عناصر فرهنگی شیعه
1. معارف
علوم و معارف، یکی از مهم ترین دستاوردهای معنوی اندیشه بشرند. تقسیم بندی ها و دسته بندی های متفاوتی برای این موضوع در فرهنگ و تمدن ارائه شده است؛ اما در این مقاله، به دو موضوع مهم می پردازیم و تحقیق بیشتر را به منابع مربوط وامی گذاریم. این دو، یکی شناخت عالمان و دانشمندانی است که تحت تربیت این مذهب قرار گرفته، بر اثر تعلیمات آن توانسته اند راه رشد و شکوفایی خود را در زمینه علوم و معارف طی کنند؛ این می تواند به واسطه توجه ویژه این مکتب به علم و عقل و اکرام دانشمندان و علما از سویی و حذف عناصر مربوط به جهل و نادانی و لهو و لغو و بیهودگی از سوی دیگر باشد.
رعایت دقیق شریعت در کنار تربیت عمیق روحی انسان در این مکتب، معتقدان واقعی و راستین به آن را در جهت رشد و شکوفایی درخت علم و معرفت، و ثمر نشستن آن تشویق و ترغیب می کند.
موضوع دیگر، علوم و معارفی است که از این دانشمندان به عنوان خروجی های فرهنگی و غیرمادی فرهنگ و تمدن شیعه به دست می آیند. از آنجا که علوم مربوط به شیعیان در بخش مربوط به حوزه های علمیه، مختصراً توضیح داده شد، از تکرار آن خودداری می شود.
2. دعا
دیرپاترین تصاویری که از ابتدایی ترین انسان ها در دل غارها و حفره ها و کوه ها به دست آمده است، به نحوی زندگی او را با نیایش و دعا به درگاه وجودی برتر به تصویر می کشد. حال چه این فعل و انفعال را به تعالیم انبیاء - از آغازین روز خلقت انسان - نسبت دهیم و چه براساس آنچه بعضی از دانشمندان تصور می کنند، علت این موضوع را جهل و نادانی او به علل طبیعی پدیده ها و در نتیجه روکردن به خرافه و توتم بپنداریم، در اصل موضوع که تعلق خاطر انسان به نیایش و دعا به درگاه قدرت برتر است، تغییری رخ نمی دهد؛ هرچند می توان این دو دیدگاه را در این نقطه مشترک گرد آورد و خرافه پرستی بعضی از انسان ها را - از روزگار اولین تاکنون - به جهل و نادانی آنان نسبت به علت العلل پدیده ها، یعنی خداوند متعال و تعالیم انبیای گرامی او وابسته کرد.
فلاسفه نیز نیاز انسان به نیایش و دعا و پرستش را نیازی فطری می دانند و جزء ذات او تلقی می کنند.
در هر حال آنچه واضح است، اینکه بشر پیوسته و علی الخصوص در مواقع بحرانی، دست به دعا و نیایش برمی دارد و در بسیاری از برهه های تاریخ، این نیاز او باعث شده است انسان های زیرک به سوءاستفاده از آن برخیزند و با ایجاد بتکده ها و خدایان خیالی، این نیاز را به سوی منافع فردی و جمعی خود سازماندهی کنند و آن را وسیله ای برای استعمار و استثمار جوامع قرار دهند.
از سوی دیگر، دعا می تواند چون در اوج برانگیختگی انسان شکل می گیرد، در سازماندهی هیجان و شکفتگی استعدادهای نهفته وی، چه به صورت فردی و چه جمعی، نقشی بی بدیل ایفا کند.
یکی از مهم ترین ارکان ادیان الهی در هدایت انسان ها شکل دادن و جهت دادن به دعاهای آنها بوده است و به همین علت، عموم فرهنگ ها و تمدن های بشری از اصل موضوع دعا بهره مند بوده اند؛ اما چیزی که در این زمینه مذهب شیعه را از بقیه موارد متمایز می کند، دو نکته مهم است:
الف) مذهب شیعه به علت قرن ها فشار و اختناق - که حاکمان وقت، با شدت هرچه تمام تر در صدد نیستی و نابودی فرهنگ و تمدن آن بودند - براساس عنصر بنیادین تقیه، سعی در انتقال فرهنگ داشت. این عنصر مهم ترین و یا یکی از مهم ترین روش هایی بوده است که توانسته عمیق ترین مفاهیم معنوی را با استوارترین مبانی فکری و تربیتی فردی و اجتماعی پیوند داده، براساس آموزه های خود، دیانت را با سیاست گره بزند.
ادعیه وارده از ناحیه اهل بیت علیهم السلام که برای هر لحظه، روز، ماه و سال با شیواترین بیان و عمیق ترین و زیباترین مفاهیم تبیین شده اند و به شیعیان آموخته شده اند، در شکل گیری این عناصر و مفاهیم، پیوسته بسیار مؤثر بوده اند.
ب) وجود عناصر عصمت و عدالت، باعث شده است خاستگاه دعا در مذهب شیعه از آنچه در بعضی از فرهنگ ها و تمدن ها براساس منافع فردی و جمعی پدیدآورندگان شکل گرفته است مصون مانده، درواقع کل مجموعه را به صورت یک سیستم به هم پیوسته، به سوی هدفی متعالی - که منافع تمامی بشریت در ایجاد صلح و عدل و در جامعه ای زیر سایه امامت و ولایت عادل ترین و پاک ترین انسان ها و با کارکرد امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و تقیه شکل می گیرد - رهنمون شود. این جامعه در نقطه اوج خود در حکومت مهدی پیش روی بشریت تعریف شده است. به دلیل همین خصوصیات است که صحیفه سجادیه را «قرآن بالا رونده» در قبال قرآن مجید، یعنی «قرآن فرود آمده» نام می برند.
3. عاشورا
هنگامی که فرهنگ جوامع مختلف را ورق می زنیم و اسطوره ها و تأثیر آنها را در این فرهنگ ها مورد توجه قرار می دهیم، مشاهده می کنیم عنصر اسطوره هرچند ممکن است زادگاهی انسانی با برجستگی ها و ویژگی های خاص داشته باشد، اما به مرور زمان با خواست ها، آرمان ها و حتی تخیلات یک قوم گره خورده، آبیاری می شود و سرانجام به عنوان مقوله ای که می تواند در اوج ایدئال های یک جامعه قرار بگیرد و حتی در شرایط بحرانی مورد استفاده واقع شده، آن ویژگی ها را در جامعه برانگیزد، سبب می شود جامعه، فراتر از وضعیت عادی خود به کارهای بزرگ دست زند و یا در یک زمینه رشد و پیشرفت بیشتری نماید؛ درواقع اسطوره ها بیانگر انتظارات والای رهبران یک جامعه از آن و یا حتی جامعه از خود می باشند.
با اسطوره می توان مسیر حرکت یک جامعه را برای رسیدن به هدفی که از پیش تبیین شده است، ترسیم کرد و آن را القا نمود؛ به همین علت اسطوره ها نقشی اساسی در ایجاد و پایداری فرهنگ ها و تمدن ها دارند. غیر از این، اسطوره ها می توانند در شکل گیری ساختار فرهنگ ها و تمدن ها نقشی اساسی بازی کنند؛ برای مثال یک اسطوره که دارای خصوصیات برتر انسانی است، می تواند حتی در ترویج یک روند نامعقول و یا یک رفتار غیرفطری و یا غیرطبیعی، تأثیری بسیار فراتر از انواع آموزش ها، فشارها و روش های تأثیرگذاری دیگر، بر جای بگذارد؛ به همین علت پیامبران با داشتن ویژگی های برتر و متعالی انسانی، خصوصیات ویژه الهی او را در خود متبلور کرده، در جایگاه اسطوره، الگوی جوامع برای رسیدن به آن عناصر می شوند.
واقعه عاشورا از جمله مواردی است که به علت دارا بودن ویژگی های بنیادین فرهنگ و تمدن شیعه، به همراه اوج خصوصیات انسانی، از قبیل ایثار، شهادت، محبت و کمالات و فضایل دیگر، تأثیری بی مانند در روند رشد فرهنگ و تمدن شیعه ایفا کرده و می کند. نکته مهمی که این عنصر را از اساطیر متداول موجود در فرهنگ ها و تمدن های دیگر جدا می کند، دو موضوع است:
الف) واقعی بودن آن، به نحوی که با تمام جزئیات در عالم خارج اتفاق افتاده است و جای تردید وجود ندارد؛ و به این علت اصل موضوع، بدون پیرایه های فرهنگی کاملاً قابلیت اسطوره بودن را داراست.
ب) این اتفاق در راستای هدف بلند پیامبران الهی و مذهب تشیع برای رسیدن به حکومتی مبتنی بر اهداف آن اتفاق افتاده است و به این ترتیب، جامعه مربوط به این فرهنگ و تمدن را برای تبدیل از وضعیت هنجاری فرهنگ به عینیت تمدن، در مسیر و زمان همگرا می کند.
«در تاریخ شیعه، واقعه شهادت امام حسین علیه السلام در ماه محرم سال 61 هجری در صحرای کربلا، از نظر اهمیت فقط، بعد از واقعه غدیرخم قرار گرفته است که پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود برگزید. از نظر سیاسی، این واقعه به دو دلیل مهم است: اول اینکه امام حسین علیه السلام تنها امام در مذهب شیعه اثنی عشری بود که احقاق حق خلافت (امامت) خود را با قیام مسلحانه توأم کرد؛ دیگر اینکه عنصر شهادت که در این واقعه هست، آشکارا جاذبه ای نیرومند برای همه نهضت های شیعی داشته است که نظام حاکم را به مبارزه طلبیده اند. این فاجعه می تواند در متن خاص فرهنگ ایرانی، نه به خاطر رگه های ناسیونالیستی و ضد عرب و ضد ترک در روایت های عامیانه، بلکه به خاطر آمیختگی در فرهنگ عامه با اسطوره قبل از اسلام خون سیاوش، آنچنان که در شاهنامه فردوسی آمده، اهمیت و ابعاد بزرگ تری به خود بگیرد.
اسطوره سیاوش، هرچند ویژگی های به کلی متفاوتی دارد، بر مفهومی مشابه و یکسان با شهادت امام حسین علیه السلام بنا شده است.... خونی که بی گناه به زمین ریخته شد، تا ابد خونخواهی می کند. در حالی که ماجرای امام حسین علیه السلام اساساً آرزوی عدالتخواهی سیاسی را برمی انگیزد، افسانه سیاوش، ایمان به وجود یک الهه انتقام جهانی که داد ستمدیدگان را خواهد گرفت، القا می کند؛ بدین سان عزاداری برای امام حسین علیه السلام به عزاداران مدد می رساند که نه فقط از بخشایش الهی مطمئن شوند، بلکه در به پیروزی رساندن شیعه سهیم باشند.» (عنایت، 1384، ص 358).
قیام عاشورای امام حسین علیه السلام باعث شد مسلمانان در نقاط مختلف سرزمین بزرگ اسلامی به پا خیزند و بنی امیه را به سراشیبی سقوط بکشانند. بسیاری از ملت های دربند، با سرمشق گرفتن از عاشورا، قیام کردند و خود را از قید و بند استعمارگران نجات دادند. گاندی رهبر فقید مردم مبارز هندوستان، می گفت: «من مبارزه را از شهیدان عاشورا آموختم» (بی آزار شیرازی، 1377).
4. انتظار
انتظار، بیش از آنکه آموزه ای دینی و یا روندی کارکردی باشد، یک حالت و صفتی فردی و اجتماعی است؛ حالتی که در آن، شخص منتظر به هر تقدیر، نگاهی مثبت به سوی آینده دارد. از آنجا که تمامی ادیان الهی آینده ای روشن و امیدبخش را در غلبه حق بر باطل، خیر بر شر، درست بر نادرست و خوبی بر بدی برای جوامع انسانی تصویر می کنند و رسیدن به چنان مدینه فاضله ای را در دستور کار افراد و جوامع انسانی قرار می دهند، انتظار برای رسیدن به چنان جامعه ای، عنصر فرهنگی بسیار مهم، با رویکردی تمدن ساز در تمامی ادیان الهی است؛ تا اینجای بحث، انتظار را می توان خصوصیت درونی و یکی از مباحث روانشناسی اجتماعی برشمرد. از چنین نقطه نظری، فرد و جامعه است که باید به وسیله خصوصیت انتظار، ناملایمات، مشکلات و سختی های پیش رو را تحمل کند و موانع را برطرف نماید و مسیر را در راه رسیدن به آن دولت پر امید، برای خود بگشاید؛ درواقع این فرد و جامعه است که در صورت موفقیت در حرکت خود به سوی آن هدف ایدئال چنان جامعه ای را خواهد ساخت؛ از این رو در تمامی ادیان الهی، ظهور یک منجی پیش بینی شده، حضور او منوط به رسیدن جامعه به این شرایط است؛ با این همه نکته بسیار مهمی که می تواند تفاوتی اساسی میان دیدگاه تشیع از انتظار و ادیان و مذاهب دیگر تلقی شود، نگاه به وجود منجی در زمان و مکان حاضر است. از دیدگاه ادیان و مذاهب دیگر، منجی هنوز به دنیا نیامده است و یا اینکه از دنیا رفته و سپس در زمان نامعین رسیدن جامعه به شرایط خاص و ایدئال دوباره به دنیا خواهد آمد؛ در نتیجه چنین منجی ای تأثیری بر روند حرکت، رشد و رسیدن جامعه به شرایط ظهور ندارد؛ یعنی درواقع انتظار امری یکسویه است و تنها حالتی برای یک جامعه محسوب می شود.
در بعضی از ادیان و مذاهب، از آنجا که دیدگاه روشنی درباره شرایط مدینه فاضله تبیین نشده است، این انتظار، تنها همچون یک مسکن عمل کرده، باعث می شود مخالفان آن، از آن به عنوان یک مخدر و یا افیون توده ها یاد کنند؛ اما در مذهب شیعه، اولاً با حضور و حیات شخص منجی که در عالم واقع اتفاق افتاده است و زندگی اش تداوم دارد، انتظار از حالتی یکسویه خارج شده، شرایطی دوسویه را برمی تابد که در آن فرد و جامعه منتظر، از یک سو و منجی بزرگ بشریت از سوی دیگر، هر دو در این انتظار تأثیر دارند و برای رسیدن و رساندن جامعه به این نقطه که در آن، چنان دولتی برپا می شود، تلاش می کنند.
دولت کامل در سایه رهبری انسان کامل که دو خصوصیت عصمت و عدالت را به طور کامل داراست، در نزد مذهب شیعه، باعث می شود جامعه شیعی آنچه را به عنوان نقطه هدف پیشروی خود تعریف کرده است، به صورت چشم اندازی روشن و دقیق بشناسد، و این دو ویژگی به طور جدی جامعه شیعی را علی رغم اشتراک در مفهوم انتظار، از جوامع دیگر متمایز می سازد.
عقیده به مصلح کل، به شیعه یا مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه تمام ادیان و مذاهب آسمانی در این عقیده مشترک اند. پیروان همه ادیان معتقدند: در یک عصر تاریک و بحرانی که جهان را فساد و بیدادگری و بی دینی فرا گرفته است، نجات دهنده ای بزرگ طلوع می کند و به مدد نیروی فوق العاده غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح می کند و خداپرستی را بر بی دینی و مادّی گری غلبه می دهد.
منبع: شیعه شناسی، شماره 29