ابراهیم در مصر
هنگامی که در سفر پیدایش پیش می رویم، به خصوص با رسیدن به داستان های سه دنیای بنی اسرائیل (ابراهیم، اسحاق و یعقوب) دغدغه مفسران یهودی برای تأویل رفتارهای انبیا افزایش می یابد. در سفر پیدایش (12: 11-13) می خوانیم که ابرام در نزدیکی مصر «به زن خود سارای گفت: اینک می دانم که تو زنی نیکو منظر هستی. همانا چون اهل مصر تو را ببینند، گویند این زوجه اوست پس مرا بکشند و تو را زنده نگه دارند. پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم به سبب تو زنده ماند». راشی می گوید که «برای من خیریت شود» به معنای «به من هدیه دهند» است (ذیل آیه 13:12).(2) اما رمبن (ربی موشه بن نحمان؛ م 1270، فلسطین) عقیده دارد که ابراهیم با در معرض خطر قرار دادن همسرش ساره، گناه بزرگی مرتکب شد. او برای نجات از آن وضعیت، فقط باید به خدا توکل می کرد. سزای این عمل آنان بردگی فرزاندشان در مصر بود (ذیل همان آیه). از سوی دیگر ربی عوبدیا سفورنو (م 1550، بولونیا) می گوید که آنان با این کار می توانستند مهریه سنگینی برای ساره دریافت کنند و سرانجام با هم بگریزند (ذیل همان آیه). ملبیم هم دیدگاه مشابهی دارد. ردق می گوید که ابراهیم نقشه ای برای دریافت هدایای مصریان نداشت و فقط می خواست جان خود را نجات دهد. گرچه او به خدا ایمان داشت، اما می ترسید که گناهانش مانع از تحقق وعده خدا (پیدایش امتی عظیم از او) شود و مصریان او را بکشند؛ اگرهم هدایای فرعون را بعداً پذیرفت، فقط به دلیل ترس از غضب وی بود (ذیل همان آیه). اما در زوهر می خوانیم که ابراهیم می دانست شخینا (3) همراه ساره است و دلیلی نداشت که نگران وی باشد. در زوهر تصور می شود که «برای من خیریت شود و جانم به سبب تو زنده ماند» خطاب به شخینا بیان شده است (Zohar: 1/2710). (4)
ربی سعدیا گائون در کتاب الامانات و الاعتقادات در بحثی پیرامون «الطاعه و المعصیه و الجبر و العدل» می گوید که امکان ندارد انسان مجبور به دروغ شود. او برای نمونه به پیدایش 20 اشاره می کند که باز ابراهیم ساره را خواهر خود خواند. به نظر وی در مواردی از این دست می توان با سخن «مجازی» (5) از دروغ دور ماند. پس در این داستان مقصود از «خواهرم» مجازاً «خویشاوندم» است. همان طور که در جاهای دیگر «برادر» مجازاً برای لوط به کار رفته است. اما سرانجام مصریان سخن ابراهیم را به معنای حقیقی و لفظی فهمیدند (الفیومی : 158).
ابراهیم و قربانی اسحاق
در داستان بردن اسحاق به قربانگاه (پیدایش 22) ابراهیم به اسحاق اطلاع نمی دهد که می خواهد او را قربانی کند. در واقع خوانندگان و به ویژه خوانندگانی که با شرح قرآنی واقعه آشنا هستند، توقع دارند که اسحاق نیز مانند پدرش تسلیم فرمان خدا باشد و ابراهیم نیز از رساندن آن فرمان به پسرش ابا نکند؛ اما در سفر پیدایش (22: 7-8) می خوانیم که اسحاق پرسید: «اینک آتش و هیزم، لیکن بره قربانی کجاست؟» و ابراهیم در پاسخ به او گفت: «ای پسر من، خدا بره قربانی را برای خود مهیا خواهد ساخت» و بعد «هر دو با هم رفتند».
راشی با استفاده از ترگوم یوناتان و برشیت ربا پاسخ ابراهیم را این گونه تفسیر می کند: «خدا خودش خواهد دید و برای خود بره ای انتخاب خواهد کرد و اگر بره ای نباشد، پسرم قربانی سوختنی خواهد بود. گرچه اسحاق فهمید که بناست کشته شود، "هر دو با هم رفتند" یعنی یکدل رفتند» (ذیل آیه 8:22). ربی سالامان افرایم لونشیتز (م. 1619، پراگ) در تفسیری به نام کلی یاقار اضافه می کند که اسحاق نمی دانست هدف پدرش از قربانی کردن او عمل به فرمان الاهی است. از این رو از پدرش می پرسد: «آیا هنوز مرا پدرانه دوست داری؟» ابراهیم در پاسخ می گوید: «پسرم، همچنان مانند پدری که به پسرش علاقه دارد، به تو علاقمندم». اسحاق می گوید: «پس بره قربانی سوختنی کجاست؟» ابراهیم پاسخ می دهد: «من تو را برای قربانی سوختنی انتخاب نکردم بلکه خدا چنین کرد و هر دوی ما باید به او احترام بگذاریم». در این هنگام بود که هر دو یکدل «با هم رفتند»، با یک نیت و نه مانند قبل که هر کدام دریافت متفاوتی از جریان داشتند (ذیل آیه 8:22). این داستان های میدراشی به مفسران یهودی کمک کرده است که با ارائه شکل مفصل تری از ماجرا آن را به تصویر ذهنی جامعه از نیاکان بنی اسرائیل نزدیک تر کنند.
برکت اسحاق به یعقوب
اما یکی از بخش های سوال برانگیز تورات جایی است که یعقوب برکتی را که اسحاق می خواست به عیسو بدهد، با فریب تصاحب کرد (پیدایش 27.) برکتی که از یک سو حیله (از جانب یعقوب) و از سوی دیگر اشتباه (از جانب اسحاق) در آن دخیل است، چگونه حاصل می شود؟ پاسخ های گوناگونی برای این پرسش مطرح شده است. نخست اینکه در تفاسیر یهودی، عیسو فقط شکارچی بت پرستی است که استحقاق برکت را ندارد. ردق ذیل عبارت «اسحاق عیسو را دوست می داشت» می گوید: اسحاق در واقع یعقوب را بیشتر دوست داشت، چون وی پارساتر بود؛ اما عیسو را فقط به خاطر شکارهایش دوست داشت. همچنین اگر عیسو خدمتی به اسحاق می کرد، نه به خاطر فرمان خدا، بلکه فقط برای تحصیل لطف پدر بود (اور هحییم، (6) ذیل پیدایش 25: 28). اما چرا مادر به خاطر شکار به عیسو علاقمند نشد؟ چون رفقه غذایش را مدیون اسحاق بود و نه عیسو (همان). از سوی دیگر اگر یعقوب از عیسو می خواهد حق نخست زادگی اش را به او بفروشد، این نکته را در نظر دارد که کسی که فقط به «امروز» (پیدایش 25: 31) یعنی امور زودگذر مربوط به شکار می اندیشد، نمی تواند تعهدات بلندمدت نخست زادگی را به جای آورد (سفورنو، ذیل پیدایش 25: 28). عیسو چنان گناهکار و بت پرست است که همسرانی بت پرست می گیرد و حتی تاری چشمان اسحاق از دود بخور و قربانی های زنان بت پرست عیسو یا خشم ناشی از آن است؛ بنابراین مصلحت آن بود که این برکت به یعقوب برسد (راشی با استفاده از میدراش های گذشته مانند تنحوما، تولدوت و غیره). گویا اسحاق برای اصلاح عیسو چاره اندیشی کرد و تصمیم گرفت عیسو را برکت دهد به این امید که برکت تأثیر بگذارد و او توبه کند (اورهحییم، ذیل پیدایش 27: 1).
یعقوب با کمک رفقه شکار را آورد و در پاسخ به پدرش که پرسید «کیستی؟» گفت: «من نخست زاده تو عیسو هستم» (پیدایش 19: 27). ظاهر عبارت عبری به این شکل است: یعنی «من عیسو نخست زاده ات هستم». به دلیل مقدر بودن فعل رابط مبتدا و خبر در زبان های سامی، راشی جمله را تقطیع کرد و گفت: یعقوب در واقع گفته بود «من» و بعداً اضافه کرده بود «عیسو نخست زاده ات است». راشی همچنین جمله بعدی یعنی «آنچه به من فرمودی، کردم» را به سراسر زندگی گوینده تعمیم می دهد و می گوید: منظور یعقوب این بود که «در تمام زندگی دستورهایت را اجرا کرده ام» (ذیل آیه 27: 19). اما برخلاف راشی که سخنان یعقوب را به کمک تقطیع و تأویل صادق جلوه داده است، ابراهیم بن عزرا می گوید که انبیا هم تا جایی که به نبوتشان آسیبی نرسد، می توانند دروغ بگویند. یعقوب به پدرش اسحاق که پرسیده بود «آیا تو همان پسر من عیسو هستی»، گفت «من هستم» (پیدایش 27: 24) راشی (با استناد به بمیدبار ربا، 2-10: 6) باور دارد که او جوابی مبهم داد تا دروغ نگفته باشد و در ضمن نقشه خود را هم عملی کرده باشد. اگر در پیدایش 27: 21 می بینیم که اسحاق از یعقوب می خواهد که نزدیک بیاید تا او را لمس کند و ببیند که آیا او عیسو است، از آن روست که شک کرده بود چگونه عیسوی بت پرست نام خدا (پیدایش 27: 20) را بر زبان آورده است (راشی به نقل از برشیت ربا، 65: 19). اما رمبن این تفسیر را چندان درست نمی داند، زیرا باور دارد اسحاق از شرارت عیسو بی خبر بود و فکر می کرد عیسو که در زندگی اش چنان در فکر شکار است که برای پرهیز از تلفظ نام خدا در مکانی ناپاک، آن را زیاد ذکر نمی کند، چگونه اکنون کاری بر خلاف عادت همیشگی انجام داده است (ذیل آیه 21). سرانجام اسحاق یعقوب را برکت داد، زیرا هر چند از مکر یعقوب باخبر بود، او را برکت داد تا نفرینی به سراغش نیاید (سفورنو، ذیل آیه 23).
اما زمانی که عیسو برگشت و ماجرا فاش شد، اسحاق گفت: یعقوب «فی الواقع مبارک خواهد بود» (27: 33). راشی (به پیروی از برشیت ربا، 67: 2) می گوید: از این جمله می فهمیم که نمی توان گفت اگر یعقوب پدرش را فریب نداده بود، برکت نمی یافت؛ زیرا در این آیه اسحاق عمداً به او برکت داد (ذیل همان آیه). رشبم (ربی شموئل بن مئیر؛ م 1174 فرانسه) این عبارت را چنین قرائت می کند: «او مبارک خواهد بود؛ زیرا به خدمت من شتافت» (ذیل همان آیه). اما در جایی که اسحاق می گوید «برادرت به حیله آمد و برکت را از تو گرفت» (پیدایش 27: 35)، در ترگوم انقلوس می خوانیم: «با حکمت آمد...» و راشی بر این ترجمه تأکید می کند، گرچه ابن عزرا آن را نمی پذیرد. در آیه 36 که عیسو از فریب یعقوب سخن می گوید، واژه (به معنای «مرا فریب داد») در ترگوم انقلوس به صورت (به معنای «با زیرکی از من پیش افتاد») ترجمه شده است. راشی نیز به نوبه خود دو قرائت از این ترجمه ها ارائه می دهد: یکی بر اساس یعنی «در کمین من بود» و دیگری بر اساس یعنی «با زیرکی از من پیش افتاد» (ذیل همان آیه). همچنین در برخی میدراش ها گفته شده است که در برکت اسحاق مشکلی وجود ندارد؛ زیرا یعقوب قبلاً نخست زادگی عیسو را خریده بود. روشی که مفسران یهودی برای توجیه این بخش از کتاب مقدس و تبرئه ی اسحاق و یعقوب از گناه به کار گرفته اند، بیشتر بر تغییر در صفحه ظاهر مبتنی است.
گناه رئوبین
در سفر پیدایش اشاره ای کوتاه به گناه رئوبین دیده می شود: «و در حین سکونت اسرائیل در آن زمین رئوبین رفته با کنیز پدر خود بلهه همخواب شد و اسرائیل این را شنید و بنی یعقوب دوازده بودند» (پیدایش 35 : 22). رئوبین یکی از هفت نفری است که تلمود بابلی آنان را از گناه بری می داند.(7) بحث گناه او در میان حاخام های تلمودی از این قرار است:
ربی شموئل بر نحمانی می گوید که یوناتان می گوید: هر کس بگوید رئوبین گناه کرده است، قطعاً خطا می کند؛ زیرا گفته شده است که «بنی یعقوب دوازده بودند» یعنی همه شان برابر بودند. پس چگونه عبارت «و با بلهه کنیز پدرش همخواب شد» را تفسیر کنم؟ این آیه تعلیم می دهد که او فقط بستر پدرش را جابه جا کرد و بر آن نشست. کتاب مقدس او را چنان سرزنش می کند که گویا با آن زن خوابیده است. ربی شمعون بن العازار تعلیم می دهد: آن مرد پارسا از این گناه نجات یافت و به آن عمل دست نیازید. آیا ممکن است که او به این گناه دست یازیده باشد و در عین حال ذریه اش محکوم باشند که بر کوه عیبال بایستند و اعلام کنند: «لعنت بر کسی که با زن پدر خود همبستر شود» (تثنیه 27: 20)؟ چگونه « با بلهه کنیز پدرش همخواب شد» را تفسیر کنم؟ او خواری مادرش را دوست نداشت. او گفت: اگر خواهر مادرم رقیب(8) مادرم باشد، آیا باید کنیز خواهر مادرم نیز رقیب مادرم باشد؟ پس برخاست و بستر را جا به جا کرد. دیگران می گویند او دو بستر را جا به جا کرد ، یکی بستر شخینا و دیگر بستر پدرش. از این رو نوشته شده است: «آنگاه تو آلوده کردی بستر مرا» نخوانید «بستر مرا»، بلکه «بسترهای مرا» (پیدایش 49 : 4) که شخینا «بر آن برآمد» (شبات 55 ب).
اینجا نیز با تغییر در فهم ظاهر آیه گناه رئوبین توجیه می شود.
پی نوشت ها :
1. پژوهشگر ادیان ابراهیمی.
2. در این مقاله برای تفاسیر یهودی به ویژه در مواردی مانند تفسیر ترتیبی راشی به مجموعه (Judaica Press) Books of Bible Series - مجموعه میقرائوت گدولوت (Rabbinic Bible) - ارجاع داده می شود، مگر اینکه منبع دیگری ذکر شود.
3. شخینا در ادبیات یهودی به معنای سکونت یا حضور الاهی است و این مفهوم تا امروز نقش مهمی در عبادات ، الاهیات و عرفان یهودی داشته است. شخینا معادل مفهوم قرآنی «سکینه» است.
4.در زوهر می خوانیم که «او خواهر من است» می تواند دو معنا داشته باشد: یکی همان معنای ظاهری و دیگر اینکه ضمیر مؤنث «او» به حکمت برگردد ، به معنای «حکمت خواهر من است» (Zohar: 1/271).
5. مقصود وی از سخن «مجازی» همان توریه است.
6. این تفسیر اثر حییم بن موشه ابن عطار ( 1696مراکش -1743 فلسطین) است.
7. این هفت نفر عبارت اند از: رئوبین ، دو پسر عیلی ، دو پسر سموئیل ، داوود ، سلیمان و یوشیا (شبات 55 ب).
8. کلمه، به معنای دشمن، رقیب و هوو است.
منبع: نشریه هفت آسمان شماره 45