایب و وکیل امام(ع) بروز پیدا کند. عمده کسانی که به واسطه انحراف و کلّاً از مسیر دین و باورهای تشیّع امامیّه خارج می شدند، در این زمره قرار می گیرند. سومین عامل را ابتلائات و امتحانات باید درنظر گرفت. در شرایط ابتلا و امتحان این طور نیست که افراد بتوانند بر باورهای خود پابرجا بمانند. این مشکل در جایی شدّت پیدا می کند که فرد نسبت به کارکردهای دین، نگاه نادرستی داشته باشد. کسی که دین را برای حلّ مشکلات دنیایی و درمان بیماری های خود و اطرافیانش پذیرفته باشد. زمانی که از راه دین صحیح نتواند مشکلات خود را حل کند، به دامن مدّعیان و مرتاضانی می افتد که به راست یا دروغ، از راه های نامشروع ادّعای حلّ این دست مسائل را دارند. چهارمین عامل ظهور حیرت با آغاز بیعت امام زمان(عج) را می توان ناشی از این دانست که شیعیان طیّ دو قرن با تمسّک به حضور امامان معصوم(ع)، اندیشه های منحرفانه فرقه هایی را که به وجود امام غایبی برای خود عقیده داشتند، رد و انکار می کردند و با آغاز غیبت، اظهار همان عقیده از ناحیه آنان، امری دشوار بود که نیاز به حل داشت.[12]
پیش گویی ها درباره حیرت
اوّلین روایات درباره غیبت امام زمان(عج) را می توان در بیانات رسول خدا(ص) مشاهده کرد. با مراجعه به آثاری، مانند «کمال الدّین» شیخ صدوق در میان متقدّمان و «منتخب الأثر» در میان آثار متأخّران، می توان به وضوح، مجموعه این روایات را مشاهده کرد. در مجموعه روایات امام صادق(ع) موضوع چنان بیان شده بود که شیعیان نسبت به اصل آن، شکّ و تردیدی نداشتند و از ائمّه(ع) درباره چگونگی آن می پرسیدند. با نزدیک شدن زمان غیبت، گفتار امامان(ع) در این باب، از تصریح بیشتری برخوردار می شد. روایاتی که از امام جواد و امام هادی و امام عسکری(ع) در خصوص زمان غیبت و اینکه برای کدامیک از امامان، چه مطلبی به وقوع خواهد پیوست، نقل شده است، تصریح بیشتری دارد.[13] برای نمونه، شیخ طوسی در «کتاب غیبت» خود از امام کاظم(ع) روایت کرده است که فرمودند: «هنگامی که پنجمین فرزند، از هفتمین گم شود. خدا را! خدا را! در دینتان که مبادا شما را از دین بیرون برند که صاحب این امر را به ناچار غیبتی خواهد بود تا آنجا که از افرادی که معتقد به این امرند، از اعتقاد بازگردند و این غیبت فقط آزمایشی است از جانب خداوند که خلق را بدان می آزماید و اگر پدران و نیاکان شما دینی را درست تر از این دین می دانستند، از آن دین پیروی می کردند.» عرض کردم: ای آقای من، پنجمین از اولاد هفتمین کیست؟ فرمود: «پسرک من خردهای شما از دریافت این مطلب کوچکتر است و برداشت این معنا، در پندارهای شما نمی گنجد؛ ولی اگر زنده ماندید، آن روز را خواهید دید.»[14]همچنین امام جواد(ع) از وقوع حیرت در میان شیعیان خبر داده بود.امیّه بن علیّ قیسیّ می گوید: به ابی جعفر محمّدبن علیّ الرّضا (امام جواد(ع)) عرض کردم: جانشین تو پس از تو کیست؟ فرمودند: «فرزندم علیّ و دو فرزندان علی»، سپس اندکی سربه زیر افکند، آنگاه سر برداشت. سپس فرمودند: «همانا حیرتی پیش خواهد آمد.» عرض کردم: چون چنین شود، به کجا باید روی آورد؟ آن حضرت اندکی خاموش ماند و سپس فرمودند: «هیچ جا» و سه بار این کلمه را تکرار کردند. من سؤالم را دیگر باره پرسیدم. فرمودند: «به مدینه.» گفتم: کدامیک از مدینه ها(یعنی شهرها) فرمودند: «همین مدینه خودمان؛ مگر مدینه ای به جز این هست؟»[15]و باز در روایت دیگری فرمودند: از ابی جعفر محمّدبن علیّ الرّضا (امام جواد) که او شنیده است که آن حضرت می فرمودند: «زمانی که فرزندم علی بمیرد، چراغ دیگری پس از او نمایان می شود و سپس پنهان می گردد. پس وای بر کسی که شک نماید و خوشا به غریبی که دین خود را برداشته و فرار کند. سپس به دنبال این پنهان شدن، پیش آمدهایی روی دهد که بر پیشانی ها نقش پیری نشیند و کوه های سخت و سنگین از جای کنده شود.»[16]لازم به ذکر است با توجّه با گستردگی روایات و اطّلاعات در دسترس شیعیان در این باره، مجموعه این روایات، متن ده ها کتاب و اصول را تشکیل داده که پیش از ولادت امام زمان(عج) نگاشته شده بودند. این آثار گاه برای سوء استفاده فرق و جریان های انحرافی، مانند واقفیّه در راستای اثبات باورهایشان استفاده می شده[17] و گاه برای تبیین باورهای امامیّه و غیبت امام دوازدهم(ع).[18]
مراتب حیرت
بزرگان شیعه با هدایت های مستقیم و غیرمستقیم امام عصر(ع)، چنان عنان شیعیان را به دست گرفتند که از مجموع تمام فرق به وجود آمده، تنها اثناعشریّه باقی ماند.[19] مراتب حیرت پس از آن را می توان چنین فهرست نمود:
1.حیرت در شناخت امام زمان(عج)؛
2.حیرت در شناسایی مصداق امام زمان(عج)؛
3.حیرت در پاسخ به شبهات؛
4.حیرت در یافتن حکم واقعی مسائل شرعی؛
5.حیرت عاشقان امام عصر(ع).[20]
مراتب سه گانه نخست را تا حدّ زیادی با مطالعه آثار اعتقادی و کلامی می توان برطرف نمود. در مرتبه چهارم، با تلاش فقها تا حدّی از حیرت کاسته می شود؛ امّا تعدّد آرای میان فقها و مجتهدان، به خوبی گویای آن است که این حیرت به طور کامل برطرف نشده است. حیرت عاشقان و دلدادگان امام زمان(عج) نیز با درک محضر ایشان تسکین پیدا می کند. برخی از افراد که در منابع، از آنان با تعبیر تشرّف یافتگان یاد می شود، به چنین سعادتی نائل آمده اند. علاوه بر مطالعه آثار و ارتباط با فقها و علما، بر هر شیعه ای لازم است که در عرصه باطنی نیز به سیر و سلوک همّت گماشته، با ادعیه ای که از آنها با تعبیر ادعیه مهدوی یاد شده است23 با ساحت قدس مهدوی(ع) ارتباط برقرار کنند و از میزان و عوامل حیرت بکاهند. در این میان، برخی از این ادعیه، مانند «دعای غریق» و «دعای معرفت امام عصر(ع)» جایگاه ممتازی دارند که در جای خود، باید به آنان، به تفصیل پرداخته شود. پایان تمام حیرت ها نیز با ظهور امام زمان(عج) خواهد بود.
پی نوشت ها:
[1] قُلْ أَنَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا ینْفَعُنا وَ لا یضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلی أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ کالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطینُ فِی الْأَرْضِ حَیرانَ لَهُ أَصْحابٌ یدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ.
[2] الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج 16، ص: 72 – 84.
[3] «کمال الدین و تمام النعمه»، الشیخ الصدوق، ج 1،ص:332.
[4] «عیون أخبار الرضا(ع)»، الشیخ الصدوق، ج 1،ص:54و69
[5] «إعلام الوری، الطبرسی»، ج 2، ص 198؛ «کشف الغمه»، الإربلی، ج 2، ص1007.
[6] «الغیبه للطوسی»، ص 83.
[7] «کمال الدین و تمام النعمه»، ج 2، ص 487.
[8] الغیبه للنعمانی، ص: 186.
[9] «کمال الدین و تمام النعمه»، ج 1، صص 2ـ4.
[10] «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان در عصر غیبت»، ص36.
[11] الناس اعداء ما جهلوا.
[12] اوضاع سیاسی،اجتماعی و فرهنگی شیعیان در عصر غیبت، ص26
[13] «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعیان در عصر غیبت»، ص26 ـ 29.
[14] «الغیبه للنعمانی»، ص 154.
[15] همان، ص 185
[16] همان، ص 186.
[17] مانند کتاب غیبت علی بن حسن طائی معروف طاطری و نیز کتاب غیبت ابن سماعه شاگرد او.
[18] مانند کتاب الغیبه ابراهیم بن صالح انماطی کوفی و کتاب الملاحم والقائم علی بن مهزیار اهوازی و کتاب المشیخه حسن بن محبوب سرّاد و بالأخره اثبات الرجعه فضل بن شاذان که همزمان با غیبت امام(ع) نوشته شده است.
[19] پرداختن به مجموعه اقدامات علمای شیعه در دوره غیبت در این مجال نمی گنجد و علاقمندان می توان به اثر ارزنده «اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری» نوشته حسن حسین زاده شانه چی، صص243ـ346 مراجعه نمایند.
[20] «الحیره فی عصر الغیبه الکبری»، صص 40 ـ 29.