مقدمه
منابع تاریخی، کم تر به بررسی زندگی مادران ائمه علیهم السلام و خصوصیات آن ها پرداخته و در مورد برخی از این بزرگواران گوشه هایی از حوادث را بازگو نموده اند. در میان مادران ائمه علیهم السلام، به دلیل حساسیت تولد حضرت مهدی علیه السلام و لزوم مخفیانه بودنش، مطالب اندک و گاهی مبهم و متناقض در مورد مادر ایشان علیهاالسلام دیده می شود. اما محققان عرصه مهدویت، تلاش نموده اند تا با گرد آوری این مطالب از لابه لای متون، تصویری مشخص از زندگانی ایشان نشان دهند.
در منابع کهن شیعی، همچون الکافی، کلینی (329)؛ الهدایة الکبری، حسین بن حمدان (334 )؛ [1] الغیبة، نعمانی (360)، کمال الدین وتمام النعمة، شیخ صدوق (381)؛ الارشاد، شیخ مفید (413) و کتاب الغیبة (الغیبة)، طوسی (460) و در میان منابع اهل سنت، کتاب هایی مانند الفصل فی الملل والاهواء و النحل، ابن حزم (456) و تاریخ الاسلام ذهبی (748)؛ به زندگانی این بانوی بزرگوار اشاره ای گردیده و زمینه ای برای محققین معاصر به ارث گذارده اند. [2]
اگر بنا بر نظر استاد جلالی حسینی، کتاب تاریخ اهل بیت علیهم السلام را از ابن ابی الثلج (322) دانسته (ابن ابی الثلج، 1410: مقدمه) و همچنین تاریخ وفات حسین بن حمدان را 344 بدانیم، نظر آقای جاسم حسین که اولین منبع در معرفی نرجس خاتون را کتاب اثبات الوصیة می داند[3] (جاسم، 1377: ص114)؛ قابل نقد بوده وکتاب تاریخ اهل البیت علیهم السلام و الهدایة الکبری از اولین منابع ذکر نام ایشان است[4] (ابن ابی الثلج، 1410: ص125).
البته این نقد زمانی به جاسم حسین وارد است که تالیف کتاب اثبات الوصیة را به مسعودی شیعی نسبت دهیم.
در صورتی که برخی از محققان بنابر شواهدی، این کتاب را گرد آوری دو رساله مستقل نگارش شده در وصایت ائمه علیهم السلام و اثر شلمغانی و علی بن محمد بن زیاد صیمری می دانند[5] و با توجه به این که صیمری از اصحاب امام هادی علیه السلام بوده (برقی، 1342: ص59)؛ و شلمغانی نیز کتاب های معتبر خود از نظر عقیدتی را قبل از سال 312 ه. ق نگارش نموده (طوسی، 1411: ص410)؛ اثبات الوصیة از منابع کهن و اولیه محسوب می گردد.
اگر چه تلاشی در خور تحسین از طرف محققان صورت گرفته است، بررسی جامع روایات، واکاوی مجدد متون و اشاره به منابع کهن و دسته بندی آن ها، تحقیقی تفصیلی و دوباره را طلب می کرد. لذا در این نوشتار، تلاش گردیده تا با روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع اصلی، به کاوش تمام روایات فریقین (اعم از ضعیف ومعتبر) بپردازیم.
هنگام بررسی زندگانی این بانو، به داستان اسارت ایشان و رومی بودنشان اشاره ای نشده؛ چراکه این مطلب نیازی به واکاوی جدی داشته و خود مقاله ای مستقل را می طلبد.
نام مادر امام زمان علیه السلام در منابع کهن
بنابر گزارش های وارد شده در منابع مختلف، نامگذاری و اشاره به مادر امام مهدی علیه السلام و تولد موعود، سابقه ای بس طولانی داشته و علاوه بر اشاره امیر المومنین، علی علیه السلام (نعمانی، 1397: ص229 ). و بیان نام توسط امام باقر (ابن بابویه، 1378: ج1، ص41) و امام صادق علیهماالسلام
(اربلی، 1381: ج2، ص475 )؛ جابر بن عبدالله انصاری نیز از فاطمه زهرا علیهاالسلام روایتی در معرفی نام او ذکر می کند (ابن بابویه: 1378: ج1، ص41). با توجه به گزارش شیخ مفید، برخی ویژگی های این بانو برای خلیفه دوم نیز آشنا بوده و از آن اطلاع داشته است. علی علیه السلام بنا بر درخواست خلیفه دوم ایشان را چنین معرفی نموده اند:
فَرَوَی عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقولُ سأَلَ عمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِی…. . قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ صِفَتِهِ قَالَ هُوَ شابٌّ مرْبُوعٌ حسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الشَّعْرِ یسِیلُ شَعْرُهُ عَلَی مَنْکبَیهِ وَ یعْلُو نُورُ وَجْهِهِ سَوَادَ شعْرِ لِحیتِهِ وَ رَأْسِهِ بِأَبِی ابْنُ خِیرَةِ الْإِمَاء؛
جابر جعفی گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: روزی خلیفه دوم از امیر مومنان، علی علیه السلام پرسید: در مورد صفات مهدی علیه السلام به من اطلاعاتی بده؟ علی علیه السلام فرمود: جوانی است خوش قامت، با مو و چهره ای زیبا. درخشندگی چهره اش، سیاهی موی سر و ریشش را تحت الشعاع قرار می دهد. پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان باد! (مفید، 1413: ج2، ص382 و طوسی، 1411: ص470). [6]
متون کهن شیعی وسنی، نام ایشان را با عناوین متفاوت ذکر کرده اند. می توان از کهن ترین منابع شیعی از کتاب تاریخ اهل البیت علیهم السلام، ابن ابی الثلج نام برد که از ایشان چنین یاد می کند:
امّ الخلف القائم علیه السلام: صقیلة. [7] و یقال: حکیمة. و یقال: نرجس، و یقال: سوسن. قال ابن همّام: حکیمة، هی عمّة أبی محمّد، و لها حدیث بولادة صاحب الزمان، و هی روت أنّ امّ الخلف اسمها نرجس؛
نام مادر امام عصر علیه السلام، صقیله[8] است وبرخی به نام حکیمه و برخی دیگر نرجس و دیگرانی سوسن خوانده اند. ابن همام می گوید: حکیمه، عمه امام
حسن عسکری بوده است که حدیث ولادت مهدی علیه السلام را نقل کرده است و حکیمه مادر مهدی علیه السلام را نرجس نامیده است (ابن ابی الثلج، 1410: ص125).
ابن خشاب حنبلی[9] نیز در کتاب خود سخنان مذکور را تکرار کرده؛ اما برخلاف ابن ابی الثلج، گزارش های خود را بر ذکر سند مبتنی نموده که بر اهمیت نقل او می افزاید.
او در روایتی به طریق جراح بن سفیان از امام صادق علیه السلام، نام مادر آن حضرت را صیقل ذکر نموده و از طریق ابوبکر زراع[10]، و در بیانی دیگر از طریق محمد بن موسی طوسی از بعض اصحاب تاریخ، نام او را حکیمه؛ و بنا بر گزارشی دیگر نام او را نرجس و سوسن بیان کرده است (جمعی از علما، 1422: ص50 و أربلی، 1381: ج2، ص475).
علاوه بر نام های مذکور برخی از کتاب ها از نام ریحانه و مریم دختر زید نیز برای ایشان استفاده کرده اند (ابن بابویه، 1395: ج2، ص432 و خصیبی، 1419: ص328).
باید به این نکته توجه کرد که این دو نام اخیر، حداقل اعتبار را در میان نام ها دارند. و برخلاف بیان علامه مجلسی و شوشتری و پیروان آن ها (عاملی، 1417: ج2، ص16 و مجلسی، 1403: ج51، ص28)؛ حسین بن حمدان، قبل از شهید اول از عنوان (مریم بنت زید) استفاده کرده است و این نظر نه تنها با کنیز بودن مادر حضرت مهدی علیه السلام سازگار نیست؛ بلکه هیچ سند و یا منبع معتبری از طرف معتقدانش ارائه نگردیده است (خصیبی، 1419: ص 328 ).
در روایتی از شیخ صدوق و سخنی از حسین بن حمدان، بیان شده که آن زمان تعدد نام کنیزان مرسوم بوده و جناب نرجس علیهاالسلام نیز با توجه به ویژگی های متنوع، به نام های مختلف خوانده شده است. به عنوان نمونه ایشان را به دلیل حمل فرزندی نورانی به نام صقیل (نورانی و جلا داده شده) (ابن منظور، 1414: ج11، ص380)، خوانده اند (ابن بابویه، 1395: ج2، ص432؛ خصیبی، 1419، ص328 و مجلسی، 1403: ج51، ص15). اگرچه در کتاب المجدی فی الانساب، روایتی نقل شده است که گزارش شیخ صدوق را زیر سوال برده و اعتقاد دارد نام صقیل قبل از بارداری به حضرت نرجس علیهاالسلام اطلاق می شده است (العلوی، 1409: ص131). [11]
اشکالی که در بیان صدوق وجود دارد، این است که هیچ فردی جز ایشان، به علت نام گذاری مادر حضرت علیهماالسلام به صقیل، گزارشی ذکر نکرده است و در سند ایشان سه اشکال اساسی وجود دارد:
الف ) این گزارش به نقل از معصوم نبوده و آن را غیاث بن اسید ادعا می نماید؛
ب) افرادی مجهول در این روایت وجود دارند که از جمله آن ها شخص غیاث بن اسید[12] می باشد؛
ج)این گزارش به شیخ صدوق اختصاص دارد و تنها از طریق ایشان نقل گردیده است.
از طرف دیگر، نقل المجدی نیز از این ایرادات خالی نبوده و سه اشکال گذشته بر گزارش او نیز وارد است. هرچند در گزارش او تنها یک راوی مجهول، یعنی علی بن سهل تمار، وجود دارد. و نقل ایشان از برادر امام حسن عسکری می باشد؛ به خلاف شیخ صدوق که علاوه بر وجود چند راوی مجهول، گوینده اصلی روایت نیز شناخته شده نیست. [13]
علت تعدد نام مادر
سید محمد صدر، صاحب موسوعه امام مهدی علیه السلام تعدد نام را برای کنیزان امری مرسوم دانسته و مواردی چون علاقه مالک و صاحب کنیز را به یکی از کنیزکان و استفاده از نام گل ها برای اسم بردن او، قرار دادن نامی برای کنیز، مطابق فرهنگ مردم عرب وگاهی عربی کردن نام آن کنیز را که از ممالک غیر عرب به اسارت گرفته شده است؛ به عنوان علت بیان می کند.
همچنین ایشان علاوه بر دلایل مذکور، یک دلیل اختصاصی و مرجح برای مادر امام عصر علیه السلام فرموده است که آن هم، پنهان داشتن ایشان از حکومت بنی عباس و عدم حساسیت در مورد یک کنیز مشخص می باشد (صدر، 1412: ص242).
شاید بتوان گفت که با توجه به متون و روایات موجود از علمای شیعه، نام نرجس و سپس صقیل، مشهورترین نام برای ایشان بوده است (خصیبی، 1419: ص328؛ ابن بابویه، 1378: ج1، ص41؛ ابن بابویه، 1395: ج2، ص432؛ ابن ابی الثلج، 1410: ص125؛ مفید، 1413: ج2، ص340؛ طبری، 1413: ص499 و صدر، 1412: ص242). به گونه ای که علاوه بر وجود نام نرجس در روایات متعدد، در اشعاری از علمای شیعه قرن هشتم و نهم هجری نیز به ذکر شهرت این نام در میان علما اشاره گردیده (خصیبی، 1419: ص328؛ ابن بابویه، 1395: ج2، ص432، 433، 473 و 475؛ طبری، 1413: ص425؛ طوسی، 1411: ص272 و العلوی، 1409: ص131). و عاملی نباطی که خود متوفای سال 877 ق می باشد، به نقل از دیگر عالم شیعی حسین بن شمس حسینی [14]چنین آورده است:
و مولد المهدی فی شعبان
خمس و خمسین و مائتان
فی سرمن رأی بدار العسکری
و نرجس الأم بقول الأکثر
تنها در میان عالمان شیعی، محمد بن همام بدون ارائه دلیلی ادعا نموده است که در میان نام های متعدد ایشان، سوسن صحیح و معتبر می باشد (ابن همام، 1379: ج1، ص58). [15]
در منابع اهل سنت نیز برخی در لابه لای بیان عقاید تشیع، به ایشان اشاره ای کرده و برخی دیگر هنگام بیان اعتقاد خود در مورد تولد حضرت مهدی علیه السلام به ذکر نام مادر ایشان پرداخته اند.
منبعی کهن تر از الفصل ابن حزم، در بیان نام و وقایع دوران ایشان پیدا نشد؛ اما پس از ابن حزم علمای متعددی از اهل سنت به نام ایشان اشاره نموده اند. ابن حزم داستان تولد حضرت مهدی علیه السلام را نمی پذیرد؛ اما در گزارش خود بیان می کند که بیش تر شیعیان به تولد و غیبت حضرت مهدی علیه السلام قائل می باشند و نام مشهور در زبان شیعیان را صقیل می داند و در کنار این نام، از نرجس و سوسن نیز نام می برد (ابن حزم، 1422: ج3، ص12 و ابن حزم، 1424: ص61). [16]
اگر چه ابن حزم این نام ها را برای کنیزان متعددی فرض کرده است؛ بنابر روایاتی که ذکر شد، تمامی این نام ها برای مادر علیهاالسلام متصور می باشد.
او اختیار نام صقیل را از میان نام های متعدد، برای مادر حضرت علیه السلام چنین ذکر می کند:
«لان صقیل هذه ادعت الحمل بعد موت الحسن بن علی سیدها؛ چون کنیزی به نام
صقیل بعد از وفات مولایش، حسن بن علی علیه السلام، ادعای حمل نمود. » (همان).
پس از ایشان، می توان به نقل ابن ابی الخشاب (جمعی از علما، 1422: ص149 و اربلی، 1381: ج2، ص475)؛ محمد بن طلحه شافعی (النصیبی الشافعی، 1419: ص312 و همان، 1425: ص80)؛ [17] ابن خلکان (ابن خلکان، بی تا: ج4، ص174) و عارف بسطامی (مناوی، 1356: ج6، ص360)[18] اشاره کرد و در میان علمای متاخر اهل سنت که نام های ایشان را ذکر کرده اند، می توان به عبد الملک بن العصامی المکی اشاره نمود (العصامی، 1419: ج2، ص352). [19]
در این منابع، در بیان نام مادر با شیعیان تفاوتی وجود ندارد؛ اما ابن خلکان و ابن طولون برخلاف دیگر متون شیعی و سنی نام ایشان را به «خمط» نیز آورده اند (ابن طولون، بی تا: ص117)، که با توجه به نادر بودن این گزارش، پذیرفتن آن مشکل می باشد.
نگاهی به زندگانی ایشان
آنچه در منابع روایی و تاریخی به جا مانده است[20]، تصریح بر کنیز بودن ایشان نموده وتربیت این بانوی بزرگوار را در خانه حکیمه خاتون، خواهر امام عسکری علیه السلام یاد آور می گردد (خصیبی، 1419: ص349 و 328؛ ابن بابویه، 1378: ج1، ص41؛ مفید، 1413: ج2، ص340 و ابن بابویه، 1395: ج4، ص174). اهل بیت علیهم السلام این مطلب را جهت انکار موعود بودن و ادعای مهدویت برخی از مدعیان، استفاده نموده اند. به عنوان نمونه نعمانی، چگونگی آموزش امام صادق علیه السلام در مناظره با یاران مغیرة بن سعید ومحمد بن عبدالله محض را که ادعای مهدویت داشت، روایت کرده که فرمودند:
«در برابر ادعای مغیرة و ادعای مهدی بودن محمد بن عبدالله بن الحسن، این دلیل را اقامه کنید که مهدی موعود علیه السلام فرزند کنیز می باشد، در حالی که محمد بن عبدالله محض فرزند زنی آزاد است». [21]
ایشان پس از پذیرش امام عسکری علیه السلام، به عقد ایشان در آمد تا رسالت مادری موعود امم را به عهده گیرد. [22] بنابر مصالح الاهی نشانه های بارداری ایشان کاملا مخفیانه بوده وهیچ یک از اطرافیان نیزتا نزدیکی ولادت از این مهم مطلع نبوده است (ابن بابویه، 1395: ج2، ص424). اگر گزارش دلائل الامامة را بپذیریم، گویا ایشان خواهری داشته که در منزل امام حسن عسکری علیه السلام مدتی خدمت کرده؛ اما شب ولادت در منزل حضور نداشته است (طبری، 1413: ص548)[23] در زمان شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، او در کنار همسر گرامی خود بوده و با درخواست امام علیه السلام، فرزند بزرگوارشان، حضرت مهدی علیه السلام را نزد ایشان برده اند (ابن بابویه، 1395: ج2، ص474؛ طوسی، 1411: ص272 و نیلی، 1426: ص53).
ایشان پس از تولد امام عصر علیه السلام و بازگشت مادر امام حسن عسکری علیه السلام از مدینه به سوی سامرا، مورد آزار جعفر کذاب قرار گرفته و جهت حفظ فرزندش و دور کردن اذهان از جست وجوی کودک خود، ادعای وضع حمل کرده و به همراه کنیزی دیگر به نام ورداس[24] زندانی می شوند و به دستور معتمد خلیفه عباسی، نگهبانانی از جمله نحریر خادم خلیفه، زنان معتمد و موفق و کنیزان آن ها به همراه زنان ابن ابی الشوارب قاضی را به بازرسی ایشان می گمارند و پس از دو سال و اندی، به دلیل اثبات نشدن بارداری، مرگ عبید الله بن یحیی بن خاقان[25]، خروج عباسیان از سامرا به سمت بغداد و حمله صاحب زنج، ایشان را آزاد می کنند (کلینی، 1407: ج1، ص503؛ ابن بابویه، 1395: ج1، ص40 و ج2، ص474 و 476 و مفید، 1413: ج2، ص325). سپس عثمان بن سعید (نائب اول)، ایشان را به سمت بغداد برده (سد آبادی، ص146 )؛ [26] و بنابر نقل نجاشی، در خانه محمد بن حمزة بن الحسن بن عبید الله بن العباس بن علی بن أبی طالب علیه السلام[27] سکونت گزیده اند (نجاشی، 1365: ص348 ).
نکته قابل تامل در زندگی آن بانو این است که اگر چه آن حضرت به عنوان کنیز وارد خانه اهل بیت علیهم السلام شده اند؛ با توجه به آموزش های حکیمه خاتون و مجالست با ایشان، به درجات والای علمی و دینی می رسند (طبری، 1413: ص499 )؛ به گونه ای که نه تنها نزدیک ترین کنیز به حکیمه خاتون علیهاالسلام می گردند (خصیبی، 1419: ص356 ). بلکه طبق نوشته برخی از منابع، در دوران غیبت صغرا ملجا و پناهگاه شیعیان نیز بوده اند (همان، ص372 )؛ [28] در مورد زمان وفات و محل وفات ایشان در منابع شیعی نکته ای به دست نیامد؛ [29] اما در منابعی از اهل سنت به این گزارش تاریخی اشاره ای شده است که پس از حدود بیش از بیست سال از زمان شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، و در زمان سکونت ایشان در منزل فردی به نام حسن بن جعفر نوبختی، توسط معتضد عباسی در قصر محبوس شده و در زمان المقتدر عباسی در همان قصر وفات نمودند (ابن حزم، 1422: ج3، ص12). [30] موافق با نظر شیعیان ایشان در کنار همسر گرامی شان دفن شده و مورد زیارت محبان اهل بیت علیهم السلام می باشند (ابن المشهدی، 1419: ص660). [31]
تفاوت روایات در زمان وفات ایشان
شیخ صدوق روایتی از ابو علی خیزرانی نقل می کند که زمان وفات مادر حضرت مهدی علیه السلامرا قبل از امام حسن عسکری علیه السلام ذکر نموده است (ابن بابویه، 1395: ج2، ص431). [32]
این روایت به دلیل اشکالات متعدد، مورد اطمینان علما واقع نشده است. از جمله این اشکالات، مجهول بودن ابو علی خیزرانی و کنیزش، عدم ذکر این متن در منابع روایی دیگر، تعارض با روایاتی که حیات نرجس خاتون علیهاالسلام را نقل نموده اند؛ می باشد.
به عنوان نمونه شیخ صدوق در کمال الدین روایتی نقل می کند که اشاره به توقیع امام مهدی علیه السلام و پیشگویی ایشان از آزار مادرخود توسط حکومت عباسی دارد. ایشان می فرمایند:
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَلِی الْمَتِّیلِی قَالَ: جَاءَنِی أَبُو جَعْفَرٍ فَمَضَی بی إِلَی الْعَبَّاسِیةِ وَ أَدْخلَنِی خرِبَةً وَ أَخْرَجَ کتَاباً فَقَرَأَهُ عَلَی فَإِذَا فِیهِ شَرْحُ جَمِیعِ مَا حَدَثَ عَلَی الدَّارِ وَ فِیهِ أَنَ فُلَانَةَ یعْنِی أُمَّ عَبْدِ اللَّهِ تُؤْخَذُ بِشَعْرِهَا وَ تُخْرَجُ مِنَ الدَّارِ وَ یحْدَرُ بِهَا إِلَی بَغْدَادَ فَتَقْعُدُ بَینَ یدَی السُّلْطَانِ وَ أَشْیاءَ ممَّا یحدُثُ ثُمَّ قَالَ لِی احْفَظْ ثُمَّ مَزَّقَ الْکتَابَ وَ ذَلِک مِنْ قَبْلِ أَنْ یحْدُثَ مَا حَدَثَ بِمُدَّةٍ؛
ابو علی گوید: ابو جعفر به نزد من آمد و مرا به عباسیه برد و به ویرانه ای درآورد. آن گاه نامه ای را خارج ساخت و برایم خواند. دیدم شرح همه حوادثی است که در سرای امام علیه السلام رخ داده است و در آن چنین آمده بود: گیسوی فلان، یعنی مادر امام مهدی علیه السلام را بگیرند و از سرا بیرون کشند و به بغداد ببرند و در مقابل سلطان بنشیند و امور دیگری که واقع خواهد شد. سپس گفت: آنها را حفظ کن و نامه را پاره کرد و این مدّتی پیش از وقوع آن حوادث بود (ابن بابویه، 1395: ج2، ص499).
همچنین روایاتی معتبر[33] و مشهور (ابن بابویه، 1395: ج1، ص40)؛ در نزاع میان جعفر کذاب و مادر امام حسن عسکری علیه السلام و ادعای بار دار بودن صقیل بیان شده است که محدث بزرگی، مانند کلینی به نقل از استاد جلیل القدر خود محمد بن یحیی از أَحمَدَ بْنِ عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ یحْیی بْنِ
خَاقَان و شیخ صدوق از طریق پدرش، علی بن حسین بابویه از سعد بن عبدالله اشعری این واقعه تاریخی منقول از أَحْمَدَ بْنِ عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ یحْیی بنِ خاقَان بیان می کند و این گزارش، صراحتاً بر حیات این بانو پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام دلالت دارد (کلینی، 1407: ج1، ص503؛ ابن بابویه، 1395: ج1، ص40 و ج2، ص474؛ مفید، 1413: ج2، ص325، طوسی، 1420: ص81؛ طوسی، 1411: ص272؛ سدآبادی، ص146 و طبری، 1413: ص425). [34] علاوه بر این که تا کنون هیچ یک از علما بر داستان زندانی شدن نرجس علیهاالسلام پس از شهادت همسرشان، خدشه وارد نکرده و آن را به صورت قول مشهور پذیرفته اند. نکته قابل تامل در شهرت حیات مادر امام عصر علیه السلام این که علاوه بر نقل اهل سنت، جناب نجاشی نیز در شرح حال محمد بن علی بن حمزة که از نوادگان حضرت عباس بن علی علیه السلام می باشد؛ می گوید:
«و فی داره حصلت أم صاحب الأمر علیه السلام بعدوفاة الحسن علیه السلام؛ مادر امام عسکری علیه السلام بعد از وفات امام عسکری علیه السلام در خانه او زندگی می کرده است. » (نجاشی، 1365: ص348 ).
نتیجه
با مطالعه منابع متعدد که شامل روایات ضعیف و معتبر بوده است، این گزارش به دست می آید که نام مادر امام زمان علیهاالسلام نه تنها برای برخی از صحابه همچون جابر بن عبدالله انصاری، آن هم از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شناخته شده بوده؛ بلکه در منابع شیعی و سنی نیز متعدد ذکر شده و برخی از علمای اهل سنت نیز این نظر شیعیان را پذیرفته اند که امام حسن عسکری علیه السلام، همسری به نام نرجس داشته و از ایشان صاحب فرزندی گردیده است.
تعدد نام ایشان نیز بنابر مصالح و عرف آن دوره منطقی بوده و در میان گزارش ها به دو نام نرجس و صقیل، توجه بیش تری نموده اند.
همچنین ایشان در زمان امامت فرزندشان در قید حیات بوده و نقش حمایت از حضرت مهدی علیه السلام را عهده دار بوده اند.
کتابنامه
1- ابن ابی الثلج، محمد بن احمد، تاریخ اهل البیت علیهم السلام، محمد رضا جلالی حسینی، قم: آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1410ق.
2- ابن المشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، جواد قیومی، قم: نشر اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
3- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، صدقی جمیل العطار، 10ج، قم: دارالفکر، 1421ق.
4- ابن حزم، محمد علی بن احمد، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، تحقیق: یوسف البقاعی، 3ج، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
5- ، جمهرة انساب العرب، 2ج، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
6- ابن رجب، عبد الرحمن، ذیل طبقات الحنابله، نرم افزار المکتبة الشاملة.
7- ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان، احسان عباس، بیروت: دارالثقافة، بی تا.
8- ابن طولون، محمد بن علی، الأئمة الإثنی عشر، صلاح الدین المنجد، بیروت: دار صادر، بی تا.
9- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
10- ابن همام، محمد، منتخب الانوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام، قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1379 ش.
11- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة علیهم السلام، هاشم رسولی محلاتی، 2ج، تبریز: بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
12- انصاری قمی، حسن، بررسی های تاریخی در حوزه اسلام و تشیع، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1390 ش.
13- برقی، احمد بن محمد، رجال (الطبقات)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342 ش.
14- جمعی از نویسندگان، مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة علیهم السلام، بیروت: دارالقاری، چاپ اول، 1422 ق.
15- حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، محمد تقی آیت اللهی، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم، 1377ش.
16- خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: البلاغ، چاپ اول، 1419 ق.
17- سدآبادی، عبید الله بن عبدالله، المقنع فی الإمامة، شاکر شبع، قم: نشر اسلامی، (برگرفته از سایت کتابخانه دیجیتال نور).
18- صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، بیروت: دارالتعارف، چاپ اول، 1412 ق.
19- صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، مهدی لاجوردی، 2 جلد، تهران: نشر جوان، چاپ اول، 1378-
20- ، کمال الدین و تمام النعمة، علی اکبر غفاری، 2جلد، تهران: اسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.
21- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، علی مهنا، 10 ج، بیروت: الأعلمی، چاپ اول، 1418ق.
22- ، دلائل الإمامة، قم: بعثت، چاپ اول، 1413ق.
23- طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة، قم: ستاره، چاپ اول، 1420ق.
24- ، کتاب الغیبة للحجة، محقق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم: المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
25- طهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، 26ج، بیروت: دارالأضواء، چاپ سوم، 1403ق.
26- عاملی، محمد بن مکی (شهید اول)، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، 3ج، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1417ق.
27- العصامی، عبدالملک بن الحسین، سمط النجوم العوالی، عادل أحمد، 4ج، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1419ق.
28- العلوی، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبین، قم: مکتبة آیة الله المرعشی، چاپ اول، 1409ق.
29- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، ج8، تهران: دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
30- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 111ج، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
31- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، 2جلد، قم: کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413-
32- المناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، 6ج، مصر: المکتبة التجاریة الکبری، چاپ اول، 1356ق.
33- نجاشی، احمد بن علی، رجال، قم: نشر اسلامی، چاپ ششم، 1365 ش.
34- النصیبی الشافعی، محمد بن طلحة، مطالب السؤول، بیروت: البلاغ، چاپ اول، 1419ق.
35- الدرالمنتظم فی السر الأعظم، بیروت: دارالهادی، چاپ اول، 1425ق.
36- نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق علی اکبر غفاری، تهران: صدوق، چاپ اول، 1397ق.
37- نیلی نجفی، علی بن عبدالکریم، السلطان المفرج، قیس العطار، قم: دلیل ما، چاپ اول، 1426ق.
پی نوشت ها
[1] اگر چه این فرد از تابعان محمد بن نصیر می باشد و از سـر دمداران فرقه انحرافی نصیریه است (که این ادعا از محتوای کتاب او هویداست) به هرحال این گـروه انحرافی عقاید شیعی داشـته و بـه امامت حضرت مهدی علیه السلام نیز قائل هستند. برای اطلاع بیش تر ر.ک: مقاله زندگی نامه حسین بن حمدان خصیبی، بنیانگذار فرقه نصیری - علوی، هارون فریمن، ترجمه محمد حسن محمدی مظفر، نشریه هـفت آسمان، ش 33 و حسین بن حمدان خصیبی و کتاب هدایة الکبری، نعمت الله صفری فروشانی، مجله طلوع، ش16.
[2] در متن مقاله به آدرس ها و مطالب اشاره شده است.
[3] تألیف کتاب اثبات الوصیة درسال 332 به پایان رسیده است. ر.ک: اثبات الوصـیة، ص273.
[4] البـته بنابر نقل شیخ حر در اثبات الهداة، فضل بن شاذان در کتاب( اثبات الرجعه) خود به نام مادر امام عصر علیه السلام اشاره کرده است که بنابر سابقه زمانی فضل، این منبع کـهن تر از الهـدایة الکبری می باشد؛ اما در پذیرش این کتاب و نسبت آن با فضل بن شاذان تردید جدی وجود دارد.
[5] ر.ک. بررسی های تاریخی در حوزه اسلام و تشیع، مقاله 86، ص 875-917؛ و همچنین ر.ک: مقاله ایشان در اینترنت به آدرس http://ansari.kateban.com/entry1196.html
[6] بار دیگر خواننده گرامی را بـه این نـکته توجه می دهیم که در این مقاله، تمامی گزارش های تاریخی در مورد مادر امام زمان علیه السلام را فارغ از اعتبار و عدم اعتبار آن نگارش نموده ایم.
[7] کتاب مجموعه نفسیه به نقل از ابن ابی الثـلج این مـتن را آورده امـا به جای صقیلة، صغیرة ذکر کرده اسـت، که بـا تـوجه به تعدد بیان صقیل برای ایشان، صغیرة اشتباه چاپی است. (مجموعه نفسیه فی تاریخ الأئمه علیهم السلام، ص22).
[8] در کتاب های شیعه از عبارت (صـقیل) اسـتفاده شـده است.
[9] در مورد این فرد و مذهبش، ر.ک: ذیل طبقات الحنابلة، ابن رجـب حـنبلی، ج1، ص284.
[10] پسوند او را به صورت «ذارع» و «دارع» نیز ذکر کرده اند. ر.ک: تاریخ اهل البیت علیهم السلام، ص32 و بحار الانوار، مجلسی، ج51، ص24.
[11] گزارش ایشان چنین است: «وکان أبـو مـحمد عـلیه السلام اصطفی جاریة یقال لها نرجس علیهاالسلام وکان اسمها قبل ذلک " صـقیل "»
[12] نامی از این فرد در منابع رجالی ما برده نشده است.
[13] اسناد ذکر شده در کمال الدین و المجدی به ترتیب ذیل می باشد:
«حـَدَّثَنَا مـُحَمَّدُ بـْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عـَلِی بـْنِ زَکرِیا بِمَدِینَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَلِیلَانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عـَنْ جـَدِّهِ عـَنْ غِیاثِ بْنِ أَسِیدٍ قَال: حدثنی أبو الحسن علی بن سهل التمار بـالبصرة، قـال: أخـبرنی خالی أبو عبد الله محمد بن وهبان الهنائی الدبیلی رحمه الله، قال: حدثنا الشریف الثقة أبـو الحـسن عـلی بن یحیی بن محمد بن عیسی بن أحمد الشریف الفقیه الدین ابن عیسی ابن عـبد الله بـن محمد بن عمر بن علی أمیر المؤمنین علیه السلام ببغداد، قال: حدثنی عـلان الکلابـی (کـلینی) قال: صحبت أبا جعفر محمد بن علی بن محمد بن علی الرضا علیهم السـلام ».
[14] جـهت شرح حال این عالم، ر.ک: تکملة أمل الآمل، سید حسن عاملی، ص: 191
[15] الخلف الصالح محمّد بـن الحـسن، ویکنـّی بأبی القاسم. و أُمّه یقال لها «سوسن» ویقال لها «نرجس» والأوّل أصحّ وأثبت، وهو القائم.
نسخه خـطّی این کتـاب که گویا تنها نسخه و بدون تاریخ است، در مرکز «إحیاء التراث اسلامی » در قم، نـگهداری مـی شـود. این کتاب در مصادر، با عنوان الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام و الأنوار، ذکر شده است. اصـل این کتـاب که دربـاره تاریخ زندگی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و دوازده امام علیهم السلام است، از مـصادر عـیون المعجزات و فرحة الغری عبد الکریم بن طاووس بوده است؛ اما پس از ابن طاووس، نایاب شد. منتخب آن بـا نـام منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام، در اختیار محمّد باقر مـجلسی در سـده یازدهم، و زنوزی در پایان سده سیزدهم قرار داشت و از آن در بـحار الأنـوار و جـواهر الأخبار نقل کردند. علی رضا هزار پس از تـحقیق، این کـتاب را چاپ نموده است.
[16] «وثبت جمهورهم علی أنه ولد للحسن بن علی ولد فأخفاه و قیل بـل ولد له بـعد موته من جاریة له اسمها صـقیل و هـو الأشهر وقـال بـعضهم بـل من جاریة له اسمها نرجس وقـال بـعضهم من جاریة له اسمها سوسن والأظهر أن اسمها صقیل؛ الخ ».
[17] جالب توجه این که ایشـان در الدرالمـنظم می گوید: «و هی من اولاد الحواریین».
[18] مراد از بـسطامی، عبد الرحمن بن مـحمد بـن علی بن أحمد بن مـحمد البـسطامی الحنفی می باشد، که متوفای سال 858 هـ.ق است. جالب است که او نیز مـادر امـام عصر را چنین معرفی می کـند: «وأمـا أمـه فاسمها نرجس مـن أولاد الحـواریین».
[19] او سه نام را ذکر مـی کـند: صقیل، سوسن و نرجس. جهت بررسی شخصیت علمی او ر.ک: ماهنامه آیینه پژوهش، ش52، مقاله بندر بن مـحمد رشـید.
[20] در مقدمه ذکر شد که این مقاله فـارغ از بـحث رومی بـودن و اسـارت ایشـان نگارش گردیده است.
[21] از مـجموعه این روایات می توان به اشتباه بودن این نظر که نام مادر ایشان را مریم بنت زید العلویة، معرفی کـرده انـد نیز، پی برد؛ چرا که این اسم بـه یکـ زن آزاد مـسلمان مـتعلق مـی باشد.
[22] این که نـحوه انـتخاب ایشان به عنوان همسر امام عسکری علیه السلام چگونه اتفاق افتاده است، در مقاله ای دیگر به بـحث خـواهیم نـشست.
[23] «فَإِنِّی خَرَجْتُ وَ أُخْتِی حُبْلَی وَ أَنَا خَالِته».
نـکته ای کـه بـاید دقـت کـرد این اسـت که در نقل جناب شیخ عبارت «و انا خالته»، وجود ندارد و استاد علی دوانی نیز عبارت «و اختی حبلی» را به خواهر معنوی ترجمه کرده اند. ر.ک: مهدی موعود، ص774.
در چاپ هایی از دلائل الامامة نـیز به جای «وانا خالته»، عبارت «وانا خالیة» را به کار برده اند.
[24] نام این کنیز را تنها حسین بن حمدان گزارش کرده است. ر.ک: الهدایة الکبری، ص 248.
[25] زمان مرگ عبیدالله بن خاقان را سال 263 ذکر کرده اند. ر.ک: تـاریخ طـبری، ج8، ص468.
[26] «فأنفذ المعتمد إلی عثمان بن سعید، و أمره أن ینقلهنّ إلی دار القاضی، أو بعض الشهود حتّی یستبرئهنّ بالموضع، فسلّمهنّ إلی ذلک العدل، فأقمن عنده سنة ثمّ ردّهنّ إلی عثمان بن سعید....... فلمّا تسلّم عثمان بن سعید الجـواری، و فـیهم أمّ صاحب الأمر علیه السلام، نقلهنّ إلی مدینة السلام».
قابل ذکر است که مولف کتاب المقنع با شیخ طوسی وسید مرتضی معاصر بوده انـد وکـتاب ایشان از طریق سید هبة الله بـن أبـی محمد الحسن الموسوی که با علامه حلی معاصر بوده است؛ به دست مرحوم محدث نوری و سپس شیخ عباس قمی رسیده است. ر.ک: الذریعة، ج20، ص56.
[27] ایشان سـاکن بـغداد بوده ودر سال 286 هـ. ق وفـات کـرده است. ر.ک: تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج7، ص332.
[28] «وَ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی الْقُمِّی، قَالَ: خَرَجْتُ إِلَی سَامَرَّا مَعَ ابْنِ أَحْمَدَ الشُّعَیبَانِی وَ کتَبْتُ رُقْعَةً إِلَی السَّیدَةِ نَرْجِسَ علیهاالسلام أُعَرِّفُهَا بِقُدُومِی لِزِیارَةِ مـَوْلَای عـلیه السلام وَ أَنْفَذْتُهَا مَعَ بَدْرٍ الْخَادِمِ الْمَعْرُوفِ بِأَبِی الْحُرِّ فَانْصَرَفْتُ فَإِذَا بِالرَّسُولِ یطْلُبُنِی فَجِئْتُ وَ عَلِی بْنُ أَحْمَدَ وَ قَدْ دَفَعَ إِلَی أَبِی دِینَارَینِ وَ أَرْبَعَ رُقَعٍ فَقَالَ لِی: عَلِی بْنُ أَحْمَدَ لَوْ لَا أَنَّهُ ذَهَبَ لَأَخَذَ بـَعْضَهُ مـِنَ الْخَادِمِ فـَقَالَ: خُذِ الدِّینَارَینِ فَقُلْتُ لَا هَذِهِ قَدْ أُمِرْتُ أَنْ ینَکسَنِی بِهَا فَقَالَ ابْنُ أَحْمَدَ اکتُبْ رُقْعَةً وَ اسْأَلْهُمُ الدُّعَاءَ فـَقُلْتُ حَتَّی أَسْتَأْذِنَ الْخَادِمَ فَإِنْ أَذِنَ لِی کتَبْتُ فَجِئْتُ إِلَی بَدْرٍ فَعَرَّفْتُهُ عَلِی بْنَ أَحـْمَدَ وَ مـَذْهَبَهُ وَ أَعـْلَمْتُهُ أَنَّهُ یرِیدُ یکتُبُ رُقْعَةً وَ أَنِّی أَرَدْتُ أَنْ أَسْتَأْذِنَ لَهُ فَقَالَ لِی:
تَعُودُ إِلَی بَعْدِ هَذَا الْوَقْتِ فَانْصَرَفْتُ فَجَاءَنِی رَسُولُ الْخـَادِمِ فـَسِرْتُ إِلَیهِ وَ عَلِی بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: اکتُبْ بِمَا تُرِیدُ فَکتَبْتُ رُقْعَةً أَسْأَلُ فِیهَا الدُّعـَاءَ وَ انـْصَرَفْنَا فـَلَمَّا کانَ بِالْعَشِی جَاءَنِی رَسُولُ الْخَادِمِ فَسِرْنَا إِلَیهِ جَمِیعاً فَدَفَعْتُ إِلَیهِ رُقْعَةً فَدَعَا لَهُ فِیهَا وَ دَفـَعَ إِلَیهِ سِتَّةَ دَرَاهِمَ وَ قِیلَ لَهُ رَصِّعْ مِنْهَا الْخَوَاتِمَ.».
[29] تنها یک روایت از شیخ صدوق نقل شـده است که در ادامه مـقاله بـه بررسی آن خواهیم پرداخت.
[30] با توجه به اینکه زمان به حکومت رسیدن المقتدر سال 295ق می باشد، ایشان حداقل تا این زمان در قید حیات بوده اند.
[31] مرحوم مشهدی، زیارتی را از زبان یکی از محبان ایشان نقل مـی کند و این زیارت به قول معصوم مستند نمی باشد.
«الباب (3) زیارة أم القائم علیهماالسلام أملاها علی رجل من البحرین سمعته یزور بها؛
ثُمَّ عُدْ إِلَی الْعَسْکرِیینِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمَا، وَ قِفْ عَلَی قَبْرِ أُمِّ الْحُجَّةِ علیه السـلام وَ قـُلِ...».
علامه مجلسی در بحار الانوار این زیارت را به کتاب مزار شیخ مفید نیز نسبت داده اند که با جست وجو در مزار موجود از شیخ مفید، این مطلب را نیافتیم و گویا در مزار کبیر ایشان بوده که نسخه ای در اختیار عـلامه مـجلسی قرار داشته است. ر.ک: بحار الانوار، ج99، ص71.
[32] «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی مَاجِیلَوَیهِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَلِی الْخَیزَرَانِی عَنْ جَارِیةٍ لَهُ کانَ أَهـْدَاهَا لِأَبـِی مُحَمَّدٍ ع فَلَمَّا أَغَارَ جَعْفَرٌ الْکذَّابُ عَلَی الدَّارِ جَاءَتْهُ فَارَّةً مِنْ جَعْفَرٍ فَتَزَوَّجَ بِهَا قَالَ أَبُو عَلِی فَحَدَّثَتْنِی أَنَّهَا حَضَرَتْ وِلَادَةَ السَّیدِ علیه السلام وَ أَنَّ اسْمَ أُمِّ السَّیدِ صَقِیلُ وَ أَنَّ أَبَا مـُحَمَّدٍ ع حـَدَّثَهَا بـِمَا یجْرِی عَلَی عِیالِهِ فَسَأَلَتْهُ أَنـْ یدْعـُوَ اللَّهـَ عَزَّ وَ جَلَّ لَهَا أَنْ یجْعَلَ مَنِیتُهَا قَبْلَهُ فَمَاتَتْ فِی حَیاةِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ عَلَی قَبْرِهَا لَوْحٌ مَکتُوبٌ عَلَیهِ هَذَا قـَبْرُ أُمـِ مـُحَمَّدٍ؛ الخ».
[33] علامه مجلسی نقل کلینی را می پذیرد و آن را موافق واقع مـی دانـد. ر.ک: مرآة العقول، ج6، ص138.
[34] به منابع شیعی متقدم ومتاخری که این واقعه تاریخی را به اتفاق نقل کرده اند؛ می توان بیان ابن حـزم در صـفحات گـذشته را نیز اضافه کرد.