ماهان شبکه ایرانیان

پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب(۱)

چکیده:   جزوه حاضر اولین دفتر پاسخ به شبهاتی است، که محمد بن عبدالوهاب مجدد افکار ابن تیمیه در قرن ۱۲ در رساله‌ای به نام رسالة فی الرد علی الرافضة نسبت به اعتقادات چند میلیون انسانی که موفق به پیروی از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت هستند، مطرح کرده است

پاسخ به شبهات محمد بن عبدالوهاب(1)

چکیده:
 

جزوه حاضر اولین دفتر پاسخ به شبهاتی است، که محمد بن عبدالوهاب مجدد افکار ابن تیمیه در قرن 12 در رساله‌ای به نام رسالة فی الرد علی الرافضة نسبت به اعتقادات چند میلیون انسانی که موفق به پیروی از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت هستند، مطرح کرده است.
در این جزوه، بیشتر از منابعی استفاده شده است که؛ مورد قبول پیروان محمد بن عبدالوهاب باشد.
این استفاده بدان معنی نیست که، شیعه در اثبات عقائدش نیازمند به استفاده از کتب عامه باشد. مکتب تشیع، و تعالیم حیات بخش آن، بر خواسته از فطرت انسان است؛ پس هرکس گرفتار جهل، تعصب، عناد، کینه، نباشد به راحتی تحت تأثیر این تعالیم حیات بخش قرار گرفته و به نیاز فطری خود لبیک گفته است.
در پاسخ به شبهه مطرح شده، ابتدا صحت کتابی که به شیخ مفید نسبت داده است را بررسی می‌کنیم، بعد از آن، شبهه مربوط به خوف پیامبر (صلوات الله علیه واله) را پاسخ گوییم؛ در قسمت سوم، اثبات می‌شود که حدیث غدیر «من کنت مولاه فعلی مولاه» دلیلی بر اثبات امامت و خلافت حضرت علی (علیه السلام) می‌باشد؛
در قسمت آخر هم به برخی از احتیاجات امیر المؤمنین (علیه السلام) به «حدیث غدیر» اشاره شده است.
کلید واژه‌هایی که در این جزوه بکاررفته:
روضةالواعظین، خوف النبی.

سرآغاز سخن:
 

«کمیت» گوید: «بآل محمد عرف الصواب
و فی ابیاتهم نزل الکتاب.
«اشهد ان علیاً ولی الله»: یعنی شهادت می‌دهم که، علی(علیه السلام) به مقام و درجه‌ای رسیده است ،و در موقع و منزلتی قرار گرفته است که، در مقام عبودیت محض بین او و بین خداوند هیچ حجاب و فاصله‌ای نیست.
در این مقام ولایت، که تجلیگاه تمام صفات و اسماء کلیه الهیه و منشأ ظهور جمال و جلال است قرار گرفته، و آئینه و آیتی است عظیم، خودنمای ندارد، خدانمایی دارد؛ از خدا می‌گیرد و به ما سوی الله افاضه می‌کند. (1)
یکی از احادیثی که به این مقام والا و بلند اشاره دارد، حدیث غدیر است.
در اهمیت این حدیث شریف، همین بس که «حضرت رسول» (صلوات الله علیه و آله)فرموده‌اند: یقولها ثلث مرات الا فلیبلغ الشاهد الغائب.
بر حسب وظیفه بر خود لازم می‌دانم، در حد توان در تبلیغ این امر مهم و حیاتی و تأثیر گذار نقشی داشته باشم.
.امید و ارم این جزوه مورد قبول خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه واله)، و صاحب غدیر (علی بن ابی طالب) و وارث و احیاگر غدیر حضرت بقیة‌الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف).قرار گیرد
در طول تاریخ دشمنان و معاندان و متعصبین، هر طور که توانستند با جریان «غدیر» مخالفت کردند.
برخی گفتند: اصلاً واقعه غدیر خم واقع نشده است، زیرا «علی بن ابی طالب» (سلام الله علیه) اصلاً در «غدیر خم» نبوده است، بلکه در یمن بوده(2)
عده‌ای نیز گفتند این حدیث متواتر نیست، و بسیاری از محققین متذکر این حدیث نشده اند، و این حدیث ساخته شیعیان است، و بر فرض صحت، ظهور در ولایت و سرپرستی ندارد. (3).
برخی هم با کمال بی ادبی گفتند، چنین حدیثی دروغ است. (4)
بعضی این‌گونه گفته‌اند: که این حدیث فضیلتی برای «علی بن ابی طالب» (سلام الله علیه) نیست.(5)
شیخ ابو زهره هم می‌گوید: مخالفان «شیعه» در نسبت این حدیث، به «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) تشکیک کرده‌اند.(6)
احمد امین هم به، صف این متعصبین، و جاهلان پیوسته، و می‌گوید: جریان «غدیر» از گمان شیعه است. (7)
و محمد بن عبدالوهاب هم می‌نویسد:

اصل شبهه:
 

إن مفیدهم ابن المعلم قال فی کتابه روضة الواعظین: إن الله أنزل جبریل على النبی بعد توجهه إلى المدینة فی الطریق فی حجة الوداع فقال: یا محمد إن الله تعالى یقرئک السلام ویقول لک: انصب علیاً للإمامة ونبه أمتک على خلافته فقال النبی: یا أخی جبریل إن الله بغض أصحابی لعلی إنی أخاف منهم أن یجتمعوا على إضراری فاستعف لی ربی فصعد جبریل وعرض جوابه على الله تعالى فأنزله الله تعالى مرة أخرى و قال النبی: مثلما قال أولاً فاستعفى النبی کما فی المرة الأولى ثم صعد جبریل فکرر جواب النبی فأمره الله بتکریر نزوله معاتباً له مشدداً علیه بقوله :  یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فما بلغت رسالته  فجمع أصحابه وقال : یا أیها الناس إن علیاً أمیر المؤمنین وخلیفة رب العالمین لیس لأحد أن یکون خلیفة بعدی سواه، من کنت مولاه فَعَلیٌّ مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه انتهى.
فانظر یا أیها المؤمن إلى حدیث هؤلاء الکذبة الذی یدل على اختلاقه رکاکة ألفاظه وبطلان أغراضه ولا یصح منه إلا من کنت مولاه، ومن اعتقد منهم صحة هذا فقد هلک إذ فیه اتهام المعصوم قطعاً من المخالفة بعدم امتثال أمر ربه ابتداءاً وهو نقص، ونقص الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام کفر، وأن الله تعالى اختار لصحبته من یبغض أجل أهل بیته وفی ذلک ازدراء بالنبی ومخالفة لما مدح الله به رسوله وأصحابه من أجل المدح قال الله تعالى: .... واعتقاد ما یخالف کتاب الله والحدیث المتواتر کفر، وأنه خاف إضرار الناس وقد قال الله تعالى : والله یعصمک من الناس قبل ذلک کما هو معلوم بدیهة واعتقاد عدم توکله على ربه فیما وعده نقص و نقصه کفر وإن فیه کذباً على الله تعالى و من أظلم ممن افترى على الله کذبا وکذبا على رسول الله و من استحل ذلک فقد کفر، (8)
خداوند جبرئیل را نازل کرد در حجۀ الوداع، و گفت یا محمد خداوند سلام می‌رساند و می‌گوید: علی (علیه السلام) را برای امامت و خلافت معرفی کن «پیامبر»(صلی الله علیه واله) فرمودنند: اصحاب نسبت به علی(علیه السلام) بغض دارند، و من می‌ترسم؛ پس جبرئیل رفت برای مرتبه دوم نازل شد «پیامبر اکرم»(صلوات الله علیه واله) همان جواب را به او دادنند ،«جبرئیل» رفت و مرتبه سوم نازل شد با یک دستور شدید:
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»(9)
پس اصحابش را جمع کرد و فرمود: علی خلیفه من است، «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه»
پس نگاه کن ای مو من به حدیث این دروغ گویان، و رکیک بودن الفاظ آن، دلیل بر بطلان سخن آن‌ها است؛ و هر کسی اعتقاد به صحت این حدیث داشته باشد، هلاک است. چون در آن متهم کردن معصوم است، به عدم امتثال امر خداوند، و این نقص است و نقص انبیاء کفر است؛ در این حدیث مخالفت است با آنجائی که خداوند پیامبرش، و اصحاب او را مدح می‌کند. ﴿محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم (10) ﴾.و اعتقاد به آنچه مخالف کتاب خداوند است کفر است، و اینکه پیامبر می‌ترسیده نیز همچنین. حال آنکه قرآن می‌گوید: (و الله یعصمک من الناس) قبل از این و اعتقاد عدم توکل پیامبر کذب است ...

خلاصه شبهه:
 

1-نقد حدیثی که از روضةالواعظین نقل کرده است؟
2-پیامبر خوف ندارد.
اولین قسمت شبهه:
قال مفید هم ابن معلم فی روضۀ الواعظین.
شیخ مفید ابن معلم در روضةالواعظین می‌گوید.
جواب:
اولین جواب این است که: کتابی را که به شیخ مفید نسبت داده است، صحیح نیست.
زیرا طبق گفتار علمای تراجم مؤلف کتاب شهید احمد بن علی فتال نیشابوری است.
1- روضۀ الواعظین و بصیرۀ المتعظین للشیخ السعید الشهید ابی علی محمد واعظ فارسی یا محمد بن احمد بن علی الفتال نیشابوری معروف به ابن فارسی (11)
2- محمدبن حسن فتال نیسابوری له روضۀ الواعظین (12)
3- ثقۀ جلیل له کتاب روضه الواعظین (13)
4- از شیوخ امامیه است و ابن داود گفته متکلم جلیل القدر فقیه، عالم، زاهد و کتاب او روضۀ الواعظین (14)
و اگر مرادش روضۀ الواعظین فی شرح الاحادیث الاربعین باشد که مؤلف آن «مولی مسکین فراهینی است» و اگر مرادش «روضۀ الواعظین فی احادیث الائمۀ الطاهرین» باشد، مؤلف آن سید هاشم الکتکانی است.
ایشان حدیث را تقطیع کرده و ما اصل حدیث را ذکر می‌کنیم تا سخن پوچ او مشخص شود ولی قبل از ذکر حدیث این تذکر مهم است که:
صاحب «روضۀ الواعظین» روایات را به صورت مرسل (15) (بدون سند) ذکر می‌کند، ولی مشخص شد، که اصحاب او را ثقه می‌دانند. البته همین حدیث در کتاب «احتجاج مرحوم طبرسی (16) ذکر شده که مرحوم «طبرسی» این حدیث را به صورت مسند (با ذکر سند) ذکر کرده:
حج رسول الله (صلی الله علیه واله) من المدینة و قد بلغ جمیع الشرائع قومه ما خلا الحج و الولایة فأتاه جبرئیل ع فقال له یا محمد إن الله عزوجل یقرئک السلام و یقول لک إنی لم أقبض نبیا من أنبیائی و رسلی إلا بعد إکمال دینی و تکثیر حجتی و قد بقی علیک من ذلک فریضتان مما یحتاج إلیه أن تبلغهما قومک فریضة الحج و فریضة الولایة و الخلیفة من بعدک فإنی لم أخل أرضی من حجة و لم أخلیها أبدا و إن الله یأمرک أن تبلغ قومک الحج تحج و یحج معک کل من استطاع السبیل من أهل الحضر و أهل الأطراف و الأعراب و تعلمهم من حجهم مثل ما علمتهم من صلاتهم و زکاتهم و صیامهم و توقفهم من ذلک على مثال الذی أوقفتهم علیه من جمیع ما بلغتهم من الشرائع فنادى رسول الله ص فی الناس ألا إن رسول الله یرید الحج و أن یعلمکم من ذلک مثل الذی علمکم من شرائع دینکم و یوقفکم من ذلک على ما أوقفکم علیه و خرج رسول الله ص و خرج معه الناس و أصغوا إلیه لینظروا ما یصنع فیصنعوا مثله فحج بهم فبلغ من حج مع رسول الله ص من أهل المدینة و الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون على نحو عدد أصحاب موسى ع السبعین الألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون ع فاتصلت التلبیة ما بین مکة و المدینة فلما وقف الموقف أتاه جبرئیل ع فقال یا محمد إن الله عز و جل یقرئک السلام و یقول لک إنه قد دنا أجلک و مدتک و إنی أستقدمک على ما لا بد منه و لا محیص عنه فاعهد عهدک و تقدم وصیتک و اعمد إلى ما عندک من العلم و میراث علوم الأنبیاء من قبلک و السلاح و التابوت و جمیع ما عندک من آیات الأنبیاء فسلمها إلى وصیک و خلیفتک من بعدک حجتی البالغة على خلقی علی بن أبی طالب فأقمه للناس و خذ عهده و میثاقه و بیعته و ذکرهم ما أخذت علیهم من بیعتی و میثاقی الذی واثقتهم به و عهدی الذی عهدت إلیهم من ولایة ولیی و مولاهم و مولى کل مؤمن و مؤمنة علی بن أبی طالب فإنی لم أقبض نبیا من أنبیائی إلا بعد إکمال دینی و إتمام نعمتی بولایة أولیائی و معاداة أعدائی و ذلک تمام کمال توحیدی و دینی و إتمام نعمتی على خلقی باتباع ولیی و طاعته و إنی لا أترک أرضی بغیر قیم لیکون حجة على خلقی ف الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً علی ولیی و مولى کل مؤمن و مؤمنة علی عبدی و وصی نبیی و الخلیفة من بعده و حجتی البالغة على خلقی مقرون طاعته مع طاعة محمد نبیی و مقرون طاعة محمد بطاعتی من أطاعه فقد أطاعنی و من عصاه فقد عصانی جعلته علما بینی و بین خلقی فمن عرفه کان مؤمنا و من أنکره کان کافرا و من أشرک ببیعته کان مشرکا و من لقینی بولایته دخل الجنة و من لقینی بعداوته دخل النار فأقم یا محمد علیا علما و خذ علیهم البیعة و خذ عهدی و میثاقی بالذی واثقتهم علیه فإنی قابضک إلی و مستقدمک فخشی رسول الله ص قومه و أهل النفاق و الشقاق أن یتفرقوا و یرجعوا جاهلیة لما عرف من عداوتهم و ما یبطنون علیه أنفسهم لعلی ع من البغضاء و سأل جبرئیل ع أن یسأل ربه العصمة من الناس و انتظر أن یأتیه جبرئیل بالعصمة من الناس من الله عز و جل فأخر ذلک إلى أن بلغ مسجد الخیف فأتاه جبرئیل ع فی مسجد الخیف فأمره أن یعهد عهده و یقیم علیا للناس و لم یأته العصمة من الله تعالى بالذی أراد حتى أتى کراع العمیم بین مکة و المدینة فأتاه جبرئیل و أمره بالذی أمر به من قبل و لم یأته بالعصمة فقال یا جبرئیل إنی لأخشى قومی أن یکذبونی و لا یقبلوا قولی فی علی فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفة بثلاثة أمیال أتاه جبرئیل ع على خمس ساعات مضت من النهار بالزجر و الانتهار و العصمة من الناس فقال یا محمد إن الله عز و جل یقرئک السلام و یقول لک یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فی علی وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ فکان أولهم بلغ قرب الجحفة فأمره أن یرد من تقدم منهم و حبس من تأخر منهم فی ذلک المکان لیقیم علیا للناس و یبلغهم ما أنزل الله عز و جل فی علی ع و أخبر أن الله تعالى قد عصمه من الناس فأمر رسول الله ص عند ما جاءته العصمة منادیا فنادى فی الناس بالصلاة جامعة و تنحى عن یمین الطریق إلى جنب مسجد الغدیر أمره بذلک جبرئیل‏ عن الله تعالى و فی الموضع سلمات فأمر رسول الله ص أن یقیم(17)
فتال نیشابوری در کتاب روضۀ الواعظین از «امام باقر»(سلام الله علیه) روایت می‌کند:
پیامبر از مدینه حج بجا آورد، پس «جبرئیل» نازل شد و فرمود: خداوند می‌فرماید ما هیچ رسولی را جانش را نگرفتیم، مگر بعد از اکمال دینش و تکثیر حجت؛ تو دو فریضه به عهده داری 1- فریضه حج 2- فریضه ولایت پس پیامبر برای حج خارج شد، و اعلان عمومی نمود که تعداد شرکت کنندگان به هفتاد هزار یا بیشتر رسید، مثل اصحاب موسی که برای بیعت با هارون آماده شده بودنند. وقتی به موقف رسیدند «جبرئیل» نازل شد، و به پیامبر فرمود: چاره‌ای نداری غیر از اینکه «علی بن ابی طالب» (علیه السلام) را به عنوان خلیفه معرفی کنی، که اطاعتش اطاعت تو است. هر کس او را شناخت، مو من، و هر کس نشناخت، کافر است. پس «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) ترسیدند، که اهل نفاق و شقاق متفرق شوند، و بر گردنند به جاهلیت ؛ چون دشمنی آن‌ها با «علی» (علیه السلام) را می‌دانست، و از «جبرئیل» عصمت از مردم -ایمن بودن- را طلب کرد.
پس منتظر ماند، تا «جبرئیل» عصمت بیاورد، «پیامبر» به مسجد خیف رسیدند، «جبرئیل» دو مرتبه نازل شد، و امر خداوند را تکرار کرد، ولی باز عصمت از مردم را نیاورد؛ «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) در جواب «جبرئیل» فرمودنند: من می‌ترسم، که «علی بن ابی طالب» (علیه السلام) را قبول نکنند، پس «پیامبر» (صلی الله علیه واله) حرکت کردنند، تا رسیدند به غدیر خم، قبل از جحفه سه میل مانده .
پنج ساعت از روز گذشته بود، که «جبرئیل» با عصمت از مردم آمد، و فرمود: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک (فی علیٍ) و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ...و بعد «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) دستور دادند ،که همه در آنجا جمع شوند، و خطبه غدیر را ایراد فرمودنند.(18)
بررسی نسبت دادن خوف به «پیامبر» (صلی الله علیه واله) :
این شیخ وهابی در ادامه می‌نویسد :نسبت دادن خوف به «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) در واقعه غدیر خم درست نیست. چون اصحاب او همه مسلمان بودند. البته شبیه سخن قبل از او ابن تیمیه دارد.
ولأنه حینئذ لم یکن خائفا من أحد یحتاج أن یعصم منه بل بعد حجة الوداع کان أهل مکة والمدینة وما حولهما کلهم مسلمین منقادین له لیس فیهم کافر والمنافقون مقموعون مسرون للنفاق لیس فیهم من یحاربه ولا من یخاف الرسول منه فلا یقال له فی هذه الحال. (19)
در حجة الوداع، «پیامبر» اسلام (صلوات الله علیه واله) از کسی خوف نداشت چون مسلمانان دستورات او را عمل می‌کردند؛ و کافر هم در بینشان نبود، و منافقین هم مخفی بودند، پس «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) از ناحیه مردم هیچ خوفی نداشت.
چگونه تمام مسلمانان مطیع اوامر او بودند، و حال آنکه در «عقبه» عده‌ای تصمیم به قتل «خاتم انبیاء»(صلوات الله علیه واله) گرفتند.(20)
در پاسخ این قسمت از شبهه این شیخ وهابی، ابتدا اصل خوف «پیامبر»(صلی الله علیه واله) را در قرآن بررسی کرده، و سپس خوف آن حضرت را ، در روایات و تاریخ جستجو می‌کنیم:؟
تذکر:
جایگاه حضرت «محمد» در تفکر شیعه:
برای روشن شدن این مقام به کلام دو نفر از علمای بزرگ شیعه اشاره می‌کنیم:
شیخ صدوق:
ابن‌بابویه رحمة اللَّه علیه گوید:
اعتقاد ما در شأن پیغمبران و رسولان و حجت‌های خدا علیهم السّلام آن است که ایشان افضل از ملائکه‏اند، و اینکه چون حق‌تعالی به ملائکه فرمود: به درستی که من قرار خواهم داد خلیفه‏اى در زمین ملائکه عرض نمودند آیا قرار می‌دهی در زمین کسى را که فساد می‌کند در آن و خون‌ها را می‌ریزد و ما تسبیح به حمد تو مینمائیم و تقدیس براى تو می‌کنیم خلاصه کلام ملائکه تمناى منزلت آدم علیه السّلام در زمین بود و معلوم است که تمنا ننموده‏اند مگر منزلتى را که فوق منزلت آن‌ها است؛ و از جمله دلیلهائى که اثبات تفصیل آدم علیه السّلام بر ملائکه می‌نماید امر کردن حق‌تعالی است ایشان را به سجود براى آدم علیه السّلام و معلوم است که امر نفرموده به سجود مگر براى کسى که افضل از آن‌ها باشد و سجود مذکور ملائکه بندگى بود براى حق‌تعالی و احترام بود براى آدم علیه السّلام جهت آنچه در صلب او سپرده شده بود از پیغمبر ما و ائمه صلوات اللَّه علیهم اجمعین.
و جناب نبوى صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: من افضلم از جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و از کل ملائکه مقربین و من بهترین خلقم و آقاى اولاد آدمم. (21)
امام خمینی (نور الله مرقده) (22)
هذه الخلافة هی روح الخلافة «المحمّدیّة» (صل الله علیه واله)، و ربّها و أصلها و مبدؤها منها بدأ أصل الخلافة فی العوالم کلّها بل أصل الخلافة و الخلیفة و المستخلف إلیه؛ و هذه ظهرت، تمام الظهور، فی حضرة اسم «الله» الأعظم، ربّ الحقیقة المطلقة «المحمّدیّة» (صل الله علیه واله)، أصل الحقائق الکلیّة الإلهیّة. فهی أصل الخلافة، و الخلافة ظهورها بل هی الظاهرة فی هذه الحضرة، لاتّحاد الظاهر و المظهر کما أشار إلیه فی الوحی الإلهی، إشارة لطیفة، بقوله تعالى: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ.»
و قال شیخنا و أستاذنا فی المعارف الإلهیّة، العارف الکامل، المیرزا محمد على الشاه‏آبادی الأصفهانی، أدام الله أیّام برکاته، فی أوّل مجلس تشرّفت بحضوره و سألته عن کیفیّة الوحى الإلهی، فی ضمن بیاناته إنّ «هاء» فی قوله تبارک و تعالى:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ.» إشارة إلى الحقیقة الغیبیّة النازلة فی بنیة المحمّدیّة الّتی هی حقیقة «لیلة القدر».

خوف انبیاء در قرآن:
 

واژه خوف و مشتقات آن در قرآن مجید 125 مرتبه ذکر شده، که پرداختن به همه این موارد از حوصله بحث ما خارج است، ما به چند مورد اشاره می‌کنیم تا مدعای روایات (نسبت خوف به «پیامبر» )صلوات الله علیه واله در واقعه غدیر ثابت شود.
اساساً خوف یک موهبت الهی است:
«و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنۀ هی الماوی(23)
خوف حضرت «زکریا»: «و انی خفت الموالی من ورائی(24) (من بعد از خودم می‌ترسم).
خوف حضرت «شعیب»: «... و ا نی اخاف علیکم عذاب یوم محیط(25)
خوف حضرت «نوح»: « انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم(26)
خوف حضرت «لوط»: «و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوک و اهلک الا امراتک(27)
خوف حضرت «داود»: «اذ دخلوا علی داود ففزع منهم قالوا لا تخف(28)
خوف حضرت «ابراهیم»: «فاوحبس منهم قالوا لا تخف و بشروه بغلام علیکم(29)
خوف حضرت «موسی»: «ففررتُ منکم لما خفتم(30) ... (پس رفت بعد از آنکه ترسید).
«یا موسی لا تخف (31)» فاصبح فی المدینۀ خائفاً یترقب (32)
خوف «پیامبر اکرم» (صلی ا... علیه و اله) :

1- در قران :
 

1/1: «انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم. (33)
1/2: « انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم(34)
1/3: «فانی اخاف علیکم عذاب یوم کبیر (35) (من بر شما از عذاب روزبزرگ می ترسم).».
در بعضی آیات هم کلمه خوف نیست ولی شبیه به معنی خوف آمده :
«الا تنصروه فقد نصره الله اذا خرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذهما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن فانزل الله سکینته علیه (36)
(... به همراهش فرمود محزون مباش پس خداوند سکینه و آرامش را بر پیامبر فرستاد) (37)

2- خوف « پیامبر»(صل الله علیه واله) در غیر از واقعه غدیر خم:
 

2/1:خوف حضرتش (صلوات الله علیه واله) در مورد قرآن:
سمع عُقْبَةَ بن عَامِرٍ یقول ان رَسُولَ اللَّهِ قال انی أَخَافُ على أمتی اثْنَتَیْنِ الْقُرْآنَ وَاللَّبَنَ أَمَّا اللَّبَنُ فَیَبْتَغُونَ الرِّیفَ وَیَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ وَیَتْرُکُونَ الصَّلَوَاتِ وَأَمَّا الْقُرْآنُ فَیَتَعَلَّمُهُ الْمُنَافِقُونَ فَیُجَادِلُونَ بِهِ الْمُؤْمِنِین (38)
حضرت رسول فرمودند: برامتم از دو چیز می ترسم قرآن و... اما قران پس منافقان آنرا یاد گیرند و با شما مجادله کنند.
2/2:خوف حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه واله) از خواص گمراه:
...فقال النبی إنی أخاف على أمتی الإئمة المضلین (39)
2/3:خوف از غیر دجال:
کنت مخاصر النبی یوما إلى منزله فسمعته یقول : غیر الدجال أخوف على أمتی من الدجال (40)
راوی می¬گوید: در نزد «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) نشته بودیم، پس شنیدم: حضرتش فرمودند: از غیر دجال بر امتم بیشتر از خود دجال خوف دارم، سوال کردند: غیر دجال چه کسی است در پاسخ فرمود: امام گمراه و ضال.
2/4: خوف «رسول مهربانی ها»(صلوات الله علیه و آله) از شرک و شهوت امتش:
سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقول أَتَخَوَّفُ على أمتی الشِّرْکَ وَالشَّهْوَةَ الْخَفِیَّةَ قال قلت یا رَسُولَ اللَّهِ أَتُشْرِکُ أُمَّتُکَ من بَعْدِکَ قال نعم أَمَّا انهم لاَ یَعْبُدُونَ شَمْساً وَلاَ قَمَراً وَلاَ حَجَراً وَلاَ وَثَناً وَلَکِنْ یُرَاءُونَ بِأَعْمَالِهِمْ وَالشَّهْوَةُ الْخَفِیَّةُ ان یُصْبِحَ أَحَدُهُمْ صَائِماً فَتَعْرِضُ له شَهْوَةٌ من شَهَوَاتِهِ َیَتْرُکُ صَوْمَهُ (41)
«رسول الله» (صلوات الله علیه واله) فرمودند: بر امتم از شرک و شهوت پنهان می‌ترسم، سوال شد مگر امت شما بعد از شما مشرک می‌شوند، «حضرتش» (صلوات الله علیه واله) فرمودند: بله .... و فردی از امتم صبح روزه است،پس شهوتی برایش پیش می‌آید به خاطر آن روزه‌اش را ترک می‌کند.
2/5: خوف «خاتم انبیاء» (صلوات الله علیه واله) از عمل قوم لوط:
و إن أشد ما أتخوف على أمتی من بعدی عمل قوم لوط فلترتقب أمتی العذاب إذا تکافأ النساء بالنساء و الرجال بالرجال (42)
بعد از خودم، از عمل قوم لوط بر امتم می‌ترسم، که مردها به مردان وزن‌ها به زنان اکتفا کنند.
2/6: خوف از رغبت امت بر مال دنیا:
إن مما أتخوف على أمتی أن یکثر فیهم المال حتى یتنافسوا فیه فیقتتلوا علیه (43)
برامتم می‌ترسم که مال در بینشان زیاد شود، و به آن رغبت پیدا کنند، در نتیجه به خاطر مال دنیا با همدیگر، قتال و جنگ کنند؛ وعده‌ای نیز گشته شوند.
2/7:خوف از ضعف یقین امت:
..قال ما أخاف على أمتی الا ضعف الیقین (44)

3- خوف «پیامبر» (صلی الله علیه واله) در واقعه غدیر خم:
 

موضوع خوف «پیامبر» (صلوات الله علیه واله)، درباره معرفی «امیر المؤمنین» (علیه السلام) در غدیر خم، در منابع شیعه و منابع عامه با تعبیرات مختلف، بدان اشاره شده است؛که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
3/1: فتخوف رسول الله (45)؛ فخاف البنی؛ (46)؛ فخشی؛ (47) و امتنع رسول الله من القیام؛ (48)
2/3: یکی از شاگردان مکتب محمد بن عبدالوهاب، آقای شهاب الدین محمود الوسی هم در تفسیرش، متعرض خوف «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) در جریان «غدیر خم» شده است، و عبارت (فتخوف رسول ا...) را ذکر کرده .(49)
3/3: عنه (صلى اللّه علیه و آله و سلم): أنه لما أُمر بإبلاغ أمر الإمامة قال : إن قومی قریب و عهد بالجاهلیة، وفیهم تنافس وفخر، وما منهم رجل إلا وقد وتره ولیّهم، وإنی أخاف، فأنزل اللّه : «یا أیّها الرسول بلّغ...»(50)
وقتی ما مور به ابلاغ «علی بن ابی طالب» (علیه السلام) در «غدیر» شدم، .....خوف کردم، تا خداوند آیه «ابلاغ» را نازل کرد.
3/4: عن ابن عباس إنّه (صلى اللّه علیه وآله و سلم) قال فی «غدیر خم»: إن اللّه أرسلنی إلیکم برسالة و إنی ضقت بها ذرعاً، مخافة أن تتّهمونی، وتکذّبونی، حتى عاتبنی ربی بوعید أنزله علی بعد وعید. (51)
3/5: عن أبی الشیخ. عن مجاهد، قال: لمّا نزلت: «بلّغ ما أنزل إلیک من ربک» قال: یارب، إنما أنا واحد کیف أصنع، یجتمع علیّ الناس؟ فنزلت «وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»(52)
وقتی آیه ابلاغ نازل شد. به «خداوند» گفتم :من تنها هستم، و مردم چگونه بر من جمع می‌شوند، پس آیه نازل شد، اگر این کار- معرفی «امیر المؤمنین» (سلام الله علیه)- را انجام ندهید، رسالت شما ناتمام است.؟
3/6: عن جابر بن عبد اللّه : أن «رسول اللّه» (صلى اللّه علیه وآله و سلم) نزل «بخم»، فتنحى الناس عنه، ونزل معه «علی بن أبی طالب» (سلام الله علیه) فشقّ على النبی تأخر الناس؛ فأمر «علیاً» فجمعهم؛ فلمّا اجتمعوا قام فیهم، متوسداً (ید) «علی بن أبی طالب»(سلام الله علیه)، فحمد اللّه، واثنى علیه، ثم قال: أیها الناس، إنه قد کرهت تخلفّکم عنّی حتّى خُیّل إلی: أنه لیس شجرة أبغض إلیکم من شجرة تلینی(53)
«جابر بن عبد الله» می¬گوید: وقتی «رسول الله» (صلوات الله علیه واله) به «خم» رسیدند، مردم از «پیامبر»(صلوات الله علیه واله) دور شدند؛ و «علی بن ابی طالب» (علیه السلام) همراه «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) بودند، پس مردم، از تا خر و دوری از «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) ناراحت شدند؛ به «علی بن ابی طالب» (سلام الله علیه) امر کردند، تا مردم را جمع کند. وقتی مردم جمع شدند، فرمودند: من دوست ندارم شما به من پشت کنید، و بعد از آن .....ادامه خبر.
3/7: وفی حدیث مناشدة «علی» (علیه السلام) للناس بحدیث «الغدیر»، أیّام عثمان، شهد ابن أرقم، والبراء بن عازب، وأبو ذر، والمقداد، أن «النبی»(صلى اللّه علیه و آله و سلم) قال، وهو قائم على المنبر، و«علی» (علیه السلام) إلى جنبه: أیها الناس،إن «اللّه» عز وجل أمرنی أن أنصب لکم إمامکم، والقائم فیکم بعدی، ووصیی، وخلیفتی، والذی فرض «اللّه» عز وجل على المؤمنین فی کتابه طاعته، فقرب بطاعته طاعتی، وأمرکم بولایته، وإنی راجعت ربّی‏ خشیة طعن أهل النفاق، وتکذیبهم، فأوعدنی لأبلغها، أو لیعذّبنی.(54)
«امیرالمؤمنین» (علیه السلام) در استشهاد به حدیث غدیر «پیامبر» (صلوات الله علیه واله) فرمودند: «خداوند» مرا امر کرد، که برای شما امامی قرار دهم. و وصی و خلیفه بعد از خودم را معرفی کنم، و من از طعن اهل نفاق، و تکذیب آنان ترس داشتم ،که خداوند به من امر کرد، که ابلاغ امر او کنم.
3/8: وفى کتاب سلیم بن قیس:(55) إنّ «اللّه» عزوجل أرسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت ان الناس تکذّبونی، فاوعدنی لابلغها او تعذبنی (56)
«پیامبر»(صلوات الله علیه واله) فرمودند: خداوند، مرا مأمور به رسالتی کرد ،و ترسیدم، مرا تکذیب کنند، پس خداوند به من وعده داد، یا امر ما را ابلاغ می‌کنی، یا تورا عذاب می کنم.
4: یکی از بزرگان علمای عامه در کتابش عنوانی دارد برای خوف نبی :
الخوف: خوف سیدنا «محمد» «رسول الله»(57)

پی‌نوشت‌ها:
 

1- علامه طهرانی، امام شناسی، ج 7 ص 273.
2- محمد بن سلامة الطحاوی، شرح مشکل الاثار، ج 5، ص16.
3- به:تفتازانی، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج 2، ص،290؛ شبیه این عبارت وأما من کنت مولاه فعلى مولاه فلا یصح من طریق الثقات أصلا وأما سائر الأحادیث التی تتعلق بها الرافضة فموضوعة یعرف ذلک من له أدنى علم بالأخبار ونقلتها بنگرید: سعید بن حزم طاهری، الفصل فی الملل، ج 4، ص 116.
4- ابن تیمیه، منهاج السنة، ج 7، ص53.
5- و هذا حدیث غریب صحیح وقد روى حدیث غدیر خم عن رسول الله نحو مائة نفس وفیهم العشرة وهو حدیث ثابت لا أعرف له علة تفرد علی بهذه الفضیلة لم یشرکه فیها أحد (احمد بن عثمان بن شاهین، شرح مذاهب اهل السنة، ص 103).
6- همان، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص 49.
7- احمد امین، ضحی الاسلام، ج 3، ص 309.
8- محمد بن عبدالوهاب ، رسالة فی الردعلی الرافضة، صص 5-7.
9- مائده (5)، آیه 67.
10- فتح (48)، آیه 29.
11- آغاز بزرگ طهرانی، الذریعه، جلد 11 ص 306 ش 1815.
12- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 158
13- شیخ حر عاملی، امل الا مل، ج 2، ص 243، ش 713.
14- محمد حسین حسینی جلالی، فهرس التراث ، ج 1 ص 555.
15- حدیث مرسل از ارسال الدابه گرفته شده، و راوی بین رجال سند ساقط شده، که از معصوم روایت کرده ولی آنرا درک نکرده و قول منسوب به محمدبن خالد برقی (پدر صاحب محاسن) این است که، مرسل را مطلقاً قبول دارد، و علامه در تهذیب الاصول مطلقا قبول ندارد، و قول سوم این است که فرق بگذاریم بین کسی که ارسال ندارد مگر از ثقه که سخنش قبول می شود و غیر از او که سخنش قبول نمی شود. (جعفر سبحانی، دروس موجزه فی علمی الرجال و الدرایه صص 182-183).
16- طبرسی، احتجاج، ج 1، ص56
17- حسن فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ج 1، صص 90-91؛ سید بن طاوس، الیقین، ص 343، سید هاشم بحرانی، غایةالمرام ، ج 2 ، ص141.
18- البته بیان واقعه «غدیر» فقط منحصربه این روایت نیست بلکه اسناد زیادی به این جریان مهم اشاره دارد؛
19- ابن تیمیه، منهاج السنة، ج 7، ص 316؛ از همین جا معلوم می¬شود عبد الوهاب در حقیقت مروج تفکرات باطل ابن تیمیه بود بود نه اسلام حقیقی که پیروانش تصور می کنند.
20- قالوا: أفلا تأمر بهم یارسول اللّه فنضرب أعناقهم؟ قال: أکره أن یتحدّث الناس ویقولوا: إنّ محمداً وضع یده فی أصحابه! فسمّاهم لهما وقال: اکتماه و برخی اینگونه نقل کرده اند: أنّ عمّاراً وحذیفة بن الیمان قالا: یارسول اللّه، أفلا تأمر بقتلهم؟ فقال: "أکره أن یتحدّث الناس أنّ محمداً یقتل أصحابه".
اگرچه بعضی مثل ابن حزم در المحلی خواسته اند از طریق بعضی از روات این حدیث در اصل آن تشکیک کنند. ولی بسیاری از منابع شیعه وعامه به این جریان هولناک که چهره حقیقی برخی از افراد را مشخص می کند ذکر کرده اند. که به برخی از این منابع اشاره می کنیم:
از شیعه: فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص 123؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 21، ص 247؛ قاضی نور الله شوشتری، الصوارق المهرقة، ص 7؛ 60؛ و... از عامه: سیوطی، الدر المنثور، ج 4، ص 243؛ ابوبکر بیهقی، سنن البیهقی الکبری، ج 9، ص 33؛ احمد بن حنبل، المسند، ج 5، ص 453، ش 23843؛ ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج 1، ص 110؛ و ... مسلم نیشابوری هم روایتی نقل کرده است: که یک نفر از آنهائی که تصمیم به قتل پیامبر (صل الله علیه واله) داشتند. از حذیفه که شاهد ماجرا بود، می پرسید، که آیا جزء آن نفرات هست یا. نه. که حذیفه در پاسخ او گفت اگر تو جزءآنها باشی تعداد آنها می شود پانزده نفر و دوازده نفر آنها دشمن خدا ورسول خداوند (صلوات الله علیه واله) هستند؛ و سه نفر هم عذر آوردند که ما صدای پیامبر (صل الله علیه واله) را نشنیدیم. البته جناب مسلم اسم این شخص را نیاورده ولی برای شیعه مشخص است چه کسی است (مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 2144، ش 2779)}
21- شیخ صدوق، الاعتقادات، ص: 111
22- امام خمینی، مصباح الهدایة، ص 27
23- نازعات (79) آیه 40
24- مریم (19) آیه 5
25- هود (11) آیه 84
26- اعراف (7) آیه 59
27- عنکبوت (29) آیه 33
28- ص (38) آیه 22
29- الذاریات (51) آیه 28
30- شعرا(26) آیه 21
31- نمل (27) آیه 10
32- قصص (28) آیه 18
33- یونس(10) آیه 15
34- انعام (6) آیه 15
35- هود (11) آیه 3.
36- توبه – 40.
37- این آیه در صورتی دلیل بر سخن ما است که ضمیر در کلمه «علیه» به خود پیامبر برگردد. وبه دودلیل ضمیر به پیامبر برمی گردد:الف:در برخی از آیات قران سکینه بر پیامبر نازل شده. مثل: «ثم انزل الله سکینته علی رسوله وعلی المومنین...»(توبه -26) ب:کلمات بزرگان از شیعه وعامه: از شیعه: مسعود عیاشی، کتاب التفسیر ج 2 ص 88؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج 2 ص 51؛ شیخ طوسی، التبیان، ج 2 ص 222؛ حسن طبرسی، مجمع البیان ، ج 5، ص 50؛ فیض، تفسیر الصافی ج 2 ص 344؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2 ص 783 از عامه: جریر طبری، تفسیر طبری، ج 10 ص 137؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن الکریم، ج 6 ص 1801؛ مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج 2 ص 353؛ ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، ج 3 ص 36؛ زمخشری، الکشاف، ج 2 ص 272؛ ابن کثیر، تفسیر قرآن العظیم، ج 4 ص 136 (می گوید مشهورترین دو قول این است که ضمیر به پیامبر بر می گردد)؛ بدرالدین احمد عینی، عمدۀ القاری شرح صحیح بخاری، ج 18 ص 266 (می گوید علی رسول ا... علی اشهرالقولین)؛ سهیلی، الروض الانف، ج 2ص317 (قیل الهاء راجعۀٌ علی النبی) ؛ابوبکر ایوب زرعی، بدائع الفوائد، ج 3ص629 می¬گوید استاد ما ابوالعباس بن تیمیه می گوید هاء به پیامبر بر می گردد. و....
38- همان، المسند، ج4، ص155؛
39- همان،تفسیر طبری، ج7، ص223
40- عبد الروف المناوی، فیض القدیر، ج4، ص407
41- همان، المسند، ج4، ص123؛ ابن ماجه، السنن، ج2، ص1406، ش4205؛
42- احمد بن ایوب طبرانی، مسند الشامیین، ج1، ص104
43- حاکم نیشابوری، المستدرک علی صحیحین، ج2، ص316؛ تمام بن محمد رازی، الفوائد، ج1، ص36
44- محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج5، ص264
45- همان، التفسیر عیاشی، ص 331؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص255
46- فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی،ص130
47- همان، احتجاج، ج1،ص69؛ همان، الیقین، ص345
48- همان، بحارالانوار، ج37، ص140
49- همان، روح المعانی، ج6، ص193
50- همان، شواهد التنزیل، ج1، ص191
51- همان، ص193
52- همان، الدرالمنثور، ج3، ص167
53- ابن هبة بن عبد الله شافعی، تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص227؛ همان، مسند الشامیین، ج3، ص223؛ سید بن طاوس، الطرائف، ج1، ص145؛ ابن بطریق، العمدة، ص107؛
54- همان، ینابیع المودة، ج1، ص297؛ همان، الاحتجاج، ج1 ص148؛ ابن طاوس، التحصین، 634؛ شیخ صدوق،کمال الدین، ج1، ص277؛
55- این کتاب مشهور بین فریقین بوده است و اول کتاب از شیعه است کما اینکه به این مطلب تصریح دارد: ابن ندیم، الفهرست، ص307؛ آیت الله مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج1، ص55
56- کتاب سلیم، ص643؛ نعمانی، الغیبة، ص68؛ همان، التحصین، ص632؛ همان، الاحتجاج، ج1، ص147
57- الکاندهلوی، حیاة الصحابة، ج2، ص462
 


ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان