ماهان شبکه ایرانیان

سوگواری های محرم در ایران از آغاز تاانقلاب اسلامی

عزاداری برای خامس آل عبا و دیگر افراد خاندان عترت از شعائر ارزشمند مکتب تشیع می باشد اصولاً این مذهب به دلیل روح حماسی موجب ترویج دین مبین و نشر فرهنگ ارزشی گردید

ارادت ایرانی به خاندانی نورانی

عزاداری برای خامس آل عبا و دیگر افراد خاندان عترت از شعائر ارزشمند مکتب تشیع می باشد اصولاً این مذهب به دلیل روح حماسی موجب ترویج دین مبین و نشر فرهنگ ارزشی گردید. زیرا مبارزه ای سخت را در دو عرصه پی گرفت یکی نبرد با جهل و جمود و خمود و دیگری ستیز با ستم و بی داد، سیره معصومین(ع) ما را بدین حقیقت هدایت می کند که اصل قیام و نهضت مقدّس امام حسین(ع) برای زنده کردن اسلام بوده است، اسلامی که می رفت براثر کارنامه منفی زمامدارای گروهی نالایق و ستمگر به بوته فراموشی سپرده شود، این حرکت معنوی موانع رشد و شکوفایی دیانت را از میان برداشت. بدیهی است برای زنده ماندن این قیام و تزریق روح ایثار و حماسه به انسان ها اقامه عزا برای آن حضرت و گریه در برابر مصائب امام حسین(ع) و یارانش می باشد، در نتیجه مراسم سوگواری حافظ اسلام هم می باشد علاوه بر این که در محافل و مجالسی که بدین مناسبت برپا می گردد مردم با حقایق دینی آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گسترده ای که توأم با این مراسم صورت می گیرد آگاهی عموم مردم افزایش پیدا کرده و ارتباطشان با معارف معنوی قوی تر می گردد و نهاد فضیلت در اعماق وجودشان روئیده می شود.

از سوی دیگر عزاداری و گریستن عالی ترین نمونه تنفر و انزجار از جنایت و قساوت می باشد زیرا تا شعله های درونی روشن نباشد و دل متأثر نشود اشک سرازیر نمی گردد و کسی در واقع به گریه می افتد که التهابی وجودش را در رنج و تعب قرار داده است. این مراسم در عصر ائمه و با تأکید آن ستارگان فروزان برگزار می شده و در اعصار و قرون بعد به اشکال و شیوه های گوناگون در سرزمین ها و نواحی اسلامی برگزار شده و می شود. در این میان کشور ایران از قرن ها قبل به رغم برخی موانع از کانون های مهم برگزاری مراسم عزاداری های محرم می باشد.

(مباحث تاریخی و فرهنگی عاشورا)

اصولاً ایرانیان از قدیم که اسلام را برگزیدند بیش از اقوام و ملت های دیگر به خاندان نبوت علاقه نشان دادند، البته برخی که متأسفانه در میان آنان افراد روشنفکر هم دیده می شود خواسته اند چنین ارادتی قلبی و ایمانی را به مسایل موهوم دیگر ربط دهند، آنان گفته اند چون امام حسین(ع) دختر آخرین پادشاه ایرانی (یزدگرد) را به زنی اختیار کرد، مردمان این سامان نسبت به خاندان عترت اشتیاق خود را بروز دادند.(1) کنت گوبینو در کتاب فلسفه و ادیان در آسیای مرکزی می نویسد: حسین بن علی(ع) شهربانو دختر یزدگرد سوم را به حباله نکاح خود در آورد و بنابراین شیعیان نه تنها نماینده فضایل خاندان نبوتند بلکه واجد حقوق و خصلت های سلطنت نیز می باشند زیرا نژاد از دو سو دارند از بیت رسالت و از دودمان ساسانیان(2) در حالی که اصل داستان شهربانو و این که وی همسر امام حسین(ع) و مادر امام سجاد(ع) بوده است به لحاظ مدارک تاریخی مشکوک است، مورّخین معاصر هم بعضی در آن تردید کرده اند، ادوارد براون و کریستن سن و سعید نفیسی این ماجرا را افسانه می دانند، روایتی که به این ازدواج اشاره دارد ناقل آن دو فردی هستند که علماء رجال آنان را از نظر دینی متهم دانسته و احادیث منقول از آنها را غیرقابل اعتماد شمرده اند، به علاوه مردم ایران اوستا را رها کردند و به قرآن گرویدند و یزدگرد که نتوانست در مرکز حکومت مقاومت کند شهر به شهر و استان به استان فرار می کرد و پناه می جست و اگر مردم ایران به او ذرّه ای علاقه داشتند، از وی حمایت می کردند، جلو لشکر مهاجم را می گرفتند ولی او را پناه ندادند و به خراسان گریخت و سرانجام به دست آسیابانی یا مرزداری کشته شد، چگونه ایرانی که یزدگرد را این گونه رها می کند اهل بیت(ع) را به دلیل پیوند با او، عزیز و مکرّم بشمارد و آنها را در حساس ترین نقاط قلب خود جای دهد و در مجالس ویژه ای خصوص عزاداری ها عالی ترین

احساسات را نثارشان کنند. به علاوه اگر بخواهند برای مردم چنین ارادتی را بدین گونه توجیه کنند پس باید به این سؤال پاسخ دهند که چرا وقتی ولید بن عبدالملک در یکی از جنگ های قتیبه بن مسلم یکی از نوادگان یزدگرد به نام شاه آفرید را که به اسارت گرفت با او ازدواج کرد و از او یزید بن ولید بن عبدالملک معروف به یزید ناقص متولد شد، برایش ابراز احساسات نکردند و چرا هنگامی که عبیداللّه بن زیاد مادری ایرانی دارد و نامش مرجانه است و اهل شیراز بود، مردم به او نه تنها علاقه نشان ندادند بلکه وی را از چهره های منفور و پست و پلید می دانند.(3)

آل بویه و عاشورا

بعد از واقعه عاشورا شیعیان ایران همواره به یاد امام حسین(ع) و مصائبی که بر آن حضرت، اهل بیت(ع) و اصحابش، وارد گردید، بوده اند و در روزهای تاسوعا و عاشورا مجالس سوگواری نهانی برپا می داشته اند این که امویان روز عاشورا را زمان جشن و سرور اعلام کردند بیشتر موجب گردید که شیعه به یاد امام حسین(ع) باشد و از قاتلان و دشمنان آن حضرت نفرت جوید، بنی عباس برای تشکیل و استقرار فرمانروایی خود، از حادثه کربلا بهره برداری نمودند، در اوایل روی کار آمدن عبداللّه سفاح، اولین خلیفه عباسی، وقتی سُدَیف شاعر در مجلس او مرثیه ای خواند و طی آن ستم های بنی امیه در کربلا و دیگر جنایت های این سلسله را تذکر داد، سفّاح تظاهر به غضب نمود و فرمان داد رجال اموی حاضر در مجلس کشته شوند ولی بنی عباس در اعمال ستم نسبت به اهل بیت و بروز دشمنی در خصوص خاندان عترت از بنی امیه دست کمی نداشتند، فشارهای سیاسی منصور دوانیقی و دیگر خلفای عباسی که به اولاد امام علی(ع) روا داشتند و خصومت متوکل عباسی با امام حسین(ع) و اقداماتش برای از

میان بردن مرقد مطهر آن امام، معروف است. این فجایع و سیاهکاری های آشکار موجب گردید که علاقه دوستداران اهل بیت نسبت به امام حسین(ع) و دیگر اولاد علی و انزجار از مخالفان این خاندان مضاعف گردد که این ویژگی در سروده ها، آثار منثور و دیگر موضع گیری های شیعیان به خوبی منعکس است. صاحب بن عبّاد هرگاه آب خنک می نوشید بر یزید لعنت می فرستاد، امّا با وجود تلاش های فکری، فرهنگی و ادبی شیعیان در مورد پر حرارت نمودن حادثه عاشورا تا زمان حکومت احمد معزالدوله دیلمی، ارادتمندان حضرت امام حسین(ع) عزاداری گسترده و رسمی در مقیاس وسیع نداشتند و یک سال قبل از این که وی دستور تعطیلی مراکز کسب و کار و سوگواری در روز عاشورا را بدهد یعنی در سال 351 هـ.ق در ماه ربیع الاول عدّه ای بر دیوارهای مساجد بغداد شعارهایی مبنی بر لعن معاویه و چیزهای دیگر نوشتند، معزالدوله نه تنها با این کار مخالفتی نکرد بلکه تأکید نمود به لعن امویان تصریح گردد. یک سال بعد یعنی در سال 352 هـ.ق معزالدوله فرمان داد مردم در روز عاشورا اجتماع کنند و بصورت گروهی حزن خویش را بروز دهند. در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش موقوف گردید، قصابان گوسفند ذبح نکردند، مردم آب ننوشیدند و حلیم نپختند، در بازارها خیمه بر پا کردند و بر آنها پلاس آویختند، بر سینه زدن و نمد سیاه از گردن آویختن که رسم دیلمی هاست متداول گشت، زنان بر سر و روی خود می زدند و بر امام حسین(ع) و یارانش ندبه می کردند حتی برخی مورخان گفته اند زنان در حالی که چهره های خود را سیاه کرده بودند به راه می افتادند و برای امام حسین(ع) به صورت خویش سیلی می زدند.(4)

یافعی در اثر معروف خود می نویسد: در روز عاشورای سال 352 هـ.ق معزالدوله به اهل بغداد دستور داد ماتم برپا دارند و نوحه گری کنند، مغازه ها را بسته و در جلو آنها پلاس بیاویزند، طبّاخان را از پختن طعام منع کرد، زنان مویه کنان بیرون آمدند، گویند این نخستین روزی بود که بر شهدای کربلا سوگواری شد!(5)

که مقصود وی رسمی شدن عزاداری است و گرنه ماتم داری برای شهدای کربلا همواره و بطور پنهانی برگزار می گردید. ابن کثیر ضمن وصف وقایع سال 352 هـ.ق پس از ذکر تعطیل و سوگواری در عاشورای سال مزبور، می افزاید اهل تسنّن قدرت نداشتند شیعه را از این برنامه باز دارند زیرا شمارشان زیاد و نیروی حکومت با آنان بود. از این سال تا اواخر آل بویه مراسم عاشورا با نوسان هایی برپا می شد و اگر روز عاشورا با عید نوروز مصادف می گردید انجام مراسم مربوط به حلول سال جدید به تأخیر می افتاد، از جمله در سال 398 هـ.ق که عاشورا با عید مهرگان مصادف شد، مراسم این عید را عقب انداختند.(6)

در دوران آل بویه اگر چه عزاداری رسمی بود و حکومت وقت از آن حمایت می کرد ولی گاهی برای شیعیان با مزاحمت های خونینی توأم می گشت، ابن اثیر ذیل حوادث سال 358 هـ.ق آورده است، در این سال در روز دهم محرم اهالی بغداد طبق عادت سالیانه خود بازارها را تعطیل کرده و به نوحه خوانی و برپایی مراسم ماتم داری برای حسین بن علی(ع) پرداختند اما در خصوص سال 363 هـ.ق می نویسد بر اثر مخالفت ساکنان غیر شیعی بغداد با انجام مراسم

عزاداری درگیری بزرگی روی داد، در این سال عزّالدوله بختیار فرمانروای آل بویه نوحه خوانی و عزاداری برای امام حسین(ع) را اعاده کرد.(7)

در ربیع الاوّل سال 407 هـ.ق حرم سید الشهداء دچار آتش سوزی شد، مورخان علت آن را سقوط شمع هایی می دانسته اند که عزاداران و زایرین سوگوار روشن کرده اند، در سال 421 هـ.ق در شب عاشورا اهالی کرخ بازارها را بستند و مجدداً عزاداری را به شیوه سابق برپا کردند. ظاهراً در خلال این سال ها امکان برگزاری مراسم عمومی سوگواری برای شیعیان ایران و نقاط هم جوار وجود نداشته است اما با وجود درگیری ها و ممانعت ها و تنگناهای موجود شیعیان، از اقامه عزا برای خامس آل عبا دست برنمی داشته اند بنابر نوشته ابن الجوزی در سال 458 هـ.ق اهل کرخ در روز عاشورا بازارها را تعطیل و همانند قدیم بر حسین(ع) نوحه خوانی کردند.(8)

همزمان با رواج عزاداری در دوران حکومت آل بویه در قلمرو ایران و عراق، در مصر که تحت حاکمیت خلفای فاطمی شیعه اداره می گردید، شیعیان در مقبره ام کلثوم، سیده نفیسه و رأس الحسین(ع) به عزاداری پرداختند و اصولاً در طول دوره زمامداری این سلسله مراسم عزاداری عاشورا در مصر برپا می گردید و دسته های مختلف برای عزاداری به مسجد جامع قاهره می رفتند.(9) ابوالمحاسن ذیل وقایع سال 366 هـ.ق گفته است: در عاشورای این سال بر امام حسین(ع) سوگوار شدند و این امر سال های متمادی استمرار داشت، همچنین

مقریزی باز می گوید در سال 396 هـ.ق در روز عاشورا مطابق معمول بازارها را تعطیل کرده و نوحه کنان به سوی مسجد حرکت نمودند.(10)

در ایران با افول سلسله قدرتمند شیعی آل بویه و غلبه فرمانروایان غیر شیعه اوضاع بر علاقه مندان به خاندان عترت مشکل گردید، سخت گیری های توأم با اختناق و سرکوبی های وحشتناک بر اثر تعلیمات ابن تیمیّه مبنی بر این که عزاداری نوعی بدعت است، محدودیت های ناگواری به بارآورد با این وجود نه تنها عزاداری بین شیعیان متداول گردید بلکه اهل تسنّن معتدل هم به این برنامه روی آوردند. چنانچه موفق بن احمد خوارزمی خطیب معروف منطقه خوارزم در نیمه دوم قرن ششم کتاب مقتل الحسین را نوشت. عبدالجلیل رازی در کتاب النقض شرح کامل از عزاداری اهل سنّت در قرن ششم، برای امام حسین(ع) ارائه می نماید و می نویسد مراثی شهدای کربلا که بین اصحاب بوحنیفه و شافعی رواج دارد از شمار بیرون می باشد. در همین قرن ششم هجری با توجه به آشکار شدن حدّ اعتدال در میان اهل سنّت، نزاع بین شیعه وسنی در بغداد کاهش می یابد و دو واعظ معروف بغداد از جمله علی بن حسین غزنوی حنفی و امیر عبادی که هر دو از اهل سنت بودند برای اباعبداللّه روضه خوانی می کردند که ابن الجوزی از منبرهای آنان گزارش هایی ارائه می نماید.

در قرن هشتم هجری و در دوران حاکمیت تیموریان واعظی که از اهل تسنن بود کتابی در مصائب اهل بیت و خصوص وقایع عاشورا نگاشت به نام روضة الشهداء، او که ملاحسین واعظی کاشفی نام داشت با نوشتن این اثر، روضه خوانی را بین شیعیان را رواج داد، زیرا عدّه زیادی از خطبا برای گریز زدن به کربلا ذکر وقایع عاشورا بر فراز منبر از این اثر کمک می گرفتند البته ناگفته نماند که مطالبی غیرواقع و تحریفات معنوی و لفظی به این کتاب راه یافته است که باید منقّح گردد.

عزاداری در عصر صفویه

دولت صفویه که مذهب تشیع را در ایران رسمی نمود، حوادث عاشورا را محور تبلیغات خویش قرار داد و علی(ع) و فرزندانش را مظهر تمامی تلاش های خود معرفی کرد و شور و هیجان شیعیان را با برپایی مجالس ویژه اهل بیت حفظ نمود. یکی از مورخین نوشته است شاه اسماعیل صفوی روز عاشورا مجلس عزایی منعقد می کند و یکی از وعاظ کتاب روضة الشهدای کاشفی را بر منبر می خواند امّا چون این کتاب به فارسی است و امیران و لشکریان زبان ترکی دارند، آن را نمی فهمند، شاه اسماعیل برای رفع این مشکل دستور داد ملا محمد بغدادی مشهور به فضولی کتابی در مقتل الحسین به زبان ترکی نوشته تا مردم از آن استفاده کنند.(11)

در دهه های نخست حکومت صفویه مراسم سوگواری عاشورا در دهه اول محرّم برگزار می گردید امّا به مرور ایام از ابتدای محرم تا آخر صفر ایام عزا و ماتم شناخته شد. وان کالمار می نویسد: تجدید خاطره فاجعه کربلا به صورتی که در زمان صفویه جانی تازه گرفت دنباله سنتی دراز از آداب مذهبی است، در سراسر دوران صفویان، مراسم محرم با شکوفایی ادامه یافت و بخش هایی از ادبیات عامیانه به آن افزوده شد. در دهه های آخر سده دهم هجری شاهد متداول شدن مراسم عزاداری ماه محرم بیشتر در مراکز شهری ایران هستیم. عزای عمومی که گرایش به آن دارد که از دهه اول محرم گام را فراتر نهند و تا بیستم و حتی بیست و هشتم صفر کشانیده شود و بر وجوه مختلف شعائر دینی رعایت مصیبت اثر می گذارد، به موازات این امر روضه خوانی گسترش می یابد و از سده یازدهم هجری موجب افزایش خیرات برای پذیرایی جمع کثیری که به این مجالس روی می آورند می گردد. از نیمه دوم قرن یازدهم هجری مراسم عزاداری به صورت مصیبت نماهایی واقعی در می آیند که حیثیت هر کدام نصیب حاکمی می گردد که سامان یافتن آنها را زیر نظر دارد، بر حسب نوع آنها، اعتبار مصارف و هزینه های آنها را تأمین می کند.(12) پیتردلاواله که در عصر صفویه به ایران آمده است یادآور می شود ایرانیان تمام این مدت (محرم) را بطور مداوم عزاداری می کنند، تشریفات و مراسم عزاداری به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر می رسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه می پوشند، هیچ کس سر و صورت خود را نمی تراشد و می کوشند از هر گناهی پرهیز کنند، عده ای که با پارچه های تیره سترعورت کرده اند سرتاپای خود را با جوهری سیاه و براق رنگ زده اند و حرکت می کنند و تمام این تظاهرات برای نشان دادن مراتب سوگواری و غم و اندوه آنان در عزای حسین است، به همراه این اشخاص، عدّه ای برهنه راه می روند که تمام بدن خویش را به رنگ قرمز درآورده اند تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و جنایاتی که در روز عاشورا نسبت به امام حسین(ع) انجام گرفته باشد و همه با هم آهنگ هایی غم انگیز در وصف حسین(ع) و مصائبی که بر او وارد شده می خوانند و دو قطعه چوبی را که در دست دارند به یکدیگر می کوبند و از آن صدای حزن انگیزی به وجود می آورند و حرکتی که به سر و تن می دهند علامتی از اندوه بی پایان آنان است، هنگام ظهر در وسط میدان در بین جماعتی که گردآمده اند ملّایی که از سادات است و علامت ممیزه اش عمامه سبز است برای مردم بر فراز منبر روضه می خواند و به شرح وقایعی که منجر به شهادت امام حسین(ع) گردید می پردازد و گاهی نیز شمایلی را نشان می دهد و روی هم رفته تمام همّت خود را بکار می برد که حاضرین وادار به ریختن اشک شوند. همین مراسم روزها در مساجد و شب ها در مکان های عمومی و برخی خانه ها که با چراغ های فراوان و علامات عزاداری و پرچم های سیاه مشخص شده اند تکرار می شود و روضه خوانی با شدت هرچه تمام تر ادامه دارد و مستمعین با صدای بلند گریه می کنند. زنان بر سینه می کوبند و با نهایت حزن با هم مرثیه می خوانند و آه حسین می گویند.

وی اضافه می کند پس از این که روز دهم ماه محرم فرا رسید از محلات اصفهان دسته های بزرگی به راه می افتد و بیرق و عَلَم با خود حمل می کند و بر روی اسب های آنان سلاح های مختلف و عمامه های متعدد قرار دارد. چندین شتر همراه دسته ها هستند که بر روی آنها جعبه هایی حمل می شود که درون هر یک سه چهاربچه به علامت فرزندان اسیر حسین(ع) قرار دارند، علاوه بر این دسته ها هر کدام به حمل تابوت هایی می پردازند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگی پوشیده شده و در روی آنها یک عمامه که به رنگ سبز است و نیز یک شیشه جای داده اند و دور تا دور تابوت سلاح های گوناگونی چیده شده است و تمامی این اشیاء روی طبق های متعدد بر سر عده ای قرار دارد که به آهنگ سنج و نای جست و خیز می کنند و دور خود می چرخند. در میدان و محل های اصلی تقاطع، تعداد زیادی از سواران آماده اند که نگذارند دسته های عزادار درگیر شوند.(13) نگارنده در سنوات اخیر بخش هایی از این گونه عزاداری را در شلمزار از توابع استان چهارمحال و بختیاری و نیز در زادگاهم زواره (از شهرهای استان اصفهان) دیده ام «آنتونیو دوگوه آ» سیاح اسپانیایی که در سال 1011 هـ.ق در زمان شاه عباس اول به ایران آمده می نویسد: طی ده روز محرم، دسته های مردم در شیراز در حالی که فریاد وای حسین(ع) سر می دادند در کوی و برزن گردش می کردند و سوگ و سرود می خواندند.برخی از این دسته ها مسلّح اند و برخی دیگر نه، در جلو دسته های عزادار شترانی دیده می شود که بر پشت هر یک پارچه ای سبزرنگ افکنده و زنان و کودکانی را بر آنها سوار کرده بودند، گویی سر و روی زنان و کودکان توسط نیزه زخمی بود و تظاهر به گریه می نمودند، سپس عدّه ای از مردان مسلّح عبور نمودند، پس از آنها دیگر برجستگان دولت، کفن پوشان آمدند، همه وارد مسجد شیراز شدند و در آنجا ملّایی بر منبر رفت و مصیبت ها خواند و همه گریه کردند.(14)

توماس هربرت سیّاح انگلیسی که صحنه های عزاداری عصر صفویه را مشاهده کرده و گزارش هایی از آن آورده، افزوده است: مردم در ایّام عزاداری های محرّم در حال رفت و آمد در میادین و معابر شهر هستند و در این مدت نه سر را می تراشند و نه ریش را، با لحن غم انگیز فریاد یا حسین را از دل برمی کشند و هر سال نظیر این مراسم را تکرار می کنند.(15) دُن گارسیا دسیلوا فیگوئروا سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول نیز شرحی از عزاداری مردم اصفهان در سال 1028 هـ.ق ارائه می نماید: «سخنان موعظه گران به قدری تأثّر برانگیز است که زن ها به سختی اشک می ریزند و با سیلی بر چهره و با مشت بر سینه خود می کوبند. صدای گریه حضّار در این ایام چنان بلند بود که در همه اتاق ها و پستوهای خانه سفیر به گوش می رسید.»(16) ژان شاردن سیاح فرانسوی در یکی از مجلّدات سفرنامه مفصل خود که از روی تیزبینی و کنجکاوی و دقت آن را نوشته است، یادآور می شود: در جلو هر دسته بیست علم، بیرق، هلالی پنجه های فلزی مزیّن به نقوش رمزی کنده کاری شده از محمد(ص) و علی (ع) و... قرار گرفته بر دسته های نیزه مانند در حال حرکت بود، این وسایل نماد مقدّسی بود که از جنگ های صدر اسلام حکایت می نمود.(17)

ژان باتیست تاورنیه جهانگرد اهل فرانسه که در عصر صفویه شش بار به ایران سفر کرده است و حضور وی در ایران با دوران سلطنت شاه صفی، شاه عباس دوم و شاه سلیمان مقارن بوده است در بخش هفتم از کتاب چهارم خود متذکر می گردد: هر دسته عزادار یک عماری داشت که در برخی از آنها طفلی شبیه نعش شده و خوابیده بود و آنهایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زاری می کردند زنها که برای تماشا در میدان شهر ایستاده بودند با دیدن این وضع رقّت انگیز یک مرتبه بطور جمعی فریاد زدند و به شدت گریستند، تصوّر این ها، آن است که بر اثر اشک هایی که برای امام حسین(ع) می ریزند مورد مغفرت و آمرزش قرار می گیرند.(18) جملی کار ری سیّاح ایتالیایی نوشته است: با طلوع ماه نو(محرم) برگزاری مراسم بسیار غم انگیزی آغاز گردید، ایرانیان به یاد در گذشت دو تن از امامان خود (حسن و حسین(ع)) فرزندان علی(ع) این مراسم را همه ساله برگزار می کنند، این برنامه ها ده روز طول می کشد و در تمام این مدت میدان ها و گذرگاهها چراغانی و روشن و علم های ساده در همه جا برافراشته است.(19) گورنی یل لایرون که جهانگرد هلندی است از عزادارانی سخن می گوید که از طریق حرکات نمایشی صامت (بدون خواندن) صحنه های حزن انگیز کربلا را به تصویر می کشیده اند، این صحنه ها به دو صورت سیّار و ساکن اجرا می شد، و برخی از این افراد برای این که ضربات و جراحات وارد شده بر بدن را نشان دهند، بدن خویش را به رنگ سرخ و سیاه می نمایند.(20)

آدم اولئاریوس که در زمان شاه صفی به ایران آمده است و به عنوان سفیر آلمان مأموریت سیاسی خود را در این سرزمین انجام داده است، گزارش مفصلی از عزاداری های محرم در عصر صفویه ارائه می دهد که بخش هایی از آن را یادآور می شویم: در اردبیل نوجوانان در کوچه و خیابان دور هم جمع شده و دسته هایی را تشکیل می دادند و با بیرق های بلند در حالی که فریاد می کشیدند یا حسین، به طرف مساجد و تکایا می رفتند و در شب های سه روز آخر ایام محرّم در این مکان ها زیر چادرهای بزرگی اجتماع می نمودند. در آخرین روز سوگواری دستجات در معابر از صبح تا ظهر حرکت می کنند و شب آن روز در مراسم ویژه ای حضور می یابند. در وسط میدان شهر شمع ها و مشعل های زیادی روشن بود و طناب هایی بالای میدان کشیده بودند که با کاغذهای الوان تزئین نموده بودند، مردم اردبیل در دسته های متعددی وارد میدان شدند، عده ای روی زمین نشستند و برخی دیگر که مشعل ها و چوب هایی که سر آنها نارنج زده بودند، در دست داشتند، دور یکدیگر دایره وار جمع شده و شروع به خواندن مرثیه کردند، هر دسته که نوحه و اشعار بهتری عرضه کرد مورد تشویق قرار گرفته و به افرادش شربت می دهند، در گوشه ای از مراسم عده ای سیاهپوش مشغول سنگ زنی بودند.(21)

در دوران افشاریه و زندیه

مجالس سوگواری برای امام حسین(ع) چنان با آداب و رسوم و زندگی فردی و اجتماعی مردم ممزوج گردید و انگیزه های آنان را به شکلی تقویت کرد که هیچ عاملی نمی توانست، مردمان ایران را از اجرای چنین مراسمی باز دارد، لذا در هر کوی و برزن مجالس عزاداری را

منعقد می ساختند و با سخنان شورانگیز واعظان، مدّاحان، نوحه خوانان و نیز سینه زنی صادقانه اصل تولی و تبرّی را در وجود خویش ریشه دار می ساختند و به قول مسیوماربین آلمانی عموماً یک نوع رغبت طبیعی در مردم برای ذکر مصائب امام حسین(ع) دیده می شود و این عامل گونه ای از اتحاد و تفاهم را بین شیعیان ایران بوجود آورد.(22) بدین سان مردم که متوجه شدند حیات فرهنگی، مذهبی و اجتماعی آنان مرهون چنین مجالس و محافلی است چنان با سوگواری های محرم خو گرفتند و در برگزاری آن اهتمام و علاقه و ذوق نشان دادند که وقتی نادرشاه افشار کوشید از ترتیب دادن چنین برنامه هایی جلوگیری کند موفقیتی بدست نیاورد. محمد کاظم مروی نوشته است: امّا به طور پنهانی شیعیان در تعزیه داری اقدام داشتند و در اکثر بلاد جمعی از علاقه مندان به نهج سابق، ماتم داری می نمودند.(23)

جونس هنوی می نویسد: نادرشاه در نتیجه غلبه بر ترکان به فکر افتاده بود که روزی دو کشور ایران و عثمانی را به صورت مملکتی واحد درآورد، این نقشه خیره کننده اگرچه خیال او را به خود مشغول داشت ولی شخصاً مطمئن نبود که بتواند مذهب ایرانی ها را به زودی تعبیر دهد یا با وجود اختلاف مذهب ترکان و ایرانی ها بتواند آن دو کشور را متحد سازد، از آنجا که نادرشاه به آیین تسنّن پرورش یافته بود احتمال دارد که بدین علت آن عقیده را در سر می پرورانید. در مورد سوگواری در شهادت حسین بن علی(ع) اگرچه این عمل مرسوم شده بود ولی چون امکان داشت موجب شورش و آشوب گردد و مخالف منافع نادر باشد، وی آن را نهی کرد، در این مورد قرار گذاشتند فتوای ملّاباشی را بپذیرند پس او رابه حضور پادشاه آوردند. وی خطاب به نادر چنین گفت: پادشاهان حق ندارند که بگویند خدای عالم را چگونه باید پرستش کرد، قوانین ما از طرف خداوند به رسولش نازل شده و راهنمای ماست. از آنجا که

هر تغییری در مسایل مذهبی عواقب خطرناکی در بردارد، امیدوارم اقدامی نکنید که مخالف مصالح مؤمنین باشد و از فتوحات شما بکاهد، نادر به جای این که نظر او را مورد بررسی قرار دهد و به اجرا بگذارد از این که فردی توانسته در مقابل روحیه آمرانه اش مقاومت کند خشمگین شد از این جهت به دستور نادر، این ملّای خوش فکر و ناصح کشته شد.(24)

بعدها ثابت گردید که این سیاست به زیان نادر تمام شد و گذشت زمان روشن ساخت که مراسم عزاداری های محرم در رشد مذهب تشیع نقش انکارناپذیری داشته و نمی توان به سادگی از برپایی آنها جلوگیری کرد.

پس از اختناق دوران سلطه افغانها و افشاریان در قرن دوازدهم هجری مراسم عزاداری به نحوی شایان توجه حیات دوباره و نوینی پیدا کرد که نوآوری هایی با آن همراه گردید، این تکامل که هم در شمال ایران روی می دهد و هم در فارس ملازم با گسترش وسایلی است برای راه اندازی تعزیه های سیّار و دسته های سینه زنی و مناظر زنده مصائب.(25)

ویلیام فرانکلین شرق شناس و افسر ارتش انگلستان که در دوران کریم خان زند به ایران آمد و مدت هشت ماه به صورت مهمان در یک خانه ایرانی در شیراز سکونت داشت، مدت اقامتش در ایران از نهم جمادی الثانی سال 1200 هـ.ق تا یازدهم ربیع الاول 1202 هـ.ق بوده است، او گزارش جالبی از سوگواری های محرم در شیراز مرکز حکومت زندیه ارائه می دهد: ده روز اول ماه محرم که اولین ماه اسلامی است در سراسر ایران ایام عزاداری محسوب می شود و آن را «دهه» می نامند، در روز 27 ذیحجه در مساجد منبرهایی برپا می کنند و دیوارهای مساجد را با پارچه های سیاه می پوشانند، آخوندها و پیش نمازها به منبر می روند و به ذکر واقعه کربلا و شرح زندگی و چگونگی شهادت امام حسین(ع) و فرزندان و یاران و اصحابش می پردازند. عزاداری با صدای موقر و آرام و محزونی شروع می شود و حقیقتاً روی انسان تأثیر عمیق می گذارد. بین دو نوحه خوانی، مردم با دست های خود محکم به سینه های خویش می کوبند و در عین حال گریه می کنند و جملاتی چون یا حسین، وای حسین بر زبان جاری می سازند. شمایل ها و تصاویری نیز وجود دارند که توسط دسته های عزاداری حمل می شوند و به محلات گوناگون منتقل می گردند. دسته هایی از پسربچه ها و مردهای جوان که نمایش دهنده سپاهیان ابن سعد یا امام حسین(ع) و همراهانش می باشند در کوچه ها و خیابان ها به صورت نمایشی با هم می جنگند، این گروه ها و دسته ها دارای علائم و نشانه های ویژه خود هستند. طی این ده روز از نوشیدن آب خودداری می کنند تا با این ترتیب با موقعیت ناگواری که امام حسین(ع) در طلب آب طی این مدّت با آن مواجه بوده است، همدردی کرده باشند. در سراسر محرم مردم از رفتن به حمام و حتی عوض کردن لباس و پوشیدن جامه نو خودداری می کنند. روز دهم محرم تابوت شهداء که آغشته به خون است همراه با شمشیرها و عمامه هایشان که با پرهای حواصیل تزیین شده اند آورده می شوند و با تشریفات خاصی به خاک سپرده می شوند. پس از آن آخوندها یکبار دیگر به منبر می روند و به ذکر واقعه می پردازند و مراسم با لعن بر یزید پایان می یابد.(26)

گسترش عزاداری در زمان قاجاریه

اگرچه آغامحمدخان قاجار در جهت ترویج مراسم عزاداری تلاشی به عمل نیاورد و فتحعلی شاه هم جدّیت عصر ناصری را از خود بروز نداد ولی در مجموع با روی کارآمدن قاجارها، مردم عزاداری های محرم را با رونقی زاید الوصف و گسترشی فزاینده برگزار می کردند.

سرهنگ گاسپارد رویل که در زمان فتحعلیشاه قاجار مدت سه سال در ایران اقامت داشته است، در گزارشی از سوگواری های عاشورا می نویسد: در تمام مدت ده روز اول محرم جز صدای شیون و فریاد که با اسم امام حسین(ع) در آمیخته است صدای دیگری به گوش نمی رسید.(27)

بارون فیودور کورف که هنگام فوت فتحعلیشاه و روی کارآمدن محمد شاه در ایران بسر می برده است یادآور می شود: برگزاری مراسم محرم در تهران فوق العاده مجلّل است، در روزهای نخست محرم در نقاط گوناگون شهر چادرهای سیاه بلندی برپا می دارند در این چادرها ملایی بر منبر می رود و با صدایی بلند تاریخچه روزهای مصیبت بار عاشورای سال 61 هجری را بیان می کند، مردم هم صدا با سخنانش به شدت گریه می کنند و قیافه هایی حزن آور به خود می گیرند. شب هنگام جماعات انبوهی از عزاداران مجدداً در این چادرها گرد می آیند، مشعل ها را روش می کنند و به مدت دو یا سه ساعت و گاهی تمام شب را گریه می نمایند، سینه می زنند و با تمام حنجره فریاد یا حسین بر می آورند، در روز دهم ماه محرم مراسم شبیه خوانی اصلی در میدان بزرگ شهر انجام می گیرد.(28)

محمد حسن خان اعتماد السلطنه متذکر می شود عزاداری از آل بویه تا صفویه غالباً به روز عاشورا و دهه اول محرم منحصر بوده است اما در زمان ناصرالدین شاه چندان این آداب و رسوم رواج گرفت که در تمام ایام در اغلب ایام سال در شهرها و روستاها مجالس ذکر مصیبت و عزاداری منعقد می گردد.(29)

بنجامین که از طرف پرزیدنت آرتور، رئیس جمهور آمریکا، به عنوان نخستین سفیر آمریکا در ایران منصوب گردید شرحی مفصل از عزاداری های مذهبی زمان ناصری ارائه داده است که در بخشی در آن می خوانیم:

ماههای واقعی عزاداری کامل شیعیان محرم و صفر است، علامت فرا رسیدن این ماه، متوقف شدن کار و کاسبی در شهرهاست. شب ها در اوایل ماه محرم صدای فریاد کسانی که مشغول عزاداری در تکایا و مساجد از فواصل دور به گوش می رسد، دهه اول ماه محرم اختصاص به عزاداری برای شهادت امام حسین و خاندان او دارد و از روز سوم به بعد دسته های عزاداری متعددی در کوچه ها و خیابان های شهر به راه می افتد و معابر چهره ای دیگر پیدا می کند. در این دسته ها مردان در حالی که جلوی پیراهن های خود را باز کرده و با دو دست بر سینه می کوبند و مرتب فریاد می زنند: یا حسین یا حسین، در یک سال، روز عاشورا دسته بزرگی از جلوی محل سکونت من عبور کرد و من آنها را تماشا کردم. چند نفر در تابوت هایی خوابیده و به صورت نعش درآمده بودند و عده ای تابوت ها را به دوش گرفته و حمل می کردند و جلو و عقب تابوت ها عدّه ای سینه زن به شدت با دست بر سینه و سر و صورت می کوبیدند یا حسین می کشیدند، بنجامین سپس به تشریح مجالس تعزیه خوانی می پردازد.(30)

دسته گردانی

دکتر ج. گ ویشارد پس از دو سال خدمات طبی در غرب ایران، به تهران انتقال یافت و مریضخانه ای را در این شهر اداره کرد، او مشاهدات خویش را از مسایل اجتماعی، فرهنگی و آداب و رسوم ایران در عصر ناصرالدین شاه در سفرنامه ای که به سال 1287 هـ.ش تدوین کرده، آورده است درباره عزاداری می نویسد: محرم ماه عزاداری است و تمامی طبقات در آن شرکت دارند، مردم سیاه می پوشند، پرچم های سیاه کوچک بر سر در خانه ها به منزله دعوتی است از عابران برای شرکت در مراسم مذهبی که واعظ طی آن مطالبی در مصائب شهیدان کربلا می گوید، مقامات مذهبی با نشان دادن بعضی صحنه های نمایشی از واقعه کربلا می کوشند تا فاجعه شهادت پیشوایان صدر اسلام را در اذهان مردم نگه دارند، این کار تعزیه نامیده می شود که توجه و تحرکی در احساسات مذهبی مردم ایجاد می کند و آنها را برای روز دهم محرم که مهمترین روز این ماه است مهیاتر می سازد، از اوایل صبح عاشورا دسته های زیادی در خیابان های تهران به راه می افتد، عده ای با دست بر سینه های لخت خود می کوبند و یا بر پشت های خویش زنجیر می زنند و همه با هم نام شهدای کربلا را بر زبان می آورند، همراه آنان مردان دیگری هستند که علم هایی با خود حمل می کنند و نام امام حسن و امام حسین(ع) را فریاد می زنند.(31)

لیدی شیل همسر وزیر مختار انگلیس، در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در ایران بسر می برده است، وی می نویسد: ماه دسامبر امسال مصادف با ماه محرم یعنی دوره ماتم و ندبه و زاری ایرانی ها بود، در این ماه شیعیان مراسمی به عنوان یادبود و ذکر مصیبت امام حسین(ع) و خانواده اش در صحرای کربلا برگزار می کنند.این واقعه به قدری ایرانی ها را تحت تأثیر قرار داده که ماجرای آن رابه صورت یک برنامه نمایشی درآورده اند، حضور در چنین مجلسی که چندین هزار نفر را در ماتم و اندوه عمیقی فرو برده است برایم شگفتی داشت، موقعی که یکی از آنان شروع به گریستن نمود، بقیه به وی تأسی می کنند و ناگهان همه را گریه فرا می گیرد، گاهی اوقات من هم حس می کردم که بر اثر شنیدن این همه آه و ناله، اشکم آماده سرازیر شدن است، برخی قسمت های تعزیه آنقدر عمیق و پر احساس اجرا می گردید که فوق العاده متأثر کننده بود.(32)

گرترودلاوئین بل درسال 1270 هـ.ش همراه لیدی لاسلز به تهران آمد و خاطرات و مشاهدات خویش را در ایام اقامت ایران به نگارش درآورد، او فصلی از کتاب خود را به عزاداری اختصاص داده و در بخش هایی از آن نوشته است. به یاد رنج و شهادت امام حسین(ع) و یارانش تمام ایران در سوگ می نشیند با شروع ماه محرم هیجان پنهان مشرق زمینی آشکار شد، هر شب، هنگام غروب شیون و زاری عزاداران فضا را پر می کرد و غم و اندوه گاه اوج می گرفت، سرانجام روز دهم محرم فرا رسید، روزی پر اهمیت برای مسلمانان امّا برای شیعیان لحظه ای ژرف تر و پرمعناتر است چرا که شهادت امام حسین در این روز روی داده است، کمی بعد ازظهر صدای عزاداری در دهکده پیچید. اهالی که دسته هایی تشکیل داده بودند در خیابان های سایه دار به راه افتادند و از باریکه ای از صحرا که به خیابان اصلی می رسید گذشتند، اندوه و ماتم این گروه عزاداران احترام شگفتی بود نسبت به قهرمان دلیری که پیکرش در دشت کربلا آرمیده است و آوای او در طول قرن ها با انعکاس ابدی طنین انداز بوده و تا امروز رسیده است. در ابتدای صفوف گروهی از پسر بچه ها راه می سپردند که به دور نوحه خوان سبزپوشی جست و خیز می کردند و او در حین راه رفتن در میان جمعیت، مصائب امام حسین را بیان می کرد، بچه ها جست و خیز می کردند و سینه می زدند. به دنبال آن مردان علمداری بودند که علم های دهکده را حمل می کردند، میله های بلندی که بر بالایشان مهره ها و پارچه ها و نوارهای ابریشمی رنگارنگ و تزئینات عجیب دیگری نصب شده بود و در پی آن مرثیه خوان و گروهی از مردم می آمدند که بر سینه و پیشانی می زدند و نام امام حسین را با هماهنگی و یکنواختی تکرار می کردند که با گریه ها و شیون ها گاهی آمیخته می شد.

مراسم واقعی هنگام شب برپا می شد، بازار را که مرکز دهکده بود با سقفی از کرباس پوشانیده بودند و با قالی های معمولی و پرده های نخی فرش کرده بودند، سکوی کوتاهی در انتهای بازار برپا شده بود، روی سکو نوحه خوانی با لباس بلند و عمامه سفید نشسته بود و شرح شهادت را با آهنگ کشیده و حزن انگیزی می خواند. مردها بر سینه برهنه خود می کوبیدند در حالی که اشک برگونه هایشان سرازیر بود و گاه به گاه کلمات نوحه خوان را مضمون هم سرایی خسته و ماتم زده ای قرار می دادند یا با ناله زمزمه مانندی وارد داستان او می شدند که شدت و قدرت می یافت تا به دورترین گوشه های چادر فریاد یا حسین می رسید. زنان با چادرهای سیاه و چهره هایی که به اشک نشسته بود حضور داشتند.(33)

کنت دوگوبینو تصویر روشنی از عزاداری های زمان قاجاریه ارائه می نماید: خیابان در ماه محرم لبریز از قیافه های غم انگیز است، روضه خوان ها با مردم ارتباطی تنگاتنگ داشته و همواره مورد تکریم و احترام آنها قرار گرفته اند، روضه خوان ها در به راه اندازی دسته ها نیز نقش بسزایی دارند، اینها متشکل از مردان و کودکانی هستند که علم های سیاه یا سبز دارند، این دسته ها که شب هنگام مشعل به دست با قدم های شتابان از کوچه ها می گذرند و پشت سرهم وارد تکیه شده، از تکیه ای به تکیه دیگر می روند و ضمن چرخیدن به نوحه سرایی می پردازند با فریاد بلند حسین، حسین می گویند و در مسجد مقابل روضه خوان یا مداح قرار گرفته و به شیوه ای شگفت همراه با او به نوحه خوانی می پردازند.(34)(ادامه دارد)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان