برزخ و برزخیان (حالات و ویژگی ها) (۱)

چکیده   یکی از خصلت های انسانی حس کنجکاوی اوست؛ حال این حس کنجکاوی یا در مورد حالات خود می باشد، یا در مورد حالات دیگران، که البته کنجکاوی در مورد دیگران دارای حد و مرز است

برزخ و برزخیان (حالات و ویژگی ها) (1)

چکیده
 

یکی از خصلت های انسانی حس کنجکاوی اوست؛ حال این حس کنجکاوی یا در مورد حالات خود می باشد، یا در مورد حالات دیگران، که البته کنجکاوی در مورد دیگران دارای حد و مرز است. گاهی این کنجکاوی یک مبحث مشترک بین خود و دیگران را دربر دارد؛ که قسمی از این کنجکاوی مشترک، همان سرانجام انسان و چگونگی زندگی وی پس از مرگ می باشد. کنجکاوی در مورد این مبحث، ما بر آن داشت تا با بررسی مباحث برزخ و زندگی پس از مرگ، به شناسایی حالات و ویژگی های پس از مرگ پرداخته آن ها را در قالب عناوینی بدین شرح ارائه کنیم: صورت و قیافه ارواح در برزخ، ملاقات ارواح همدیگر را، ملاقات ارواح خویشان را، شنیده شدن سخن ما توسط اموات، تجسم اعمال در برزخ، وجود شبانه روز در برزخ، ارتقای درجه در برزخ، بدن برزخی، حیات برزخی و چگونگی آن، ملاقات برزخیان با یکدیگر، مدت برزخ در دید برزخیان و...
کلید واژه: قیافه ارواح، ملاقات ارواح، تجسم اعمال، بدن برزخی، حیات برزخی، ارواح، برزخ.

مقدمه
 

سؤالات زیادی درباره حالات و ویژگی های برزخ، در اذهان مردم وجود دارد که ضرورت این بحث را می رساند؛ این سؤالات، از این قرار می باشند: ارواح پس از خارج شدن از بدن، در عالم برزخ به چه صورت و قیافه ای ظهور می کنند؟ آیا ارواح اموات (مؤمن و کافر)، در عالم برزخ یکدیگر را ملاقات می کنند و با هم گفت و شنود دارند؟ آیا وقتی انسان از دنیا می رود، روحش با عالم دنیا و ساکنین این عالم قطع ارتباط می کند یا هنوز با آن ها در ارتباط است؟ آیا ارواح، صدای ما را می شنوند و معنای آن را درک می کنند یا نه؟ افعال انسان در برزخ به چه صورت مجسم می شوند؟ آیا برزخ هم دارای روز و شب است؟ آیا ارتقاء درجه برای برزخیان وجود دارد؟ بدن برزخی و حیات برزخی به چه شکل می باشد؟ آیا حیات برزخی روحانی است؟ یا روحانی و جسمانی؟ آیا برزخیان در عالم برزخ یکدیگر را می شناسند؟ آیا برزخیان به دیدار یکدیگر می روند؟ مدت برزخ به چه مقدار است؟ آیا برای همه به یک اندازه است؟ و...

صورت و قیافه ارواح در برزخ
 

این که ارواح پس از خارج شدن از بدن، در عالم برزخ به چه صورت و قیافه ای ظهور می کنند، خود، موضوع قابل توجهی است.
گاهی از مردم عامی شنیده می شود: ارواح پس از خارج شدن از بدن به صورت پرنده های کوچک (کبوتر، گنجشک، مرغ سبزرنگ، و...) در می-آیند، این تصورات با آن واقعیتی که احادیث، بیان می کنند تفاوت های فاحشی دارد و پس از آن که تعدادی از احادیث صحیح را نقل کردیم خواهیم فهمید علت رسوخ این گونه عقائد فاسد و باطل در اذهان شیعیان و پیروان ائمه معصومین علیهم السلام چیست؟
مرحوم کلینی رحمۀ الله به نقل از علی بن ابراهیم آروده است که می فرماید: «به حضرت صادق علیه السلام گفتم: جانم فدای شما باد، می گویند، ارواح مؤمنین را پس از خارج شدن از بدن، داخل چینه دان پرندگان می کنند و این مرغ ها در اطراف عرش خدا در پروازند، درست است؟ حضرت فرمودند: خیر، احترام مؤمن در پیشگاه خداوند، بیش از این است که روح او را در چینه دان مرغ ها قرار دهد. سپس فرمود: روح افراد پس از خارج شدن از بدن، داخل بدنی همانند بدن دنیاییِ او قرار می گیرد. (1)
باز مرحوم کلینی رحمۀ الله در کافی حدیثی نقل فرموده، این حدیث گرچه از نظر سند ضعیف است ولی چون از نظر معنا و مفهوم با احادیث صحیح مطابقت دارد، لذا تلقی به قبول شده و عیناً آن را ذکر می کنیم. یونس گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم، حضرت پرسیدند: این مردم در مورد ارواح مؤمنین پس از مرگ چه می گویند؟ گفتم، می گویند: ارواح مؤمنین در چینه دان مرغ های سبزرنگ قرار می گیرند و در زیر عرش خداوند هستند. حضرت فرمودند: پاک و منزه هست خداوند، مؤمن نزد خداوند گرامی تر از این است که روحش را در چینه دان مرغ قرار دهد. ای یونس، وقتی هنگام مرگ مؤمن رسید، پنج نور مقدس به همراه ملائکه مقرب خداوند بر بالین او حاضر می شوند و پس از قبض روح وی خداوند روح او را در قالبی چون قالب دنیایی قرار می دهد. پس مؤمنین در عالم برزخ در قیافه ای همچون قیافه دنیایی جلوه می کنند و در حقیقت بدن برزخی همانند همین بدن دنیایی است. با آن می خورند و می آشامند و اگر کسی پیش آن ها آمد او را می شناسند. (2)
همین حدیث را با اندک اختلاف در متن و با سند دیگر، مرحوم مجلسی به نقل از کتاب امالی شیخ طوسی در صفحه 229 از جلد 6 بحارالأنوار، حدیث 32 نقل فرموده، که برای رعایت اختصار از ذکر آن خودداری می شود. در کل، احادیث فوق و نظائر آن بر مطالب زیر دلالت دارند:
الف) اعتقاد به این که «روح مؤمن، و یا هر انسان دیگر پس از مرگ به صورت پرنده و یا در چینه دان پرنده ای داخل شود و به عرش خدا رود» اعتقاد باطل و فاسدی است و از اخبار مجعول برخی فرق اسلامی نشأت گرفته است. ب) فرق بین مؤمن و کافر در این جهت نیست که روح هر انسان پس از مرگ به قالبی مثل همین بدن دنیایی داخل شود و عالم برزخ را با آن بدن می گذراند. این قالب و بدن برزخی آن قدر با بدن دنیایی شباهت دارد که وقتی کسِ دیگری هم از دنیا برود و او را ببیند می شناسد و او هم این فرد تازه از نیا رفته را می شناسد.
البته این نکته نیز قابل توجه است که قالب مثالی منحصر به عالم برزخ و زمان پس از مرگ نیست و ممکن است هر فردی دارای چند قالب مثالی باشد و مثلاً یک قالب مثالی برای مواقع خواب وجود داشته باشد که روح انسان پس از به خواب رفتن به آن قالب منتقل شود با این تفاوت که در وقت خواب فقط روح انسانی و نفس ناطقه از بدن خارج می شود ولی وقت مرگ هر چند روحی که برای انسان تصور کرده اند، از بدن خارج می شود. ارواح کفار و مشرکین نیز پس از مرگ مانند ارواح مؤمنین در قالب های مثالی قرار می گیرند ولی این ها برخلاف مؤمنین به عذاب های خداند معذب می شوند. (3)
مرحوم مجلسی رحمۀ الله به نقل از امام صادق علیه السلام چنین آورده است:
حضرت صادق علیه السلام در جواب سؤالی که از آن حضرت در مورد روح پس از مرگ، کردند، فرمودند: «کسی که از دنیا می رود چه در درجه اعلای ایمان و یا در درجه ادنای کفر باشد روحش به هیکلی که مثل همین هیکل دنیایی است منتقل می شود و تا روز قیامت با اعمال خود همراه است. پس روح مؤمن وقتی از این بدن خارج می شود به بدنی مثل این بدن داخل می شود و تا روز قیامت از نعمت های خدا استفاده می کند، روح کافر نیز وقتی از این بدن خارج می شود به بدنی مثل همین بدن داخل می شود و در جهنم دنیا قرار می گیرد تا قیامت برپا شود.» (4)
 
از حدیث فوق نکات زیر استفاده می شود:
الف) در این که روح مؤمن و کافر پس از مرگ به قالب مثالی منتقل می شود، فرقی وجود ندارد.
ب) هر یک از مؤمن و کافر در طول عالم برزخ همراه با اعمال خود می باشد و پاداش یا مکافات آن را مشاهده می کند.
ج) وقتی قیامت برپا شود، دوباره همین بدن های پوسیده، زنده می شوند و مجدداً روح ها از بدن های مثالی به همین بدن منتقل می شوند.
د) عالم برزخ و بهشت و جهنم آن در همین دنیاست ولی از نظرها غایب هستند.
ه) روح های مؤمنین و کفار در قالب مثالی (بدن برزخی) هستند نه در چینه دان مرغ های رنگارنگ. (5)

ملاقات ارواح، همدیگر را
 

ارواح اموات (مؤمن و کافر) به حسب نقل روایات، در عالم برزخ یکدیگر را ملاقات می کنند و با هم گفت و شنود دارند. [البته هر یک از مؤمنین و کفار، در مکانی مخصوص به خود]. هرگاه مثلاً مؤمنی از دنیا می رود همه آن هایی که با این مؤمن دوستی، خویشاوندی یا هر علاقه دیگری داشته اند او را ملاقات می کنند و از او احوال آن هایی را که هنوز در دنیا هستند می پرسند. احادیثی که در این مورد به ما رسیده، روایات عجیبی است. برای نمونه به چند حدیث از آن اشاره می شود، امید است مورد توجه علاقه مندان قرار گیرد.
مرحوم کلینی رحمۀ الله در کتاب کافی به نقل از ابی بصیر از حضرت صادق علیه السلام آورده است که حضرت فرمودند: ارواح شبیه جسدها هستند، در بهشت از میوه های درخت ها استفاده می کنند، همدیگر را می شناسند و از همدیگر پرسش و پاسخ دارند. وقتی یکی از افراد دنیا بمیرد، روحش به عالم برزخ می رود و ارواح دیگر به ملاقات او می آیند. یکی می گوید: او را رها کنید، او به تازگی از یک وحشت و هراس بزرگی آزاد شده، خسته است بگذارید استراحت کند. پس از مدتی به ملاقاتش می روند و از او احوال آن هایی را که در دنیا بوده می پرسند، اگر جواب دهد در دنیا بوده اند، آرزو می کنند آن ها نیز پس از مرگ در جمع آن ها قرار گیرند. ولی اگر بگوید: او قبل از من از دنیا رفته است نگران می شوند و انگشت حسرت به دندان می گیرند که ای وای او در درکات جهنم افتاده است. (6)
مرحوم مجلسی رحمۀ الله در بحارالأنوار به نقل از ابراهیم بن اسحاق آورده اند: به حضرت صادق علیه السلام گفتم: ارواح مؤمنین کجا هستند؟ حضرت فرمودند: آن ها در اتاق هایی در بهشت هستند و از طعام و شراب بهشتی می خورند و به زیارت یکدیگر می روند و همدیگر را ملاقات می کنند...
بنابراین دو حدیث فوق، به خوبی بیانگر این حقیقت هستند که ارواح مؤمنین در عالم برزخ با هم هستند، با یکدیگر ملاقات می کنند و از احوال هم می پرسند.

ملاقات ارواح، خویشان را
 

سخن قابل توجهی است که آیا وقتی انسان از دنیا می رود، روحش با عالم دنیا و ساکنین این عالم قطع ارتباط می کند یا هنوز با آن ها در ارتباط است؟ در این مورد احادیث فراوانی از ائمه طاهرین علیهم السلام رسیده، ولی برای رعایت اختصار به نقل چهار حدیث اکتفا می شود.
مرحوم شیخ کلینی رحمۀ الله به نقل از علی بن ابراهیم قمی رحمۀ الله آورده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «روح مؤمن به زیارت فرزندان و خویشان خود می رود، خداوند در این ملاقات اعمال نیک فرزندان و خویشان را به او نشان می دهد و اعمال ناپسند آن ها را از وی پوشیده می دارد. بعد فرمودند: کافر هم به زیارت فرزندان و خویشان خود می رود ولی خداوند در این ملاقات، آن چه را که موجب شادی و خوشحالی کافر می شود از او پوشیده می دارد و آن اعمالی که موجب نگرانی کافر است به او نشان می دهد.» سپس فرمودند: «بعضی از ارواح در هفته، یک مرتبه به زیارت و ملاقات خویشان می روند و بعضی به اندازه عمل خود.» (7)
مرحوم کلینی رحمۀ الله در کتاب کافی از قول ابابصیر آورده است که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: هر مؤمن و کافری که از دنیا می روند، خویشان خود را ملاقات می کند، پس اگر مؤمن فرزندان خود را در عمل صالح مشاهده کند خوشحال می شود و شکر خدا می کند ولی اگر کافر خویشان و فرزندان خود را در حال عمل صالح ببیند برای او حسرت و نگرانی است. (8)
مرحوم مجلسی رحمۀ الله در بحارالأنوار به نقل از اسحاق بن عمار آورده اند که از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسیدم: آیا روح اموات به زیارت فرزندان و خویشان خود می روند؟ فرمودند: بلی. پرسیدم: هر چند وقت یک بار؟ پاسخ دادند: اموات در این امر متفاوتند؛ بعضی در هفته یک مرتبه، و بعضی در ماه یک مرتبه، و بعضی دیگر در سال یک مرتبه، و در آخر فرمودند: آزادی مردگان برای رفتن به زیارت خویشان خود، بستگی به اعمال صالح و ناصالح آن ها دارد.
نیز مرحوم مجلسی رحمۀ الله در حدیث دیگر، به نقل از اسحاق بن عمار آورده اند که از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسیدم: روح مؤمن فرزندان و خویشان خود را ملاقات می کند؟ حضرت فرمودند: بلی. پرسیدم: هر چند وقت یک بار؟ فرمودند: بستگی به قدر و منزلت آن ها نزد خداوند دارد؛ بعضی از آن ها هر روز ملاقات می کنند و بعضی دو روز یک مرتبه و بعضی سه روز یک بار تا آن جا که فرمودند: بعضی هفته ای یک بار، در روزهای جمعه. پرسیدم: چه وقت روز جمعه؟ فرمودند: ظهر و این حدودها. (9)
اموات سخن ما را می شنوند و معنای آن را درک می کنند!
یکی از مسائل دیگری که در ارتباط با اموات در عالم برزخ وجود دارد این است که: آیا ارواح، صدای ما را می شنوند و معنای آن را درک می کنند یا نه؟ در این مورد نیز مانند موارد پیشین احادیث فراوانی از ائمه طاهرین علیهم السلام رسیده که برای آگاهی بیشتر علاقه مندان به نقل برخی از آن-ها می پردازیم:
مرحوم مجلسی رحمۀ الله در کتاب بحارالأنوار نقل فرموده: روایت شده از حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که بعد از جنگ بدر وقتی کشته های کفار را در چاه بدر ریخته بودند، آمدند سر چاه و در حالی که به کشته های آن جنگ خطاب می کردند، فرمودند: همسایه های بدی برای رسول خدا بودید، او را از خانه و کاشانه اش بیرون کرده، از وطن آواره اش ساختید، به این کار نیز اکتفا نکرده دست به هم دادید و علیه او لشگرکشی کردید و با او جنگیدید. پس آیا آن چه را خدایتان وعده داده بود صحیح یافتید؟
راوی حدیث گفت: عمر لعنت الله علیه آن جا ایستاده بود، از سخن گفتن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با کشته ها تعجب کرد، گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله-وسلم با جماعتی که هلاک شده و ادراک ندارند سخن می گویید؟ حضرت فرمودند: عمر ساکت باش! به خدا سوگند این ها بهتر از تو می شنوند و بهتر از تو درک می کنند.
باید توجه نمود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در این سخن شخص عمر را با کشته ها و کشته ها را با شخص عمر مقایسه نفرموده، بلکه چون طرف خطابِ حضرت، عمر بوده حضرت سخن را این گونه بیان نموده و مقصود حضرت در کلام، این است که: «مردگان سخن ما را بهتر از زنده ها می-شنوند و بهتر درک می کنند.» (10)
شبیه این جریان پس از خاتمه جنگ جمل نیز اتفاق افتاد؛ بعد از آن که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ بصره (جمل) پیروز شدند، در بین کشته های آن جنگ می گَشتند و مثل این که دنبال جنازه خاصی می گردند، تا این که به جنازه کعب بن سوره که در آن روز قاضی بصره بود رسیدند، خطاب به او فرمودند: ای کعب، من وعده پروردگارم را حق یافتم، آیا تو هم آن چه را که خدا وعده ات داده بود، حق یافتی؟» سپس فرمود: تا او را به پهلو بخوابانند و از (کنار جنازه) او گذشتند.
همچنین وقتی حضرت ملاحظه کردند که طلحه روی زمین افتاده، دستور دادند تا او را نیز بنشانند، آن گاه خطاب به او همان مطالبی را که فرمودند که قبلاً خطاب به کعب بن ثور فرموده بودند. در این هنگام مردی از قرّا در مقابل آن حضرت ایستاده و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! این چه کلامی است (این کشته ها شایستگی آن را ندارند تا مورد خطاب قرار گیرند) اینان مرده اند و کلام شما را نشنیده و جواب شما را هم نمی-دهند. حضرت فرمودند: «همانا آنان کلام مرا می شنوند؛ همان طور که اصحاب قلیب (در بدر که در روایت قبل به آن اشاره شد) کلام حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم را شنیدند، و اگر اجازه داشتند که جواب بدهند، شگفت زده می شدی.» (11)
بنابر این از صراحتی که در دو حدیث فوق وجود دارد معلوم می شود که: اموات سخن زنده ها را می شنوند، ولی چون گوینده در هر دو حدیث پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام بوده ممکن است خیال شود اگر اموات سخن زنده ها را می شنوند، مشروط بر این است که سخن گو، پیامبر یا امام باشد، ما برای دفع این توهم به یک حدیث دیگر اشاره می کنیم تا ثابت کرده باشیم همه مرده ها سخن همه افراد زنده را می شنوند؛ مرحوم مجلسی رحمۀ الله از کتاب نوادر آورده است که از حضرت صادق علیه السلام نقل شده: «هرگاه قبل از طلوع خورشید زیارت کنید (آن ها زیارت شما را) می شنوند و شما را پاسخ می گویند؛ اما اگر بعد از طلوع خورشید آن ها را زیارت نمایید، می شنوند؛ اما پاسخ گو نیستند.» (12)
در این حدیث برای گوینده و یا شنونده، هیچ قید و شرطی بیان نشده، فقط، چون حضرت با شیعیان سخن می گفتند و ذکر کردند «موتاکم» معلوم می کند این اموات باید از اموات مسلمان باشد.

تجسم اعمال در برزخ
 

اعمالی که انسان در دنیا انجام داده، در برزخ یا صحنه قیامت، شکل جسمانی متناسب با خود را پیدا کرده و انیس و مونس همیشگی انسان خواهند شد. احادیث فراوانی بیان می کنند که افعال انسان در برزخ مجسم می شوند؛ از جمله، ابوسعید گوید که امام صادق علیه السلام فرمودند: «هنگامی که مؤمن داخل قبر شد، نمازی که خوانده در طرف راست او و زکاتی که داده در طرف چپش قرار می گیرند، بر نیکی هایی که کرده اشراف خواهد داشت و صبرش نیز در ناحیه ای قرار دارد و هنگامی که دو فرشته (نکیر و منکر) جهت سؤال بر او وارد می شوند، صبر به نماز و زکات گوید: صاحب خود را که در برابر شماست، دریابید و حمایت کنید؛ پس اگر عاجز ماندید، من او را حمایت خواهم کرد.» (13)
آن حضرت طبق نقلی دیگر می فرمایند: «هنگامی که میت در قبر گذارده شد، شخصی ظاهر می شود، پس به او گوید: فلانی، ما سه چیز بودیم: رزق و روزی تو که با سر آمدن اَجَلَت قطع شد؛ اهل و عیال تو که تو را پشت سر انداختند و از تو منصرف گشتند؛ و من، عمل تو هستم که با تو باقی خواهم بود. هان! من ذلیل ترین و ضعیف ترین آن ها نزد تو بودم.» (14)
قیس بن عاصم گوید: همراه عده ای خدمت رسول اسلام مشرف شدیم؛ حضرت فرمودند: ای قیس! ...چاره ای نیست مگر این که هم نشینی با تو دفن شود؛ هم نشینی که زنده است و تو هم با او دفن می شوی؛ در حالی که مرده ای؛ (آن هم نشین) اگر کریم باشد، تو را اکرام خواهد کرد و اگر پست باشد، تو را ترک نموده و یاری ات نخواهد کرد؛ پس محشور نمی شود، مگر همراه تو، و تو مبعوث نمی شوی، مگر همراه با او، و مورد سؤال قرار نمی گیری، مگر درباره او؛ پس تنها او را صالح قرار ده؛ چرا که اگر صالح باشد، با او اُنس خواهی گرفت و اگر فاسد باشد، تنها از او وحشت خواهی کرد، همانا آن هم نشین، کار و عمل توست. (15)
ابابصیر از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل می کند: هنگامی که بنده مؤمن از دنیا رفت، شش صورت همراه او داخل قبرش می شوند که یکی از آن ها، از نیکوترین و زیباترین هیئت برخوردار بوده و خوش بوترین و نظیف ترین صورت هاست؛ پس صورتی در جانب راست و صورتی هم در سمت چپ و دیگری در طرف مقابل، و یک صورت هم در پشت سر و صورتی هم در نزد پای او می ایستد؛ صورتی که نیکوتر از همه است، بالای سر او قرار می گیرد، پس اگر عذاب الهی از سمت راست او بیاید، صورتی که در آن سمت قرار دارد مانع آن خواهد شد و جهات دیگر نیز چنین خواهد بود. نیکوترینِ صورت ها به بقیه صورت ها گوید: خدا به شما جزای خیر دهد! شما چه کسانی هستید؟ صورت قرار گرفته در سمت راست گوید: من نمازم، و صورت سمت چپ گوید: من زکاتم، و صورتی که در طرف مقابل است گوید: من روزه هستم، و صورتی که پشت سر قرار گرفته گوید: من حج و عمره ام، و آن صورتی که در پایین پاست گوید: من نیکی هایی هستم (که نسبت به برادران دینی انجام شده)؛ سپس دیگر صورت ها از نیکوترین صورت می پرسند: تو چه کسی هستی که چهره ات از همه ما نیکوتر، بویت خوش تر و قیافه ات زیباتر است؟ او جواب می دهد: من ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین هستم. (16)

وجود شبانه روز در برزخ
 

بعضی از آیات دلالت می کنند که برزخ هم دارای روز و شب است: «...وَ حَاقَ به آلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ؛ ... و عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد! عذاب آن ها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى‏شوند؛ و روزى که قیامت برپا شود (مى‏فرماید:) «آل فرعون را در سخت‏ترین عذاب ها وارد کنید!».» (17)
ممکن است گفته شود: منظور از عذاب شدن فرعونیان در صبح و شب، همان عذاب دنیوی است و نمی توان آیه شریفه را در شمار آیاتی دانست که درباره برزخ سخن می گویند؛ زیرا دو مانع عمده وجود دارد: 1. عذاب برزخی باید دائمی باشد؛ در حالی که جمله «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَ عَشِیًّا» با این معنا منافات دارد؛ 2. وجود «غداۀ» و «عشی» (صبح و شام) فقط در دنیا امکان پذیر است و نه در عالم قبر و برزخ؛ پس باید گفت مقصود از عرضه کردن آنان بر آتش به هنگام صبح و شام، عرضه کردن نصیحت ها و راهنمایی های مؤمنان است که آن ها را همیشه از عذاب الهی می ترساندند.
ولی چنین تفسیری از آیه، هیچ گونه سازگاری با ظاهر آن ندارد و نه تنها دلیلی بر آن نیست، بلکه ذیل آیه شریفه هم خلاف چنین ادعایی را ثابت می کند؛ زیرا می فرماید: «وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» آیا می توان عرضه نصیحت های مؤمنان را نوعی عذاب به حساب بیاوریم و عذاب اُخروی را با آن مقایسه کنیم و بگوییم عذاب الهی در قیامت سخت تر از عرضه موعظه و نصیحت بر آل فرعون است؟!
فخر رازی پس از طرح شبهه مزبور می گوید: طبق آیه شریفه آن ها بر آتش عرضه می شوند، نه این که کلمات انذار کننده بر آن ها عرضه شود. اگر بخواهیم این نظر را بپذیریم و آیه را چنین توجیه کنیم، باید از ظاهر لفظ، دست برداشته و به مجاز عدول کنیم؛ حال اگر گفته شود «غدوّاً و عشیّاً» بر غیردائمی بودن عذاب برزخیان دلالت می کند در حالی که عذاب برزخ دائمی است، می گوییم: اشکالی ندارد که گفته می شود آن ها در برزخ، صبح گاهان و شام گاهان بر آتش عرضه می شوند؛ اما عذابشان در قیامت دائمی خواهد بود. وانگهی چه اشکالی دارد که گفته شود: ذکر «غدوّاً و عشیّاً» کنایه از دوام عذاب الهی است، مانند: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا؛ و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.» (18) که کنایه از دائمی بودن رزق بهشتیان است. (19)
علاوه بر این که می توان گفت منظور از صبح و شام در برزخ، صبح و شام متناسب با عالم برزخ است و ما از چگونگی آن ها با خبر نیستیم؛ چرا که ما با این محسوسات سر و کار داریم و فقط صبح و شام دنیوی را می شناسیم. بعضی از مفسران این احتمال را داده اند که فرعونیان فقط در این دو هنگام بر آتش عرضه می شوند؛ (20) ولی مرحوم علامه طباطبایی رحمۀ الله می فرماید: «غدوّاً و عشیّاً» به پی در پی بودن عذاب و منقطع نشدن آن اشاره می کند؛ اگر چه ممکن است گفته شود برزخیان به سبب اسن که هنوز به طور کامل از دنیا نبریده اند، پس هنوز نسبتی به دنیا دارند و به همین جهت قرآن چنین تعبیری را به کار برده است. (21)
 

ارتقای درجه در برزخ
 

ارتقای درجه برزخیان یکی از پاداش های بزرگ الهی به حساب می آید؛ درجاتی که هرکس را یارای رسیدن به آن ها نیست؛ اما شیعیان و دوست-داران اهل بیت علیهم السلام می توانند به چنین مقاماتی برسند. از روایات استفاده می شود که آنان اگر در دنیا، قرآن را به خوبی فرا نگرفته باشند، در قبر به آن ها یاد داده می شود و همین امر موجب ترفیع درجاتشان نیز خواهد شد: حفض گوید شنیدم که امام موسی بن جعفر علیه السلام به مردی می فرمود: آیا دوست داری در دنیا باقی باشی؟ عرض کرد: بله. فرمود: برای چه؟ عرض کرد: برای خواندن «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ بگو: خداوند، یکتا و یگانه است» (22) پس حضرت مقداری سکوت کرده و پس از مدتی فرمودند: ای حفض! کسی که از دوستان و شیعیان ما بمیرد و قرآن را خوب نداند (یا نخواند) در قبر به او می آموزند، تا خدای تعالی به سبب آن درجه او را بالا برد؛ چرا که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است؛ به او گفته می شود: بخوان و (به مقام) بالاتر برو، او هم می خواند و بالا می رود. (و به درجات بالاتری دست پیدا می کند).
این روایت شریفه به روشنی بر ارتقای درجه شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام در برزخ دلالت می کند؛ از این رو می توان نتیجه گرفت که تکامل افراد، منحصر به دنیا نیست؛ بلکه در برزخ هم، برای عده ای خاص امکان دارد؛ ولی این حقیقت هم شرایطی دارد؛ از جمله این که افراد شایستگی نیل به چنین درجاتی را داشته باشند. (23)

بدن برزخی
 

ما معتقدیم که روح پس از قطع علاقه از بدن مادی، به بدن برزخی که به این بدن شباهت دارد، تعلق می گیرد. مرحوم مفید رحمۀ الله در این باره می گوید: «همانا خدای تعالی برای آنان جسم هایی همانند جسم های دنیوی شان ایجاد می کند که مؤمنان در آن اجسام، از نعمت های الهی بهره-مند می شوند، و کفار و فاسقان نیز در چنین جسم هایی معذب خواهند شد. این اجسام غیر از آن جسم هایی است که در قبرها قرار می گیرند و بینندگان شاهد تفرق اجزاء و مُندَرِس و کهنه شدن و از بین رفتن آن ها در اثر مرور زمان هستند. (24)
این کلام مرحوم مفید رحمۀ الله و ادعای ما (روح پس از قطع علاقه از بدن مادی، به بدن برزخی که به این بدن شباهت دارد، تعلق می گیرد که از حیث شکل و قیافه شبیه همین بدن است) از روایات متعدد الهام گرفته که اکنون به تعدادی از این احادیث اشاره می نماییم:
در روایت حسنه ای ابو ولاد حناط گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم، نقل می کنند که ارواح مؤمنان در چینه دان های مرغان سبزرنگی در اطراف عرش هستند. حضرت فرمودند: «نه، مؤمن نزد خدا گرامی تر از آن است که روحش را در چینه دان پرنده ای قرار دهد؛ ولی در بدن هایی همانند بدن های خودشان قرار داده می شوند.» (25)

حیات برزخی
 

از دیگر ویژگی های انسان در عالم برزخ، داشتن حیات برزخی متناسب با آن عالم است. دلیل این حقیقت، آیات و روایات فراوانی است که برای نمونه به بعضی از آن ها اشاره می کنیم: «وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ؛ و به آن ها که در راه خدا کشته مى‏شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‏اند، ولى شما نمى‏فهمید!» (26) آیه شریفه با صراحت می فرماید: به کشته شدگان در راه خدا، مرده اطلاق نکنید. آنان به حسب ظاهر کشته شده و مرده اند؛ اما خداوند به زنده بودن ایشان شهادت می دهد. بله، انسان عادتاً نمی تواند با ابزار محدود شناختی که در دسترس دارد، حیات برزخی آنان را درک کند؛ ولی می دانیم که «نیافتن، دلیل نبودن نیست.» بنابراین درک نکردن حیات برزخی آنان، دلیل مرده پنداشتن آن ها نخواهد بود؛ چرا که حیات برزخی مربوط به روح انسان است و روح هم حقیقتی است که با ابزار مادی نمی توان آن را شناخت.
دلالت آیه شریفه بر وجود حیات برزخی شهدا صریح می باشد و بعید است که در بین مفسران مخالفی داشته باشد؛ از این رو بعضی از مفسران در ذیل این آیه شریفه و استفاده حیات برزخی از آن گفته اند: همه مفسران [این حقیقت را] باور دارند؛ (27) برخی دیگر ادعا می کنند که بیشتر اهل علم قائل به این معنا هستند (28) و برخی دیگر آن را قول اکثر مفسران، قلمداد کرده اند. (29) گفتنی است آیه در شأن شهدای بدر نازل شده؛ (30) ولی نمی تواند به آن بزرگواران اختصاص داشته باشد؛ بلکه اطلاق دارد و همه شهدا در هر زمان و مکان را شامل می شود.
«وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ به ما آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ؛ (اى پیامبر!) هرگز گمان مَبَر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. آن ها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و به خاطر کسانى که هنوز به آن ها ملحق نشده‏اند [مجاهدان و شهیدان آینده]، خوش-وقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آن ها را در آن جهان مى‏بینند؛ و مى‏دانند) که نه ترسى بر آن هاست، و نه غمى خواهند داشت. و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نیز) مسرورند؛ و (مى‏بینند که) خداوند، پاداش مؤمنان را ضایع نمى‏کند؛ (نه پاداش شهیدان، و نه پاداش مجاهدانى که شهید نشدند).» (31)
همه فرازهای این آیات کریمه هم به خوبی بر زنده بودن شهدا در عالم دیگری به نام برزخ دلالت می کنند. البته در شأن نزول این آیات شریفه هم اختلاف است: بعضی گفته اند درباره شهدای اُحُد و بدر نازل شده است. (32) مرحوم طبرسی نیز در مجمع البیان این قول را به بسیاری از مفسران نسبت داده است. (33) برخی معتقدند که این آیات فقط در شأن شهدای اُحد نازل شده؛ (34) اما شأن نزول هر چه باشد، آیات شریفه اطلاق دارند و همه شهدا اعم از شهدای بدر، اُحد، صفین، کربلا، شهدای زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و بعد از آن را در هر زمان و مکان شامل می-شوند؛ زیرا «مورد نمی تواند مخصص باشد» و نزول یک آیه در شأن فرد یا واقعه خاصی، باعث نمی شود که معنای آیه فقط به همان شخص یا واقعه اختصاص یابد. روایاتی هم در این باب وارد شده است که این معنا را تأیید می کنند؛ از جمله:
عقیل خزاعی گوید: هنگامی که امام امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ حاضر شدند، به مسلمانان سفارش هایی فرمودند: از جمله این که با نماز هم پیمان شوید. بعد از اسلام، جهاد شریف ترین (و برترین) اعمال است؛ قوام دین بستگی به آن دارد؛ دارای پاداشی عظیم، و توأم با عزت و سرافرازی است و آن یورشی است که حسناتی دارد، و پس از مرگ بشارت به بهشت، و در قیامت رزق و کرامت الهی را در پی خواهد داشت. خدای تعالی می فرماید: «لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا...»
با دقت در کلام حضرت درمی یابیم که لازمه کلام ایشان (بشارت به بهشت پس از شهادت) به داشتن حیات برزخی است و به همین جهت آن را از قیامت جدا فرموده است (و بِالرِّزقِ غَدَاً...)؛ مخصوصاً با توجه به این که آن حضرت به آیه شریفه «لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا...» استشهاد می کنند؛ و إلا اگر منظور از «بَعدَ الشَّهَادَۀ» قیامت بود، تفصیل مذکور وجهی نداشت. وانگهی اگر حیات برزخی حقیقت نداشته باشد، چگونه می توان ادعا کرد که به شهید چنین بشارتی داده شده؟ در کجا چنین اتفاقی می اُفتد؟
برید بن جبلی گوید: از امام باقر علیه السلام درباره این فرمایشات الهی «وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ؛ و به خاطر کسانى که هنوز به آن ها ملحق نشده‏اند [مجاهدان و شهیدان آینده]، خوش وقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آن ها را در آن جهان مى‏بینند؛ و مى‏دانند) که نه ترسى بر آن هاست، و نه غمى خواهند داشت.» (35) پرسیدم. حضرت فرمودند: «به خدا قسم، آنان شیعیان ما هستند هنگامی که روحشان به سمت بهشت روانه گشته و با کرامت الهی رو به رو می شوند و یقین می کنند که هم بر حقند، و هم بر دین خداوند هستند؛ پس برای برادران دینی خود که هنوز به آنان ملحق نشده اند (و در قید حیاتند) شادمان می شوند که هیچ خوف و حُزنی نخواهند داشت.» (36) این روایت هم مانند روایات سابق، به خوبی گویای وجود حیات برزخی پس از مرگ افراد است. (37)
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان