ماهان شبکه ایرانیان

نقش سازنده امید به خدا در زندگی(۲)

بهای نیل به رضوان و بهشت   این بهشت و رضوان الهی به بهای گام سپردن درمسیر تعالی و دست شستن از پیروی هوای نفس و تبعیت از دستورات الهی و عبودیت خدا نصیب بهشتیان می گردد و چنان نیست که کسی بدون حساب و گزاف بدان دست یابد

نقش سازنده امید به خدا در زندگی(2)

بهای نیل به رضوان و بهشت
 

این بهشت و رضوان الهی به بهای گام سپردن درمسیر تعالی و دست شستن از پیروی هوای نفس و تبعیت از دستورات الهی و عبودیت خدا نصیب بهشتیان می گردد و چنان نیست که کسی بدون حساب و گزاف بدان دست یابد. حال اگر کسی احتمال دهد و یا امید داشته باشد که بدون حساب و کتاب و بدون عمل به دستورات الهی و مبارزه با شیطان بیرون و درون به بهشت الهی دست یابد، احتمال و امید او فاقد ارزش است و او همچون کشاورزی است که زمینش را شخم نزده و دانه ای در آن نیفشانده و به آبیاری آن نپرداخته و با این حال امید آن دارد که ازآن، محصول برداشت کند و بی تردید آن امید خیالی بیهوده و جاهلانه است.
در مقابل، گاهی انسان چون به کرم و لطف بی نهایت خدا واقف نیست و یا نمی داند که اسباب و شرایط امیدواری به رحمت الهی را فراهم آورده، امیدی به رحمت خدا ندارد. او به این حقیقت پی نبرده که حساب آخرت با حساب دنیا متفاوت است و بازار آخرت چون بازار دنیا نیست که انسان به اندازه تلاش و کوشش خود مزد و پاداش دریافت می کند، بلکه پاداش اخروی عمل بسیار فراتر از خود عمل و قابل مقایسه با آن عمل نمی باشد. خداوند در آیه ای از قرآن درباره پاداش اخروی عمل صالح و کیفر عمل ناشایست می فرماید:(من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها وهم لایظلمون)(انعام:160)؛ هرکه کار نیکی آورد ده چندان آن پاداش دارد، و هر که کار بدی آورد جز همانند آن کیفر نبیند و برآنان ستم نرود.
درآیه دیگر، پاداش انفاق در راه خدا را هفتصد برابر، بلکه افزون بر آن معرفی می کند و می فرماید: «مثل آنان که مال های خویش را در راه خدا انفاق می کنند همانند دانه ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا برای هرکه بخواهد[آن را] چند برابر می کند و خداوند گشایشگر داناست.»(بقره:261)
کسانی که خیال می کنند پاداش های اخروی چون پاداش های دنیوی است و همچنانکه در دنیا انسان به اندازه زحمتی که می کشد مزد دریافت می کند، پاداش اخروی او نیز مساوی با عملی است که انجام داده، خداوند و کرم و رحمت بی انتهای او را نشناخته اند. اگر آنان بدانند که خداوند چقدر نسبت به بنده خود لطف و کرم دارد و در برابر عمل کوچک او چه پاداش بزرگی عنایت می کند، امیدشان به خداوند افزایش می یابد. در مقابل، اگر کسانی بپندارند که خدا به گزاف و بی حساب پاداش می دهد و همه گنهکاران را می بخشد و هرکس که غرق گناه است و در طول عمر خداوند را اطاعت نکرده، می تواند امید راه یابی به بهشت و رضوان الهی را داشته باشد، باز به خداوند و قهر او جاهل اند و ربوبیت تشریعی و سنت عبودیت و بندگی خدا را باور ندارند. اگر بنا بود همه و حتی گنهکارانی که در طول عمر به عصیان و نافرمانی خدا مشغول بوده اند روانه بهشت گردند، خداوند نباید جهنم را می آفرید و نباید با تاکید می فرمود: (لاملان جهنم من الجنه والناس اجمعین)(هود:119)؛ هرآینه دوزخ را از همه جنیان و آدمیان[کافر] پر می کنم.

امید در زمینه فراهم ساختن شرایط و اسباب
 

اگر کسی مرتکب گناهانی شده باشد و بداند که خداوند امکان جبران گناهان را، هرچند سنگین و پرشمار باشند، فراهم می آورد و تا زنده است و قدرت انتخاب و اختیار دارد توبه کند و واقعاً از کردار زشت خود پشیمان گردد و تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب گناه نگردد، رجا و امید او به بخشش خدا صادق است. چون وقتی انسان به درستی توبه کرد، اسباب آمرزش خویش را فراهم آورده است. اما اگر کسی اسباب و شرایط بهره مندی از رحمت خدا را نشناسد، یا با اینکه شهوت و غضب بر او غلبه نیافته و در شرایط عادی به سر می برد و امکان توبه برای او فراهم است، با این وجود توبه نمی کند و مکرراً توبه را به تأخیر می اندازد و در عین حال امید به رحمت الهی دارد، او کاذب است. او در صورتی می تواند امیدوار به رحمت خدا باشد که بداند با چه اسباب و تحت چه شرایطی خداوند انسان را مشمول رحمت خود می کند و با این وصف اگر از کردار زشت خود پشیمان گشت و توبه کرد، باید به جبران حقوق الهی و حقوق مردم که به تضییع آنها پرداخته همت گمارد، مثلا به قضای نمازها و روزه هایی که از او قضا شده بپردازد و حقوق مالی خود را ادا کند.
البته اگر انسان قدرت و توان تامین اسباب و شرایط بهره مندی از رحمت خدا را ندارد، یا چنان مغلوب هوای نفس گردیده که توان باز ایستادن از گناه و جبران کارهای زشت خود را ندارد و یا چنان پیر و فرتوت گردیده که نمی تواند وظایف و واجباتی را که از او فوت شده قضا کند یا مالی در بساط ندارد که حقوق مالی خود را ادا کند، می تواند به رحمت خدا امیدوار باشد. او اگر نگران عاقبت و فرجام خویش است و واقعا پشیمان گردیده، می تواند با دعا و توسل از خداوند بخواهد که توان لازم برای غلبه بر هوای نفس را به او عنایت کند و او را مشمول رحمت خویش سازد. در این صورت که سایر شرایط و اسباب فراهم نیست، دعا و تضرع به خدا وسیله و سببی برای رحمت خداست و با انجام آن انسان می تواند به رحمت خدا امیدوار باشد. وقتی کسی بیمار می گردد، باید به پزشک مراجعه کند و دارویی را که او تجویز می کند مصرف کند و تمام مراحل درمان خویش را پشت سر بگذارد، آنگاه امید به بهبودی داشته باشد. اما اگر در این امر کوتاهی کرد و به پزشک مراجعه نکرد، نمی تواند امیدی به بهبودی خود داشته باشد. او باید به معالجه خود بپردازد و از اسباب ظاهری درمان خویش استفاده
کند. در عین حال، امید داشته باشد که دکتر درد را به درستی تشخیص بدهد و در معالجه بیمار خود خطا نداشته باشد. بله اگر بیماری پولی برای معالجه خود نداشته باشد، یا مشکلات دیگری فراروی معالجه و درمان او وجود دارد که رفع آنها از عهده او خارج است، نباید ناامید گردد. بلکه او باید به دعا و توسل تمسک جوید و از خداوند شفای خود را بخواهد.
در مسائل اجتماعی وسیاسی نیز برای رسیدن به هدف باید از اسباب و شرایط بهره گرفت و امیدواری صرف راه به جایی نمی برد. اما اگر برخی از شرایط و اسباب لازم در اختیار نبود نباید ناامید گشت، بلکه باید به خداوند امید داشت و با ایمان و اتکای برخداوند در مسیر راه یابی به اهداف حرکت کرد. بی تردید علی رغم فراهم نبودن اسباب ظاهری کافی، خداوند بندگان مومن خود را از حمایت خویش محروم نمی گرداند و آنان را جهت رسیدن به اهداف و مقاصدشان یاری می کند.
چنانکه در دوران دفاع مقدس با اینکه همه قدرتهای استکباری و کشورهای منطقه از رژیم عراق حمایت می کردند و در مقابل، رزمندگان مخلص و سلحشور ما از تجهیزات و امکانات کافی و لازم برخوردار نبودند، اما چون آنان جان برکف برای دفاع از اسلام و انقلابشان به صحنه آمده بودند و جانشان سرشار از ایمان به خدا بود و امیدوار به حمایتها و امدادهای الهی بودند، خداوند پیروزشان کرد.
وقتی که دشمنان به کشور اسلامی هجوم می آورند و دین و سرزمین مسلمانان را تهدید می کنند، کسانی که توان جنگیدن با دشمن را دارند، موظف اند که به دفاع از سرزمین و دین خود بپردازند و امکانات و تجهیزات کافی را برای مبارزه با دشمن فراهم آورند. اگر آنان در خانه بنشینند و از خداوند بخواهند که دشمنان را نابود گرداند، مسلماً شکست می خورند و دشمن برآنان چیره می گردد؛ چون خداوند خود به مسلمانان دستور داده که به جهاد با دشمنان بپردازند. در برخی از آیات خداوند خطاب به مسلمانان می فرماید: (انفروا خفافاً وثقالاً وجاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون)(توبه:41)؛ سبکبار و گرانبار[برای جهاد] بیرون روید و با مالها و جانهای خویش در راه خدا جهاد کنید، که این برای شما بهتر است اگر می دانستید.
درآیه دیگر، خداوند مومنان را به کارزار و سرسختی با کافران فرا می خواند و می فرماید:(یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلظه و اعلموا ان الله مع المتقین)(توبه:123)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، با کافرانی که به شما نزدیک اند کارزار کنید و باید که در شما درشتی و سختی بیابند، و بدانید که خدای با پرهیزکاران است.
بله اگر رزمنده ای با همه توان با دشمن جنگید و از نفس افتاد و یا درگیرودار جنگ مهماتش تمام گردید، باز هم نباید ناامید گردد و باید به خداوند امید یاری داشته باشد و با دعا وتوسل از او بخواهد که یاری اش کند. در این صورت، اگر خداوند مصلحت بداند، علیرغم نبود اسباب و شرایط ظاهری او را پیروز می گرداند. در طول تاریخ اسلام و از جمله در دوران دفاع مقدس، معجزات فراوانی رخ داده و با اینکه مومنان و مسلمانان نیرو و امکانات لازم برای مقابله با دشمن نداشتند، خداوند آنان را بر دشمنانشان پیروز گردانید. حاصل سخن آنکه در صورتی انسان می تواند به امر مطلوبی صادقانه امید داشته باشد که اسباب و شرایط آن را بشناسد. مثلا وقتی به رحمت خدا امید دارد، شرایط و اسباب بهره مندی از رحمت الهی را بشناسد و بداند که چه بخشی از آن شرایط و اسباب در اختیار اوست و چه بخشی از آنها از عهده او
خارج است. از جمله متوجه باشد که دعا خود یکی از اسباب رسیدن به سعادت و رحمت الهی است. در این بین، کسی امیدش صادق است که از این اسباب و شرایط سود جوید؛ اما اگر کسی از اسباب و شرایط استفاده نکرد و در عین حال امید به رحمت خدا داشت، امیدش کاذب است و خود را فریب داده است و هرگز به مقصود خود نخواهد رسید.
البته انسان باید ایمان و باور خود را به خداوند را تقویت کند، چون اگر انسان از ایمانی قوی و مستحکم برخوردار نباشد، درگیرودار سختی ها و بلاها و در مواجهه با امتحانات دشوار از امیدش به خداوند کاسته می گردد. فراوان اند کسانی که وقتی با مرگ عزیزی و یا بیماریهای سخت و طولانی مواجه می گردند، مستأصل و درمانده می شوند و تحمل از کف می دهند. مرحوم شیخ عباس تهرانی که صبح جمعه ها در مدرسه حجتیه و پس از دعای ندبه درس اخلاق می گفتند، دریکی از آن جلسات درباره دشواری تحمل مشکلات و سختی ها گفتند که من تصور می کردم تحمل سختی ها و بلاها را دارم تا اینکه شبی براثر زخم معده یا درد شدید شکم مواجه گردیدم، تصمیم گرفتم که درد را تحمل کنم؛ اما چیزی نگذشت که درد شدت گرفت و تحملش برایم دشوار گردید و به خداوند توسل جستم. اما درد تسکین نیافت و هرچه می گذشت شدیدتر می گردید تا نیمه شب به دعا وتوسل پرداختم و هر دعایی که بنظرم می رسید خواندم، اما درد برطرف نگردید. تا آنکه عرصه بر من تنگ گردید و گفتم: «مگر کسی نیست که به فریاد من برسد؟.» وقتی این ضعف را در خودم یافتم که نمی توانم در برابر درد شکم، ایمانم را حفظ کنم، به یک باره دردم برطرف شد و تسکین یافت و خداوند بوسیله آن درد شکم مرا متوجه این نکته کرد که نمی توانم در برابر چنین دردی ایمانم را حفظ کنم.
منبع:نشریه معرفت، شماره 156
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان