انقلاب جهانی امام مهدی

امروزه شاید نتوانید حتی یک دین، جماعت دینی یا فرقه ای را پیدا کنید که در انتظار مجدّد دینی و منجی خود نباشند

انقلاب جهانی امام مهدی

انتظار منجی در ادیان مختلف [1]

امروزه شاید نتوانید حتی یک دین، جماعت دینی یا فرقه ای را پیدا کنید که در انتظار مجدّد دینی و منجی خود نباشند. پیروان همۀادیان جهان اعتقاد دارند روزگاری می آید که جهان پر از فساد و انحراف اخلاقی و بحران خواهد شد. مردم جهان در آن زمان به مسافرانی شبیه هستند که در بیابان سوزان، تشنه عدالت و حقیقت هستند و این زمان، خود علامت و نشانه ظهور منجی بزرگ عالم خواهد بود.

منجی ای که با قدرت الهی می آید تا بر مادّی گری پیروز شود و به دنبال آن، دین حق، پاکی و عدالت را بر زمین بگستراند.

این اعتقاد را می توانیم در تورات و دیگر کتاب های عهد عتیق یهودیان و نیز در انجیل مسیحیان مشاهده کنیم. برهمنیان و پیروان دین بودا و نیز پیروان دین زرتشت در کتاب های مقدس خود ظهور مجدّد بزرگ ادیان در آخر الزمان را بشارت می دهند. هریک از این ادیان تفسیر و نشانه ها و نام های مخصوصی برای منجی خود دارند. مسیحیان و یهودیان او را به نام «مسیح بزرگ» می شناسند و نزد زرتشتیان نام او سوشیانت [2] است- یعنی سود رساننده- ولی مسلمانان معتقدند او از قبیلۀ«بنی هاشم» و از فرزندان پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله می باشد.

آن چه در این جا باید تأکید شود این است که امام مهدی علیه السّلام محدود به مسلمانان نیست، هرچند از آغوش اسلام می آید و هم چنین قیام او مربوط به یک قوم یا ملت خاص نیست، درحالی که می دانیم پیامبران الهی در گذشته به سوی قوم خاصّی فرستاده می شدند. او می آید تا با هرنوع تبعیض مبارزه کند: تبعیض نژادی، تبعیض دینی، تبعیض فرقه ای و. . . .

بنابراین، او مهدی تمام جهان است. او رهایی بخش و منجی همۀانسان هایی است که به خدای یکتا ایمان دارند. پیروزی او پیروزی نهایی تمام پیامبران الهی و عدالت خواهان زمین می باشد. او احیاکنندۀدین ابراهیم حنیف علیه السّلام، موسی علیه السّلام و عیسی علیه السّلام است که آنان به نوبۀخودشان مبشّر ظهور آخرین فرستادۀالهی، محمد مصطفی صلّی اللّه علیه و اله بودند. به تعبیر دیگر، او تمامی ادیان آسمانی را در بهترین پرتو و تحت عنوان واحد اسلام تحقق خواهد بخشید.

اشکال و جواب

شاید کسی اشکال کند که: چطور ممکن است پیامبران الهی در طول تاریخ (که افزون از 120 هزار نفر بودند) به زمین بیایند، ولی هیچ کدام این سعادت را نداشته باشند که بر تمام کرۀزمین مسلط شوند؟ آیا ممکن است کسی به چنین توفیقی دست یابد؟

البته این اشکال وارد نیست؛ چرا که با کمی تحلیل و بررسی جریان تاریخ خواهیم دید نسل هایی که در طول تاریخ پشت سرهم می آمدند همواره در مقایسه با نسل های گذشته از تمدن و پیشرفت قابل ملاحظه ای برخوردار بودند. برای مثال زندگی انسان های اولیه در حدّ اجتماعات خانوادگی بود، لیکن در مرحلۀبعد انسان ها به اجتماع اولیه و فراتر از خانواده ها درآمدند و از آن پس قبیله ها و طوایف به وجود آمد و. . . به طوری که امروزه ملت ها و اقوام مختلفی وجود دارد.

بنابراین، در آن زمان ممکن نبود مثلا حضرت نوح علیه السّلام پیامبر تمامی مردم جهان باشد، زیرا ارتباط و دادوستد میان قبایل محدود بود. به همین دلیل است که مشاهده می کنیم در آن زمان چند پیامبر الهی رسالت واحدی را در یک زمان، امّا در مکان های مختلف انجام می دادند، مانند: لوط و ابراهیم؛ شعیب و موسی و پس از آن یحیی و عیسی. . . علیهم السّلام.

گفتنی است که تنها یهودیان بیش از هزار فرستادۀالهی میان خود داشتند و این که یک پیامبر الهی این طرف کوه و دیگری آن طرف کوه زندگی کند، پدیدۀنادری نبوده است. پیامبران الهی به دلیل پایین بودن سطح آگاهی و علم مردم آن زمان، معمولا با نشان دادن معجزه، مردم را به سوی دین حق دعوت می کردند، ولی وقتی از آخرین فرستادۀالهی خواسته شد معجزه ای بیاورد او جواب داد: معجزۀمن قرآن است.

کتاب های آسمانی آن زمان در مقایسه با قرآن که کتاب جهانی می باشد از حجم کمتر و مطالب ساده تری برخوردار است. بدیهی است حضرت محمد صلّی اللّه علیه و اله به عنوان آخرین فرستادۀالهی بر زمین، دارای رسالت جهانی است و همۀمردم جهان مخاطب اویند، درحالی که پیامبران الهی قبل از ایشان قبیله یا قوم خویش را مخاطب قرار می دادند. با توجه به این که شخص پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله در زمانی زندگی می کرد که هنوز برخی از خشکی های زمین کشف نشده بود، پس دین اسلام در آن زمان نمی توانست جهانی و عالم گیر شود.

با مراجعه به قرآن کریم، در چند آیه، وعده های الهی را در این زمینه می بینیم:

«وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ»[3]

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ. . . ». [4]

با توجه به این آیه ها، نتیجه می گیریم که حتما زمانی خواهد رسید که دین مبین اسلام بر تمامی کرۀزمین مسلّط خواهد شد.

این وعده به دو دلیل در زمان پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله امکان تحقق نداشت:

1- پایین بودن سطح تمدن بشری؛

2- پایین بودن دانش و فن آوری بشر؛

بنابراین، با تحقق دو شرط اساسی، این وعده ها عملی خواهد شد:

الف) از جهت ارتباطات، جهان به گونه ای به هم متصل شود که مانند دهکدۀجهانی باشد.

ب) مردم جهان بالقوه در سطحی از اخلاق قرار گیرند که قادر به حمل بار سنگین قوانین الهی باشند.

می توان گفت در عصر اینترنت و با روند فعلی جهانی سازی تمام بخش های زندگی بشر بر روی کرۀزمین، شرط اول تا حدودی تحقق یافته است. ولی دربارۀشرط دوم (که مهم تر می باشد) باید گفت در این عصر فساد و انحراف عمومی، هنوز راه بشر برای تحویل تحفه بزرگ الهی؛ یعنی خلافت خدا بر روی زمین، خیلی طولانی است. هنگامی که میان شرطهای بیرونی و درونی جامعۀبشری توازن و هماهنگی برقرار شود، همان گونه که در تدبیر و برنامه های آخرین فرستادۀالهی هم بوده است، فرزند او، حضرت مهدی علیه السّلام ظهور می کند و رسالت او را به اتمام می رساند.

آمادگی جهان برای پذیرش نمایندگی خدا

اگر کسی اشکال کند که با توجه به روند جهانی سازی از سوی قدرت های بزرگ جهان و در رأس آنان لابی یهودیان، بدیهی است که با گذشت زمان، جهان نه تنها اصلاح نخواهد شد، بلکه بدتر و فاسدتر نیز خواهد شد، لذا این سؤال پیش می آید که چه زمانی جهان از جهت اخلاقی برای پذیرش نمایندگی خدا بر روی زمین اعلام آمادگی خواهد کرد؟

آری، اشکال تا حدودی وارد است؛ یعنی احتمالا مردم جهان با گذشت زمان به مراحل پایین تر فساد و انحراف سقوط خواهند کرد، ولی اوضاع تا چه زمان این گونه خواهد بود؟ تا زمانی که خود شرّ هم از شرّ بودن خود خسته شود. در واقع بشر امروز بسیاری از پیامدهای نظام های مبتنی بر معیارهای انسانی (و نه الهی) را تجربه کرده است.

گرایش افراطی به استعمارگری، نژادپرستی و کمونیسم، فقط در برخی ساخته های بشری قرن بیستم به ما نشان می دهد حدود دویست میلیون قربانی از خود بر جای گذاشته است. به یاد آورید که تودۀمردم چگونه با اشتیاق به سوی کمونیسم و سوسیالیسم شتافتند (که در بین آن ها برخی از کشورهای اسلامی هم بودند) و آن گاه به یاد آوریم جهان ساختگی مارکس و لنین چگونه و در یک شب از بین رفت.

کالینوسکی چنین می گوید: «بزرگترین گمراهی قرن بیستم»!

این اواخر شاهد هستیم که چگونه لابی یهودی- مسیحی آخرین مرتبۀخود؛ یعنی دمکراسی را به عنوان الهۀجدید به جهانیان عرضه کردند. همگی از یکدیگر سبقت می گیرند تا هرچه زودتر صفت «دمکرات گرا» را به خود نسبت دهند.

از سوی دیگر، هرکه با نظام دمکراسی مخالفت نماید عنوان «مرتجع» را به وی می دهند. اما در این میان، اگر کسی به عنوان مسلمان بخواهد از کشوری مبتنی بر قوانین الهی (شریعت) تبلیغ کند، به او «بنیادگرا» گفته می شود که مترادف «تروریست» قلمداد می شود. در این جوّ جهانی، هر مسلمان ولو کمی به دین خود پای بند باشد، مجرم بالقوه است. البته این طبیعی است، زیرا فقط اسلام می تواند انحصارطلبان جهانی را که در اقلیت محض هستند- ولی با کمک رسانه های جهانی که در دست دارند، اندیشۀاکثریت مردم جهان را به سوی منافع خود هدایت می کنند- از پای درآورد. این واقعیتی است که آنان نیز به خوبی می دانند. همان گونه که فرعون به خوبی می دانست شخصی از بنی اسراییل او را از پای درمی آورد، لذا دستور داد تمامی نوزادان پسر را از بین ببرند تا شاید بر دشمن خود پیروز شود، ولی دشمن خود (حضرت موسی) را در خانه خود پروراند. البته مسلمانان تا زمان ظهور منجی خود، تلفات زیادی خواهند داد. همان طور که از ده نقطۀناآرام در جهان، نه نقطه در کشورهای مسلمان و از هر ده نفر کشته، نه نفر مسلمان هستند.

به زودی بشر به این حقیقت پی خواهد برد که نظام دمکراسی مبتنی بر اصول سکولاریسم چیزی جز یکی دیگر از گمراهی های بشر نیست، و این مطلب وقتی آشکار می شود که سخن از حل مشکلات کلیدی جامعۀجهانی به میان می آید. این نظام در حال حاضر نیز مشکلات اساسی و شکاف های بزرگی از خود نشان می دهد و هم چنان به تعمیق شکاف میان طبقۀثروتمند و فقیر می پردازد. درحالی که چهل سال قبل نصف ثروت جهان در دست سی درصد مردم جهان بود، امروز در اثر تعمیق این شکاف این ثروت در دست پانزده درصد مردم جهان است.

فن آوری نوین و خلأ معنوی

فن آوری های پیشرفته مبتنی بر خلأ معنوی بیشتر شبیه به بمبی است که در دست کودکی قرار دارد. مشکلات زیست محیطی و گرم شدن زمین، این کرۀخاکی را با ناهماهنگی های بزرگی مواجه می سازد. مواد مخدر جوانان را از بین می برد، انحراف های جنسی خانواده را از هم می پاشد.

آن چنان که قرآن خبر می دهد، زمانی فرعون با تمامی تکبر خود، فریاد بر می آورد که: «ای هامان! خشتی در آتش، پخته و از آن برایم قصری بلندپایه بساز تا از خدای موسی اطلاع یابم»[5] و امروز هم فرعون مدرن فریاد می زند و به هامان خود دستور می دهد: «برایم مهندسی ژنتیک بساز تا با تغییر دادن مخلوقات و وضع نظام خود بر روی زمین، به استقلال از خدای انجیل برسم». این نظام امروزی که انسان در آن نه تنها خود را از خدا مستغنی می داند، بلکه می خواهد کار خدا را هم به عهده گیرد در نهایت به فاجعه ای جهانی منتهی می شود.

امام جعفر صادق علیه السّلام می فرماید: «منجی عالم که در پس پردۀغیبت به سر می برد، ظهور نمی کند مگر این که نه نفر از ده نفر بر روی زمین از بین رفته باشند». [6]

فقط در آن زمان است که مردم جهان سیستم ارزشی مبتنی بر عقل بشری را از خود دور می کنند و البته این کار به یک باره رخ نمی دهد. همان طورکه مردم زیر یوغ کمونیسم، یک باره راه خدا را اختیار نکردند و به جای گمراهی اوّل، به گمراهی دیگری یعنی به دمکراسی مبتنی بر سکولاریسم پناه بردند. به این ترتیب، عقل های بشری دوباره نظام نوینی بنا می کند که قهرا به بن بست خواهد رسید و این دور ادامه پیدا می کند تا بشر کاملا خسته شود، آن گاه اکثر مردم جهان از مصلحت اندیشی های انسانی سیر می شوند و جامعۀبشر که از میان آنان بیشتر ستم دیدگان خواهند بود آرزوی رسیدن به حق و عدالت می کنند، ولی چون آن را در زمین نخواهند یافت تمام، امیدشان به آسمان معطوف می شود و این حالت بشر در آن روز، همان تحقق شرایط ظهور منجی بزرگ عالم، یعنی مهدی موعود علیه السّلام می باشد.

تا چه زمان باید منتظر بود؟

سؤالی که مطرح می شود این است که آیا باید هم چنان منتظر او باشیم درحالی که شرارت در حال افزایش است؟

بشر باید تا زمانی منتظر او باشد که همۀمدل های خود را تجربه کرده باشد و بفهمد که قوانین ساخت بشر، ناقص و ناتمام است و او را به هلاکت هدایت می کند و نیز دریابد که یگانه راه نجات و پناه او در الگوی الهی است. علاوه بر این، خدا می خواهد بهانۀکسانی را که- اگر امام مهدی علیه السّلام پس از اولین بحران ظهور می کرد- می گفتند: ما هم این کار را می توانستیم انجام دهیم، دفع کند. [7] مگر خدا موسی علیه السّلام را به یهودیان پس از اولین استغاثه آنان فرستاد؟ خیر! خدا آنان را به امتحان های طولانی و بزرگ مبتلا ساخت و آنان چنان به خفقان و ناامیدی رسیدند که دیگر راهی جز توجه به خدا نداشتند، این جا بود که حضرت موسی علیه السّلام به سوی آنان فرستاده شد. بعد از این خدای متعال آنان را بر تمامی اقوام جهان برتری داد. از آسمان برایشان غذا نازل می کرد و پیامبران زیادی برای هدایتشان فرستاد، امّا آنان از خود ناسپاسی و بی عدالتی نشان دادند و آن نعمات الهی به نفرین تبدیل شد.

ظهور حضرت مهدی علیه السّلام

در مقطع زمانی نزدیک به ظهور منجی عالم، حضرت مهدی علیه السّلام جهان در غل و زنجیر ابرقدرت ها و انحصارطلبان مختلفی خواهد بود و مردم آن زمان، مانند قوم موسی علیه السّلام آرزوی عدالت و نجات را خواهند داشت، ولی هیچ راهی برای خلاصی از آن وضع اسف بار نخواهند یافت.

البته ظهور مهدی علیه السّلام باعث نمی شود به خودی خود آن وضع از بین برود. هیچ کس حاضر نیست امتیازاتی که دارد با اختیار خود از دست بدهد و آن طور که از روایات استفاده می شود حضرت مهدی علیه السّلام همراه با 313 نفر از یاران خود (یعنی به عدد سربازان جنگ بدر)[8] مسلحانه قیام می کنند تا ستم گران جهانی را از پای درآورند.

بعد از این قیام، بسیاری از مسلمانان (که طبق نقل روایات بیشتر اهل یمن هستند) به لشکر امام ملحق می شوند. با کشتار و خون ریزی زیاد، جای جای گیتی به دست سپاه امام مهدی علیه السّلام می افتد و تنها بعد از هشت ماه، [9] برای اولین بار در تاریخ تمام کرۀزمین به زیر پرچم اسلام درمی آید. همۀآن کسانی که به مخالفت با نظام وحدت الهی برخیزند کشته می شوند که بیشتر مخالفان این نظام در بین یهودیان خواهند بود.

به این ترتیب شرور در زمین به طور ریشه ای قطع خواهد شد و مقدمات شکوفایی کامل تمدن بشری در تمام ابعاد و نیز شرایط توسعۀعلم و دانش بشری تا مرزهای غیرقابل پیش بینی فراهم می شود.

امام جعفر صادق علیه السّلام می فرماید: «علم به 27 قسم (حرف) تقسیم شده است که تنها دو قسم از آن تا ظهور امام مهدی علیه السّلام کشف می شود، ولی هنگامی که مجدّد ما که در پس پرده غیبت به سر می برد ظهور کرد بقیه 25 قسم علم را آزاد می کند و در اختیار بشر قرار می دهد». [10]

سطح علمی بشر امروز در مقایسه با آن چه در زمان امام مهدی علیه السّلام خواهد آمد، به منزلۀعصر حجر است. برخی تفاسیر نشان می دهد مردم آن روز به آسانی خواهند توانست میان کرات آسمانی سفر کنند (درحالی که امروز نمی توانند حتی پس از چند ماه تلاش سربازان مرده روسی را از زیر دریایی در حدود صد متری عمق دریا، بیرون آورند). همۀاین ها با منطق قرآن که می فرماید: «خدای متعال آسمان و زمین را به خاطر انسان خلق کرد و مسخّر او ساخت»[11] سازگار است و اگر انسان قادر نباشد فراتر از کره ماه رود پس معنای این حقیقت که افلاک آسمانی به تسخیر انسان درآمده اند چه خواهد بود؟

بنابر توصیف روایات از آن زمان، مردم آن زمان مهربان و دلگرم و باهم با عطوفت و اخلاص رفتار می کنند. در آن روز همۀجا امنیت و آرامش حکم فرما است؛ زیرا هیچ کس آرزوی آزار دیگری را نیز در ذهن خود پرورش نخواهد داد.

اوضاع اقتصادی جهان بهبود اساسی خواهد یافت. باران به اندازه کافی بر همۀجای زمین خواهد بارید، لذا زمین پر از انواع خوردنی ها و میوه و سبزی خواهد شد. [12]

اختراعات مهمی در زمینۀکشاورزی به عرصۀظهور خواهد رسید و ارتباط بین مناطق مختلف زمین بسیار گسترده تر خواهد شد. مردم بیشتر به سوی خدا تمایل پیدا می کنند تا به سوی گناه.

«یوزف مارفی» روان شناس آمریکایی، اخیرا در کتاب خود به نام «قدرت وجدان» تفسیر جالبی از امکانات بالقوۀدانش بشری ارائه کرده است. او با تأکید می گوید انسان هنوز از امکانات بالقوه و هنگفتی که در سمت راست مغز خود دارد استفاده نکرده است. طبق نظر او امکان استفادۀعموم مردم از این قسمت مغز منوط به دستیابی آن ها به سطح معینی از عدالت و صداقت است.

نتیجه گیری

با توجه به این که طبق قانون کلی الهی، ماده تحت نفوذ روح است، معلوم می شود جامعۀبشری تا به کمال روحی خود نرسیده باشد نمی تواند به کمال زندگی مادی برسد. پس ظاهر حکایت از درون دارد، اگر در درون خرابی و ناهماهنگی باشد بیرون نیز خراب خواهد بود.

فهرست منابع و مآخذ

1- قرآن کریم.

2- ابن حمّاد المروزی، الفتن.

3- الخزاز القمی، علی بن محمد، کفایة الاثر.

4- الصدوق، [الشیخ ] محمد بن علی بن بابویه القمی، الخصال.

5- المجلسی، [العلامة] محمّد باقر، بحار الانوار.

6- النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة. [13]

پی نوشت

[1]مقاله‏ى واصله به دلیل گستردگى برخى مطالب، توسط کمیته‏ى علمى اجلاس تلخیص شده است.

[2] tnajisoaS .

[3] الانبیاء: 21/ 105.

[4] النور: 24/ 55.

[5] القصص: 28/ 38.

[6]  المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 244.

[7]  عن الصادق علیه السّلام:« ما یکون هذا الامر حتى لا یبقى صنف من الناس الّا و قد ولّوا على الناس حتى لا یقول قائل انّا لو ولّینا لعدلنا ثم یقوم القائم بالحق و العدل»( النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 274، ح 53).

[8] عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله:« یا علىّ انّ قائمنا اذا خرج یجتمع الیه ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلا عدد رجال بدر»( الخزاز القمى، على بن محمد، کفایة الاثر، ص 263).

[9] عن على علیه السّلام:« لا یعطیهم الّا السیف یضع السیف على عاتقه ثمانیة عشر هرجا حتّى یقولوا و اللّه ما هذا من ولد فاطمة علیها السّلام لو کان من ولدها لرحمنا»( ابن حمّاد المروزى، الفتن، ج 1، ص 350، ح 1011).

[10] المجلسى،[ العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 336.

[11] العنکبوت: 29/ 61.

[12]  امام على علیه السّلام:« و لو قد قام قائمنا لأنزلت السماء قطرها و لأخرجت الارض نباتها و لذهبت الشحناء من قلوب العباد و لمصطلحت السباع و البهائم حتى تمشى المرأة بین العراق الى الشام لا تضع قدمیها الّا على النبات و على رأسها زینتها لا یهیجها سبع و لا تخافه»( الصدوق،[ الشیخ‏] محمد بن على بن بابویه القمى، الخصال، ص 626، ح 10).

[13] جمعى از نویسندگان، مجموعه مقالات (2): برگزیده مقالات سومین اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى، 2جلد، سازمان تبلیغات اسلامى، معاونت پژوهش، دبیرخانه دائمى اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى (عج) - قم (ایران)، چاپ: 1، 1381 ه.ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر