ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به ریشه های نظری؛ مولفه های مقاومت

در دو مقاله پیشین (شماره های ۲۱۰ و ۲۱۱) مبلغان، به بررسی برخی از مؤلفه های ایجابی و سلبی مقاومت در منظومة فکری مقام معظم رهبری> ; پرداخته شد که عبارت بودند از: وحدت کلمه، تشکیل جبهة واحد مقاومت، نقش فرهنگ در مقاومت، نقش مساجد در مقاومت، نفی استکبار و استبدادستیزی، نفی سلطه و سلطه ستیزی

در دو مقاله پیشین (شماره های 210 و 211) مبلغان، به بررسی برخی از مؤلفه های ایجابی و سلبی مقاومت در منظومة فکری مقام معظم رهبری> ; پرداخته شد که عبارت بودند از: وحدت کلمه، تشکیل جبهة واحد مقاومت، نقش فرهنگ در مقاومت، نقش مساجد در مقاومت، نفی استکبار و استبدادستیزی، نفی سلطه و سلطه ستیزی.[1] در این مقاله هدف این است که ریشه های فکری و نظری این مؤلفه ها در بستر دین تا اندازه ای بررسی و تبیین شود. به بیان دیگر، پرسش اصلی این نوشتار عبارت است از: هر یک از این مؤلفه ها در چه بستر و فضای فکری و اندیشه ای تولید شده و ریشه های نظری آنها چیست؟

1- توحید محوری

برای پاسخ به پرسش فوق، لازم است بدانیم بین مقوله های خداشناسی، اسلام شناسی، ولایت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی و جامعة مطلوب به همراه مؤلفه های آن جامعه، ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی وجود دارد، به نحوی که تحقق جامعة مطلوب – که بحث گفتمان مقاومت و مؤلفه های آن، بخشی از مؤلفه های جامعة مطلوبند - محصول این ارتباط تنگاتنگ و زنجیره واراند.

به عبارتی دیگر، در رأس نظام بینشی مبتنی بر آموزه های اسلامی، مسئلة توحید و خداشناسی قرار دارد، به گونه ای که تمامی بایدها و نبایدها و مسائل مختلف مطرح در این نظام، محصول نگرش توحیدی اند و توحیدمحوری در تمام مؤلفه های دینی، به ویژه مؤلفه های مقاومت وجود دارد. این سخن برای کسی که در متون دینی اندک تأملی داشته باشد، واضح و مبرهن است.

الف) توحیدمحوری در مؤلفة «وحدت کلمه»؛

قرآن کریم بارها مسلمانان را به وحدت کلمه، اتحاد و اخوّت دعوت کرده و در تمام آنها، این مؤلفه را مبتنی بر توحیدمحوری نموده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

1- آیة اعتصام:

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جمِیعًا وَلَا تفَرَّقُوا وَاذْکرُوا نعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فأَصْبَحْتُم بنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکم مِّنْهَا کذِلک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ)[2]؛ «و همگی به رشتة (دین) خدا چنگ زده، به راه های متفرّق نروید، و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به (لطف و) نعمت او همه برادر (دینی) یکدیگر شدید، و در پرتگاه آتش بودید، شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان می کند، باشد که هدایت شوید.»

در این آیه مسئلة اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه مطرح شده است. دربارة اینکه منظور از «بِحَبْلِ اللَّهِ» چیست؟ مفسران احتمالات مختلفی ذکر کرده اند؛ بعضی می گویند: منظور از آن، قرآن است، و برخی معتقدند اسلام است، و بعضی دیگر گفته اند: منظور خاندان پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) هستند.

