مینا احمدزاده، همسر شهید آتشنشان علی امینی میگوید: هر جا برای پیگیری پرونده همسرم رفتم، با بیاحترامی با من برخورد کردند.
به گزارش به نقل از خبرآنلاین، چهل روز از فاجعه پلاسکو گذشته بود که پای درددل چند نفر از خانوادههای شهدای آتشنشان نشستیم. آتشنشانهایی که به دل آتش زدند و درنهایت، بعد از روزها بیم و امیدی که برای زنده ماندنشان بود، خبر رسید که همه چیز تمام شده است و پیکرشان از زیر خرابههای ساختمان بلندمرتبه و قدیمی پلاسکو بیرون کشیده شد. و بعد خانوادههایشان ماندند و آواری از غم، با آتشی که بر جانشان نشسته بود. در چهلمین روز این اتفاق تلخ، خانوادههایشان هنوز آرام نگرفته بودند (اینجا)، گلایه داشتند و میگفتند چرا هیچکسی نیست تقصیر فاجعه را به گردن بگیرد؟ چرا اینطور همهچیز مبهم است و چرا کسی زبانش به معذرتخواهی و دلجویی از ما نمیچرخد؟
حالا یک سال از این اتفاق گذشته، اما هنوز حرف خانوادهها همان است، که چرا رسیدگیها به این پرونده به فراموشی سپرده شده؟ چرا خود این شهدا به فراموشی سپرده شدهاند و به جز نامشان وقتی قرار است به کاری بیایند، خبر دیگری از آنها نیست؟ و حتی اولین سالگرد شهادتشان هم برگزار نشد، چه برسد به سالهای دیگر.
اینها را خانوادههای چهار شهید آتشنشان در کافهخبر میگویند؛ حبیب هوایی برادر شهید حامد هوایی، جعفر کوهی برادر شهید مجتبی کوهی، رضا مستوفی برادر شهید علی مستوفی و مینا احمدزاده همسر شهید علی امینی.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
یک سال از فاجعه تلخ آتشسوزی و ویرانی ساختمان پلاسکو که همه مردم را در کنار شما داغدار کرد، گذشت. شما یک 10 روز پرفاجعه را گذراندید، 40 روز بعد و حالا هم یک سال. بگویید اصلا تاحالا فهمیدید که چه شد؟ در این یک سال، پیگیری این پرونده به کجا رسید؟ مقصر اصلی مشخص شد؟
کوهى: هنوز جوابى نداریم به این سوال بدهیم که دقیقا آن روز چه شد چون دو گزارش کمیته حقیقت یاب که یکى از سوى مجلس بود و دیگرى گزارش ملى که دولت اعلام کرد، فاقد استناد است، فقط براى افکار عمومى ارائه شده بود و گزارشى که مهمتر از اینهاست، گزارش کمیته حقیقت یاب است که قوه قضاییه تشکیل داده و علیرغم قولى که به ما داده بودند که تا شهریور و مهر به انتها برسد، انجام نشده و سهم مقصرین مشخص نشده. بنابراین خانوادهها هنوز به طور دقیق در جریان جزییات پرونده نیستند.
هوایی: دادسرای جنایی به ما گفتند یک تیم سی نفره مشغول بررسی ابعاد این اتفاق هستند و تا مهر ماه نتیجه مشخص میشود اما ما همچنان منتظریم و نتیجهای به دست نیامده.
یعنی پرونده این موضوع هنوز باز است؟
هوایی: بله، به نتیجه امیدوارمان هم کردند اما هنوز چیزی مشخص نیست.
احمدزاده: من گفتم قصاص میخواهم، اما گفتند چون یک شخص در این حادثه مقصر نبوده و چند سازمان بودهاند نمیشود قصاص کرد، با این حال نقش سازمانها را هم مشخص نمیکنند که کدامیک چه تقصیری داشته.
نپرسیدید که چرا بعد از دو ساعت از سوختن ساختمان، به نیروها گفته شد بروید داخل؟
احمدزاده: چه کسی بود که حرف ما را بشنود و جواب بدهد؟
هوایی: بعضی مدیرها گفته بودند ساختمان را تخلیه کنید اما در فیلمها هم مشخص است که نوعی سردرگمی در مدیریت بحران وجود داشته که به این نتیجه منجر شده.
مستوفی: شهید امینی هم از کسانی بوده که به دیگران میگفته ساختمان را تخلیه کنید. عده زیادی را از ساختمان بیرون میکند اما خودش زیر آوار میماند. اگر شهید امینی و شهید صفیزاده نبودند، خیلی اوضاع فرق میکرد و شاید حداقل صد نفر از آتشنشانی شهید میشدند.
احمدزاده: خیلی از آتشنشانهای جوان به من میگویند ما را امینی به زور بیرون کرد و جانمان را نجات داد. وقتی من میخواستم حرفی بزنم یا اعتراضی کنم میگفتند ممکن است همسرت که فرمانده عملیات بوده مقصر شمرده شود، چیزی نگو. من را با مقصر شناختن همسرم تهدید میکردند در حالی که خیلیها به من میگفتند از بالا به ما گفته میشد نیایید ولی کسانی که بیرون بودند میگفتند اگر وارد ساختمان نشوی توبیخ میشوی!
کوهی: حادثه پلاسکو از اتفاقاتی بود که نهادهای زیادی در آن دخیل بودند. به دنبال برخورد قاطعانه با مقصران این اتفاق هستیم نه برای خودمان، بلکه به این دلیل که پلاسکوهای دیگری تکرار نشوند، اعم از حوادث شهری، ریلی، هوایی، زمینی و ...
از راست: رضا مستوفی، جعفر کوهی، حبیب هوایی و مینا احمدزاده (همسر شهید امینی)
غیر از پیگیری قضایی پرونده، وعدههای دیگری که داده شد به سرانجام رسید؟ در چهلمین روزی که اعضای خانواده شهدای آتشنشان پلاسکو اینجا بودند، گلایهمندیهای زیادی وجود داشت، حالا این گلایهها برطرف شده؟
کوهی: وعدههای زیادی داده شد اما هیچکدام محقق نشد. روزهای اول نمایندگان مجلس و بسیاری از مسئولان قولهای زیادی برای بررسی این فاجعه و همچنین رسیدگی به خانوادههایشان دادند اما حالا که یک سال است از این حادثه میگذرد شاهدیم که هیچ اتفاقی نیفتاده است. مخصوصا وعده شهید محسوب شدن این عزیزان و این که تحت حمایت بنیاد شهید محسوب شوند. این شهدا فقط لقب شهید خدمت گرفتند. شاید این سوال مطرح باشد که شهید خدمت به چه معناست. خیلی صریح بگویم شهید خدمت چیزی جز یک عنوان نیست، فاقد متولی است، بنیاد شهید این افراد را جزو شهدا محسوب نمیکند. این یک عنوان افتخاری است که دادهاند و هیچکدام از مزایایی که به سایر خانوادههای شهدا تعلق میگیرد شامل این افراد نمیشود.
در قوانین بنیاد شهید چنین امکانی وجود دارد که خانواده این آتشنشانها تحت پوشش کامل قرار بگیرند؟
کوهی: بله قبلا شاهد بودیم شهدای رسانه و شهدای منا تحت پوشش بنیاد شهید قرار گرفتند. بنابراین اگر چنین مواردی را میشود تحت پوشش درآورد طبیعتا برای شهدای آتشنشان هم باید بشود این کار را کرد. ما هنوز هم در حال رایزنی هستیم که این اتفاق بیفتد. خانوادهها از این تفاوت رنجیدهخاطر میشوند چون همه شهدا به نوعی برای سرزمین و برای مردم کشورشان جانشان را از دست دادهاند و نباید تبعیض و تفاوتی وجود داشته باشد.
احمدزاده: جالب اینجاست که فقط خانوادهها پیگیرند و هیچ نهادی این پیگیری را انجام نمیدهد. سازمان آتشنشانی هیچ پیگیری برای این کار نکرده و شهرداری هم فقط یک نامه زده و به خودمان میگویند بروید پیگیری کنید. خود من چندین بار نامه بردم و خواستم با آقای شریفزاده رییس آتشنشانی حرف بزنم، گفتند جلسه دارند، کارتان را به ما بگویید. گفتم نامه آوردهام که کارهای مربوط به بنیاد شهید انجام شود، گفتند انجام میدهیم. از سازمان خارج نشده به من زنگ زدند گفتند ایشان میگوید اگر خودتان اقدام کنید بهتر نتیجه میگیرید تا این که ما کاری کنیم! تنها برای شهید محسوب شدنشان نبود، برای هر چیزی که رفتیم همین جواب را گرفتیم.
مستوفی: مسئول آتشنشانی از جنس این بچههاست و سختی کارشان را میداند، اما عجیب است که چنین پیگیریای را انجام نمیدهد. این مقامها برای کسی ماندگار نیست، بهتر است یک اسم خوب از خودشان به جا بگذارند.
هوایی: نمیدانیم چه کسی مسئول رسیدگی به این قضیه است که از او بخواهیم، آتشنشانی، شهرداری، شورای شهر یا دیگران. یک سال از این قضیه گذشته و هنوز جواب مشخصی نگرفتهایم.
احمدزاده: من این را شنیدم که گفتند در شهرداری باید برایشان پرونده ایثارگری تشکیل میشده، روز اول پرونده تشکیل شده و روز دوم پرونده را پاره کردهاند!
هوایی: اینطور نبوده، طوری که من متوجه شدم چندین سال پیش پروندههای آتشنشانی از ایثارگران شهرداری خارج شده و گفتهاند خدمات را خود آتشنشانی باید بدهد. این منطقی است که شهرداری چنین امکاناتی را به کارمندانش که آتشنشانی هم شاملش میشود ندهد اما به سایر ایثارگران بدهد؟ آنها هم برای ما عزیز هستند و ما خوشحال میشویم به آنها رسیدگی شود اما آتشنشانها که جزو خانواده شهرداری هستند از این دایره حذف شوند؟
احمدزاده: از همان روز اول با بیتدبیریهایشان ما را اذیت کردند تا همین حالا که سالگردشان است.
برای سالگرد این شهدای آتشنشان چه کاری قرار است انجام شود؟ برنامهای تدارک دیده شده که مردم بتوانند به یاد این افراد که نماد شجاعت و فداکاری شناخته شدند، کنار شما باشند؟
کوهی: ما 16 خانواده توقع داشتیم یک مراسم باشکوه تدارک ببینند، از سال گذشته بهتر که نشد هیچ، بدتر هم شد و حالا حتی مراسمی برگزار نمیشود، در حالی که این شهدا قهرمانان ملی هستند. کشورهای دیگر اینطور با قهرمانهای ملیشان برخورد میکنند که ما میکنیم؟
مستوفی: اگر برگزاری همان مراسم قبلی برای آتشنشانهای شهید را به مردم کوچه و بازار واگذار میکردند، مراسمی به مراتب بهتر از آنچه شهرداری و آتشنشانی برگزار کردند اجرا میشد. یکسری مراسم گرفتند که اصلا در شان این افراد نبود. من خودم گاهی خجالت میکشیدم و میگفتم اگر خودمان مراسم میگرفتیم خیلی بهتر بود. تنها چیزی که به مراسم این عزیزان شکوه داد، حضور مردم بود. مردم سنگ تمام گذاشتند و از آنها ممنونیم.
کوهی: هرقدر از سمت مردم لطف دیدیم، از سمت مسئولان کملطفی وجود داشت. مراسمی که گرفته شد نه تنها آبرومندانه نبود، بلکه نوعی توهین هم بود. برای تشییع پیکر شهدای آتشنشان ده روز فرصت وجود داشت اما درنهایت مراسمی به بدترین شکل برگزار شد.
هوایی: مسئولان در جلساتی که میخواهند عکس و فیلم بگیرند ما را میشناسند اما بعد از آن که برای پیگیری میرویم میگویند اصلا شما را نمیشناسیم! وقت انتخابات که شد، میخواستند ما را وارد بازیهای سیاسی کنند و به نفع خودشان بهرهبرداری کنند اما ما وارد این بازیها نشدیم. از خبرگزاریهای خارجی که میخواستند با ما مصاحبه کنند قبول نکردیم اما بعد دیدیم کسی قدر این را نمیداند که حواسمان به سازمان و کشورمان هست و خودشان حرفهای ما را بشنوند و به وضعیت ما رسیدگی کنند.
احمدزاده: همه جا با من با بیاحترامی برخورد کردند، در بین مسئولان تنها کسی که واقعا میخواهیم از ایشان تشکر کنیم آقای تشکری هاشمی است که واقعا با ما با احترام و مسئولیتپذیری برخورد کردند.
کوهی: خانوادهها بعد از این اتفاق به شدت به آرامش احتیاج داشتند، اما نه تنها این آرامش فراهم نشد بلکه هر روز به نحوی درگیر یکی از ارگانها و مسائل حاشیهای هستند که خیلی از آنها را سازمان باید پیگیری کند. از روزی که این حادثه اتفاق افتاده تا همین لحظه که داریم حرف میزنیم، آرامشی برای خانوادهها وجود نداشته. یک نمونه از بیتوجهی به خانواده شهدای آتش نشان پلاسکو بگویم. حتی روز آتشنشان هم سراغی از ما نگرفتند! دوستان این آتشنشانها سنگ تمام گذاشتند اما مسئولان اصلا.
مستوفی: در یک مراسم روز آتشنشان ما را دعوت کردند اما فقط برای این که عکس یادگاری بگیرند. نه اسمی از ما گفته شد نه از این شهدا.
هوایی: الان هم برای مراسم سالگرد این شهدا، چون چنین تجربه تلخی را داریم، هر خانواده منتظر نمانده که دیگران کاری انجام دهند، خودمان از دو ماه پیش در فکر برگزاری مراسم سالگرد بودهایم، سالن گرفتهایم و مهمانهایمان را دعوت کردهایم. نمیخواهم شخص خاصی را متهم کنم اما یک سال فرصت بوده که بتوانند مراسم بگیرند و ما را از جزییات مطلع کنند، با این حال، تازه به ما خبر میدهند که قرار است بعدا مراسمی برگزار شود. قبول دارم که اتفاقهایی هم مثل انتخابات، اعتراضها یا حادثه سانچی در این میان رخ داد، اما دلیل نمیشود که این ناهماهنگیها وجود داشته باشد.
کوهی: چون تا حالا هر وعدهای دادهاند عملی نشده و در هر مراسم آزرده شدهایم، خانوادهها ترجیح دادهاند خودشان دست به کار شوند.
مستوفی: این رسید همراه من هست، من خودم رفتهام برای سالن پرداخت کردهام که منتظر کسی نباشیم که ببینیم چطور مراسمی میگیرند و اصلا به فکر هستند یا نه.
از خصوصیات این شهدای آتشنشان هم بگویید. از آنچه روز اتفاق، آنها را داخل آتش و آوار کشاند.
احمدزاده: همسر من 29 سال و چهار ماه در آتشنشانی خدمت کرده بود و چند ماه دیگر مانده بود که بازنشسته شود. همیشه عاشق کارش بود و برای همین هم آن روز به محل حادثه رفت در حالی که میتوانست نرود چون در حیطه وظیفه او نبود. همان روز صبح که حادثه پلاسکو اتفاق افتاد، ما بهشت زهرا بر سر مزار بودیم، در راه برگشت به همسرم خبر دادند که چنین اتفاقی افتاده. در حالی که جزو منطقه فعالیت همسرم هم نبود، به معاونش گفت من هم میآیم. هرچه به او گفتیم نرو، قبول نکرد. گفت شب عید است و کسبه همه اموالشان از بین میرود، باید بروم کمک کنم سریعتر آتش خاموش شود. او رفت محل حادثه و ما برگشتیم خانه. وقتی رسیدیم، کمی خوابیدم و در همان زمان خواب دیدم که همه فامیل هستند و همه سیاه پوشیدهایم. دیدم که همسرم از بلندی روی زمین افتاد. با ترس بیدار شدم و به او تلفن زدم. فقط چهار کلمه گفت: سرمان شلوغ است، تلویزیون. این را گفت و تلفن را قطع کرد. تا تلویزیون را روشن کردم، دیدم ساختمان آمد پایین ... خودش خیلی دوست داشت شهید شود. میگفت من فقط میخواهم در راه خدمت به مردم جانم را از دست بدهم، فقط خودم را با این آرام میکنم که به چیزی که میخواست رسید.
مستوفی: برادر من حدودا هشت سال بود آتشنشان شده بود. او هم آن روز، روز کاریاش نبوده، اما خودش با روحیهای که داشت، رفته بود به دیگران کمک کند. این 16 نفر افرادی بودند که با وجدان زیادی که داشتند، به سادگی از کنار مسائل عبور نمیکردند و برای همین هم افرادی مانند برادر من از روز استراحتشان گذشتند و به دل آتش رفتند.
کوهی: آنها هم انسانهای عادی بودند با این تفاوت که شرافتشان بر تمام غرایزشان غلبه میکرده. برادر من یک دختر یک ساله داشته، ممکن بود افرادی باشند و بگویند به خاطر فرزندم نباید وارد آتش شوم، اما او عشق بزرگتری داشته و با این که در عملیات قبلی به سختی از یک آتش جان سالم به در میبرد، باز هم نترسیده و برای نجات دیگران چیزی مانعش نشده.
هوایی: برادر من یک سال نشده بود که به طور رسمی وارد آتشنشانی شده بود. روزی که نتیجه استخدامش در آتشنشانی مشخص شد، با شیرینی آمد خانه و گفت این شیرینی شهادت است. چون این اتفاقها را دیده بود و میدانست در چه شرایط سختی قرار است قدم بگذارد. در روز حادثه هم به او گفته بودند نیا، اما خودش خواسته بود برود، امتحان داشته اما نمیرود امتحان بدهد.
این روزها اتفاق تلخ کشتی سانچی هم رخ داد که مشابهت زیادی با حادثه پلاسکو داشت. دیداری با خانوادههای کشتی سانحه دیده سانچی داشتید؟
احمدزاده: سراغ گرفتیم که کجا هستند و به دیدنشان برویم اما به ما اطلاعی داده نشد.
کوهی: طی ده روز پر اضطرابی که خانواده آتشنشانهای پلاسکو سپری میکردند، ناراحتیهای روحی و جسمی شدیدی وجود داشت. لازم بود مدیریت بحران در روزهای بعد از حادثه برای این خانوادهها وجود داشته باشد، روانشناس و پزشک همراه خانوادهها باشد، اما این اتفاق نیفتاد تا این که خودمان درخواست کردیم که چند پزشک و مددکار برای خانوادهها بفرستند. صراحتا بگویم که آنچه خودم از نزدیک میدیدم این بود که مدیریت بحران ما به شدت غیرعقلانی و ناکارآمد بود. نمیدانم از این حادثه تجربه گرفتند و به کمک خانوادههای داغدار حادثه سانچی رفتند یا نه. اگر امروز اینجا کنار هم جمع شدهایم و این حرفها را میزنیم که مدیریت بحران وجود داشته باشد، به خاطر خودمان نیست، از ما که گذشت، اما ما خانواده شهدای پلاسکو از روز اول با هم عهد بستیم کاری کنیم که چنین مدیریت غلطی برای سایر مردم کشورمان اتفاق نیفتد.
مستوفی: یک روز پلاسکو، یک روز معدن زمستان یورت، یک روز سانچی؛ این حوادث یکی دو تا نیست، اما جالب است که از هیچکدام برای بعدی درس گرفته نمیشود و تنها به سوگواری و پیام تسلیت بسنده میشود.
هوایی: همه ما در این روزها، خودمان را همراه خانواده دریانوردهای سانچی احساس میکردیم و به دنبال این بودیم که بتوانیم با آنها دیداری داشته باشیم چون این اتفاق از نظر زمانی و نوع حادثه خیلی شبیه هم بود و ما سال گذشته همین احوال این روزهای خانواده دریانوردها را داشتیم.
کوهی: ای کاش این فضا را فراهم میکردند که ما در این روزها در کنار آن خانوادهها باشیم چون کاملا همدرد بودیم.
احمدزاده: ده روز ما منتظر و چشم به راه بودیم و با آتش سر و کار داشتیم و ده روز هم آنها. خیلی سخت بود، فقط ما آنها را میفهمیم.