بی بی سی فوکوس؛ همین چند ماه پیش بود که «ساعت آخرالزمان» کمی جلوتر کشیده شد و به دو دقیقه مانده به نیمه شب رسید؛ نزدیکترین عدد به ساعت آخرالزمان در سال 1953 (1332)، زمانی که ایالات متحده و روسیه بمبهای هدروژنی خود را آزمایش کردند.
«بولتن دانشمندان اتمی» تلاش میکند به کمک این ساعت نمادین درباره فجایع جهانیای که میتوانند نتیجهی عملکرد غلط ما انسانها باشند، هشدار بدهد، البته در سال جاری این ساعت را به دلیل بی توجه بشر به اثرات گرمایش جهانی و افزایش احتمال جنگ هستهای میان کشورهایی مانند آمریکا و کرهی شمالی با هند و پاکستان به جلو کشیده است.
بشر در سالهای گذشته بلافاصله پس از انفجار بمبهای هستهای یا خرابی نیروگاههای اتمی، شاهد ویرانیهای ناشی از نیروی هستهای بوده است؛ اما بازدید از نقاطی مانند «منطقه ممنوعه
چرنوبیل» و «بیکینی آتول» میتواند محققان را با آسیبهای بلندمدت پرتوهای رادیواکتیو در طبیعت و حیات وحش بیشتر آشنا کند و به آنها نشان بدهد که اگر کشوری تصمیم به فشردن دکمه قرمز بگیرد، چه عواقبی در انتظار جهان خواهد بود.
تصویری از منطقه چرنوبیل
یکی از بهترین مکانهایی که میتوانیم برای شناخت اثرات بلندمدت آزمایشهای هستهای به آن سر بزنیم. «بیکینی آتول»، جزیرهی مرجانی حلقوی شکلی متعلق به جزایر مارشال در اقیانوس آرام است. ایالات متحده آمریکا در سال 1946 (1325) به منظور آغاز آزمایشهای هسته ای، سکنه این جزیره را تخلیه کرد و طی 12 سال 23 بمب اتمی را در این منطقه منفجر کرد.
در میان این بمب ها، بزرگترین بمب هستهای ای که این کشور تاکنون آزمایش کرده هم بود؛ آزمایش بمب گداختی «کسل براوو» که قدرت تخریب آن هزار برابر بیشتر از بمب اتمی «پسر کوچک» بود که هروشیما را ویران کرد. فکر میکنید آن جزیره مرجانی که چند دهه پیش شاهد انفجار 23 بمب هستهای بوده، الان باید چه وضعیتی داشته باشد، خالی از سکنه، عاری از پوشش گیاه و حیات وحش؟ اما این طور نیست. سال 2016 (1395)، «استیو پلومبی»، استاد اقیانوس شناسی دانشگاه استنفورد» در کالیفرنیا برای بررسی حیات آبزیان از جزیره بیکینی بازدید کرد.
او پیش از این در حالی که داشت برای نوشتن کتاب خود بانام the extreme life ot the sea
تحقیق میکرد، به این جزیره علاقهمند شده بود. پلومبی در خلال بررسیهای خود متوجه شد که میتوان سن جانداران گوناگون را با اندازه گیری سطح کربن 14 مصنوعی (ایزوتوپ پرتوزای کربن) که حدود نیمهی قرن بیستم به دلیل آزمایش بمبهای هدروژنی در بدن آنها ایجاد شده است، تخمین زد؛ به همین دلیل زمانی که شبکهی تلویزیونی PBS برای ساخت یک مستند دربارهی اقیانوس آرام از او دعوت کرد به تهه کنندگان آن گفت که میخواهد به سراغ جزیره بیکینی برود.
با وجود این که تصور میشد این جزیره و نواحی اطراف آن کماکان زیر گردهای مرگ خفته باشند، پلومبی و همکارانش با تنوع زیستی چشمگیری از مرجان ها، ماهها، کوسهها و خرچنگهایی روبه رو شدند که در آبهای این منطقه زندگی میکردند.
بزرگداشت قربانیان حادثه چرنوبیل
شکی وجود نداشت که حدود 70 سال خالی از سکنه بودن این جزیره هم در گسترش حیات در قلمروی بکر آن مؤثر بوده است. پلومبی میگوید: «اگر نگاه به گزارشها و بررسیها بیندازید، میبینید که از همان ابتدا امیدوار بودیم شاهد بهبود شرایط طبیعی و بازگشت حیات به این منطقه باشیم؛ اما در مورد گستردگی و تنوع حیات در آن هچ ایدهای نداشتیم.»
مشاهدات او و تیم همراهش حاکی از این بود که همه چیز طبیعی است و نشانهای از جهش ژنتیکی در جانوران و گیاهان منطقه دیده نمیشود. پلومبی میگوید: «با موارد عجیب متعددی روبه رو میشدیم؛ برای نمونه نارگیلهایی هم اندازهی کدوسبزو شبیه به آن از شاخهی درختها آویزان بودند؛ اما چطور میتوانیم این میوهها را با پرتوهای رادیواکتیو مرتبط بدانیم؟ به این سادگی امکان ندارد.»
بازگشت به شهر ارواح
محققان اوکراینی هم موفق شده اند نمونههای شگفت انگیز دیگری را از سر برآوردن حیات از خاکستر هستهای که منطقهی اطراف چرنوبیل را فراگرفته است، نشان بدهند. در اولین ساعتهای صبح 26 آوریل 1986 (6 اردیبهشت ماه 1365) راکتور شمارهی چهار نیروگاه چرنوبیل منفجر شد و آتش سوزی گستردهای در آن به راه افتاد. این فاجعه نتیجهی ترکیبی مرگبار از اشتباهات مهندسی و خطای انسانی بود.
مواد رادیواکتیوی که در خلال این انفجار و آتش سوزی ده روزه پس از آن در منطقه منتشر شد، تقریبا 400 برابر بیشتر از ترکیبات رادیواکتیوی بود که هروشیما و ناگازاکی را آلوده کرده بودند. در نهایت دولت اتحاد جماهر شوروی با تأخیر فراوان، حدود 350 هزار نفر از ساکنان منطقهای به وسعت 4200 کیلومتر مربع را تخلیه کرد و «منطقه ممنوعهی چرنوبیل» شکل گرفت که در سطح چهار آلودگی رادیواکتیو قرار دارد.
تیموتی موسو، زیست شناس «دانشگاه کارولینای جنوبی» میگوید: «هچ کدام از ما نمیدانیم بلافاصله پس از انفجار چرنوبیل چه اتفاقی افتاد؛ تنها چیزی که میتوانیم حدس بزنیم از میان رفتن همه جانداران تا کیلومترها دورتر است که شامل گیاهان، پستانداران و حتی حشرات میشود.»
حیات در منطقهی ممنوعه
پس از انفجار چرنوبیل، محققان متعددی به امید بازگشت حیات به این منطقه دارند آن را با دقت رصد میکنند. یکی از آنها «جیم اسمیت»، کارشناس محیط زیست در دانشگاه پورتسموث» انگلستان است که با محققانی از بلاروس برای بررسی شرایط پستاندارانی مانند گراز (خوک وحشی)، وا پیتی (الک) و گرگهایی که به منطقهی ممنوعه آورده شده اند و چندین نسل است که ساکن آن هستند، همکاری کرده.
او میگوید: «عجیب است؛ اما به نظر میرسد جمعیت پستانداران چه از نظر تعداد و چه از نظر تنوع گونهها به تعادل رسیده باشند.» اسمیت توضیح میدهد که سطح آلودگی در بخشهای گوناگون این منطقهی گسترده بسیار متفاوت است.
به عنوان مثال سطح آلودگی به مواد رادیواکتیو در حدود یک درصد از مساحت منطقه که شامل ناحیه بدنام «جنگل سرخ» هم میشود، بسیار بالا و غیرقابل اندازه گیری است؛ اما مناطقی هم وجود دارند که در آنها شرایط به مراتب بهتر است.
بررسیهای اسمیت و همکارانش در مناطقی با بالاترین سطح رادیواکتیو نشان میدهد کاهشی در جمعیت پستانداران بزرگ (به استثنای گرگها) در مقایسه با مناطق حفاظت شده اطراف که در معرض تشعشع رادیواکتیو نبوده اند، دیده نمیشود.
آیا زندگی حیات وحش در این مناطق به آن معنی است که طبیعت توانسته به سرعت خود را بازسازی کند؟ پلومبی درباره جزیرهی بیکینی میگوید: «این طور نیست! در حالی که همه چیز عادی به نظر میرسد؛ تهدیدی جدی در منطقه وجود دارد. در سالهای ابتدایی دهه 1970 (1350) تعدادی از ساکنان پیشین بیکینی آتول به این جزیره بازگشتند، اما چند سال بعد به دلیل سطح بالای پرتوهای رادیواکتیو ناچار به تخلیهی این منطقه شدند.
اگر جرئت میکردید و رد سیگنالهای رادیواکتیوی را که مرتبا قویتر میشدند میگرفتید، به چاه آب به شدت آلودهای میرسیدید که آب شیرین جزیره را تأمین میکرد.»
مطالعاتی که سال 2016 (1395) انجام شد و سطح پرتوهای رادیواکتیو را در جزایر مارشال از جمله بیکینی آتول مجددا مورد بررسی قرار داد، نشان میداد که سطح آلودگی در این جزایر از حد انتظار بالاتر است؛ اگر چه در جزایر دیگر به نظر میرسد که آلودگی از بین رفته. محققان به این نتیجه رسیدند که بهتر است سکونت پذیر بودن جزایر را با اندازه گیری سطح رادیواکتیو مواد غذایی کشت شده در آنها بررسی کنند.
پلومبی میگوید: «هر روز با شواهدی روبه رو میشدیم که به ما نشان میدادند مشکلی جدی در منطقه وجود
دارد. یکی از آنها جزیرهای بود که در نقشهی سال 1935 (1314) وجود داشت و حالا ما روی آن در عمق چهل و نه متری آب لنگر انداخته بودیم.»
کدام بهتر است، حشره یا گرگ؟
داستان چرنوبیل و فاجعه هستهای آن باید به مراتب پیچیدهتر باشد. موسو به این نکته اشاره میکند که برای حیات وحش، حضور انسان میتواند خطرناکتر از دوز بالای پرتوهای هستهای باشد. بشر میتواند طی فرایند شهرنشینی، شکار یازراعت زیستگاه جانوران بسیاری را تحت الشعاع قرار دهد و حتی آن را از بین ببرد.
به همین دلیل است که تیم او به سراغ جوندگان کوچک، حشرات، پرندگان و درختها رفتند که کمتر از دیگر جانداران تحت تأثیر حضور داشتن یا نداشتن انسان در محیط زیست خود قرار میگیرند. او معتقد است با بررسی این چهار گروه، بهتر میتوان به عوارض ناشی از آلودگی هستهای در محیط پی برد. موسو و همکارانش طی بررسیهای خود با کاهش جمعیت و آسیبهای متعددی مواجه شدند که میتوانست نتیجهی سطح بالای مواد رادیواکتیو در منطقه باشد. به عنوان مثال این تیم گسترش چشمگیر «آب مروارید» و حجم کوچکتر مغز را در پرندگان و پستانداران کوچک ساکن «منطقه ممنوعه چرنوبیل» گزارش کرد.
بررسیهای آنها در مناطقی با بالاترین سطح رادیواکتیو نشان میداد حدود 40 درصد از پرندگان طی بعضی از سالها عقیم بوده اند.
با وجود نتایج به دست آمده به وسیلهی تیم اسمیت، موسو و همکارانش شاهد کاهش جمعیت حشرات، پرندگان و پستانداران در مناطقی با سطح رادیواکتیو بالا بودند؛ علاوه بر این درختهای کاج در این مناطق رشد کندتری داشتند. نکتهی جالب توجه دیگر ضخامت بیشتر برگهای زردی بود که به دلیل حضور تعداد کمتری از باکتریها و قارچهای تجزیه کننده بدون تغییر باقی مانده بودند.
این میکروارگانیسمها نقش مهمی در شکستن مواد آلی و آزاد کردن کربن و نیتروژن موجود در آنها ایفا میکنند. همان طور که انتظار دارید روند تجزیه در جنگل سرخ با وجود این که بیش از 30 سال از ویرانی آن به وسیلهی فاجعهی چرنوبیل میگذرد، بسیار کند است.
امید برای بشر
چطور میتوانیم این نتایج را به انسانها و سلامتی آنها در مناطق آلوده ربط بدهم؟ محققان میگویند هر قدر جانداری پیچیدهتر باشد، در برابر مواد رادیواکتیو آسیب پذیرتر خواهد بود و میدانیم که ما موجودات پیچیدهای هستیم.
البته دلیل اصلی این که مناطقی مانند جزیرهی بیکینی و مساحت بسیار بزرگی در اطراف چرنوبیل غیر قابل سکونت هستند، تفاوتهای فیزیولوژیکی میان ما و دیگر جانداران نیست، بلکه آستانه خطر بسیار پایین تری است که در مقایسه باحیات وحش برای انسانها تعریف شده است. اسمیت میگوید: «این آستانه بیشتر مبنای سیاسی و جامعه شناختی دارد تا این که پایهی علمی داشته باشد. به نظر میرسد خطر آلودگی در بسیاری از مناطق اطراف چرنوبیل چندان بالا نیست.
جانداران به جهش عادت دارند؛ تغییر بخشی از فرایند حیات در آنهاست.» محققان شاید بتوانند عواقب قرار گرفتن در معرض دوز بالایی از رادیواکتیو را تشریح کنند، اما توضیح این که اگر سالها فرد در معرض رادیواکتیو با دوز پایین قرار بگیرد چه اتفاقی برای او میافتد، چندان ساده نیست.
یکی از شناخته شدهترین راههایی که بشر برای بررسی رابطه میان در معرض مواد رادیواکتیو بودن با شیوع سرطان انتخاب کرده، «مطالعهی طول عمر» یا به اختصار LSS نام دارد. در این مطالعه از سال 1950 (1329) تاکنون زندگی 94 هزار نفر از نجات یافتگان بمباران اتمی در هروشیما و ناگازاکی و فرزندان آنها در کنار 27 هزار نفر از کسانی که در معرض رادیواکتیو قرار نداشتند، مورد بررسی قرار گرفته است.
اسمیت میگوید: «عوارض ناشی از رادیواکتیو روی انسانها بسیار کمتر از چیزی است که بیشتر مردم انتظار دارند.»، اما موسو چندان با اسمیت موافق نیست؛ او معتقد است فاکتورهایی متفاوت از ابتلا به سرطان مانند بررسی جمعیت مبتلا به آب مروارید، اندازهی دور سر و پراکندگی اختلالات ایمنی شناختی میتوانند واقعیت مشکلات را بهتر آشکار کنند.
پلومبی معتقد است به کمک اطلاعاتی که از جزیره بیکینی به دست خواهد آورد، میتواند شکاف موجود بین دادههای حاصل از بررسیهای انجام شده را پر کند. او تصمیم دارد برای تعیین نرخ جهش ژنتیکی به سراغ مرجانها که عمری طولانی دارند و خرچنگها که آلودهترین منبع غذایی منطقه یعنی نارگیلها را میخورند، برود تا بتواند اثر «در معرض دوز پایین رادیواکتیو بودن» را روی ژنوم جانداران بررسی کند.
همزمان با او، موسو به کمک ابزارهای گوناگون مطالعه مولکولی، به بررسی ژنوم افرادی خواهد پرداخت که در معرض پرتوهای هستهای چرنوبیل قرار گرفته اند.
سلاحهای هستهای جدید
ترسیم تصویری از جهان در زمانی که درگیر جنگ هستهای میان قدرتهای گوناگون شود، کار سادهای نیست. محققان همگی متفق القول میگویند که بیشترین خرابیها در همان لحظات اولیهی فروریختن بمبها رخ میدهد.
آنها به مستندات ویرانی هروشیما و ناگازاکی رجوع میکنند که طی بمباران هستهای به ترتیب 135 هزار و 70 هزار قربانی داشتند. حدود نیمی از این انسانها جان خود را در ساعات اولیهی انفجار بمب از دست دادند و نیمی دیگر پس از پشت سر گذاشتن هفتهها و حتی ماههایی هولناک قربانی شدند.
محققان درباره سلاحهای هستهای جدید و قدرت مافوق تصور آنها هشدار میدهند. موسو میگوید: بمبهای اتمیای که هروشیما و ناگازاکی را ویران کردند، در برابر سلاحهای امروزی بیشتر شبیه به بمبهای بندانگشتی هستند.
قدرت بمبهای اتمی مدرن هزار برابر بیشتر از این بمب هاست و واکنشهایی که آنها را فعال میکنند، به مراتب مؤثرتر خواهند بود.» محققان میگویند آلودگیهای آتی ناشی از بمباران هستهای به تعداد بمبهای استفاده شده، بزرگی آنها و «بارش هسته ای» پس از انفجار بستگی دارد. سال 1983 (1362)، اخترفیزیکدانی به نام «کارل ساگان»، فرضیه «زمستان هستهای را مطرح کرد.
او میگفت که انفجارهای هستهای گسترده میتواند به بارش وسیع خاکستر هستهای و پخش شدن ذراتی در جو زمین منجر شود که به سادگی میتوانند پرتوهای خورشید را سد کنند و به وقوع زمستان هستهای منجر شوند. «الن ربک»، متخصص محیط زیست در «دانشگاه راتگزر» با استفاده از روشهای معمول در شناخت اثرات بلندمدت تغییرات آب و هوایی بر زمین، عواقب ناشی از جنگهای هستهای منطقهای را بررسی کرده است.
او معتقد است چنین جنگی میتواند به کاهش شدید محصولات زراعی، کاهش دمای هوا و میزان بارندگی و افزایش پرتوهای فرابنفش که ناشی از تخریب بیشتر الایه ازن است، منجر شود. موسو میگوید: «تغییرات آب وهوایی دیگر تنها پدیدهای نیست که ذهن همهی ما را به خود مشغول کرده باشد.»
منبع: مجله دانستنیها
ترجمه: محبوبه عمیدی