ایام نوروز که باشد، خیلیها شاید دنبال سفر و تفریح و اینها باشند ولی این جماعت حتی در گشت و گذار هم بیخیال تلویزیون نمیشوند خصوصاً سریالهایش. خودمانیم بالاخره عمده مخاطب تلویزیون برمیگردد به سریالهای شبانه، به ویژه در باکس نوروزی سیما که اگر این مجموعهها خوشساخت باشند خوشبهحال سیما میشود و اگر بدریخت باشند که دیگر واویلاست، وگرنه شبکهها برای این ایام، حسابی دستشان پر است ولی خب دعوا بر سر کیفیت تولیدات است که با کمی انصاف در این چندسال خوب کار کردهاند. فعلا و در این متن کوتاه با این همه برنامه و آیتمهای جورواجور، کاری نداریم و حرف حسابمان با سریالهای این شبهاست که گویا عمداً نیز کمدی و طنز هستند؛ مجموعههایی که به نیمههای پخش رسیدهاند و تا حدودی میشود راجع به کیفیتشان حداقل تا به الان حرف زد و نقدی از سر دلسوزی کرد. گرچه عجله نمیکنیم و صرفاً نقدمان را متوجه همین قسمتهای روی آنتن رفته میکنیم و نه کلیت ماجرا تا بهانه دست کسی ندهیم، گرچه این را نیز بپذیریم که از همین حالا هم میشود ته کیفیت و قصه اینها را نیز حدس زد.
سیروس مقدم هم کار بد ساخت
در «علیالبدل» انصافاً سیروس مقدم، فیلمساز همیشگی نیست. نمیدانم چرا درگیر ظاهرسازی شده و چیزی از بزن درروهای سریالسازیاش را توی سکانسهای این مجموعه نمیبینیم. مگر میشود قلم خشایار الوند را بد دانست؟ نه! عمدتاً خوب مینویسد جز اینکه مجبورش کنند که طنازی همیشگی را نداشته باشد.
واقعا حیف از این لوکیشنهای تر و تمیزی که «علیالبدل» دارد. سکانسهایی که افتادهاند در دست یک عده بازیگری که متأسفانه فقط حرف میزنند و ادای قصهگویی را درمیآورند. دقت کنید در این چند قسمت چقدر داستان، دیده و شنیدهاید؟ به نظرم هیچ!
این تعداد بازیگر چرا کارکردی در داستان ندارند و صرفا شدهاند محل دعوای خالهزنکی دو خان بیسر و شکل. امان از محسن تنابنده که بیخیال سیروس مقدم نمیشود. هیچ کارکردی ندارد جز اینکه بخواهد بیخود و بیجهت اسمش را در تیتراژ سریال بزند و این را هم بدانید که حتی یک خط داستان «علیالبدل» متعلق به او نیست. اسمش هست اما خودش نه! (عین سریال پایتخت که اسمش صوری است نه واقعی).
فقط حسرت این لوکیشن با هویت را میخورم که اسیر کپیکاری شده و میرود که دوباره یکی مثل تولیدات مهران مدیری و «ایرانبرگر» و بقیه رفقا بشود. به گمانم تیتراژ سریال از محتوای آن بامزهتر است وگرنه با این ساخت و قصهپردازی، آدمی میماند که بخندد یا حسرت بخورد چرا با این جماعت بازیگر و امکانات، خبری از مجموعه خوشساخت نیست.
نمیدانم شاید باید منتظر ماند و الکی نشست بلکه در چند قسمت باقی مانده از «علیالبدل»، ماجرا جانی بگیرد. گرچه بعید میدانم.
ذرهای میشود با این، ذوق بیخودی کرد
دو سریال دیگر نوروزی نیز تفاوت خاصی در فیلمنامه و کشش آنچنانی ندارد. حسین سهیلیزاده در «مرز خوشبختی» کار شاقی نکرده و عین خیلی از کارهای تکراری دیگر، هم در کارگردانی و هم در داستان، زیادی لوس و پوچ است. از این ماجراهای تکراری که نمیشود با دیدنش حالت سرجا بیاید.
فقط داستانش را کمی شیرین میبینم با محتوایی عامهپسند وگرنه خاص یا تر و تازه نیست. کمی موقعیت کمیک دارد البته. با اینکه مجموعه طنزش، زیادی الکی است ولی میشود در برخی جاها با آن همراه شد و لااقل درحد جوک به آن خندید. به این خاطر است که میگویم در مقام قیاس، بهتر از «علیالبدل» است البته اگر احیانا به کسی برنخورد!
چقدر بازیها بد هستند توی این سریال. چند لحظه به سکانسهایی دقت کنید که پوریا پورسرخ بازی میکند؛ هنوز هم نمیفهمم چرا بازیگری باید به این فلاکت بیفتد که هر نقشی را بپذرید و ککش نیز نگزد؛ کاراکترهایی عجیب و دم دستی که جای هنرنمایی ندارد بهقدری که زهوار دررفتهاند. کاش حسین سهیلیزاده دوباره برمیگشت به درامسازی و مجموعههای جوانپسندی که لااقل عدهای دوستش داشتند. طنزسازی راسته کار خیلی از فیلمسازان ما نیست. میسازند و نمیدانند چه به خورد مخاطب میلیونی تلویزیون میدهند.
بازهم بگویم که با همه گیر و گورهای «مرز خوشبختی» میشود با آن تا حدودی درگیر شد، به محتوای آن احترام گذاشت و کمی به لودهبازیها نیشخندی زد. در برخی مواقع نیز منتظر موقعیت کمیک نشست.
فعلاً کاری به این مجموعه نداریم
این بساط کمدیسازی در «دیوار به دیوار» جور دیگری است. نمیخواهم گیر اساسی به سریال بدهم چون اول راه است و مانده تا به قسمت پنجاه و اینها برسد.
فقط اینکه خیلی حراف است و کاراکترها الکی توی هم میلولند و ادا در میآورند. از حق نگذریم سامان مقدم پلانهای کوتاهی را به هم چسبانده که حوصله مخاطب را سر نمیبرد. از این بابت نیز معتقدم که در کارگردانی کار را خراب نکرده ولی خب داستان، کجای ماجرای فیلمسازی او است؟ من که نفهمیدهام. با توی سر و کله هم زدن که نمیشود کمدی ساخت و مخاطب را سرحال آورد. شاید در مورد «دیوار به دیوار» زود باشد که قضاوت جدی کنیم.
اگر تا به الان نیز آن را تماشا نکردید، چیز خاصی را از دست ندادهاید چون اینقدر مجموعه را در مقدمهچینی و معرفی کاراکترها، کش داده که میشود از الان، تازه مخاطبش شد، پس چقدر پرتی و هدرروی دارد.
حرف جدیام با مجموعههای نوروزی «علیالبدل» و «مرز خوشبختی» است که به عنوان آثاری 13 قسمتی یا کمی کمتر و بیشتر، چرا درجا زدهاند. پس دیگر کی قرار است کشش و جذبه را دخیل روایتشان ببندند که بیننده، سرکیف بیاید. این دوتا کار مناسبتی با تایم کوتاه، استارت هم نمیتوانند بزنند چه برسد به اینکه مخاطب را وادار به ادامه دیدن ماجرا بکنند.
اوضاع گرچه فجیع نیست، منِ منتقد هم مینشینم و این تولیدات را حتی از سراجبار هم که باشد، میبینم. شاید چون چارهای ندارم و به تلویزیون و این حجم تولیدات پر رنگ و لعاب عید امیدوار هستم. حیف است که با این باکس خوب، سریالهایش اینقدر فکر نشده یا متوسط باشند. بالاخره مخاطب دلش به همین ایام خوش است و تلویزیونی که همه ابهتش برمیگردد به مجموعههای نمایشی. این قسمت از قضیه به قولی لنگ بزند و همهچیزش انگار روی هواست. نمیدانم شاید ما عجولیم؛ در نیمه راه نشستهایم و قضاوت میکنیم.
نقد جدی را میگذاریم به اواخر پخش این تولیدات. صبر میکنیم و حوصله به خرج میدهیم بلکه فرجی شود!
* جوان / محسن غلامی