اخلاق سرمایه سلامتی است، ما اگر سلامت انسانها را به دقت مورد نظر قرار بدهیم بایستی از دو جهت قضاوت نماییم.
یکی از جنبه روح و اخلاق، دوم از نظر جسم و بدن.
بهداشت را نمی توان از دریچه بدن دید، زیرا ما خود به تجربه دریافتیم که ناراحتیهای روحی و هیجانهای درونی علاوه بر آنکه باعث اختلال فکر و تشویق خاطرند در بدن نیز آثار بدی دراند و مزاج را از صراط مستقیم صحت و اعتدال منحرف می کنند و منشا بیماریهای مختلفی می شوند:
حسد
مثلا یکی از بیماریهای روانی حسد است، شخص حسود هر چند مواظبت جهات بهداشت را بنماید ولی شراره های حسد که در «اندرون» وجودش زبانه می کشد، اعصاب او را خورد کرده، سلامت وی را می سوازند.
علی (ع) می فرماید:«العجب لغفلة الحساد عن سلامة الاجساد»[1] جای شگفتی است که افراد حسود از سلامت بدن خود غافلند.
ناامیدی
نا امید بودن به آینده که نتبجه اش غم و اندوه است یکی از حالات روحی و روانی است که برای بشر ارمغانی غیر از درد و مرض نمی آورد. علی (ع) میفرمود:«الحزن یهدم الجسد»[2] اندوه و غم بدن را ویران می کند.
هر که غم جهان خورد کی برد از حیات بر
|
|
رو تو غم جهان مخور تا ز حیات بر خوری
|
روح و بدن به قدری با یکدیگر مرتبط و متحدند که حالات نیک و بد هر یک در دیگری اثر می گذارد و این مطلب مورد قبول کلیه دانشمندان دیروز و امروز جهان است، بدن آدمی تحت تأثیر حالات روان است، و روان نیز تحت تأثیر حالات بدن می باشد.
کسی که دچار نگرانی و تشویق خاطر است و در ضمیر خود احساس ناراحتی و بی قراری می کند، خواه و ناخواه این حالت روانی آثار نامطلوبی روی بدن او می گذارد و جسم وی را از مسیر سلامت و اعتدال منحرف می کند. علی (ع) می فرمود: «الهم نصف الهرم»[3] اندوه نیمی از پیری است.
در تحقیقات علمی دانشمدان ثابت شده است که یک قسمت ملاحظه از بیماریهای نواحی مختلف بدن، ناشی از هیجانهای روحی و نگرانی های روانی است، برای درمان اساسی این قبیل بیماران لازم است در درجه اول به ریشه مرض توجه شود و قبل از معالجات پزشکی و دارویی باید با نگرانیها و بیقراریهای جان مبارزه کرد و آنها را از صفحه خاطر بیمار بر طرف نمود.
«هفتاد در صد از بیمارانی که به پزشکان مراجعه می کنند در صورتی که خویشتن را از قید ترس و نگرانی آزاد سازند می توانند شخصا خود را معالجه کنند. از جمله می توان سوء - هاضمه عصبی، بعضی از زخمهای معده، اختلالات قلبی، مرض به خوابی، بعضی سر دردها و چند نوع فلج را از آن طبقه دانست.
دکتر «ژوزف منتاکو» مولف کتاب «اختلالات عصبی معده» نیز نظیر همین را می گویند: «آنچه می خورید باعث فرحه[4] معده نمی شود، بلکه آنچه شما را می خورد (نگرانی) موجب پیدایش این زخم است» دکتر «الواریز» که در کلینیک «مایو» کار می کند می گوید: شدت و ضعف زخمهای معده اغلب نسبت مستقیم با شدت و ضعف درجه هیجانات درونی دارد این گفته متکی به آزمایش و مطالعه در پانزده هزار بیماری است که برای اختلالات معده به کلینیک «مایو» مراجعه کرده اند و چهار پنجم آنها اساس و علت طبی برای بیماری معده خود نداشتند.
ترس، نگرانی، حسد، خود پسندی فوق العاده، عدم لیاقت در سازش با محیط، اکثرا علل موثر بیماری های معده و زخمهای آن می باشد، زخم معده باعث مرگ شما است، و مطابق مندرجات مجله «لایف» در بین امراض مهم و خطرناک، رتبه دهم را حائز است.
برادران «مایو» که کلینیک آنها معروفیت فراوان دارد اعلام داشته اند که نصف بیشتر تختخوابهای بیمارستانها را کسانی اشغال کرده اند که گرفتار ناراحتی عصبی می باشند و مرض آنها از فساد و خراب بودن اعصابشان نیست، بلکه از هیجانهای درونی، محرومیت، تشویش، نگرانی، ترس، عدم موفقین و ناامیدی، سرچشمه میگیرد...هم اکنون روی میزم کتابی از دکتر «ادوراد پودلسک» تحت عنوان (جلو نگرانی را بگیر و سالم و راحت زندگی کن» قرار دارد که فصول بر جسته آن را از این قرار است: نگرانی با قلب چه میکند؟ فشار خون از نگرانی بوجود می آید، رماتیسم ممکن است از نگرانی باشد، نگرانی چگونه معده شما را ضعیف می کند؟ نگرانی و غدد درقی، مرض قند از نگرانی بوجود می آید، «دکتر ویلیام ماک گونیگل» در انجمن دندان پزشکان آمریکا اظهار داشت: نگرانی باعث خرابی و فساد دندان می شود، و اینطور نطق خود را ادامه داد: هیجانات و احساساتی که مولد نگرانی و ترس است باعث بر هم خوردن توازن کلسیم بدن شده و دندان را فاسد می کند»[5]
گفتیم اخلاق، سرمایه سلامت است، پس باید صفات بد را ترک کنیم و خصال نیکوی خود را بسر حد کمال برسانیم قرآن مجید در مورد تحولها و دگرگونیهایی که در زندگی افراد پیش می آید چنین می گوید:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»[6] خداوند هیچ گروهی را عوض نمی کند، مگر آنکه آن گروه در خود تغییر و تحولی ایجاد نمایند.
«برگسون فیلسوف فرانسوی می گوید: وجود یعنی تغییر و تحول، تحول یعنی رشد و تکامل، رشد و تکامل یعنی به خلفت خود ادامه دادن»[7]
اضطرابها را در هم شکنیم
اولین تحول، تحصیل اطمینان و آرامش روان و قلب است.
آرامش قلب و نجات از اضطراب و تزلزل، در ایمان و اعتقاد به مبدا آفریدگار است.
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»[8] دلها با یاد خدا آرامش می یابد.
بشر در مواقع خطیر و آنجایی که نگرانی و اضطراب روح، به اوج اعلای خود می رسد، و هیجانهای درونی طوفانی بر پا می کنند و دانش روان شناس از آرام کردن آن عاجز می شود قدرت نیرومند ایمان به آن ناراحتی خاتمه می دهد و روح خود باخته و طوفانی را مطمئن و آرام می کند ایمان است که به انسان نیروی اراده می دهد، تردید و دو دلی را بر طرف می کند و راه و مسیر پایداری به انسانها نشان می دهد خلاصه زندگی با هدف و مقصدی را می آموزد.
جان بی کایزل می گوید:
«بی ایمانی بخصوص از این لحاظ رنج آور است که دنیا و هر چه را که در اوس در نظر ما لغو و بیهوده و ناپادیار جلوه می دهد، در صورتیکه صاحب ایمان در زندگی و آفرینش منظور و مقصودی می بیند»[9]
فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است»[10]
شخص با ایمان اگر روزی گرفتار درد و رنج شد، چون اضطراب درونی ندارد، همان اطمینان قلبی در بهبود او کمک می نماید.
«دکتر کارل یونک در زوریخ مطب دارد و یکی از روان کاون نامی جهان بشمار می رود روزی ضمن صحبت می گفت:
بین هزاران کسانی که پیش من آمده و از من کمک می خواهند آنهائی که به اصولی پایبند می باشند یا بدین خود ایمان دارند، خیلی زود و سریع معالجه شده و شفا می یابند»[11]
اعتدال در زندگی
اگر بگوییم ریشه اساسی علم اخلاق، اعتدال و میانه روی است سخن گزافی نگفته ایم، علی (ع) در این باره میفرماید:
لایری الجاهل الا مفرطا او مفرطا[12] انسان نادان همیشه در حال افراد و تفریط است.
در قسمت اول این کتاب در باره خوردنیها خواندیم: که زیاد خوردن و کم خوردن هر دو مضر است، اعتدال در خوراک، اعتدال در مادیت، اعتدال در معنویت و...
اگر تا امروز تمام نگرانی و اندیشه شما صرف این شده است که از جهات مادی پیشرف کنید، اکنون وقت آن رسیده است تا بخود بپردازید، و وسیله ای برای تکامل روح خود بجویید.
اگر عادت به تنهایی داشتید و همیشه منزوی و گوشه نشین بوده اید سعی کنید وسایلی بدست آورید تا بیتشر مردم را ملاقات کرده و با آنها معاشرت و آمیزش داشته باشید.
اگر پر گو هستید عادت کنید کمتر حرف بزنید و بیشتر گوش بدهید.
اگر استاد و فیلسوف هستید و همه شاگرد شما بوده اند و به آنچه نمیدانید و تاکنون معلومات آنرا نیندوخته اید شروع به تحصیل و آموختن کنید.
اگر آن قدر معاشرتی بوده اید که فرصت تفکر نداشته اید کمی انزوا اختیار کنید و چند دقیقه ای را برای فکر کردن بگذارید.
اگر خیلی با احتیاط و محافظه کار هستید به کاری دست بزنید که آنرا خلاف احتیاط و برنامه خودتان تشخیص میدادید.
اگر کارهای یکنواخت دارید، برای چند روز ترتیب دیگری به آنها بدهید تا از صورت اولیه خارج شوند.
شخصیت معتدل
از جهت روانی اگر آدم مستعد و خیلی مقراراتی هستید شخصیت خودتان را معتدل نمائید، و روحیه میانه روی را انتخاب نمایید. روحیه معتدل روحیه ای نرم و ملایم و انعطاف پذیر است. و اگر هم خیلی کم رو و کم حرفید و پذیریای هر مدام و عقیده ای هستید خود را به طرف اعتدال بیاورید، بیشتر فکر کنید و با برنامه باشید.
فعالیت معتدل و بودجه معتدل
کلید یک زندگی معتدل، رژیم غذایی معتدل، احساسات معتدل، بودجه و در آمد معتدل است تا حدودی در مورد رژیم غذایی اسلام، از نظر مقدار غذا، و چگونگی خوراکها، بحث شده و اما بودجه معتدل، فعالیت و کار معتدل می خواهد، بدون زحمت و کار، در آمد نیست و بدون در آمد هیچ چیز فراهم نمی شود.
حضرت صادق (ع) میفرماید:«با هشام ان رایت الصفین قد التقیا فلا تدع طلب الرزق فی ذلک الیوم»[13]
اگر روزی را ببینی که سربازان در میدان کارزار از دو طرف در مقابل یکدیگر صف کشیده اند و با مشتعل شدن آتش جنگ، نگرانی و وحشت، همه جرا را فرا گرفته است تو در همان روز از انجام کار و طلب روزی باز نایست، و در همان شرائط سخت و دشوار برای به دست آوردن معاش کوشش کن.
حفظ آبرو، عزت و مقام در میان دوستان و اقوام و خویشان، عمر طولانی بدون دغدغه فکر و اضطراب مربوط به کار خوب و در آمد از مسیر صحیح است.
امام هفتم (ع) می فرماید:«طوبی لمن اسلم و کان عیشه کفافا»[14] خوشا به حال کسی که اسلام بیاورد و در آمدش برای معاش او کافی باشد.
بعضی از مردم، برنامه میانه روی اسلامی را نداشته اند و خیال می کنند دینی یعنی انزوا، گوشه نشینی، ترک دنیا، ترک مال و کوبیدن همه امیال نفسانی، در صورتی که پیشوایان دینی ما این طور نفرموده اند و خود نیز چنین نبوده اند.
امام صادق (ع) می فرمود:«لا خیر فیمن لا یحب جمع المال من حلال یکف به وجهه و یقضی به دینه و یصل به رحمه»[15] کسی که علاقه به جمع مال حلال، به منظور حفظ آبرو، پرداختن بدهی و رسیدگی به خویشان، ندارد، خیری در او نیست.
یک قسمت از فسادهای اجتماعی، مانند دزدی، تقلب، دورغ و خصومتها بواسطه فقر است، فقر است که مانند موریانه از درون، دل و اندیشه انسان را می خورد و عامل بسیاری از اینهمه مفسده ها و بدبختیها است.
قال علی لولده الحسن (ع): «لا تلم انسانا یطلب قوته فمن عدم قوته کثرت خطایاه»[16]
علی (ع) به امام حسن (ع) فرمودند: کسی که به دنبال روزی می رود نباید مورد ملامت قرار گیرد، زیرا آن کس که بدون قوت و غذا باشد لغزشهایش بسیار است.
البته قبلا تذکر دادیم، که فعالیتهای نسنجیده و زیاد، که فرصت و فراغتی برای آسایش و فکر و بدن نگذارند پسندیده نیست و چنین کسی از اعتدال بجانب زیاده روی گراییده است.
احساسات معتدل
از آنجا که هر چیز باید در سایه اعتدال باشد هیجانها، دوستیها، محبت ها، عشق ها، همه باید تعادل خود را حفظ کنند.
ازدواج
یکی از احساسات دوران عمر، احساس نیاز به زناشوئی است.
طبعا هر بشر به حکم غریزه ای که در نهاد او نهفته است خواهان زندگی است، زندگی با همسر خود. هر دختر و پسر بالغی بدون اینکه کسی به آنها بگوید یا در این قسمت معلمی داشته باشند خواهان جنس مخالف اند و این همان غریزه است که در وقت مخصوص خود بروز و ظهور می کند.
بعضی خیال می کنند که اگر سر تا سر زندگی را آرام و ساکت بگذارند و ازدواج نکنند، عمر شان بیشتر می شود و نیروهای خود را هم ضمنا حفظ نموده ان، ولی این گروه ندانسته به جنگ فطرت و خلقت رفته اند، و معلوم است که با شکست مواجه می شوند، شکستهایی که از مجرد زیستن پیدا می شود جنبه های مختلف دارد. ما به مناسبت بحث کتاب فقط به جنبه های جسمی و ضررهایی که از آن جهت بر بدن وارد می شود اشاره می کنیم:
«اگر شما ازدواج کرده اید و یا زن و یا شوهر اختیار نموده اید باید دوباره عاشق همسر خود بشوید. اگر ازدواج نکرده اید و همین طور اجاق خانواده خود را کور نگهداشته اید بخاطر مردان و زنانی که ازدواج کرده اند و دارای زندگی طولانی می شوند و بیش از مردان و زنان مجرد عمر می کنند، زیرا احساسات و هیجانات خود را متعادل می سازند و اصول زندگانی خود را مرتب و منظم کرده و همچنین غذای خود را به طور مرتب و منظم می خورند»[17]
گفتیم احساسات غیر متعال غیر از تولید اضطراب و هیجانهای بیجا اثری ندارند، و به همین آثار سوء بر روی بدن و جسم کاملا آشکار می گردد.
«امروز در علم طب ثابت شده است که رشد بیماری سرطان بستگی کامل به عواطف و احساسات مریض دارد و اگر بیماری، بتواند این عواطف گسسته شده را فورا تسخیر کرده و بجای دیگر مثلا علاقه به ادامه زندگی بچسباند رشد در بدن او متوقف می شود و سالها بیمار زنده خواهد بود، و اگر بر عکس موفق به تسخیر آن نشود بیماری به سرعت پیشرفت کرده و او را خواهد کشت»[18]
ما با صرفنظر از جنبه های اخلاقی و اجتماعی، وقتی به دستورات اسلام در باره ازدواج می نگریم و می بینیم سفارش اسلام در این موضوع شامل همه جهات است، اسلام ازدواج را یکی از عوامل سعادت مردم دانسته است:
عن الصادق (ع): من سعادة المراة الصالحة و المسکن الواسع...[19] امام ششم فرمودند از سعادتهای مرد داشتن زن نیکو کار و خانه وسیع و...است.
در اینجا طبعااین سئوال پیش می آید که بهار ازدواج چه وقت است؟ بهار یعنی زیبائی، قشنگی، نیرو، قدرت، هیجان و طراوت.
بنابراین بهار ازدواج دوران جوانی و ابتدای آن اوائل جوانی است.
ازدواجهای دیر علاوه بر فسادهای اجتماعی و اخلاقی، عقده ها و اضطراباتی ایجاد می کند که انسان از دست آنها ممکن است جان سالم بدر نبرد.
«در گذشته که دختران زود به خانه شوهر می رفتند و در اول جوانی دارای چندین فرزند می شدند سرطان پستان خیلی کمتر از امروز بوده، و هم اکنون در کشور هایی مثل ژاپن که دختران را زود شوهر می دهند و بچه های خود را مادر شیر می دهد سرطان پستان خیلی کم است و در کشورهای اروپا نیز این بیماری مخصوص زنانی است که اساسا شوهر نکرده و یا دیر شوهر کرده اند و یا بچه دار نشده و یا کودک خود را شخصا سیر نداده اند»[20]
البته ازدواجی که سعادت هر دو طرف را تامین کند باید دارای شرائط و خصوصیاتی باشد، یعنی اصولا هر کاری باید با فکر و دقت و شرائط مخصوص به خود انجام گیرد، و در غیر اینصورت به جای سعادت شقاوت و بدبختی می آورد.
اولین شرط ازدواج، تناسب اخلاقی و فکری دو همسر است، البته در دستورهای اسلامی آمده که پسر و دختری که با یکدیگر قصد ازدواج دارند لازم نیست حتما قوم و خویش و یا اهل یک شهر و بخش و استان باشند بلکه اگر نسبت خویشاوندی نداشته باشند بهتر است، و اگر از نظر شهر دورتر باشند نیز بهتر می باشد ولی تناسب ایده ای و اخلاقی بین آن دو حتما لازم خواهد بود.
شرط دوم، احترام متقابل دو همسر به یکدیگر است، هر دو یکدیگر را شریک شادی و غم بدانند، و در امور هم تبانی و مشورت نمایند، و کارها را بدلخواه یکدیگر تقسیم کنند.
مرد نباید به زن خود بچشم یک برده نگاه کند و در مقابل، زن نیز نباید مرد را مانند نوکر و غلامی خطاب نماید، چندی پیش در یکی از شهرهای کشورمان مرد موجهی در حمام منزل خود بوسیله تیغ، رگهای بدن خودش را بریده و بدین وسله خودکشی کرده بود.
در نامه که از او بجای ماند سبب خودکشی را چنین نوشته بود:
خودشکی من بواسطه هتاکی ها و جسارتها و تحقیرهایی بود که همسرم در مجامع عمومی و در انظار مردم نسبت به من روا می داشت سومین شرط یک ازدواج مطلوب، ترک عصبانیت و خشونت است و اصولا در زندگی اگر به جای سختیرگیهای بی مورد، گذشت از هم و به جای خشونتها و لطفها، خنده ها بذله گوییها باشد هیچوقت چنین زن و شوهری پیر نمی شوند ممکن است این عادت را انسان برای خود ایجاد کند و کم کم آنرا توسعه بدهد.
چهارمین شرط، وظیفه مرد است، که از زنان دیگر پیش همسر خود تعریف نکند زیرا این تعریفها برای همسرش عقده ای ایجاد می کند، که ممکن است سر چشمه اختلافها گردد.
دوستیهای معتدل
یک زندگی مسرت بخش بدون یار و یاور، و بدون دوست و رفیق میسر نیست، و در حقیقت بنی آدم همه اعضای یکدیگرند، اگر کسی انزوا طلب شد و حساب خود را از مردم و حساب را از خودش جدا کرد بجنگ فطرت و طبیعت رفته و نشاید که نامش نهند آدمی. علی (ع) می فرماید:
اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان و اعجز منه من ضیع من ظفر به منهم [21]
ناتوانتزین مرد کسی است که از بدست آوردن دوست، ناتوان باشد و از او ناتوان تر آن کسی است که دوست قدیمی خود را از دست بدهد.
ولی زیاده روی در دوست یابی نیز سبب بی نظمی زندگی است، آنکس که دوستانش به قدری زیادند که فرصت کار، زندگی، مطالعه، استراحت و خواب را از وی سلب کرده اند میزان تعادل را از دست داده و نمی تواند روان آرامی داشته باشد.
در برنامه دوستی متعادل باید بعضی ساعات خود را در اجتماع باشیم، و در بعضی دیگر منزوی، زیرا در انزوا و در کنج فراغت است که انسان می تواند برنامه های خود را مرتب کند، و به حساب کارهای خود برسد، کارهای خود را بسنجد که کدام خوب و کدام بد بوده است تا فردای آن روز بر خوبیهایش بیفزاید و از بدیهایش بکاهد.
تفریحات معتدل
زندگی با نشاط، بدون تفریحات سالم میسر نیست تفریحات مخصوصا برای آنان که سرو کراشان بیشتر با فکر و مغز است لازم تر است ولی بطور کلی هر کس نسبت به کار و پیشه ای که دارد بایستی تفریح متناسبی هم داشته باشد.
یکی از اقسام تفریحات سالم، ترک کردن کار یکنواخت است، حتی همان کشاورزی که همیشه در هوای آزاد و آرام زندگی میکند، از این زندگی یکنواخت خسته می شود و تفریح او گردش و مسافرت در یکی از شهرها است تا بدین وسیله تغییر و تحولی در زندگی خد بدهد.
افرادی که درس می خوانند و مشغول تحصیل علم و دانش هستند ممکن است از این کار یکنواخت خود خسته شوند، اما اگر در ضمن تحصیل، مثلا در منزل، باغچه ای داشته باشند و روزی چند دقیقه مسیر کار را عوض کنند، گلهای باغچه خود را کود بدهند، دیگر از درس و تحصیل خود احساس خستگی نمی کنند و از زندگی روزانه خود لذت بیشتری می برند.
و نیز کارمند یک موسسه یا اداره که روزها را مراجعین زیادی سرو کار دارد و از کار روزانه خسته می شود می تواند سر گرمیهایی در منزل برای خود درست کند مثلا میتواند پرنده کوچکی را در خانه تربیت کند، از خانه ساختن و لانه درست کردن آن لذت ببرد، از آنکه این پرنده کوچک از جوجه های خود پذیرایی می کند و به آنها آب و دانه می دهد در ضمن تعجب، لذت بیشتری از زندگی خود خواهد برد.
پی نوشت ها:
[1]. نهج البلاغه فیض، کلمه 216
[3]. نهج البلاغه فیض ص 1143
[7]. گذرنامه برای زندگی نوین ص 241
[12] . نهج البلاغه فیض الاسلام ص 1106
[13] . وسائل ج 12 ص 14 حدیث 4
[15] . فروغ کافی ج 5 ص 72
[16] . مواعظ العددیه ص 127
[18] . خواب و خوراک ص 168
[19] . مکارم الاخلاق ص 65
[20] . خواب و خوراک ص 168
[21] . نهج البلاغه فیض کلمه 11