لوازمالتحریر، جزو آن دسته چیزهایی است که هر دههی شصتی با دیدن آنها آهی از تهدل میکشد و دلش برای آن روزها پرمیزند؛ نیمکتهای چوبی که چهار نفر روی آن مینشستند، خودکارهایی که سرریز میشدند، مدادهای بیکیفیتی که نمیشد تراششان کرد، دفترهای کاهی، بخاریهای نفتی، کلاسها و... . ما ایرانیها آدمهای خاطرهبازی هستیم؛ ولی گویا در این میان دهه شصتیها از جنس دیگری هستند. در هر موضوعی که بشود فکرش را کرد، یک دهه شصتی خاطره یا نوستالژیای از آن دارد. ما در بنیتا چند مطلب در رابطه با نوستالژیهای دههی شصت منتشر کردیم. آخرین مطلب در این رابطه پشت نیمکتهای دههی شصت بود که میتوانید آن را در بنیتا بخوانید. با قسمت دوم و پایانی این مقاله همراه باشید.
این دفترها را اگر نو هم میخریدید، بازهم یک مشکلی داشتند؛ از منگنهای که باید وسط میبود ولی نبود، از جلدی که نباید کنده میشد و کنده میشد؛ از خطوطی که باید صاف و پررنگ میبودند و نبودند و هزاران چیز دیگر که باید میبود و نبود.
گلاب به رویتان من هم از این کارها میکردم.
زمانی این آهو و خرگوش به جای Ben ten و Angry Birds سلطان قلبهای بچهها بودند .
دفتر درس پرورشی. شرح دیگری نیاز نیست.
چه دل و قلوههایی که لابهلای این اوراق رد و بدل نشد.
این دو تصویر بالا، قشنگ نشاندهندهی آمادگی برای اول مهر هستند.
جامدادی یک بچهدرسخوان که خاری بود در چشم تهنشینان کلاس.
این مداد در حین طرح نقشهی سرقت بانک جویده نشده؛ معلم گفته بود دفتر تمرین روی میز.
این مدادتراشهای شمشیرنشان برای خودشان برندی بودند.
مدادهای لاکچری آن روزها
این دفترها با ظهورشان انقلابی در مشقنویسی ایجاد کردند. چه مشقهایی که به عشق این دفاتر نوشته نشدند.
استفاده از این مورد در تخصص هرکسی نبود.
بهترین گچ برای نابود کردن انگشتان.
یکی از پاککنهای تقریبا لاکچری آن روزها.
منبع: بنیتا