بعضى از شما به مکه رفتهاید. مىدانید که: وقتى در مسجد شجره محرم مىشوید، گرچه مستحب باشد، ولى اتمام عمل بعد از محرم شدن واجب است.
در احرام نمىتوانید بگویید: من پشیمان شدم، لباس احرام را درآورم و لباسهایم را بپوشم، عمره که واجب نیست. بله، تا عمره نرفتید واجب نیست، ولى وقتى محرم شدید، دیگر نمىتوانید اعمال را انجام ندهید، بله باید عمره را بجا بیاورید. اگر انجام نداده به ایران بیایید، کل زنهاى دنیا بر شما حرام هستند.
بعد از محرم شدن اولین کارى که شروع مىشود، طواف کعبه است، که هفت دور است. شما تا دور سوم اگر خسته و پشیمان شدى، مىتوانى طواف را قطع کنى و بیرون بیایى. اما اگر وارد طواف چهارم شدى، دیگر نمىتوانى آن را قطع کنى، باید تا دور هفتم تمامش کنى و حق بیرون آمدن از مطاف را ندارى، چون حرام است.
روزه اعتکاف مستحب است اما اگر دو روز معتکف بودى روز سوّم بر شما واجب مىشود.
شخصى که محرم نبود، در کنار حضرت مجتبى علیه السلام شروع به طواف کرد، گفت:
یابن رسول اللّه! من بدهکارم، مال مردمخور نیستم، اما ندارم که بدهم، واقعاً قصد جدى دارم که پول طلبکار را بدهم. او گریبانم را گرفته و مىگوید: طلبم را بده! من به او گفتم: به این کعبه قسم ندارم، ولى طلب تو را مىدهم، مىگوید: اگر ندارى، باید کسى ضامن شود که اگر پول را ندادى، او پول مرا بدهد. من هیچ کس را در مکه غیر از شما نمىشناسم.
امام علیه السلام فرمود: طلبکار کجاست؟ گفت: بیرون از مسجد الحرام است. حضرت با حال احرام از طواف بیرون آمد، به طلبکار گفت: اگر این طلب تو را نداد، من ضامن هستم. قبول کرد. حضرت برگشت و بقیه طواف را انجام داد. در سعى بین صفا و مروه، کسى به حضرت عرض کرد: آقا! در طواف واجب، آن هم دور پنجم و ششم، چرا بیرون رفتید؟- بعضىها از امام و خدا جلوتر مىافتند- حضرت علیه السلام فرمودند:
کارى مهمتر از طواف به وجود آمد؛ و آن هم نجات یک گرفتار بود. «1» زنى که بچهاش به دنیا آمده و شیرخوار است، اگر روزه بگیرد، شیر بچه کم مىشود و بچهاى که شیر کم بخورد، قواى بدنیش ضعیف مىشود، لذا پروردگار به این زن دستور مىدهد که روزه نگیر؛ زیرا روزه بر تو حرام است، چون این روزه به بچه ضرر مىزند و این جان مهمتر از روزه من است.
اگر روزه میسر نشد و شیر دادن تا سال دیگر طول کشید، به شوهرش بگوید:
براى هر روز باید کفاره بدهى. مثلًا این زن بگوید: خیر من مىخواهم روزه بگیرم اینجا او نافرمانى خدا را کرده است.
 
پی نوشت:
 
______________________________
(1)- وسائل الشیعة: 10/ 550، باب 7، حدیث 14092؛ «مَیْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنَّ فُلَاناً لَهُ عَلَیَّ مَالٌ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحْبِسَنِی فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِی مَالٌ فَأَقْضِیَ عَنْکَ قَالَ فَکَلِّمْهُ قَالَ فَلَبِسَ علیه السلام نَعْلَهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أَ نَسِیتَ اعْتِکَافَکَ فَقَالَ لَهُ لَمْ أَنْسَ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ أَبِی یُحَدِّثُ عَنْ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ عز و جل تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَهُ.»
الکافى: 2/ 198، حدیث 9؛ «صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ کُنْتُ جَالِساً مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ یُقَالُ لَهُ مَیْمُونٌ فَشَکَا إِلَیْهِ تَعَذُّرَ الْکِرَاءِ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی قُمْ فَأَعِنْ أَخَاکَ فَقُمْتُ مَعَهُ فَیَسَّرَ اللَّهُ کِرَاهُ فَرَجَعْتُ إِلَى مَجْلِسِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا صَنَعْتَ فِی حَاجَةِ أَخِیکَ فَقُلْتُ قَضَاهَا اللَّهُ، بأبی أَنْتَ وَ أُمِّی فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ أَنْ تُعِینَ أَخَاکَ الْمُسْلِمَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَوَافِ أُسْبُوعٍ بِالْبَیْتِ مُبْتَدِئاً ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا أَتَى الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ، بأبی أَنْتَ وَ أُمِّی أَعِنِّی عَلَى قَضَاءِ حَاجَةٍ فَانْتَعَلَ وَ قَامَ مَعَهُ فَمَرَّ عَلَى الْحُسَیْنِ صلى الله علیه و آله وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فَقَالَ لَهُ أَیْنَ کُنْتَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ تَسْتَعِینُهُ عَلَى حَاجَتِکَ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ بأبی أَنْتَ وَ أُمِّی فَذُکِرَ أَنَّهُ مُعْتَکِفٌ فَقَالَ لَهُ أَمَا إِنَّهُ لَوْ أَعَانَکَ کَانَ خَیْراً لَهُ مِنِ اعْتِکَافِهِ شَهْراً.»
 
 
مطالب فوق برگرفته شده از
 کتاب: مرگ و فرصت ها
نوشته: استاد حسین انصاریان