در روایاتی که از معصومین(ع) نقل شده است نیز همین تعبیرات دیده می شود، مثلاً در تفسیر «درّ المنثور» از پیغمبر اکرم (ص) و در کتاب «معانی الاخبار» از امام سجاد(ع) نقل شده است که فرمود: حبلِ الله قرآن است، و «تفسیر عیاشی» از امام باقر(ع) نقل می کند که فرمود: ریسمان الهی، آل محمد(ص) هستند که مردم مأمور به تمسک به آنها شده اند؛ ولی این احادیث و تفسیرها، هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند؛ زیرا منظور، هرگونه وسیلة ارتباط با ذات پاک خداوند است؛ خواه این وسیله اسلام باشد، یا قرآن، یا معصومان(ع)، و به عبارت دیگر، تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسیع «ارتباط با خدا» که از معنای «ِحبْلِ اللَّه» استفاده می شود، جمع اند.[3]

قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادری اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقایسة آن «پراکندگی» با این «وحدت» دعوت می کند و می فرماید: «و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید.»

علامه در «المیزان» ذیل این آیه در مورد مسئلة اتحاد و اینکه خداوند قرار دادن اتحاد را نعمتی از جانب خود شمرده، می فرماید: «واذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ» اشاره دارد به اینکه اگر شما را به اعتصام و عدم تفرقه می خوانیم، بی دلیل نیست. دلیل بر اینکه شما را بدان دعوت کرده ایم، همین است که خود به چشم خود ثمرات اتحاد و اجتماع و تلخی عداوت و حلاوت محبت و الفت و برادری را چشیدید و در اثر تفرقه در لبة پرتگاه آتش رفتید و در اثر اتحاد و الفت از آتش نجات یافتید، و اگر ما این دلیل را به رخ شما می کشیم، نه از این باب است که بر خود واجب می دانیم هرچه می گوییم، دلیلش را هم ذکر کنیم و اگر ذکر نکنیم، دلیل بر این است که گفتارمان حق نبوده، نه، گفتار ما همیشه حق است، چه دلیلش را هم ذکر بکنیم و چه نکنیم؛ بلکه از این باب است که بدانید این تمسک به حبل اللَّه و اتحاد شما نعمتی است از ناحیة ما. . . .[4] در حقانیت اسلام و پیامبر عظیم الشأن(ص) همین بس که در کم تر از نیم قرن، از قومی بدوی و تهی از تمدن، با ایجاد اتحاد و آموزه های انسان سازانه ای که به آنها داد، چنان ملتی ساخت که بر نیمی از عالم حکومت می کردند و چنان تأثیری در تمدنهای همجوار دوران خویش گذاشتند که تا به امروز آثار آن غیر قابل انکار است و بسیاری از تاریخ شناسان و اندیشمندان را مجذوب خود کرده و باعث شده است که نتوانند از کنار آن بی تفاوت عبور کنند. به عنوان نمونه چند مورد از این اعترافات را متذکر می شویم:

«جان دیون پورت» دانشمند و نویسندة معروف انگلیسی در سدة نوزدهم میلادی، می نویسد: «. . . محمد(ص) یک نفر عرب ساده، قبایل پراکندة کوچک و برهنه و گرسنة کشور خودش را مبدل به یک جامعة فشرده و با انضباط کرد و در میان ملل روی زمین آنها را با صفات و اخلاق تازه ای معرفی کرد، و در کم تر از سی سال، این طرز و روش، امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنة فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانة دریای خزر و تا رود سیحون بسط داد.»[5] «توماس کارل» می گوید: «خداوند عرب را با اسلام از تاریکیها به سوی روشناییها هدایت فرمود. از ملت خموش و راکدی که نه صدایی از آن می آمد و نه حرکتی محسوس بود، ملتی به وجود آورد که از گمنامی به سوی شهرت، از سستی به سوی بیداری، از پستی به سوی فراز، و از عجز و ناتوانی به سوی نیرومندی سوق داده شده، نورشان از چهار سوی جهان می تابید. از اعلان اسلام یک قرن بیش تر نگذشته بود که مسلمانان یک پا در هندوستان و پای دیگری در اندلس نهادند و بالاخره در همین مدت کوتاه، اسلام بر نصف دنیا نورافشانی می کرد.»[6]

«جواهر لعل نهرو» دانشمند و سیاستمدار فقید هندی، در این باره می نویسد: «سرگذشت عرب و داستان اینکه چگونه به سرعت در آسیا و اروپا و آفریقا توسعه یافتند و فرهنگ و تمدن عالی و بزرگی را به وجود آوردند، یکی از شگفتیهای تاریخ بشری می باشد. نیرو و فکر تازه ای که عربها را بیدار ساخت و ایشان را از اعتماد به نفس و قدرت سرشار ساخت، اسلام بود. . .»[7]

2- آیة امت واحده

(إِن هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ)[8]؛ «بی تردید این امت شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش کنید!»

مسئلة امت واحده که تحقق آن در وحدت امت اسلام و وحدت کلمه است، مسئله ای است که باید مسلمانان بدان آگاه شده، اهمیت این شعار قرآنی را دریابند و در مجد و عظمت آن تفکر و تدبر کنند. تفرقه و جداییها را بزدایند و مطلع باشند که هرگونه حرکت، صدا و قلمی که به دوگانگی و تفرقه میان مسلمانان بینجامد، هدف و خواستة دشمنان و برخلاف دعوت قرآن و آموزه های اسلام است.

3- آیة نهی از تفرقه

(وَلَا تکونُوا کالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَینَاتُ وَأُولَئِک لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ)[9]؛ «و شما مسلمانان مانند مللی نباشید که پس از آمدن آیات روشن برای (هدایت) آنها، راه تفرقه و اختلاف را پیمودند، که البته برای آنها عذابی بزرگ خواهد بود.»

در این آیه خداوند امت اسلام را از پیمودن راه امتهایی که اتحاد خویش را از دست داده، به تفرقه و اختلاف گرویدند، نهی می کند و با عذابی سخت نهیب می زند. آشکار است که یکی از علل مهم فروپاشی امتها، اختلافات و نزاعهای درونی آن است و این خود یکی از زمینه های مستحق شدن یک امت برای عذاب الهی می باشد؛ چراکه در آیة 103 آل عمران، اتحاد را نعمتی الهی و از جانب خویش معرفی فرموده و طبق آیات و روایات متعددی، ناسپاسی و یا اتلاف این نعمت الهی، کفران نعمت است که برای آن وعدة عذاب داده شده.

4- آیة ولایت

(وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکمْ وَاصبِرُوا إِن اللَّه مَعَ الصَّابِرِینَ)[10]؛ «و همه پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که در اثر تفرقه ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود می شود و صبر کنید که خداوند با صابران است.»؛ یعنی با نزاع و کشمکش در میان خود ایجاد اختلاف نکنید و خود را دچار ضعف مسازید و عزت و دولت و غلبه بر دشمن را از دست مدهید؛ چون اختلاف، وحدت کلمه و شوکت و نیروی شما را از بین می برد.[11]

وحدت کلمه در کلام و سیرة امیرالمؤمنین(ع)

مؤلفة «وحدت کلمه» به عنوان یکی از مؤلفه های «گفتمان مقاومت» در اندیشه و کلام امیر مؤمنان علی(ع) جایگاه رفیعی دارد. در منظر ایشان، سه چیز عامل وحدت است: خدای واحد، پیامبر واحد و کتاب آسمانی واحد.[12] حضرت به تمام امت اسلامی به مثابة پیکری واحد می نگریست که تفرقه و جنگ فرقه ای عامل تخریب این پیکر است. ایشان اختلافات عقیدتی خوارج را مانعی برای بهره مندی آنها از بیت المال مسلمین ندانستند و حتی خطاب به اهل کوفه، از اصحاب جمل با واژة «برادر» یاد فرمود: «ای اهل کوفه! شما را فرا خواندم تا به همراه ما نزد برادران بصری خود برویم.»[13]

امام(ع) به مقولة وحدت به دید هدیه ای الهی می نگریست که موجب الفت و مودت بین آنها شده، مؤمنان در سایة آن، به آرامش و امنیت دست پیدا می کنند. نعمتی که ارزش آن بی انتها و اهمیتش فوق العاده است.[14]  از این رو، به مسلمانان هشدار می دهند که مراقب فریبکاری شیطان و عواملش برای ایجاد تفرقه باشند: «اِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بالْجَمَاعَةِ الْفرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ؛ شیطان راه های خود را آسان جلوه می دهد تا گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید، و به جای وحدت و هماهنگی، بر پراکندگی شما بیفزاید و در پراکندگی، شما را دچار فتنه گرداند.»[15]

امتی که از وحدت خود دست کشیده، دچار فتنه شود، به تعبیر قرآن: (وَ الْفتْنَةُ أَکبَرُ مِنَ الْقَتْلِ)[16]؛ «فتنه از قتل بزرگ تر است.» امت اسلام امروز بیش از هر دوران دیگر محتاج وحدت اسلامی است؛ چراکه دشمن واحد شیعه و سنی، استکبار جهانی به رهبری آمریکا، انگلیس، صهیونیسم جهانی، اسرائیل غاصب است که به وسیلة آلت دست خود؛ یعنی تکفیریون عربستانی، در صدد نابودی این وحدت اند.

امام علی(ع) که الگوی وحدت بین مسلمین است، می فرماید: «وَ لَیْسَ رَجُلٌ  فَاعْلَمْ  أَحْرَصَ علَی جمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی؛[17] در امت اسلام هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد(ص) و انس گرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوزتر باشد.»

امیرالمؤمنین(ع) علل پیروزی و شکست، عزت و ذلت، قوام و فنا، کرامت و حقارت، نعمت و نقمت امتها را در وحدت کلمه و اتحاد یا اختلاف کلمه و افتراق می دانند و مردم را به وحدت و همدلی و عبرت از تاریخ دعوت می فرمایند و سفارش می کنند که امتی در مقابل ناملایمتها به پیروزی می رسند که یکدیگر را به وحدت وادارند و از کارهایی که پشت آنها را می شکند و قدرت آنها را در هم می کوبد؛ چون کینه توزی و از هم بریدن و عدم یاری همدیگر، فاصله گیرند.[18]

ایشان امتهایی را مثال می زنند که تحت تسلط طاغوتهای زمان خویش در فشار و بدبختی به سر می بردند؛ اما چون وحدت اجتماعی داشتند و خواسته های آنها یکی، قلبهای آنها یکسان و دستانشان مددکار یکدیگر بود و شمشیرهاشان یاریگر هم و نگاه هاشان به یک سو و اراده ها واحد بود، موفق شدند که طاغوت زمانشان را شکست دهند و به عزت و کرامت برسند و در آن زمان که دست از آن وحدت کلمه و اتحاد برداشتند، خداوند لباس کرامت خویش را از تنشان بیرون آورد و بار دیگر به ذلت افتادند.

امام در خطبه 127 «نهج البلاغه» می فرماید: «وَ الْزَموا السوَادَ الْأَعظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَی هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هذِهِ؛ و همواره با بزرگ ترین جمعیّتها[یی که بر حق هستند] باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگی بپرهیزید که انسانِ تنها بهرة شیطان است، آن گونه که گوسفند تنها طعمة گرگ خواهد بود. آگاه باشید! هر کس که مردم را به این شعار (تفرقه و جدایی) دعوت کند، او را بکشید؛ هرچند که زیر عمّامة من باشد.»

از این جملات به خوبی ضرورت اتحاد و همدلی و وحدت کلمه در جامعة اسلامی استفاده می شود، تا حدی که می فرماید: کسانی را که شعار تفرقه و جدایی سر می دهند، به قتل برسانید! این همه تأکید به دلیل تأثیر بی بدیل وحدت در عرصه های مختلف داخلی و بین المللی جامعة اسلامی است و از آن جمله می توان به نقش وحدت در تشکیل جبهة واحد مقاومت که از دیگر مؤلفه های مقاومت است، اشاره کرد که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.

ب) توحیدمحوری در مؤلفۀ «تشکیل جبهة واحد مقاومت»

همانگونه که تشکیل جبهة مقاومت به وحدت و اتحاد امت اسلامی احتیاج دارد، به همان اندازه نیز متوقف بر ارتقای فرهنگ مقاومت و ایثار است. قرآن کریم می فرماید: (إِنَّ الَّذِین قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ)[19]؛ «همانا کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، پس (بر این عقیده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند (و می گویند:) نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به بهشتی که پی در پی وعده داده می شدید.»

خداوند در این آیه دو نوع پاداش را برای مقاومت مؤمنان قرار داده، جایزة دنیایی آن این است که مقاومت در راه حق، هم خوف از آینده را برطرف می کند (أَلَّا تَخافُوا) و هم حزن و اندوه نسبت به گذشته را (لا تَحْزَنُوا). مهم ترین جایزة دین در دنیا، رسیدن به بالاترین مراتب آرامش است. آرامشی که هم گذشته و هم آیندة انسان را در بر می گیرد.

اما جایزة اخروی مقاومت اسلامی در برابر باطل، بهشت است.[20] علامه (ره) در «المیزان» در رابطه با مفهوم شناسی واژة استقامت می فرماید: «استقامت در هر امری به معنای ثابت قدم بودن در حفظ آن و در ادای حق آن به طور تمام و کمال است. استقامت انسان عبارت است از پایداری به تمام قوا و ارکان در برابر وظایفی که به وی روی می آورد، به طوری که کم ترین نیرو و استطاعتش نسبت به آن وظیفه عاطل و بی اثر نماند.»[21]

فرهنگ مقاومت زمانی به کمال می رسد که تمامی جوامع اسلامی به مثابه یک امت واحده در قبال فرهنگ مقاومت عمل کنند و این مهم میسر نمی گردد، مگر به واسطة تشکیل یک جبهة واحد مقاومت متشکل از کشورهای اسلامی که به ارزش این مفهوم والا رسیده اند. شاید این سؤال پیش آید که در ابتدا مدعای نوشتار این بود که تشکیل جبهة مقاومت متوقف بر ارتقای فرهنگ مقاومت و ایثار است؛ اما در اینجا گفته شد که کمال فرهنگ مقاومت به واسطة تشکیل یک جبهة واحد مقاومت میسر می شود و این دور است؟

برای پاسخ، باید گفت: این مسئله دور نیست؛ بلکه یک چرخة تکاملی است؛ زیرا فرهنگ مقاومت ابعاد بسیار وسیعی را در حوزه های دفاعی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره شامل می شود که با ارتقای فرهنگ مقاومت، امت اسلامی به نقطة ایجاد جبهة مقاومت و ضرورت تشکیل این جبهه می رسد تا فرهنگ مقاومت در ابعاد وسیع و مختلفش رشد بیش تر و کمال بالاتری یابد، پس این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و هر یک در صورت ارتقا، دیگری را به سمت کمال بالا می برد.

بدیهی است، مادامی که مسلمانان جهان به ارزش و مفهوم «امت» که یک مفهوم قرآنی و اسلامی است و ملزوماتی از جمله وحدت و مقاومت را در خود دارد، واقف نشده باشند، تشکیل جبهة واحد مقاومت میسر نیست. قدم اول برای تشکیل چنین جبهه ای، شناخت ملزومات و سپس محقق کردن مفهوم «امت» قرآنی است.

قرآن کریم یکی از ویژگیهای پیروان گرامی اسلام را دوستی و رحمت با مسلمین و دشمنی و مقابله با کفار مطرح می فرماید: (مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّه وَ الَّذِینَ مَعَهُ أشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ)[22] ؛ «محمد(ص) پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.» و سپس بعد از بیان رابطة مؤمنان، به آنان می فرماید: (وَ إِن استَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ)[23]؛ «و اگر در [کار] دین از شما یاری جویند، یاری آنان بر شما [واجب] است.» همانگونه که در بیان نورانی این آیة شریفه مشهود است، جامعة اسلامی مکلف به کمک رساندن مؤمنانی است که درخواست یاری دارند.

خداوند متعال می فرماید: (وَ مَا لَکُمْ لَا تقَاتِلُونَ فی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقرْیَهِ الظالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا)[24]؛ «و چرا شما در راه خدا و [در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید؟ همانان که می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستم پیشه اند، بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما!»

در این آیه، خداوند متعال به صرف آنکه عده ای از مؤمنین مورد ظلم و ستم قرار گرفته باشند، جامعة اسلامی را مکلف می داند که به یاری آنان شتافته و حتی با دشمن به پیکار بپردازند و این در واقع همان دستور به تشکیل جبهة واحد مقاومت برای مبارزه با مستکبران و ظالمان و نجات مظلومان و مستضعفان عالم است. واضح است که مقاومت صرف دفاع نیست؛ بلکه جهاد به انواع آن[25] و پیکار و قتال با کفار، تحت مفهوم مقاومت می گنجند. نکتة قابل تأمل، خطاب عتاب گونه به مسلمانان است که چرا به یاری مسلمانان ستم دیده نمی شتابید «وَ ما لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ»؟ همچنین از عبارت «وَ الْمسْتَضْعَفِینَ» فهمیده می شود که جهاد و جبهة مقاومت اسلامی مرز معینی ندارد؛ بلکه هر جا مستضعفی باشد، جهاد و تشکیل جبهة مقاومت لازم است.[26]

پی نوشت

[1] برای مطالعه بیش تر ر. ک: مجله مبلغان، مؤلفه های مقاومت در منظومه فکری رهبری، داود مؤذنیان، ش 210 و 211.

[2] آل عمران/ 103.

[3] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374ش، چاپ اول، ج 3، ص 29.

[4] تفسیر المیزان، علامه سید محمدحسین طباطبایی، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، انتشارات جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج 3، ص 573.

[5] ع‍ذر ت‍ق‍ص‍ی‍ر ب‍ه پ‍ی‍ش‍گ‍اه م‍ح‍م‍د(ص) و ق‍رآن، ج‍ان دی‍ون پ‍ورت؛ ت‍رج‍م‍ه: غ‍لام‍رض‍ا س‍ع‍ی‍دی ، مرکز انتشارات دار التبلیغ اسلامی، قم، 1334ش، ص 77؛ نویسنده در این کتاب از زندگی پیامبر اسلام(ص) نگاهی نو ارائه کرده است، نگاهی که بعدها از سوی شرق شناسان دیگر در سده بیستم دنبال شد و نگرشهای تازه و مثبتی به دین اسلام و پیامبر( ارائه کرد. از دهه سی شمسی تاکنون این کتاب بارها به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است.

[6] نقشه های استعمار در راه مبارزه با اسلام، محمد محمود صواف، ترجمه و نگارش: جواد هشترودی، انتشارات فراهانی‫، تهران، چاپ اول، 1357ش، ص 38.

[7] ن‍گ‍اه‍ی به ت‍اری‍خ ج‍ه‍ان ، ج‍واه‍ر ل‍ع‍ل ن‍ه‍رو، ت‍رج‍م‍ه: م‍ح‍م‍ود ت‍ف‍ض‍ل‍ی، انتشارات امیر کبیر، ت‍ه‍ران، بی تا، ج 1، ص 317.

[8] انبیاء / 92.

[9] آل عمران/ 105.

[10] انفال/ 46.

[11] ترجمه المیزان ، ج 9، ص 130.

[12] نهج البلاغه، خطبه 18.

[13] اندیشه سیاسی در گفتمان علوی، جمعی از نویسندگان، بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1385ش، ص 619.

[14] نهج البلاغه، خطبه 3.

[15] همان، خطبه 121.

[16] بقره/ 217.

[17] نهج البلاغه، نامه 78.

[18] همان، خطبه 192.

[19] فصلت/ 30.

[20] با مقداری تفاوت، برگرفته از: تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ 11، 1383ش، ج 10، ص 336.

[21] ترجمه المیزان، ج 11، ص 64.

[22] فتح/ 29.

[23] نساء/ 75.

[24] همان.

[25] مفهوم جهاد، اعم از قتال است و قرآن همانگونه که دستور به قتال داده، امر به جهاد نیز کرده است. جهاد در تمام زمانها جاری است و شامل انواع جهاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و. . . می شود. امام خامنه ای(حفظه الله) می فرمایند: «جهاد فقط به معنای قتال نیست، فقط به معنای جنگ نظامی نیست؛ جهاد یک معنای بسیار وسیع تری دارد.» برای اطلاعات بیش تر ر. ک: بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در زمینة جهاد و قتال.

[26] با مقداری تفاوت، برگرفته از: تفسیر نور، ج 2، ص 329.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان