ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

گروه-جهاد-و-مقاومت-مشرق

سر مزار که فاتحه دادیم، مرتضی گفت: زهرا سادات! من توی قطعه 26 یه حال خاصی می‌شم. یه حس خوبی به این قطعه دارم. آدم می‌آد اینجا خیلی سبک می‌شه. از یه طرف علی آقا امرایی از یه طرف شهید ابراهیم هادی...
توانایی‌های خارق‌العاده هوشیاری زیاد و دید بسیار عالی او در عملیات‌های شناسایی مناطق کوهستانی باعث شده بود تا هم‌رزمانش به او و شهید فرشاد شفیع پور لقب، «چشمان عقاب» را بدهند.
آن زمان پادگان امام حسین برنامه خوبی را شروع کرده بود؛ به پیشنهاد و هماهنگی آقای شیبانی برنامه سفر گذاشته بودند و به تدریج خانواده پاسدارها را می‌بردند مشهد، یا جبهه جنوب و غرب.
کره‌ای‌ها قصد داشتند یک گردان از آن تانک را به ما بفروشند که مورد توافق هیئت ایرانی قرار نگرفت. البته کره‌ای‌ها استنباط می‌کردند که چون ایران تحت تحریم و در مضیقه ادوات نظامی است، موافقت می‌کند.
پس از انتشار تصویر و ویژند آدامس معطر همراه تو در فضای مجازی، تولیدات شرکتش افزایش یافت؛ ارزش سهامش دو چندان شد...
وقتی به برادر غلامی توضیح دادیم که این اسیران تهدید می‌کنند، بدون معطلی گفت: «آنها را از نیروهای خودی دور کنید و چهار پنج نفر از نیروها آنها را تیرباران کنند...
آقای اندرزگو هربار با یک چهره متفاوت مرتب رفت و آمد داشت؛ یک بار لباس روحانیت پوشید و عمامه مشکی گذاشت؛ بار دیگر با لباس شخصی بیرون رفت؛ یک بار عینک زد و بار دیگر بی‌عینک رفت...
طبیعتاً تصمیم من برای نوشتن داستانی با موضوع مبانی فکری و اندیشه‌ی انقلاب اسلامی چندان مفید و لازم به‌نظر نمی‌رسید. اما من تصمیمم را گرفته بودم؛ در ازای شخصیتی که در جوانی شیفته‌ی دکتر علی شریعتی...
منتظر رفتن بودم. اولش به ذهنم رسید با بی‌سیم خبر کنم آمبولانس بیاید و بعد آب پاکی را خودم ریختم روی دست خودم. خیال خودم را تخت کردم که نمی‌شود. کسی نمی‌تواند بیاید. چشم‌هایم را بستم...
من سوار موتور بودم و دنبال شهید همت می‌گشتم کنار هور، یک اتاقک بود و وقتی برای جست و جویش وارد اتاقک شدم همان جا بود که پیدایش کردم. بدون اینکه متوجه حضورم بشوددیدم دارد در قنوت نمازش چیزی می‌خواهد...
پیشخوان