در طول تاریخ از این قابلیت به شیوهها و روش های مختلفی استفاده شده است. بعضاً شاهد این بودهایم که انسان از این قابلیت به نفع و سود شخصی خودش استفاده کرده است. یک نمونۀ بامزه و شیرین این سوء استفاده را در انیمیشن خانواده ی کرود (The Croods) شاهد هستیم. جایی که پدر خانواده با نقل داستانهایی ترسناک از سرنوشت توام با مرگ انسانهایی که به حرف پدرشان گوش ندادند و غار خود را ترک کردند، سعی در کنترل خانوادۀ خود و حفظ امنیت آنها دارد. در داستانهای من در آوردی پدر، همه ی آنهایی که از غار خارج شده اند به شیوههای مختلف و ترسناکی کشته میشوند و این موضوع باعث ترس فرزندان از دنیای خارج از غار میشود. ترسی که به اطاعت بی چون و چرای آنها (به جز دختر خانواده) منجر میشود.
اما یکی از مهمترین جنبه های داستان سرایی، جنبه سرگرمی آن است. هر ملت و سرزمینی افسانههایی کهن و قدیمی برای خود دارد که در گذشته رواج یافته و هنوز هم از آنها یاد میشود. از قدیم الایام تا به امروز، قصهگویی و روایت افسانههای کهن یکی از لذت بخشترین و بهترین سرگرمیهای انسان به شمار می رفته است. این نوع سرگرمی تا جایی پیش رفته که امروزه یک صنعت به شمار می رود و این صنعت خود به گونه ها و انواع مختلفی تقسیم شده است.
نویسندگی، فیلمسازی، تئاتر، انیمیشن سازی و چندین و چند پیشه ی دیگر، از شغلهایی هستند که وابسته به داستان سرایی و در بستر نیاز انسان به سرگرمی به وجود آمده و رشد کردهاند. و چه شغل های خوب و پردرآمدی نیز هستند! مطمئنم حس یک نویسنده یا فیلمساز پس از دیدن واکنشهای مثبت مخاطبینش یکی از بهترین حسهای دنیا است.
هدفم از این توضیحات همین بود؛ رسیدن به گونههای مختلف داستانسرایی! کتاب، فیلم و سریال، تئاتر، انیمیشن، کتاب مصور و… میتوانند برای افراد و سلیقههای مختلف بهترین سرگرمیهای دنیا باشند. اما همۀ این خروجیها تنها در یکچیز مشترک هستند: روایت! و به همین علت هم هست که هر یک از آنها میتوانند اثری مستقل و یا وابسته به دیگری باشند.
سالیان سال است که فیلم و سریالهایی تولید میشوند که فیلمنامههایشان اقتباسی از یک اثر مکتوب است. همینطور تئاترها، انیمیشنها و حتی بازیهای کامپیوتری میتوانند زمینهساز ساخت و تولید فیلم و سریال، کتاب، انیمیشن و … شوند. اما در این میان کتابها هستند که بیشترین اقتباس از آنها صورت میگیرد.
در این مقاله میخواهیم سراغ یکی از همین کتابها برویم که زمینهساز تولید بزرگترین، پرهزینهترین و پربینندهترین سریال تلویزیونی چند دهۀ اخیر (اگر بگوییم بزرگترین و پربینندهترین اثر تلویزیونی کل دنیا در تمام تاریخ، پر بیراه نگفتهایم) شده است. مجموعه کتابهای «نغمۀ آتش و یخ» که بیشتر بانام بازی تاجوتخت شناخته میشود، نوشتهشده توسط نویسندۀ معاصر و قابلی به نام جرج آر. آر. مارتین.
نغمۀ آتش و یخ ؛ نجوایی دلنشین و درعینحال مرگبار
همهچیز از اول آگوست سال 1996 شروع شد. زمانی که مارتین اولین کتاب از مجموعه سهجلدی خود به نام نغمۀ آتش و یخ را منتشر کرد. یعنی کتابی که نگارش آن را از سال 1991 آغاز کرده بود. حتماً از خواندن کلماتی همچون مجموعۀ سهجلدی در جملۀ قبل تعجب کردهاید. اما باید بدانید که مارتین در ابتدا یک سهگانه برای مجموعۀ خود متصور بود اما پس از چند سال اعلام کرد که این مجموعه در هفت جلد منتشر خواهد شد. بگذریم، این کتاب در همان سال اول جایزه لوکوس را از آن خود کرد و برای جوایز نبولا و ورلد فنتزی نامزد دریافت بهترین کتاب سال شد. 15 سال بعد و در ژانویۀ 2011 بود که کتاب اول، پرفروشترین رمان سال لقب گرفت!
بعد از انتشار کتاب اول از مجموعه ی نغمه ی آتش و یخ یعنی بازی تاج و تخت (A Game of Thrones) در سال 1996 و اقبالی که به همراه داشت، مارتین کتاب های بعدی به نام های نزاع شاهان (A Clash of Kings) را در سال 1998، طوفان شمشیرها (A Storm of Swords) در سال 2000، ضیافتی برای کلاغ ها (A Feast for Crows) در سال 2005 و رقصی با اژدهایان (A Dance with Dragons) را در سال 2011 منتشر و روانه ی بازار کرد و با هر کتاب حماسه ای تازه آفرید. دو کتاب بعدی به نام های بادهای زمستان (The Winds of Winter) و رویای بهار (A Dream of Spring) نیز هنوز در دست نگارش هستند.
نغمه ی آتش و یخ در سرزمین هایی خیالی به نام های وستروس و اسوس اتفاق می افتد اما بیشتر داستان به منطقه ی وستروس و هفت اقلیم پادشاهی آن مربوط می شود. جایی که هیچکس برای رسیدن به قدرت و ثروت از هیچ کاری دریغ نمی کند. جایی که سیاست و خیانت در هم آمیخته و فضای متعفن قدرت طلبی بر آن حاکم است. اما ماجرا تنها این نیست، این کتاب و یا بهتر بگویم این روایت پر است از موقعیت ها و عناصر فانتزی و خیالی. گرگ های غول پیکر، جادوگرهای قرمزپوش، موجودات یخی و اسرارآمیز و حتی زامبی!
اما همه ی این عناصر به صورتی استادانه و بی نقص در کنار یکدیگر قرار گرفته اند تا شاهد ظهور استادی بلامنازع در عرصه ی داستان سرایی باشیم. استادی که از نظر من یکی از بهترین راویان فانتزی نویسی خواهد بود که تاریخ به چشم دیده است. البته با عرض ارادت به استاد بزرگی به نام جی. آر. آر. تالکین خالق مجموعه ی بی نظیری مانند ارباب حلقه ها.
تفاوت مارتین با دیگران در چیست؟
دو کلمه؛ ذکاوت و بی رحمی!
مارتین نویسنده ای بی رحم است و همین رمز موفقیت اوست. در روایت مارتین از دنیای وستروس هیچکس در امان نیست. اصلی ترین شخصیت داستان می تواند مثل یک پشه له شود. پادشاهی قاتل و خونخوار می تواند سال ها حکومت کند و ککش هم نگزد. شخصیت های مثبت داستان می توانند به بدترین بدمن ها تبدیل شوند و در آخر، باز هم تاکید می کنم: هیچکس در امان نخواهد بود.
اما ذکاوت مارتین در چیست؟ جرج آر. آر. مارتین روایتی بکر دارد. راوی در هر فصل کتاب سراغ یک شخصیت می رود و داستان را با او دنبال می کند. فصل اول لرد ادارد استارک، فصل دوم کتلین استارک، فصل سوم تیریون لنیستر و همینطور شخصیت های جدید و نو که هر فصل می توانند داستانی جدید را دنبال کنند و خط داستانشان با دیگر شخصیت ها جدا یا یکی شود. به همین دلیل هم هست که نویسنده از کشتن هیچ شخصیتی ابایی ندارد و می تواند داستانش را به کمک دیگر شخصیت ها جلو ببرد.
حال فکر کنید اگر جی. کی. رولینگ نویسنده ی مجموعه کتاب های هری پاتر در کتاب سوم شخصیت اصلی داستانش را می کشت چه میشد؟ داستان کاملا نیمه کاره می ماند و هیچ سرانجامی نمی شد برایش متصور بود.
این است که می گویم نغمه ی آتش و یخ، مربوط به شخص خاصی نیست. خود سرزمین و اتفاقاتی که درونش می افتند هستند که اهمیت دارند. همان طور که لرد وریس، ارباب نجواها، نیز چندین بار در طول داستان می گوید: «من به فرد خاصی وفادار نیستم، من به کشورم خدمت می کنم.» بهترین کار را می کنی. شاید تنها دلیل زنده بودنت تا امروز هم همین باشد!
نغمه ی آتش و یخ بارها به دلیل تصویرسازی های بی نقص و به تصویر کشیدن متفاوت جنبه های باطنی زنان و دین ستایش شده است. این مجموعه کتاب در کنار اینکه موضوعی کاملا فانتزی و تخیلی دارد، اما هیچ کمبودی نسبت به آثار جدی و رئال دیگر در آن حس نمی شود. مناسبات سیاسی، سلسله مراتب و روابطی که بین شخصیت ها وجود دارد همگی بسیار واقعی و باورپذیر می باشند. این رئالیستیک بودن تا جایی پیش می رود که مخاطب پا روی منطق خود گذاشته و واقعا باور می کند که اژدهایان، گرگ های غول پیکر و جادوپیشگی وجود دارند.
پرورش کاراکتر و به کمال رسیدن وی نیز به نحو احسن انجام شده و بسیار باورپذیر و ملموس است.
حرف آخر
همان طور که می دانید مجموعه ای تلویزیونی نیز با اقتباس از کتاب ها مارتین ساخته شده اند اما نغمه ی آتش و یخ را باید خواند. پیشنهادم این است که به هیچ عنوان خودتان را با دیدن سریال گول نزنید. درست است که مارتین در نگارش فیلمنامه ی سریال نیز مشارکت داشته است اما به دلیل محدودیت های زمانی فیلم و سریال، دنیایی از اطلاعات و روابط و داستانک ها و حتی بسیاری از شخصیت های فرعی و اصلی از سریال حذف شده اند!
شک نکنید تنها با خواندن مقدمه ی کتاب اول، مشتری پر و پا قرص کتاب های جرج آر. آر. مارتین می شوید و به سرعت سراغ فصل های بعد و کتاب های بعد می روید. توصیه ی من ابتدا خواندن کتاب و سپس دیدن سریال است. این نصیحت برادرانه را از بنده ی حقیر بپذیرید.