ماهان شبکه ایرانیان

فضلیت ها و ویژگی های یاران امام حسین علیه السلام / قسمت دوم

هر وقت بین دو اصل و دو خط مردد شدی و نتوانستی بفهمی که کدام بر حق است و وسیله برای سنجش آن دو نداشتی، ببین که کدام یک از آن دو به تو سود مادی نمی رساند.

هر وقت بین دو اصل و دو خط مردد شدی و نتوانستی بفهمی که کدام بر حق است و وسیله برای سنجش آن دو نداشتی، ببین که کدام یک از آن دو به تو سود مادی نمی رساند.

اشاره

در دو شماره پیشین وعده دادیم که در سال 85 مخاطبان گرامی این نشریه از تراوشات فکری و قلمی جناب استاد دکتر محمدرضا سنگری بهره مند خواهند شد. بحمدالله وعده مان عملی گردید و در شماره فروردین، بخش اول بحث ایشان با عنوان فضلیت ها و ویژگی های یاران حسین علیه السلام تقدیم علاقه مندان شد.

خوب است، برای آنان که بحث را دنبال می کنند و نیز آنان که به تازگی در این شماره به جمع علاقه مندان پیوسته اند، خلاصه ای از بحث پیشین را مرور کنیم.

نویسنده ارجمند، در مقدمه بحث با تأکید بر اسوه بودن امام و یارانش و به طور کلی قیام کربلا، بر این باور است که «ما هنوز و همیشه نیازمند شناخت و فهم همه سونگرانه این نهضت بزرگ و سترگ هستیم» و تاکید دارد «شناخت کربلا و فهم عاشورا بی شناخت اصحاب پاکباز و بصیر اباعبدالله الحسین علیه السلام ممکن نیست» و بر همین اساس، فضلیت ها و ویژگی های یاران حسین علیه السلام را بر می شمارد.

نخستین ویژگی و فضیلتی که نویسنده محترم با شاهد مثال هایی روشن و متقن بیان می کند «معرفت و فهم عمیق» اصحاب امام است و در تبیین این نکته، مخاطب را با خود به صدر اسلام می برد و نمونه هایی تاریخی از انحطاط افراد به ظاهر مسلمان اما کج فهم و زاهدنما را نام می برد تا ارزش معرفت یاران حسینی برجسته تر گردد.

رهایی و آزادگی

از خویش رستن و رشته تعلقات گسستن، شرط نخست ره پویی در مسیر حق است. آن که به هزار رشته مرئی و نامرئی، خویش را بسته است و اسارت های پیدا و پنهان، زندگی ا ش را در چنبر خویش گرفته، مقصدهای متعالی را زیارت نخواهد کرد.

در هنگام تصمیم های بزرگ، دو زنجیر خواستن و داشتن، پای اراده را می بندند و زانوان رفتن را می لرزانند. آن که «می خواهد» می توان تطمیعش کرد و آن که «دارد» می توان تهدیدش.

شکوه روح های بزرگ در این است که ندارند و اگر دارند، دل گسستن و زنجیر شکستن می توانند. نشان این جان های عزیز آن است که نمی خواهند و اگر بخواهند، می توانند موج خواسته ها را فرو کوبند تا آزادی و اصالت و ارزش هایشان تباه نشود.

آزمندی و آرزومندی، چه انسان هایی را از اوج فرو کشیده و چه فاجعه ها و حادثه های تلخی را در حیات انسانی رقم زده است! رهایی از این دو آفت، در حادثه های بزرگ، انسان را آفریدگار عزت و عظمت می سازد.

در شطّ حادثات برون ای از لباس

کاول برهنگی است که شرط شناگری است (حافظ)

دست اگر از خویش افشانی خوش است

جامه بیرون کن که عریانی خوش است1

در زبان قرآن، به کمال رسیدگان از جمله شهیدان، نه خوف دارند نه حزن؛ لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.

خوف، محصول نگرانی های انسان در «از دست دادن است» و حزن، اندوه ناکی انسان به دلیل از دست دادن ها. خوف، متوجه اینده است و حزن، متوجه گذشته.

آن که از دست داده ها اندوهناکش نکند و از دست رفتن ها نگرانش، در هیچ حادثه ای خود را نمی بازد. اگر نگاهی توحیدی و فهمی بصیرتمندانه همراه انسان باشد، در همه این رفتن ها و از دست رفتن ها، «خدا» می بیند و به جای اندوه، «تسلیم و رضا»، وجودش را پر می کند. در نتیجه، نه تنها چیزی از او کاسته نمی شود که این رفتن ها را عین یافتن می بیند.

امام عاشورا، منزل به منزل، به پالایش نیروها و همراهان می پرداخت تا هر کس، دل بسته خویش است و جان به رشته های دنیا بسته دارد، نیاید. او برای رقم زدن عاشورایی بی نقص و زلال و حادثه ای روشن و بی غبار به قلب هایی مهذب و یارانی آزاده می اندیشید و راندن های مدام و دعوت های پی درپی برای یافتن، به همین دلیل بود.

در آغاز خروج از مکه و حرکت به سمت عراق فرمود:

«آگاه باشید، هر یک از شما که آماده است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار قربانی کند، مهیای حرکت باشد که من فردا صبح، ان شاءالله حرکت خواهم کرد.» 2

امام علیه السلام، برای همسفری، جان آماده می خواهد و روح رسته از همه چیز و مگر آخرین و دشوارترین زنجیر تعلق، «جان» نیست؟! چه بزرگ اند آنان که زن و فرزند و زندگی و آرامش رها می کنند و همه را به پای دفاع از حریم حقیقت، قربانی می کنند.

اگر شب عاشورا، شب مزاح یاران وشادمانی و بی تابی آنان برای پیوستن به صبح است، جز آزادی و رهایی جان های عاشق، چه توجیهی می تواند بیابد. آنان، قفس شکستگان سبک روحی بودند که خیمه، در آن سوی خاک زده بودند. مرگ، چیزی از آن ها نمی ستاند؛ شمشیر حقیرتر از آن بود که هراس در قلبشان بریزد و عطش ناچیزتر از آن که بال پروازشان را ببندد.

وقتی امام به «بشر بن عمرو حضرمی» که خبر اسارت فرزندش را در کربلا به او دادند، اجازه ترک کربلا داد، بشر، اشک ریزان و استغاثه کنان گفت: «درندگان، زنده زنده قطعه قطعه ام کنند و بخورند، اگر تو را رها سازم و بروم، از تو (برای رفتن) مرکبی بخواهم، با کمی یاران، تنهایت گذارم و خود آسوده خاطر بازگردم! نه نه! هرگز چنین نخواهم کرد.» 3

نجات جان فرزند، می توانست بهانه رفتن باشد، امام نیز اجازه داده بود؛ اما جان بشر، رها و آزاد، کربلا و عاشورا می خواست و بودن در حادثه را برای عافیت ترجیح می داد.

روز عاشورا، وقتی همه یاران به شهادت رسیده بودند و امام، تنها و بی یاور، از دشت ارغوانی می گذشت، خطاب به یاران شهید فرمود: «ایا شما نبودید که زنان و زندگی را برای من رها کردید؟ برخیزید؛ خدایتان رحمت کند!»

این نهایت رهایی و آزادگی است که زنی پیر، سر فرزند را پس از شهادت، به سویش پرتاب کنند و او بردارد و به میدان پرتاب کند و بگوید ما چیزی را که در راه خدا دادیم، پس نمی گیریم.4

حربن یزید ریاحی، درست در لحظه ای که ارتقای درجه یافته و از فرماندهی هزار نفر به چهار هزار نفر رسیده است و موقعیتی ممتاز چون شبث بن ربعی، عمروبن حریت و شمر بن ذی الجوشن یافته است، به همه چیز پشت پا می زند و رسته و رها، به اباعبدالله می پیوندد و به همین دلیل، در لحظه شهادت، امام با توصیفی شگفت او را می ستاید که « به خدا سوگند، مادرت اشتباه نکرد که تو را حرّ نامید. به خدا قسم، تو در دنیا و آخرت، حرّ و آزاده ای!»

نوشته اند حرّ، شاگرد ابن عامر، قرآن شناس بزرگ بود؛ مردی که قرآن را از امیرمؤمنان آموخته بود. ابن عامر به حر گفته بود: هر وقت بین دو اصل و دو خط مردد شدی و نتوانستی بفهمی که کدام بر حق است و وسیله برای سنجش آن دو نداشتی، ببین که کدام یک از آن دو به تو سود مادی نمی رساند.

یاران حسین، درنگ و رنگ نشناختند و به دلیل رهایی و آزادگی، سخت ترین و دشوارترین حادثه ها را صبورانه پشت سر نهادند تا برای آزاداندیشان و آزادگان، الگویی جاودانه باشند.

1. بال سرخ قنوت،محمدعلی مجاهدی (پروانه)، ص149.

2. اللهوف، سیدبن طاووس، ص53.

3. انصار الحسین، شیخ محمدمهدی شمس الدین، ترجمه هاشم زاده، امیرکبیر، صص77و 146.

4. انساب الاشراف، احمد بن یحیی بلاذری، ج3، ص194.

سوتیتر

آزمندی و آرزومندی، چه انسان هایی را از اوج فرو کشیده و چه فاجعه ها و حادثه های تلخی را در حیات انسانی رقم زده است! رهایی از این دو آفت، در حادثه های بزرگ، انسان را آفریدگار عزت و عظمت می سازد.

 

آن که از دست داده ها اندوهناکش نکند و از دست رفتن ها نگرانش، در هیچ حادثه ای خود را نمی بازد. اگر نگاهی توحیدی و فهمی بصیرتمندانه همراه انسان باشد، در همه این رفتن ها و از دست رفتن ها، «خدا» می بیند و به جای اندوه، «تسلیم و رضا»، وجودش را پر می کند. در نتیجه، نه تنها چیزی از او کاسته نمی شود که این رفتن ها را عین یافتن می بیند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی