حوزه کاربرد این روش

قلمرو کاربرد این روش، همه دورانهای زندگی انسان بجز کودکی است.۹ چرا که درک عبرتها، نیازمند عقلی سلیم، چشمی بینا، دلی بیدار و در یک کلام قدرت شناختی بالاست

قلمرو کاربرد این روش، همه دورانهای زندگی انسان بجز کودکی است.9 چرا که درک عبرتها، نیازمند عقلی سلیم، چشمی بینا، دلی بیدار و در یک کلام قدرت شناختی بالاست.10 و انسان هر چه از نظر سنی بالاتر می رود، معمولاً دامنه شناخت او گسترده تر و از خصوصیات فوق بیشتر برخوردار می گردد. از این رو، به کارگیری این روش در هر یک از مراحل رشد، قواعد و خصوصیاتی دارد که به طور اختصار به آنها اشاره می شود:

1. در اواخر مرحله کودکی، رشد شناختی کودک ضعیف است. در مورد هر شیئی یا موقعیتی فکر او بیشتر به اجزاء متوجه است، اما نمی تواند این اجزاء را به صورت کل آن دریافت کند، از این رو برای عبرت دهی به کودک، هم باید تک تک اجزاء یک جریان عبرت آموز را به کودک نشان داد و هم باید رابطه اجزاء با یکدیگر و نیز حصول نتیجه را برای وی توضیح داد، مثلاً برای اینکه کودک از حادثه ای عبرت بگیرد و از ارتکاب کار خلافی که دیگری انجام داده و این حادثه ناخوشایند را برای او حاصل نموده است دوری جوید، می توان، نتیجه نامطلوبی که از کار فرد خطاکار به دست می آید در معرض دید وی قرار داد و سپس رابطه آن نتیجه نامطلوب را با کار خطا مشخص کرد و آنگاه نتیجه گیری کرد که اگر تو هم چنین خطایی را انجام دهی، مثل آن فرد باید منتظر چنین پیامد نامطلوبی باشی.

2. در هفت سال دوم و مرحله دبستانی، در رشد فکری کودک تغییر و تحول چشمگیری پیدا می شود و منطق او به مسائل عینی گرایش پیدا می کند. کودک در این مرحله به دستکاری علائم و نشانه ها می پردازد. ارتباط بین اجزاء را می سنجد و از این طریق، وضعیت پدیده های گوناگون را تبیین و از آنها نتیجه گیری می کند. برای عبرت آموختن به چنین فردی باید اجزاء عینی یک جریان را در معرض دید وی قرار داد، به ارتباط بین اجزاء، اشاره مختصری کرد و نتیجه گیری رابه خود وی واگذار نمود. مثلاً در همان مثال قبل اگر کودک از کار خطا و نیز به دنبال آن از نتیجه آن و ارتباط بین آن دو خبردار شود، خودش نتیجه می گیرد که: «اگر من هم چنین خطایی را انجام دهم. مثل او باید منتظر چنین پیامد نامطلوبی باشم».

3. در مرحله نوجوانی که همزمان با بلوغ شرعی است، رشد شناختی و ادراکی نوجوان اوج می گیرد و از واقعیات عینی و محسوس، به امور انتزاعی و ذهنی منتقل می شود. نوجوان می تواند به تهیه و تنظیم فرضیه های ذهنی بپردازد. و هر مسأله ای را به صورت اصولی و منطقی آن بررسی کند. او می تواند مسائل مجرد و انتزاعی را تجزیه و تحلیل نماید و به نتایجی منطقی دست یابد. چنین فردی، برای عبرت گرفتن از حوادث، کافی است که از پیش درآمد فوق خبردار شود. آنگاه به تجزیه و تحلیل، کشف روابط و علل و در نهایت نتیجه گیری آن بپردازد و آن را به عنوان تجربه ای در کنار تجارب زندگی خویش ثبت کند.11

از این دوره به بعد، هر چه سن بالاتر رود و به مراحل سنی بالاتری برسد، بر تجارب او افزوده می شود و همین تجارب،او را ورزیده و کارآزموده تر می کند. به طوری که با دیدن یا شنیدن بسیاری از امور، به درک حقایق بسیاری در ورای آنها نائل می گردد.

از آنچه گذشت، معلوم می شود که گستره به کارگیری روش عبرت، در مراحل اولیه زندگی تربیت آموز، کمتر است. چرا که دایره درک کودک کمتر است، و هر چه بر سن کودک افزوده می شود و کودک به مراحل بالاتری می رسد، دامنه کاربرد این روش، گسترده تر می گردد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان