چکیده
شیعه در جایگاه جمعیتی که در طول تاریخ، پیوسته هویت خود را در فراز و فرودها حفظ کرده و برای رسیدن به آینده ای بهتر سامان داده است، قابل مطالعه است. این موضوع بیشتر بدان جهت قابل توجه است که اولاً این مکتب برای آینده بشریت طرحی جهانی داشته؛ ثانیاً مفاهیم بنیادین منطبق با فطرت آدمی را مطرح کرده است.عناصری از قبیل ولایت، عدالت، عصمت، امر به معروف و نهی از منکر، انتظار، تقیه و... در حوزه فرهنگ از یک سو، و دستاوردهای ادبی و هنری از سوی دیگر، در حوزه تمدن توانسته است تأثیراتی بی بدلیل در فرهنگ و تمدن بشری بر جای گذارد؛ چنان که اکنون مشاهده می شود، مراحل گذشت عمر این جمعیت، برعکس آنچه از تمدن و فرهنگ اسلامی تعریف می شود و در آن مراحل رشد و زوال طی شده است، رویکردی دائماً رو به رشد داشته و دارد. انقلاب اسلامی ایران جدیدترین این مراحل است و از آنجا که این مکتب در آینده خود، ظهور مهدی و حکومت ایشان را به عنوان آخرین حکومت فراگیر تعریف کرده است، این حرکت تا رسیدن به آن هدف بلند، ادامه خواهد داشت.
کلیدواژه ها: فرهنگ، تمدن، تشیع.
مقدمه
توجه ما در این پژوهش، بر ویژگی های فرهنگی و تمدنی شیعه، یعنی مواردی است که شیعه را از لحاظ فرهنگی و تمدنی از دیگر مکاتب اسلامی و یا غیر آن ممتاز کرده، به هر شکل، باعث ویژه شدن این فرهنگ و تمدن گشته است. مواردی از قبیل جایگاه قرآن کریم در فرهنگ و تمدن شیعه و یا تأثیر توحید در این زمینه و یا...، موارد مشترک این فرهنگ و تمدن با فرهنگ و تمدن اسلامی است و پسندیده است در پژوهشی جامع و فراگیر که کل فرهنگ و تمدن شیعه را در بر گیرد، به همه این موارد نیز پرداخته شود؛ چه اینکه نگاه خاص شیعه به توحید، نبوت و... و استفاده خاص از قرآن کریم براساس دیدگاه اهل بیت علیهم السلام نیز در چنین مقوله ای می گنجد. امیدواریم صاحبنظران گرانقدر این اندک را به عنوان شناخت ویژگی ها پذیرا شوند و راه را برای تحقیقات گسترده بعدی بگشایند.
از آنجا که فرهنگ به طور منطقی بر تمدن تقدم دارد و معمولاً هر تمدنی براساس فرهنگ بنا می شود دین اسلام نیز از این موضوع مستثنا نبوده، سیزده سال اول آن در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله، به فرهنگ سازی و سپس ده ساله دوم آن، به ساختن تمدن در مدینة النبی صلی الله علیه و آله، اختصاص یافته است. شیعه نیز از این منطق تبعیت کرده، تمدن خود را براساس فرهنگ، سازماندهی نموده است؛ البته به این موضوع، مدت طولانی چندین قرن تحت فشار بودن شیعیان پس از صلح امام حسن علیه السلام و یا حتی در دوران خلفای سه گانه در مخالفت از هرگونه فعالیت عینی و تلاش خارجی برای شکل گیری حکومت و یا حتی حذف نام آنها از ذهن جامعه اسلامی در دوران خلفای اموی و عباسی افزوده می شود. این موضوع باعث شده دوران طولانی خلافت امویان و عباسیان و بخشی از دوره ایلخانی به عنوان دوره تقیه برای شیعه مطرح شده، فعالیت آنها تنها به شکل دادن فرهنگ و عناصر هنجاری مربوط به آن بسنده گردد. در مسیر این روند اندک اندک پایه های فکری و فرهنگی تشیع شکل گرفته، استحکام یافته است و پس از چند قرن، شاهد ایجاد دولت هایی براساس اندیشه شیعی و پدید آمدن تمدن ها و عناصر تمدنی بر این اساس می باشیم. در این تحقیق سعی شده است روند تشکیل دولت های شیعی و دستاوردهای تمدنی آنها در سه مورد یاد شده، مورد توجه قرار گیرد. علت توجه به خصوصیات ساختاری حوزه های علمیه و مدارس و دانشگاه های شیعه به سبب توجه به خصوصیات عینی و تمدن سازی آنها بوده و البته این مغایرتی با خروجی های فرهنگی آنها در زمینه علوم و معارف ندارد.
به طور کلی حوزه های علمیه که از ساختار وکالت و سپس نیابت و پس از آن مرجعیت برای سازماندهی جامعه شیعه و حفظ و بقای آن استفاده کرده است، به عنوان ساختاری اساسی در ایجاد تمدن نقش داشته و دارد.
علوم و معارف شیعی از آنجا که مستقیماً در درگیری عینی با حکومت های مختلف زمان نبوده است توانسته رشد و توسعه خوبی بیابد و در رشته های مختلف تأثیرات معتنابهی بر فرهنگ و تمدن اسلامی و یا حتی فرهنگ و تمدن غیر اسلامی در غرب و شرق باقی گذارد.
چنانچه مشاهده می کنیم، دیدگاه های دانشمندان بزرگ شیعی، مانند ابن سینا و ادبای بزرگ شیعی مانند حافظ و فردوسی و هنرمندان و معماران شیعی، تا قرن ها بر تارک فرهنگ و تمدن اسلامی و سپس آثار آنان بر محافل علمی - ادبی و هنری جهان تأثیرات بی بدیلی داشته و دارد.
عنصر دعا در فرهنگ شیعه، از آنجا که تمامی مضامین تربیتی فردی و اجتماعی را در خود جای داده است، با تکرار و تلقین این مفاهیم در قالبی زیبا و جذاب، توانسته به عنوان یک برنامه مرتب، خصوصاً در زمان های بحرانی، در شکل دادن شخصیت و هویت متناسب با فرهنگ خود، چه برای فرد و چه جامعه، تأثیری بی بدیل باقی بگذارد.
فشارهای فردی و اجتماعی وارد از سوی حکومت های مخالف، بسیاری از عناصر تربیت کننده شخصیت فرد و جامعه و تشکیل دهنده هویت آنها را به سوی این قالب برده است؛ به گونه ای که صحیفه سجادیه و ادعیه مأثوره وارده از ناحیه امامان بزرگوار، برای هر روز و هر ساعت و هر لحظه انسان ها مجموعه ای از عناصر شکل دهنده شخصیت را ارائه کرده اند. این موضوع در ساخت این فرهنگ تأثیر اساسی داشته است. در این زمینه توصیه می شود به منابع تحقیق در زمینه دعا در شیعه مراجعه شود.
عنصر عاشورا از مهم ترین عناصری است که حرکت، پویایی و مجاهده برای رسیدن به تمدن ناب محمدی، یعنی همان تمدن شیعی را در فرهنگ آن نهادینه کرده است. تفاوت اساسی ای که بین جوامع شیعی در زمینه استعمار ستیزی و مبارزه با ظلم و حکومت های غیرالهی، با جوامع غیر آن مشاهده می شود، نشأت گرفته از همین عنصر عمیق فرهنگی است؛ به همین علت است که جوامع دارای فرهنگ غنی شیعی، کمترین وادادگی به استعمار و استثمار را داشته اند و با استفاده از همین عنصر فرهنگی، در مقابل بیگانگان و عناصر دست نشانده آنها به شدت ایستادگی کرده، آنها را از جامعه خود رانده اند. تأثیر عمیق این عنصر در جوامع پیرامونی نیز باعث شده است حتی معتقدان به ادیان و مذاهب دیگر، از آن برای رسیدن به استقلال، حفظ هویت و آزادگی خود استفاده کرده، آن را به عنوان یک سنت حفظ کنند. برای روشن تر شدن این موضوع، به مواردی از تأثیرات این عنصر در فرهنگ جوامع دیگر اشاره می شود، انقلاب های پیاپی ایران با تکیه بر این عنصر و نیز مقاومت جانانه گروه کوچکی از شیعیان در لبنان در مقابل اسرائیل شکست ناپذیر تا آن زمان، و شکست دادن آن با تکیه بر این عنصر، نشان دهنده کارآمدی بالای این عنصر در حفظ فرهنگ و هویت شیعی و راهبرد به سوی ایجاد تمدن مبتنی بر آن می باشد.
عنصر انتظار، ویژگی مشترک آینده ساز برای فرهنگ ها و تمدن های مختلف است که به صورت واقعی و حقیقی، در فرهنگ شیعی وجود داشته و می تواند تمدن بزرگ جهانی آینده را با محوریت شیعه همگرا کند. تأثیر این عنصر در حیات جوامع شیعی تا آن اندازه است که می توان بقای این جوامع را تا حد بسیار زیادی در سخت ترین و دشوارترین شرایط به آن وابسته کرد؛ عنصری که دورنمایی جهانی برای تبدیل تمام عناصر هنجاری و فرهنگی شیعه، به تمدن عینی آن مشخص است و می تواند آن را با توجه به واقعی بودن، در مسیر زمان به واقعیت نزدیک کند.
در حوزه مفاهیم بنیادین نیز پنج عنصر اصلی که شکل دهنده عناصر فرهنگی و تمدنی شیعه اند و علی رغم ویژگی خاص و شمول عام آنها در گستره ای جهانی، قابل یافتن در بنیادی ترین مفاهیم تمامی ادیان الهی می باشند، به عنوان زیرساخت های تشکیل دهنده هویت فرهنگی و تمدنی شیعه مطرح شده اند؛ عناصری که خواه ناخواه ویژگی های فرهنگی و تمدنی شیعه از آنها نشأت گرفته، در مسیر زمان به وسیله آنها حفظ شده، امتداد یافته است.همچنان که قبلاً گفته شد، انتخاب این پنج عنصر به معنای اتمام بحث نبوده، گزیده تر بودن آنها را از نظر محقق نشان می دهد و فضای بحث برای توسعه و تحقیق در این زمینه، محدود به این موارد نیست؛ براین اساس مدل نهایی ما، ترکیبی از عناصر فرهنگ (هنجاری) و عناصر تمدنی (عینی) است که آمیزشی از هنجارها یا ارزش ها و واقعیات است. این ترکیب به طور قطع نه ترکیبی کاملاً هنجاری و نه کاملاً عینی بلکه نمونه ای آرمانی از ذهنیت و عینیت است. ذهنیت، ناظر به عناصر ارزشی و فرهنگی و عینیت، ناظر به عناصر تمدنی است و طبیعتاً ناگزیر نگاه ارزشی ما در انتخاب آنها مؤثر بوده است؛ البته در تحقیقی تفصیلی تر باید واقعیات تمدنی ملهم از ارزش های فرهنگی جهان تشیع را از واقعیات تمدنی ملهم از ارزش های فرهنگی غیر آن جدا کرد.
عناصر تمدنی شیعه
1 . دولت ها و محصولات هنری و ادبی
می توان گفت از اولین نشانه های ایجاد تمدن، به وجود آمدن دولت، حتی در حد ابتدایی آن است. فرهنگ ها و تمدن ها، مانند هر موجود زنده ای در حیات طبیعی، مراحلی از به وجود آمدن و رسیدن به کمال تا افول و انحطاط را طی می کنند و چون فرهنگ و تمدن با هویت جمعی گروهی از مردم پیوند دارد، با پدید آمدن روح جمعی در میان آنها، فرهنگ و تمدن شروع به شکل گیری کرده، تا زمان پایداری این روح جمعی، آن فرهنگ و تمدن نیز می تواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا در واقع فرهنگ، دستاورد معنوی و تمدن دستاورد مادی ذهن بشرند.
از آنجا که هر موجود زنده ای از ابتدای به وجود آمدن و طی مراحل رشد خود، اصلی ترین تلاش خود را بر حفظ ثبات و عبور از موانع و بحران ها و رسیدن به مرحله تکامل بنا می کند و سپس در زمان ثبات و تکامل به باردهی و ثمرآوری می نشیند، فرهنگ و تمدن نیز در یک جامعه در مسیر به وجود آمدن، ابتدا مراحلی از درگیری، تقابل، تعامل و کنش و واکنش با پیرامون را طی کرده، سپس بعد از رشد و کمال، به ارائه ثمرات فرهنگی و تمدنی به محیط خود و پیرامون و اثرگذاری بر جوامع دیگر می پردازد. ممکن است طی این روند، دولت هایی پدید آیند، دوره هایی طی شوند، تغییر و تحولات اساسی در عناصر فرهنگی و تمدنی یک جامعه شکل بگیرد و به طور کلی زمانی طولانی و یا کوتاه بر عمر یک فرهنگ و تمدن بگذرد، حتی ممکن است یک فرهنگ و تمدن پیش از رسیدن به مراحل رشد و بلوغ، نابود شود و یا در فرهنگ و تمدن دیگر حل شود؛ این اتفاقی است که در طول تاریخ، مکرر افتاده است. براساس آموزه ادیان الهی، تمامی فرهنگ ها و تمدن ها دوره عمری دارند که سرانجام به پایان می رسند؛ براین اساس دوره عمر فرهنگ و تمدن برای جامعه مبتنی بر دین الهی، از زمان حضرت آدم علیه السلام و خلقت انسان آغاز می شود و با ظهور مهدی و اتمام دولت او به پایان می رسد. اما نکته جالب توجه در این مورد، آن است که از نظر ادیان الهی، استثنائاً این فرهنگ و تمدن، با انحطاط روبرو نیست؛ چون غرض از خلقت جهان با تشکیل این دولت، برآورده می شود. پایان این جهان، سرآغاز پدید آمدن جهانی دیگر، بر مبنای حقیقت محض و پاداش و جزای انسان ها خواهد بود؛ بر این اساس مکتب شیعه که آغاز و انتهای فرهنگ تمدن خود را به عنوان یک فرایند، روشن و تبیین نموده و مسیر رسیدن به آن را نیز مشخص کرده است، در روند عمر خود ابتدا دولت هایی را که بیشتر عمرشان درگیر جنگ و حفظ و بقای خود بوده است، پدید آورده، سپس اندک اندک در مسیر حرکت به سوی جلو، دولت هایی با ثبات بیشتر و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی وسیع تر و اثربخش تر پدیدار ساخته است؛ از این رو در روند ایجاد دولت های شیعی که در این نوشتار به طور خلاصه، آنها را مد نظر خواهیم داشت، براساس تقدم زمانی، ابتدا دولت هایی را مشاهده می کنیم که دستاورد تمدنی و فرهنگی آنها کمتر و در عوض درگیری و مبارزه آنها برای شکل گرفتن و پایدار ماندن بیشتر بوده است. بعضی از این دولت ها که به فرقه های شیعی مربوط می شوند، از آنجا که انتهای دوره خود را با شخصیتی غیرواقعی منتسب به مهدی مرتبط ساخته اند، به همان اندازه از رشد فرومانده اند و یا از بین رفته اند؛ در این میان تنها فرقه امامیه است که توانسته روز به روز و دوره به دوره شرایط فرهنگی و تمدنی خود را با آن دولت نهایی سازگار کرده، حرکت خود را برای رسیدن به آن، شتاب بخشد.
دولت فاطمی در مغرب و مصر
حکومت فاطمیان در سال 292 هجری آغاز شد و در سال 567 توسط ایوبیان برچیده شد. آنان در این مدت، بر افریقیه (تونس) و برخی مناطق دیگر حکومت کردند. از تاریخ مصر به خوبی می توان دریافت که فاطمیان با تسامح مذهبی فراوانی با مصریان برخورد کرده، کسی را به ترک مذهب وادار نکردند. دولت فاطمی با شدت و ضعف بر بخشی از شامات و حتی گاه بر مکه و مدینه حکومت می کرد و در پی تسلط بر تمامی جهان اسلام بود.
در سال 450 هجری در بغداد، خطبه با نام فاطمیان خوانده شد و خلیفه عباسی نیز یقین کرد که بساط دولت عباسی برچیده شده است. تنها با آمدن سلجوقیان به بغداد، خلافت عباسی برای دو قرن دیگر پایدار ماند. در سال 657 هجری صلاح الدین ایوبی خلافت فاطمیان را از میان برد. (طاهری، 1379، ص 114).
آل بویه
در قرن چهارم هجری، مرداویج که دولت زیاریان را تأسیس کرده بود، پسر بزرگ بویه، علی را به حکومت کرج (کرهرود) منصوب کرد. علی در مدت کوتاهی توانست به کمک سپاهیان دیلمی و گیلانی، اصفهان را تصرف کند و پس از مدتی برادرش حسن نیز حکام عرب را از کازرون بیرون کرد. احمد نیز با ارتش خود اهواز را تصرف کرد و در جمادی الاول سال 324ق وارد بغداد شد. خلیفه، علی را به عضدالدوله و حسن را به رکن الدوله و احمد را به معزالدوله ملقب کرد و منصب امیرالامرایی را نیز به احمد تفویض نمود. قدرت آل بویه در این زمان به جایی رسید که با سلاطین برابری می نمود و خلفای عباسی به بازیچه ای در دست آنان تبدیل شدند. علی رغم شیعی مذهب بودن فرمانروایان آل بویه، رفتار آنان با خلیفه بغداد با احترام همراه بود. (لین پل، 1363).
پس از آنکه عضدالدوله، ابوشجاع خسرو، پسر رکن الدوله حسن، زمام امور را در تمام سرزمین های آل بویه در دست گرفت، این خاندان به نهایت قدرت خود دست یافتند. حملات ترک ها و نیروهای رؤسای دیلم نیز به تدریج موجب ضعف و انقراض دولت عظیم آل بویه شد (بیهقی، 1358، صص 735، 751 و 777).
گورکانیان در هند
اوج حکومت مسلمانان در منطقه شبه قاره هند، دوره گورکانیان است؛ دوره ای که هند با آن همه گوناگونی قومی و نژادی، توانست پس از قرن ها هویت مستقلی پیدا کند و با دیگر قدرت های همعصر خود، رابطه ای متعادل و متناسب برقرار نماید. ظهیرالدین بابر سرسلسله آنان بود. او ابتدا در سمرقند حکمرانی داشت و سپس به کابل آمد و بعد از آن برای گسترش فتوحات خود به هند روی آورد. بابر کسوت شیعیان را پی گرفت و تاج دوازده ترک را که نشانگر باور به دوازده امام بود، بر سرش گذاشت و فرمان داد همه سربازانش لباس و تاج قزلباش بپوشند. بعد از او در سال 936ق همایون بر تخت پادشاهی نشست که مادر او بانویی ایرانی و از خاندان مشایخ صوفیان بود. بعد از درگذشت همایون، پسر چهارده ساله او جلال الدین اکبر به جانشینی پدر به حکومت رسید. او با کمک سرپرستِ با فکر و تدبیر شیعی خود، بیرام خان توانست بر مشکلات حکومتی پیروز شود. این دوره اوج قدرت گورکانیان است. بعد از او، جهانگیر و بعد از جهانگیر، شاه جهان به قدرت رسید. در این دوره به سبب آنکه زن شاه جهان ایرانی بود، ایرانیان فراوانی به دربار گورکانیان راه یافتند و به مناصب مهمی رسیدند. پس از او اورنگ زیب و پس از اورنگ زیب، قطب الدین محمد معظم با نام بهادرشاه بر تخت نشست. با مرگ وی، حکومت بابریان به پایان رسید (اطهر رضوی، 1376).
صفویه
عصر صفویه، دوران عظمت ایران از جهات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و هنری است (جعفریان، 1388)؛ این سلسله دارای مشخصاتی است که در سایر سلسله های بعد از اسلام وجود ندارد؛
1. دوران حکومت صفویه بیش از دویست سال ادامه داشت و طولانی ترین سلسله شیعه بعد از اسلام است؛
2. در این دوره آیین تشیع رسمیت کامل پیدا می کند و ایران خود را از زیر بار تسلط مذهبی خلفای عثمانی خارج می نماید؛
3. روابط خارجی بسیار توسعه می یابد؛ به طوری که دائماً سفرای کشورهای اروپایی برای مذاکره درباره تجارت با ایران و تشکیل اتحادیه علیه عثمانی، در رفت و آمد بودند؛
4. به علت توسعه تجارت داخلی و خارجی و سیاست شاه عباس در ایجاد رقابت بین کشورهای اروپایی، ایران جزء کشورهای غنی و ثروتمند شد؛
5. هنرهای دستی، قالی بافی، خط، تذهیب، جلدسازی، کاشی کاری و پارچه بافی به اوج کمال خود رسید که نمونه های آن در موزه های داخل و خارج، باعث تحسین و حیرت بینندگان است.
شاه عباس نقش چشمگیرتری در توسعه تجارت خارجی و تشویق هنرمندان و ایجاد عظمت و قدرت ایران داشته است. (هالم، 1384).
منبع: شیعه شناسی، شماره 29