مصاحبهکننده: رضوان علویتبار
دکتر امیرهوشنگ مهریار از دانشآموختگان قدیمی رشته روانشناسی است که در سال 1970 اولین مقاله خود را در زمینه اعتیاد منتشر کرد.
وی امروز اگرچه به گفته خودش، علایقش به کار در زمینه اعتیاد به حاشیه رفته و ترجیح داده تا در زمینه کنترل جمعیت و باروری به امور پژوهشی بپردازد، همچنان با تأکید بر اینکه کارکردن با معتادان چندان آسان نیست، تصریح میکند: «متأسفانه مسئله اعتیاد در ایران، جنبه پلیسی دارد و فعالیت در چنین سیستمی، کار را سختتر میکند.»
دکتر مهریار مهمترین عاملی که به عنوان مانع در مسیر مبارزه با اعتیاد در ایران مطرح است را ابعاد فرهنگی آن ذکر میکند و میگوید: «سابقه مصرف تریاک در کشور ما به دوره شاه عباس برمیگردد.»
به عنوان اولین سؤال بفرمایید که چه تعریفی میتوان از معتاد ارائه داد؟
تعریفهای متعددی در این باره وجود دارد. تعریف خاصی سازمان بهداشت جهانی دارد. انجمن روانپزشکی آمریکا نیز اعتیاد را در طبقهبندی بیماریها قرار داده است؛ اما امروزه کمتر از واژه اعتیاد استفاده میشود و بیشتر از آن به عنوان سوءمصرف مواد نام برده میشود.
منظور از سوءمصرف مواد آن است که از یک مادهای فراتر از کاربردهای متداول آن در جامعه استفاده شود. گاهی وقتها چیزهایی که معتادان به کار میبرند، کاربردهای دیگری هم در شرایط عادی جامعه دارند؛ اما اگر از حد معینی، مصرف آن تجاوز کند و تعادل نگه داشته نشود، به گونهای که با مصرفنکردن آن مشکلی پیش آید، در آن صورت مسئله سوءمصرف مطرح میشود.
پس سوءمصرف مواد در نهایت میتواند به وابستگی یا اعتیاد منجر شود. وابستگی دو علامت عمده دارد. یکی آن است که فرد اگر ماده را مصرف نکند، دچار عوارض و ناکامی از عدممصرف میشود و تغییرات شیمیایی و همچنین عاطفی نظیر بیتابی، درد و ناراحتی در او به وجود میآید. دوم آنکه وقتی وابستگی پیش میآید، تحمل فرد برای آن ماده افزایش پیدا میکند؛ بنابراین فرد باید برای رسیدن به حالت اول و احساس رضایت، ماده بیشتری مصرف کند. دو عامل مذکور تعریفکننده و تعیینکننده این است که ما به مادهای وابسته هستیم یا نیستیم.
در غرب بیشتر مطالعات مربوط به اعتیاد یا سوءمصرف مواد، در ابتدا به الکلیسم اختصاص یافته بود. این در حالی بود که مصرف مشروبات الکلی در آن جوامع جزء فرهنگشان بود و مانع مذهبی برای مصرف آن وجود نداشت؛ ولی متوجه شدند که عدهای فراتر از مصرف عادی رفته و به آن وابستگی پیدا کردهاند؛ بنابراین ابتدا اعتیاد در زمینه مشروبات الکلی مطرح شد و از نیمه قرن بیستم به بعد به مسائل دیگر نیز، گسترش یافت.
نگرانی از بابت آسیبی که اعتیاد وارد میکند، به خاطر خود فرد است یا مشکلاتی که برای جامعه به وجود میآید؟
اعتیاد در وهله اول به خود فرد آسیب میرساند و بعد به جامعه. بدین ترتیب که برای تهیه مواد مصرفی که به آن اعتیاد دارند، مجبور میشوند حتی به کارهای خلاف روی بیاورند؛ بنابراین اعتیاد بعد از صدماتی که به فرد وارد کرد، جنبه اجتماعی پیدا میکند. منتها در خیلی از موارد، هزینههای اجتماعی از سیاستهای جامعه ناشی میشود. به عبارتی قوانینی که یک جامعه برای جلوگیری از اعتیاد وضع میکند، در عین اینکه موجب پیشگیری از آن میشود، میتواند مسائلی را برای معتادان به وجود آورد که آنها را ناگزیر از انجام اعمال خلاف خواهد کرد؛ زیرا به نوعی باعث میشود آنان کار خود را از دست بدهند. این موضوع به ویژه در ایران نیز، مطرح است. تریاک در ایران به لحاظ فرهنگی حکم مشروبات الکلی در غرب را دارد و از دیرباز استفاده میشده است. همچنین تریاک و مشتقات آن در طب یونانی، ایرانی و اسلامی از گذشته رواج داشته؛ ولی در پنجاهشصتسال اخیر که مسئله مبارزه با مواد مخدر مطرح و مصرف آن غیرقانونی اعلام شد، ابعاد اجتماعی آن، نمود بیشتری پیدا کرده است.
بهترین رویکردی که میتوان در زمینه مبارزه با اعتیاد اتخاذ کرد، چیست؟
سابقاً در مسئله مبارزه با اعتیاد بر دو موضوع تأکید میشد. یکی مبارزه با عرضه بود. بدین ترتیب که جلوی ورود مواد مخدر به بازار گرفته شود تا دسترسی به آن مشکل شده و نگذاریم افراد به آن مبتلا شوند. دیگری مبارزه با تقاضا بود؛ یعنی کاری شود که خود افراد به سمت مواد مخدر نروند؛ اما در سالهای اخیر مسئله پیشگیری، بُعد دیگری یافته که کاهش و تقلیل آسیبهاست. بنابر تحقیقات، مشخص شده که اقلیتی از معتادان وجود دارند که هر اقدامی و هرکاری برایشان انجام دهیم قادر به معالجه آنان نیستیم؛ بنابراین باید کاری کرد که ضررها و زیانهای ناشی از اعتیادشان را تقلیل دهد. این زیانها میتواند مربوط به آن باشد که مثلاً فرد معتاد نمیتواند دنبال کار برود یا چون ماده اصلی گیرش نمیآید، دست به دزدی میزند و جرم اجتماعی مرتکب میشود. باید مسائلی را فراهم کرد که یا آن مواد در اختیار افراد قرار گیرد تا مجبور نشوند برای تهیه آن متوسل به بازار آزاد شوند یا اینکه ماده جانشینی به این افراد بدهیم که همان کار مواد را انجام دهد و در عین حال فرد معتاد برای تهیه آن دچار مشکلات قبلی نشود.
این امر، بیشتر در اروپا مطرح بوده است؛ مثلاً در هلند مصرف برخی مواد نظیر حشیش آزاد است و مبتلایان به آن میتوانند آزادانه در مراکزی مثل قهوهخانهها از این ماده مخدر استفاده کنند. هلندیها نه آدمهای غیرعادی هستند و نه دنبال فسق و فجور؛ اما آنها دو منفعت از این امر بردهاند، یکی آنکه معتادان به مواد با قیمت کم دست یافتند و دیگر آنکه از ایجاد بازار زیرزمینی برای قاچاق مواد جلوگیری کردند.
کشور انگلیس نیز اقدامی مشابه درباره هروئین داشت.
بنابراین به جای آنکه سعی شود اعتیاد را به طور کامل از بین ببریم، به دنبال کاهش عوارض مصرف آن باشیم. تنها در این صورت است که میتوان لااقل مانع از به خطر افتادن سلامت جامعه شد. در اروپا نیز برای حفظ سلامت جامعه، از آنجایی که بیماریهای خاصی نظیر ایدز، به خصوص در دو گروه همجنسبازان و معتادان تزریقی در حال گسترش بود، تصمیم گرفتند سرنگ در اختیار معتادان قرار بدهند. ابتدا با این امر مخالفت شد؛ اما بعداً مشاهده کردند که این اقدام موفقیتآمیز بوده است. در نتیجه حتی در ایران نیز، این کار انجام شد. توزیع کاندوم میان زنان خیابانی و سرنگ بین معتادان به منظور مقابله با ایدز از جمله اقداماتی است که در اکثر کشورها صورت میگیرد.
رویکرد ایران در مواجهه با این مسائل، همسو با نگاه جهانی به معضل اعتیاد و حل آن، بوده است؟
تا حدودی مشابه آن بوده است. ما نباید خودمان را گول بزنیم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این گونه مطرح شدکه اعتیاد و تریاک دستاورد غرب و توطئه خارجی است. در حالی که چنین چیزی نیست، زیرا مصرف تریاک به لحاظ تاریخی برای اولین بار، به دوره شاهعباس بر میگردد. بدین شکل که در مکانهایی شبیه قهوهخانهها، گیاه تریاک که آن زمان کوکنار نامیده میشد جوشانده و به صورت چایی مصرف میشد و به آن هم وابستگی پیدا میکردند.
تا اینکه شاهعباس متوجه میشود که بسیاری از اطرافیان خودش به آن جاها رفته و دائماً در حال خماری و چرتزدن هستند. وی بسیار عصبانی شده و آنها را تهدید میکند که در صورت ادامه این وضعیت مواجبشان را قطع خواهد کرد. واژه تریاک نیز از همان زمان که شاهعباس با گفتن «من نوکر تریاکی نمیخواهم» متداول و مصطلح شد.
بنابراین سند، مصرف تریاک به دوره شاهعباس برمیگردد که وی ابتدا آن را تحریم میکند. جالب آنکه اولین رسالههای پزشکی در زمینه اعتیاد و تریاک و مبارزه با آن در دوره شاهعباس نوشته میشود. روشی که در آن زمان توصیه میشد و امروزه نیز متداول و رایج است، ترک تدریجی با جایگزینی ماده دیگری به جای تریاک بود.
در دوره قاجار نیز تریاک بُعد اقتصادی پیدا میکند بدین شکل که انگلیس چین را وادار میکند بازارهای خود را به روی تریاک کشتشده در هند باز کند. امیرکبیر نیز که میبیند ایران درآمد ارزی ندارد و در عین حال نمیتواند محصولی غیر از تریاک تولید کند، وارد مذاکره با انگلیسیها میشود تا بخشی از تریاک صادراتی به چین، از ایران تهیه شود.
قضیه تریاک در ایران این گونه پیش میرود تا دهه 1960 که شاه پهلوی بر اثر فشار جهانی، کشت تریاک در داخل را ممنوع میکند و تریاک مصرفی از طریق ترکیه وارد کشور میشود؛ اما بعد به علت افزایش نیاز داخلی، تصمیم میگیرد که خود اقدام به کشت آن کنند تا نیاز معتادان رفع شود.
این روال ادامه داشت تا انقلاب و برخوردیم به این مسئله که این امر، دستاورد استعمار است و باید با دستگیری معتادان و تبعید آنان به جزیره و… با آن مقابله کرد. در حال حاضر حدود سیسال چنین روندی را در پیش گرفتهایم؛ اما متأسفانه نه تنها این مسئله ریشهکن نشده بلکه به تعداد افراد معتاد نیز، افزوده شده است و در عین حال آسیبهای بیشتری نیز پدید آمده است، یعنی فرهنگ مصرف مواد مخدر به علت فشارهای دولتی که وجود داشته، تغییر کرده است. ابتدا به صورت خوردن یا دودکردن مصرف میشد؛ اما اکنون به شکل تزریق درآمده که هم مصرف آن نامحسوس است و هم میزان کمی مواد نیاز دارد؛ بنابراین میتوان گفت که اعتیاد تزریقی در کشورمان، بعد از انقلاب متداول شد که پس از آن مسئله ایدز هم پدیدار گشت.
به نظر من تا حالا مقدار زیادی شعار دادهایم و اینجا سرمان را به دیوار کوفتیم در حالی که میدانستیم چرا موفق نبودیم. به این ترتیب از طریق زور و مبارزه با عَرضه به جایی نخواهیم رسید. باید اساس را بر آموزش عمومی جهت پیشگیری قرار دهیم.
طبق آمار اعلام شده، نود درصد معتادانی که ترک کردهاند، بازگشت داشته و اعتیاد را دوباره از سرگرفتهاند. عدهای معتقدند که علت این اتفاق، عدم انجام کار روانشناسانه با دو گروه معتادان و خانوادههایشان است. چنین موضوعی را قبول دارید؟
اصل قضیه را قبول دارم. در مبارزه با اعتیاد، مسئله پاکشدن نیست؛ زیرا میتوان با از دسترس دورکردن مواد در مدت زمان کوتاهی، کاری کرد که معتاد پاک شود و ادعا کند که دیگر معتاد نیست.
اما مسئله این است که موضوع عود، بسیار بالاست؛ یعنی به دلیل تغییراتی که در مغز ایجاد میشود، افراد معتاد آمادگی شدیدی برای بازگشت دارند. همین علت باعث میشود که تمام روشهای ترک اعتیاد و تمام عوامل مؤثر بر آن، به طور کامل موفقیتآمیز نباشند. به عبارتی دیگر نوعی پیشآمادگی و ضربهپذیری در این افراد به وجود میآید که تحت شرایط استرس یا مواجهه با شرایط اعتیاد باعث بازگشت آنان میشود.
در زمینه مبارزه با اعتیاد در ایران چه سیستم درمانی باید در نظر گرفته شود تا با توجه به آنچه که گفتید بتوان به نتیجه بهتری دست یافت؟
موضوع مهمی که مسئله پیشگیری از اعتیاد را در ایران، با مشکل مواجه میکند، بخش فرهنگی آن است. مصرف تفننی مواد به خصوص تریاک در ایران از دیرباز متداول بوده. در مناطقی مثل کرمان این کار به قدری شایع است که عدماستفاده از آن در میهمانیها، نوعی اهانت محسوب میشود؛ یعنی برخلاف تبلیغی که درباره مضرات مثلاً تریاک صورت میگیرد، خیلیها خلاف آن را باور دارند. وقتی چنین نگرشی درباره یک ماده در جامعه وجود داشته باشد طبیعی است که مبارزه با آن از طریق رسانهها و آموزش در مدارس کارساز نباشد.
در ایران تریاک مثل مشروبات الکلی در کشورهای غربی است و مصرف آن در حد معمولی مجاز و پذیرفته شده است.
در آمریکا وقتی دیدند با ممنوعیت مصرف الکل، پدیده قاچاق و مافیا پدید آمد، با تغییر روش سعی در کنترل مصرف آن کردند. این برنامه با موفقیت به نتیجه رسید.
در ایران نیز اگر ما با چنین رویکردی، مصرف مواد مخدر را برای آنانی که معتاد هستند، مجاز بدانیم، میتوان میزان مصرف آن را کنترل کرد. باید برنامه درازمدتی هم در این رابطه داشت؛ اما اگر بخواهیم با کمک پلیس و بگیر و ببند به مقابله با آن بپردازیم، نتیجه عکس میگیریم. در عین حال باید کار روانشناسی هم در کنار کار پزشکی صورت بگیرد.
اما به نظر میرسد در ایران چنین امری متداول نیست. یعنی بخش کار رواندرمانی مهجور مانده است.
بله، البته یک سری اقداماتی راه افتاده و کارهایی میشود منتها کم است؛ یعنی در کشوری با این حجم از اعتیاد، احتیاج به مراکز و افراد کارآزموده بیشتری داریم.
به نظر یکی از مشکلاتی که در این زمینه دیده میشود، آن است که روانشناسان و مشاوران رواندرمانی، اعتیاد و ابعاد آن را نمیشناسند. این کمبود در بخش دانشگاهی کشور نیز مشاهده میشود. کتاب، تحقیق و حتی استادی که به طور تخصصی در این زمینه کار کرده باشد، خیلی کم وجود دارد. چرا وضعیت علمی این معضل در ایران بدین شکل است و اساتید دانشگاهی چیزی برای عرضه ندارند؟
یک دلیل آن است که طی بیستسال بعد از انقلاب، اعتیاد جرم محسوب میشد و خیلی از روانپزشکانی که قبلاً در زمینه اعتیاد کار میکردند، آن را رها نمودند. عدهای هم که ادامه دادند، کارشان در واقع غیرقانونی بود.
خود من اواخر دهه هشتاد میلادی با سازمان بهداشت جهانی در ژنو، در زمینه مبارزه با ایدز و اعتیاد کار میکردم. وقتی به ایران برگشتم، در جلسهای که بهزیستی در زمینه اعتیاد گذاشته بود، شرکت داشتم. همانجا به من گفته شد اعتیاد جرم است و بحث کردن درباره آن، فایدهای ندارد.
تا این که سالها بعد، با فراهمکردن زمینه، راه برای انجام مطالعات بیشتر و بررسی علمی آن باز شد؛ ولی همانطور که اشاره کردید در میان روانشناسان و روانپزشکان ما، کسانی که برای مبارزه با اعتیاد تربیت شده باشند، کم هستند؛ بنابراین، جا برای تقویت کادرهای مختلف در این رابطه بسیار زیاد است.